۹۴۰۳۹۶
۱۳ نظر
۵۰۱۷
۱۳ نظر
۵۰۱۷
پ

اعترافات عاملان جنایت مسلحانه در مسعودیه

دو نفر از عاملان تیراندازی در مسعودیه تهران که با شلیک به یک قهوه‌خانه مردی رهگذر را کشته و دو نفر را زخمی کردند دستگیر شدند و در بازجویی اولیه دلیل این تیراندازی مرگ‌بار را فحاشی فردی که گمان می‌کردند در قهوه‌خانه است، عنوان کردند.

روزنامه شرق: دو نفر از عاملان تیراندازی در مسعودیه تهران که با شلیک به یک قهوه‌خانه مردی رهگذر را کشته و دو نفر را زخمی کردند دستگیر شدند و در بازجویی اولیه دلیل این تیراندازی مرگ‌بار را فحاشی فردی که گمان می‌کردند در قهوه‌خانه است، عنوان کردند.

متهمان دستگیرشده دو برادر هستد که یکی از آن‌ها اسلحه در دست داشت و دیگری راننده بود. برادر بزرگ‌تر که عامل تیراندازی است، می‌گوید به خواست یکی از اقوامشان که در حال حاضر فراری است تصمیم به این کار گرفت و فقط یک ساعت قبل از عملی‌کردن نقشه‌شان در جریان موضوع قرار گرفت و راضی به این کار شد. در ادامه گفتگو با این متهم را می‌خوانید:

‌چرا تصمیم به این کار گرفتید؟
فردی به نام علی به یکی از اقوام ما به نام طیب که رفقایش سه، چهار ماه پیش او را کشته بودند فحاشی کرده بود. حتی به کفنش فحش داده بود و در اینستاگرام استوری کرده بود.

‌یعنی شما به حمایت آن دوستتان دست به این کار زدید؟! آیا پولی هم به شما داد؟
نه. پول کجا بود! ما فقط به خاطر رفاقت این کار را کردیم. آن فردی که علی به او فحش داده بود، یکی از فامیل‌های ما و از هم‌طایفه‌ای‌های ما بود؛ به همین خاطر قبول کردیم این کار را انجام دهیم.

‌چطور شد نقشه این کار را کشیدید؟!
یک ساعت قبل از اینکه بخواهیم این کار را بکنیم، فامیلمان که فراری است، پیش من و برادرم آمد و ماجرای فحاشی به طیب را تعریف کرد، من و برادرم هم قبول کردیم که با او برویم و انتقام بگیریم.

‌خودت علی را می‌شناختی؟!
نه خیلی. فقط می‌دانستم ساکن افسریه است و یک ساعت قبل از حادثه فامیلمان گفت: با او اختلاف دارد. باعث همه بدبختی‌ها و این دردسر‌ها اوست که به رفیق ما و کفنش فحش داد. خود آن خدابیامرز را هم بی‌دلیل کشتند.

ماجرای قتل طیب چه بود؟
آن مرحوم حدودا ۳۲ساله بود و رفقای علی حدود پنج ماه پیش ۲۰نفری سرش ریخته و ۷۰ ضربه قمه و ۲۰ گلوله به او زده بودند. بعد هم که علی شروع به فحاشی کرد؛ برای همین تصمیم به انتقام گرفتیم.

انگیزه آن قتل چه بود؟
به خاطر دشمنی، نمی‌دانم سر چه چیزی. زورشان به طیب نمی‌رسید. خیلی آدم خوبی بود. همه قلبا دوستش داشتند و این‌ها به او حسودی می‌کردند. علی هم به او فحش داد که ما این کار را کردیم.

‌خبر داری بعد از تیراندازی شما چه اتفاقی افتاد؟ می‌دانی یک راننده رهگذر کشته شد؟‌
نمی‌خواستیم آن بنده خدای بی‌گناه را بکشیم. واقعا نمی‌خواستیم دیگران بی‌دلیل تیر بخورند.

‌تعریف کن که چطور تصمیم گرفتید به محل حادثه بروید و چطور این کار را کردید؟
حدود یک ساعت قبل از تیراندازی آن فامیل‌مان که فراری است، سراغ من و برادرم آمد و ماجرا را برایمان تعریف کرد. ما آن موقع ورامین بودیم و بعد راه افتادیم و به سمت افسریه رفتیم. حدود ساعت هشت بود که به آنجا رسیدیم. چنددقیقه‌ای سر کوچه بودیم و بعد آن دوستمان که فراری است پیاده شد و رفت شیشه‌های مغازه را شکست. بعد از آن آن‌هایی که در قهوه‌خانه بودند شیشه دلستر و شیشه قلیان به سمت او پرتاب کردند. سپس من و برادرم که راننده بود، با ماشین به سمت قهوه‌خانه رفتیم. برادرم می‌راند و من هم تیراندازی می‌کردم؛ بعد هم دوباره دور زدیم و فرار کردیم.

چرا به یک پسربچه تیراندازی کردید؟
ما نمی‌خواستیم بقیه تیر بخورند، آن پسر اشتباهی تیر خورد. حتی یک نفر هم اشتباهی کشته شد. خیابان شلوغ شد و ما برای اینکه بتوانیم فرار کنیم مجبور بودیم تیراندازی کنیم تا کسی جلو نیاید.

‌یعنی نمی‌خواستید راننده‌ای را که در این حادثه کشته شد، به قتل برسانید؟
نه نمی‌خواستم بزنم، اما فکر کردم می‌خواهد راه ما را ببندد؛ برای همین به او شلیک کردم و بعد هم فرار کردیم.

کل ماجرا چقدر طول کشید؟ چقدر تیراندازی کردید؟
کل مدتی که ما آنجا بودیم، از اول که سر کوچه منتظر بودیم تا وقتی که از کوچه بیرون آمدیم ۱۰ دقیقه طول کشید و ماجرای تیراندازی هم چهار، پنچ دقیقه بود.

شما که نمی‌خواستید فرد دیگری غیر از علی را بزنید، چرا به این شکل و شیوه اقدام کردید؟
به ما گفته بودند آنجا پاتوقش است، من نمی‌دانم چه کسی این را گفته بود، اما فامیل ما گفته بود آمارش را گرفته و پاتوقش آنجاست. اصلا در جریان جزئیات دیگر ماجرا که ممکن است چه اتفاقی بیفتد، نبودم. من مست بودم و فامیلمان گفت: بیا، من هم رفتم.

در مورد خودت بگو؛ شغلت چیست؟ ازدواج کرده‌ای؟ سابقه داری؟
قصابی می‌کنم، یک سابقه شرب مشروب الکلی دارم، تازه می‌خواستم عروسی کنم و تا سیکل درس خوانده‌ام.

‌هر کدام از شما چه نقشی در ماجرا داشتید؟
برادرم راننده بود، فامیل فراری‌مان قمه دستش بود و من اسلحه کلاشنیکف داشتم.

‌بعد از تیراندازی چه کردید؟
به پاکدشت رفتیم.

‌آیا متوجه شدید که یک نفر بر اثر تیراندازی شما کشته شده است؟
نه نمی‌دانستیم کسی کشته شده است.

مگر در کانال‌ها و شبکه‌های اجتماعی خبر را دنبال نمی‌کردی؟
نه گوشی من معمولی است و پول ندارم گوشی اینترنت‌دار بخرم.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      پول داشتی اسلحه بخری ولی پول نداشتی موبایل بخری

    • متفکر

      عاقبت سیاست افغانی پروری برای افزایش جمعیت پارس

      پاسخ ها

      • بدون نام

        چرا دری وری میگی ؟؟؟
        تو بهتره بری با گوشیت pou بازی کنی ،بجای اینکه بیای اینجا و اظهار نظر کنی
        !!!

    • بدون نام

      پول نداره گوشی بخره .خر خودتی گوساله اسحله کلاشینکف از اسمون گرفتی ...تو وصلی به ضد ایرانی تو مزدور اون کثافتای خارج نشینی .که با پول این مردم فرار کردن .اشغال تو این چرت پرت برای عمه جونتم تعریف کنی میگه بهت خر خودتی ..‌..

      پاسخ ها

      • بدون نام

        کاربر ۱۷/۱۳ خسته نباشی با این

    • سرزمین چوسان قدیم

      ۵۰باربایدهرسه نفرشان رااعدام کنید...ایجادرعب وترس واسه مردم وقتل. ..

    • بدون نام

      خاااااااک بر سرت با همدستهات

    • بدون نام

      انسان بودن به افغانی و فارس بودن ربطی نداره.

    • بدون نام

      عجب داستان قشنگی... ملتم که گاگول فرض کردین...

      پاسخ ها

      • بدون نام

        من اینا رو میشناسم و چیزایی ک اینجا گفتن ۹۰ درصدش حقیقته چون قبل از اینکه این اعترافات بیاد بیرون ما بیشترشون رو شنیده بودیم

    • بدون نام

      این علی که گفته واقعی وجود داره پلیس (دستش درد نکند) از همین سرنخ به اینا رسیدچند روز پیش یکی از اهالی اونجا برام گفت علی فحاش وبا یه سری اوباش رفته پاکدشت اونهم اواومدن تو محله شون راننده بیگناه رو کشتن و ....بقیه ماجرا فقط: مالک قهوه خونه که روزنامه ها باهاش مصاحبه میکردن میگفت نمیدونم چی شد........! خودش میدونست علی رفته اونجا ......اونام مثل وحشیا اومدن بچه و همه چی رو رگبار بستن !

    • بدون نام

      هر دو تا را اعدام کنید ...اوباش و رزایل ......

    • رضا

      تگزاسه دیگه کی به کیه بزن بکش در رو...
      ای بابا متسفانه فرهنگ و تاریخ وتمدن رو فقط تو کتابا داریم.

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج