فرار معجزهآسای مرد قمهخورده از کلینیک پزشکی
یک دندان پزشک تهرانی در اقدامی خونین همسایه روان شناس خودرا هدف ضربات قمه قرار داد و تا یک قدمی مرگ پیش برد.
روزنامه خراسان: یک دندان پزشک تهرانی در اقدامی خونین همسایه روان شناس خودرا هدف ضربات قمه قرار داد و تا یک قدمی مرگ پیش برد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: دندان پزشک فریبرز ۳۳ ساله متهم است که بیست و چهارم دی سال ۹۵ با ضربه قمه مهدی ۴۷ ساله را به شدت زخمی و پولها و خودروهای وی را سرقت کرده است.
وی افزود: اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده برایش تقاضای کیفر دارم. سپس مرد روان شناس که از یک قدمی پرتگاه مرگ به زندگی برگشته بود، در جایگاه ویژه ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت:من دکترای روان شناسی دارم و در طبقه سوم ساختمان پزشکان حوالی میدان تجریش در یک مطب کار میکردم. فریبرز در طبقه سوم همان ساختمان صاحب یک کلینیک دندان پزشکی بود. ما چند مرتبه یکدیگر را در پارکینگ دیده بودیم و او چند بار با من درددل کرد.
او میگفت مدتی است عصبی شده و حال و حوصله ندارد و وقتی فهمید دکترای روان شناسی دارم چند بار با من صحبت کرد. مدتی بود ماشین او را شبها هم در پارکینگ میدیدم. وقتی علتش را از او پرسیدم گفت که به تازگی از زنش جدا شده و با پدرش نیز درگیر است و به همین دلیل شبها را در کلینیک میماند. او ساعت مچی را که به دستم بسته بودم دید و چند بار درباره ساعتهای گران قیمت با من صحبت کرد. وقتی به او گفتم که چند ساعت رولکس طلا دارم از من خواست یک روز به کلینیک او بروم و ساعتها را با خودم ببرم.
من یک واحد آپارتمان نیز داشتم که میخواستم آن را بفروشم. فریبرز از من خواست تا سند آپارتمانم را نیز ببرم، چون میگفت قصد دارد آپارتمانم را بخرد. وی ادامه داد: آن روز عصر که به کلینیک دندان پزشکی رفتم، کسی آن جا نبود. او از من پذیرایی کرد و ساعتهای رولکس را که برده بودم دید. اما یک باره و بدون مقدمه به رویم قمه کشید.
او میگفت من پشت سر او حرف زده و باعث شده ام همسرش از او طلاق بگیرد. مرد روان شناس افزود: من ابتدا فکر کردم او دچار جنون شده است به همین دلیل سکوت کردم، اما بعد از چند دقیقه از من خواست قولنامه آپارتمانم را به نحوی که او میگوید تنظیم کنم. من هم قولنامه را به نام او نوشتم. فریبرز سوئیچ ماشین بی ام و و لندکروزم را از من گرفت و دست و پایم را با چسب بست. او میگفت که من زندگی اش را نابود کرده ام و مستحق مرگ هستم. این روان شناس در تشریح جزئیات بلایی که به سرش آمده بود به قضات گفت: او چسبی را دور دهان و بینی ام پیچید که دیگر نمیتوانستم نفس بکشم و زندگی برایم تمام شده بود و در حالی که قمه در دست داشت روبه رویم راه میرفت، اما در یک لحظه با نوک قمه چسبی را که دور دهانم زده بود پاره کرد که نفس کشیدم. فریبرز از من خواست تا دسته چکم را به او بدهم، اما وقتی گفتم دسته چک در خانه است با قمه ضربهای بین سینه و کتفم زد که خون فواره زد و من روی زمین افتادم. او میخواست دومین ضربه را به شکمم بزند که دستم را جلوی شکمم گرفتم و ضربه به دستم خورد.
فریبرز که گمان میکرد مرده ام، مرا رها کرد. در آن لحظه زندگی برایم تمام شده بود، اما تصمیم گرفتم هیچ واکنشی از خودم نشان ندهم و خودم را به مردن بزنم. او چند ساعت در حالی که من روی زمین افتاده بودم و خون ریزی شدید داشتم مقابلم راه میرفت. حتی چند دقیقهای خوابید و سپس با برادرش تماس گرفت و کمک خواست. او به برادرش گفت به آن جا بیاید و جنازه مرا به جای دیگری منتقل کند. من در این مدت هیچ حرکتی نمیکردم تا این که او کلینیک را ترک کرد. وقتی صدای قفل در را شنیدم به سختی از جا بلند شدم و خودم را به بالکن رساندم. از طریق بالکن و به سختی توانستم شیشه اتاق دفتر وکالتی را که در همسایگی کلینیک قرار داشت بشکنم و وارد آن جا شوم و با پلیس تماس بگیرم.
وی گفت: دقایقی بعد پلیس و اورژانس رسیدند و من به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شدم. در بیمارستان متوجه شدم قمه ۱۳ سانتی متر از سینه ام را شکافته و در نیم میلی متری آئورتم متوقف شده است. من مرگ را با چشمانم دیدم و به طرز معجزه آسایی زنده ماندم. سپس مرد دندان پزشک که با قرار وثیقه سنگین آزاد بود، در جایگاه ویژه ایستاد و حرفهای عجیبی را مطرح کرد. وی گفت: چندبار مهدی را در پارکینگ ساختمان پزشکان دیده بودم. من خانواده ثروتمندی دارم و به سرقت اموال دکتر روان شناس نیازی نداشتم. اصلاً یادم نیست آن روز چه اتفاقی افتاد. ما با هم مشروب خورده بودیم و من چیزی از ماجرا به خاطر ندارم و نمیدانم چرا دست به سرقت زدم.
زمانی که مهدی صاحب خودروی بی ام و و لندکروز بود، من خودم بنز مدل بالا داشتم. این موضوع نشان میدهد نیاز مالی نداشتم. فقط به خاطر دارم وقتی گمان کردم مهدی مرده با برادر و دایی ام تماس گرفتم و از آنها کمک خواستم. دایی ام ماشین کرایه کرد و مرا به شمال کشور فرستاد تا پیش برادرم بروم. من بعد از این که با وثیقه آزاد شدم تحت درمان روان پزشک قرار گرفتم و حالا دارو مصرف میکنم. با پایان دفاعیات متهم هیئت قضایی وارد شور شد تا درباره این پرونده حکم صادر کند.
نظر کاربران
روانشناس بی عقل سند ساعت ها رو برده شک نکرده درخواست ضارب غیر عادیه یکی پولداره دلیل نمیشه عاقل باشه اعتبار داشته باشه
ی مشت خل و چل تو این کشور جمع شدند ... بیشتر آدمها روانی هستند
چرت میگه مشکل مالی داشته زنش مهریه خواسته پدرش هم گفته به من چه جوون بوده مراجعه کننده نداشته زیاد
پولی که دندون پزشکا میگیرن حرومه مردم راضی نیستند کار بلد نیستن چند بار باید بری دوباره
خدا لعنتت کنه ضارب و مشروب خواری شما هم تاسف آوره ،کسی که حرام خواری کنه تاوان پس میده
این هم از پز،شکان ما هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک ،،،،،،
بله دیگه مشروب خوردین وهر غلطی دلت خواست کردی تو بی شرف بعد خودت را به دیوانه گری زدی که تبرئه شی تو پزشک نیستی تو یک پول پرست هستی که اگر تمام دنیا را به اسمت بزنند باز سیر نمیشوی تو کثافت بی رحم را فقط باید اعدام کنند نه اینکه بنام بیمار روحی روانی آزاد شی وبه کارت ادامه بدی پروانه کار وپزشکی تورا باید نه تنها باطل بلکه بسوزانند ررحم کردن بر این افراد فاجعه در جامعه را بدنبال خواهد داشت اینها دیوانه هستند مثل دکتر بعد ازین نجفی تون
چه مشکوک :-/
چرا باید نصف شبی ساعتای رولکس طلا و سند خونه تو ببری به همکارت نشون بدی ؟!!!!!
ببخشیدا ولی قضیه بوی یک نوع اختلال جنسی خاص رو میده خخخخخ
(سانسور چی تایید کن پلیز)
پاسخ ها
به نکته ظریفی اشاره کردی
بکشیدش اشغال
وقتی یه نفر کشته بشه وطرف مقابل رااعدام کنی که فایده نداره باید این چنین قاتلان بالفعلی رااعدام کنند ونباید بابریدن دیه ازاد ازاد بگردند ومنتظر اقدام بعدی اقا باشیم
پاسخ ها
معلومه که این افا هم می خاسته پز بده مردم نونه خوردن ندارن اونوقت این کثافتا ساعته طلا دارن میکنن دستاشون خدابه دادمون برسه
اینم از دکترای مملکتمون خخخخخ همه وحشی شدن بعد به کارگر بدبخت گیر میدن
عجب پدر سوخته ایه این دندان ...
اخرش چی شد
خاک بر سره این دولت ما بشه که نمیتونند این کثافت ها رو از صفحه ی روزگار بردارند کشور رو به گند کشوندند ظالمهای از خدا بی خبر انشاالاه که خدا سرطان رو به جونه این ظالما بندازه الاهی امین
داستان جالب وآموزنده ای بود'!
پاسخ ها
... تو اون مدرکت اخه نگفتی سند خونه و ساعت ها رو واسه چی میخواد .
دوتا تو طبقه سوم هستن و شاکی میگه تو پارکینگ دیدمش ....جلسه اول سند و ساعتها رو برده .......! مهدی حرفش به عقل جور در میاد که مشروب خوردن و در حال مستی .......سوئیچ ماشینو گرفتن با سرقت ماشین خیلی فرق دارد اقای روانشناس!!!!!!! مشروب خوردی الان میگی پذیرایی کرد ازم تو مطبش!
چه عجب دوتا پولدار افتادن بجون هم بابا ول کنین مال دنیا
دکترا ازپول زیاد ودلخوشی زدن توکارمواد توهم زا
دکترا ازپول زیاد ودلخوشی زدن توکارمواد توهم زا
جالبه، یارو رو لت و پار کرده با وصیغه آزاد بوده
از دکترها دیگر چه انتظاری می توان داشت ؟
قصه جالبی بود
نباید اینجور افراد مجرم باسند ازاد بشن اینها خطرناک هستن
امکان همه چیزهست؟فقط اونم اشتباه کرده که ساعت هاوسندخونه رابرده؟البته شایدم دوست بودن ولی کاروقیحی انجام داده
خدا بداد مردم برسد بااین جور روانیهای پزشک باید سزایش را ببیند مردک روانی
پاسخ ها
این ضارب بیشعورخب اززنش سوال کندچراجداشده بیخودفکراحمقانه این روانشناس راموردضرب وقراداده دیوانه باید اعدام شودبیشعورحیف که به بگویندباسواد