انواع اصلاحطلب به روایت روزنامه جوان
عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان بحران معنا در مسیر اصلاحطلبی نوشت: طیفهای اصلاحطلبان -برخلاف اصولگرایان- بر سر اصول انقلاب اسلامی و اندیشه امام تفاهم ندارند، اما با وارونه نمایی، مشکلات را به اشخاص و ساختارها ارجاع میدهند. سؤال اساسی این است که چه چیزی اصلاحطلبان را دور یک کرسی مینشاند؟
عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان بحران معنا در مسیر اصلاحطلبی نوشت: طیفهای اصلاحطلبان -برخلاف اصولگرایان- بر سر اصول انقلاب اسلامی و اندیشه امام تفاهم ندارند، اما با وارونه نمایی، مشکلات را به اشخاص و ساختارها ارجاع میدهند. سؤال اساسی این است که چه چیزی اصلاحطلبان را دور یک کرسی مینشاند؟
به نظر نگارنده اصلاً وجه مشترکی جز تعلقات تاریخی وجود ندارد. مسئله را قوچانی به درستی برجسته کرده است که: مرز «اصلاحات در حکومت» با «اصلاحات بر حکومت» باید روشن شود و دقیقتر نوشت که «نسبت اصلاحات هم با حاکمیت باید روشن شود هم با ملت» و بسیار دقیق موشکافی کرده است که اصلاحات دنبال مشارکت در قدرت است یا جنبشی شدن؟
مهمترین شکاف درونی اصلاحات آن است که طیفهایی از جریان میخواهند فراسوی سیاستهای کلی نظام خودشان یک جمهوری اسلامی دیگر معنا کنند که قلب ماهیت شده باشد و با استانداردهای غرب منطبق شود و بتوانند سرشان را بالا بگیرند. عجیب آن است که طیفهای همسو با نظام در جریان اصلاحات مرتب تحقیر میشوند و علناً جرم آنان وفاداری به نظام اعلام میشود (مثل نظر شکوریراد نسبت به عارف).
عجیب آن است که سعید حجاریان مینویسد ایران باید از حالت انقلابی به حالت عادی برگردد و وزیر خارجه امریکا نیز هدف تحریم را همین عبارت میداند.
نمیشود جمهوری اسلامی را با مفاهیمی مانند «استبداد دینی» و «دیکتاتوری صالحان» و... معنا کرد و خود را عضو آن دانست. نمیشود به عنوان اصلاحطلب، عضو مجلس شورای اسلامی باشی سپس کشف حجاب کنی و سر بتراشی و آرزوی بازگشت شاهزاده! برای نجات میهن را بکنی؟ در سالهای اخیر حزب کارگزاران متوجه شد که اصلاحات «بر نظام» معنا میشود؛ بنابراین به واقعگرایی روی آورد و معتقد است بالاخره ما میخواهیم در درون این نظام کار کنیم پس نمیتوانیم هم اپوزیسیون باشیم هم جنبش اجتماعی راه بیندازیم و هم در صف اول ورود به قدرت باشیم.
نمیشود شاخه سیاسی حزب مشارکت طراحی به خاک سیاه نشاندن موسوی را انجام دهد، اما بخشی از قدرت باشد. نمیشود امام، امام کرد، اما آرزوی پیمودن مسیر جانشینان مائو در چین را نمود. مشکل اصلی بخش اندیشهای اصلاحطلبان این است که میخواهند «روشنفکران قدرت» باشند و این امر پارادوکسیکال است. تب روشنفکری نمیتواند یک جریان سیاسی را به ساحل سیاستورزی رساند. این تب آنقدر بالا است که امثال آخوندی و کلانتری هم به خاطر دو فنجان قهوهای که با اصلاحطلبان خوردهاند ژست روشنفکری به خود میگیرند.
آخوندی بعد از ۴۰ سال حضور در قدرت معتقد است من روشنفکری بودم که وارد قدرت شدم یا کلانتری بعد از ۴۰ سال به امام دروغ میبندد و انقلاب دوم او را نیز زیر سؤال میبرد و در عین حال کارگزار نظام نیز هست. مشکل طیف «برنظام» اصلاحطلبان این است که تکلیف خود را با سیاستهای کلی نظام روشن نمیکنند یا سکوت کردهاند یا طعنهزننده و پرخاشگر از آن میگذرند و این بدان معناست که حتی اصل ۱۱۰ قانون اساسی را که قبلاً برای عبور از ولایت مطلقه فقیه بر اجرای آن اصرار میکردند نیز قبول ندارند.
نظر کاربران
واقعا متاسفم چرا نظرمو منعکس نکردین !!!!!!!