زن ۲۲ساله چگونه به خانه فساد راه پیدا کرد؟
زن ۲۲ سالهای است که در پاتوق سیاه یک زن خلافکار به چنگ قانون افتاد ، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد توضیحاتی ارائه داد.
روزنامه خراسان نوشت: زن ۲۲ سالهای است که در پاتوق سیاه یک زن خلافکار به چنگ قانون افتاد ، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد توضیحاتی ارائه داد.
این زن جوان درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد گفت: آن چه از دوران کودکی به خاطر دارم فریادهای وحشتناک و کتک کاریهای پدر و مادرم بود که هنگام خماری پدرم فضای اتاق کوچکمان را پر میکرد. آنها اختلافات شدیدی با یکدیگر داشتند، به طوری که همواره با هم قهر بودند و ساعتی را نمیتوانستند در آرامش زندگی کنند. پدرم به موادمخدر صنعتی (شیشه) اعتیاد داشت وهمین موضوع مشکل اصلی آنها در زندگی بود، چرا که او بعد از مصرف موادمخدر دچار توهم میشد و مادرم را تا سرحد مرگ کتک میزد.
او در زمان خماری نیز رفتاری بهتر از این نداشت و در این میان، من از شدت ترس فقط جیغ میکشیدم یا با چشمانی هراسان به کوچه یا اتاق پناه میبردم. بالاخره این ناسازگاریها و رفتارهای خطرناک پدرم به جایی رسید که مادرم از همه چیز گذشت تا جانش را نجات دهد و بقیه عمرش را بدون ضربات مشت و لگد پدرم سپری کند. آن زمان من ۵ سال بیشتر نداشتم و هنگامی که قیچی طلاق پارچه زندگی پدر و مادرم را به دو نیم کرد، به ناچار من هم با نظر قانون کنار مادرم ماندم و پای سفره تنهایی او نشستم. اما سه سال بعد مادرم که چهره زیبایی داشت به خواستگاری مرد جوانی پاسخ مثبت داد که ادعا میکرد به خاطر خیانت از همسرش جدا شده است.
خلاصه، مادرم زندگی مشترک خود را با «اسکندر» در حالی آغاز کرد که ناپدری ام مدام مرا تحقیر میکرد و کتک میزد. او به چشم یک موجود مزاحم به من مینگریست و با رفتار و گفتارش به شدت آزارم میداد، ولی من مجبور بودم رفتارهای او را تحمل کنم، مادرم نیز برای آن که زندگی اش دوباره متلاشی نشود، همه این زشتیها و حرکات نامتعارف ناپدری ام را نادیده میگرفت و همیشه مرا سرزنش میکرد، به گونهای که دیگر حتی نمیتوانستم با مادرم نیز درد دل کنم.
در همین روزها بود که پسرعمویم به خواستگاری ام آمد. ناپدری و مادرم با آن که میدانستند «قربان» جوانی معتاد است و به خاطر بیماریهای روحی و روانی داروهای اعصاب و روان مصرف میکند، باز هم برای رهایی از شر من، بر این ازدواج اصرار کردند و به اجبار مرا پای سفره عقد نشاندند. این در حالی بود که من فقط ۱۵ سال داشتم و معنای بیماریهای عصبی را نمیدانستم.
هنگامی فهمیدم لباس بدبختی بر تن کرده ام که سرنوشت سیاهم با مشت و لگدهای اولین روز نامزدی ام آغاز شد. اگرچه سه سال این وضعیت شوم را تحمل کردم، اما در نهایت به یاد روزهای تلخ پدر و مادرم افتادم و متوجه شدم که من هم روزگاری بهتر از مادرم نخواهم داشت و طلاق تنها چاره تغییر این سرنوشت تلخ است.
بالاخره، هنوز ۱۸ بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود که مهر طلاق بین من و «قربان» جدایی انداخت، اما ناپدری ام حاضر نبود دوباره مرا در زندگی خودش بپذیرد یا مخارجم را پرداخت کند. به همین دلیل تصمیم به کارگری گرفتم، ولی چون تحصیلات ابتدایی داشتم شغل مناسبی پیدا نکردم و در نهایت در یک شرکت خصوصی و با حقوق ناچیز به عنوان نظافتچی مشغول کار شدم. بیشتر کارگران آن شرکت مرد بودند و من برای آن که کارم را از دست ندهم به همه آنها احترام میگذاشتم تا این که روزی دو نفر از کارگران شرکت مرا مورد آزار قرار دادند و من برای حفظ آبرو و همچنین پیشگیری از اخراج، مجبور شدم این ماجرای تلخ را پنهان کنم، ولی همواره از این که دو مرد تبعه خارجی مرا آزار داده بودند، زجر میکشیدم و عذاب وجدان داشتم، تا این که بالاخره با یکی از زنان همکارم به درد دل پرداختم و او به بهانه دلسوزی و کمک، مرا به خانه اش برد تا پناهگاهم باشد، ولی زمانی به حیله گریها و دروغهای ریز و درشت آن زن معتاد پی بردم که با شگرد خواستگاری و ازدواج مرا با مردی غریبه در خانه تنها گذاشت و...
در این هنگام، همسایگان او که از مدتها قبل به رفت و آمدهای افراد ناشناس به پاتوق آن زن مشکوک شده بودند، با پلیس تماس گرفتند و من هم توسط نیروهای تجسس کلانتری دستگیر شدم.
نظر کاربران
باید اون دو تبعه رو آتش زد. ...
پاسخ ها
وقتی به نصیحت آیت الله طالقانی گوش ندین همینه دیگه
اینها همش بافته های اون خانم ۲۲ سالس پس چرا بعد از دستگیری این داستانها یادش اومد ول کن خانم ما خودمون این کاره ایم بگو اشتباه کردم حقمه تمااااااااااااام
افغانی بودن. هر جا میرویم افغانی .
همه کارها . افغانی .
سرایداری ها . افغانی .
اکثر کارهای شرکتها و کارهای ساختمانی و ...... افغانی
بعد در برابره این همه خوبی به این افغانیها . اونها همچین جسارتی را انجام میدهند .
اولا که 22 ساله هنوز بايد دختر محسوب بشه نه زن دومن که وقتي پنج ساله بودي فکر نکنم شيشه بوده باشه اگرهم بوده بيشتر ترياکي بودن سومن که اين اسم هاتون خيلي عجيبه اسکندر قربان
پاسخ ها
جناب ترامپ که حالم از اسم نجسشم بهم میخوره دیگه شما ببخش تاریخ دفیق نمیده بعدشم شیشه ۱۵ ساله گریبان ایران و گرفته
آفرین به این دقت و هوش و استعداد اما این خانوم این دروغ ها رو گفته که از دست قانون فرار کنه و بگه اولین بارش بوده تو اون خونه فساد آمده و مجازات های اسلامی شامل حالش نشه و الا واقعیت و درد جای دیگه است
آقای دونالد تونبان معلو
مه خیلی کاراگاهی
دونالدترامپ شیشه ازسال79واردایران شدیعنی20سال پیش عینک بدبینی روازروچشمات بردار...
هرچندازاسمت معلومه وتوقعی بیشترازاین ازشمانیست
ترامپ آدم کش
مگه تواین مملکت نیستی که اسمهایی مثل اسکندر و قربان نشنیده باشی..حتما باید اسم علی یا حسن وحسین باشه..بچه کدوم دیاری؟؟؟؟
شما باید کاراگاه می شدی خانم مارپل.
لایییک دونالدجان.
برادران افغانی ماهم تبرکن هدیه خدا به ما ایرانیها است امیدوارم این روند ادامه داشته باشد تا بلکه خدا از ما راضی باشد علی برکت الله
واقعا تلخ مجسم کردنش هم سخت ودرود براین خانم عاقل دعا میکنم جای امن و مناسب حال خودش براش جور شود
تو که اینقدر تو زندگی سخت بودی دیگه باید زرنگ میشدی به هرکسی اعتماد نمیکردی دختر تو خانه ایی که نبودی که همه بدن فقط تو خوبی البته خدا سر هیچ کس نیاره راست میگه من خودم صد دفعه تو کاسبی سرم کلاه رفته به زی نیست ادم زرگ جاش نه چاه
پاسخ ها
از کی تا حالا افغانی خودش رو ایرانی جا میزنه. ....
معلوم میشه تو هم جزه همون ادم بدایی که پا رو حق میگذاری
متاسفانه
شما ها چون پول دارید موقعیت اون بنده خدا را در نمیکنید حق داشته وباید به دولت افرین گفت از اینها اینقدر زیاد شما تعجب کردید مکر مال این مملکت نیستید
بازم مشهد ...
ازخدا بترسید چیزیکه نمیدونین به زبان نیارید امسال این خانوم زیاد است فقط چشم بینا میخواهد
پاسخ ها
من ازمردم گلایه دارم وقتی حرف می زند گویا از کشور خودش بی اطلاع است افعانستان ملک ایران بوده انگلیس روباه انرا از کشور ماجداکرد وشما هم دراین ظلم مشارکت میکنید
امثال
تواصلاچی میگی.محلات کجاست دیگه؟؟،
بازم مشهد
پاسخ ها
دوران آخرزمان است فسادایران ازبقیه کشورهای خارجی بدترشده
مرگ بر امریکا
مرگ بر امریکا
خدابه دادش برسه .وامثال این گونه افراد...
مشکلات خانوادگی واعتیاد بلای خانمان سوز هست
اخه طرف کیو داشته که برا حفظ ابروش ساکت مونده اینو یکی میگه که خانواده فامیل داشته باشه تو چیزی واسه از دست دادن نداشتی