۱۰۹۳۴۱۷
۹ نظر
۵۰۱۸
۹ نظر
۵۰۱۸
پ

ترنسی که عروس فراری لقب گرفت

من یک «ترنس» هستم که «عروس فراری» نام گرفتم اما قبل از این که جنسیت ام مرد باشد یا زن، انسانم! انسانی که هویت گم شده خویش را می جوید. کاش به جای تحقیر، تمسخر و قضاوت های‌ نابه جا کمی درکم کنید ...

خراسان: من یک «ترنس» هستم که «عروس فراری» نام گرفتم اما قبل از این که جنسیت ام مرد باشد یا زن، انسانم! انسانی که هویت گم شده خویش را می جوید. کاش به جای تحقیر، تمسخر و قضاوت های‌ نابه جا کمی درکم کنید ...

این جملات بخشی از اظهارات جوان ۲۳ ساله ای است که با دلی پر درد اما قلبی مالامال از امیدواری و عشق به زندگی پا به دایره اجتماعی کلانتری شفای مشهد گذاشته است. او در شرح مشکلش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری ‌گفت : از همان دوران کودکی با دیگر همسن و سالانم متفاوت بودم.

من دختر بودم اما روحیات مردانه و پسرانه داشتم و بیشتر اوقات که به مغازه اسباب بازی فروشی می رفتیم، من به جای عروسک‌های زیبا ، ماشین پلیس ، شمشیر و تفنگ‌ را انتخاب می کردم. خیلی وقت ها پدرم ماشین پلیس و تفنگ را از دستم می گرفت و می گفت:« دخترم ماشین پلیس اسباب بازی پسرهاست، تو دختر هستی، اسباب بازی دیگری را انتخاب کن. ببین این عروسک های موطلایی چقدرزیبا هستند.» پدرم به اجبار برایم عروسک‌ می خرید اما من چشمم به دنبال همان ماشین پلیس بود !

وقتی وارد مدرسه شدم، مشکلاتم بیشتر شد و نمی توانستم با همسن و سالانم ارتباط درستی برقرار کنم . دوستان زیادی نداشتم ،گاهی با دختران مدرسه درگیر می شدم و آن ها را کتک می زدم! اولیای مدرسه نیز والدینم را می خواستند و آن ها مرا شماتت می کردند.

میان اقوام و همسایگان هم بیشتر با پسرها همبازی می شدم و ترجیح می دادم با پسرها دزدوپلیس بازی کنم ‌تا با دخترها خاله بازی! اما خیلی وقت ها مورد تمسخر اطرافیانم قرار می گرفتم. واقعا نمی دانستم که آن ها چرا مسخره ام می کنند چون من فقط می خواستم که خودم باشم و آن ها متاسفانه این مسئله را درک نمی کردند. به سن بلوغ که رسیدم ،مشکلاتم بیشتر شد.

همه از من توقع داشتندکه دختری نوجوان باشم با همان روحیات و احساسات لطیف دخترانه که همه انتظارش را دارند اما من پسری نوجوان بودم که قلدرانه می خواست به همه اثبات کند دیگر برای خودش مردی شده است . گاهی اوقات لباس های برادر بزرگ ترم را می پوشیدم وبا تیپ پسرانه بیرون می رفتم. مادرم با دیدن این صحنه ها گریه می کرد و پدرم با من کلنجار می رفت و گاهی کتکم می زد.

آن ها تصور می کردند که من منحرف شده ام و باید ادبم کنند. من نیزچاره ای نداشتم جزاین که در لاک تنهایی های خود فرو بروم. آخر گناه من چه بود؟ چرا کسی من را درک نمی کرد؟ همه یا به من می خندیدند و مسخره ام می کردند یا ناسزا می گفتند و سرزنشم می کردند .پدرم برای این که تنبیهم کند، پول توجیبی ام را قطع می کرد اما من با تیپ پسرانه بیرون می رفتم و کارگری می کردم تا خرجم را درآورم. گاهی بنایی می کردم، گاهی کاشی کاری و... به سن جوانی که رسیدم ،تصمیم گرفتم برای حل مشکلم نزد روان شناس بروم و پس از مشورت با چندین روان شناس و روان پزشک آن ها تشخیص دادند که « ترنس» هستم .

من انسانی هستم که با روحیات پسرانه و مردانه در کالبد یک زن زندانی شده است.‌ آن ها پیشنهاد دادند که عمل تغییر جنسیت را انجام بدهم اما وقتی این موضوع را با خانواده ام مطرح کردم، با مخالفت شدید آن ها مواجه شدم. آن ها تصور می کردند که من می خواهم آبرویشان را ببرم.

بنابراین پدرم تصمیم گرفت عروسم کند تا شایدمشکلم حل شود اما هرکسی که به خواستگاری ام می آمد، من به گونه ای رفتارمی کردم که از ازدواج با من پشیمان شود ،به طور مثال بدرفتاری می کردم، حرف بدی می زدم یا سینی چای را روی پای داماد می ریختم! آن ها هم می رفتند و پشت سرشان را نگاه نمی کردند تا این که یکی از خواستگارانم من را با همین رفتارهایم پسندید و قرار عقدوعروسی گذاشته شد.

به چشم برهم زدنی من را به آرایشگاه بردند و لباس عروس بر تنم کردند. من نیز چاره ای نداشتم جز این که با لباس عروسی از پای سفره عقد بگریزم و بدین ترتیب عروس فراری نام گرفتم! اکنون نیز مدت هاست که اتاق کوچکی را اجاره کرده ام و با خودرویی که با پس انداز پول هایم خریده ام، مسافر کشی می کنم تا هزینه عمل جراحی تغییر جنسیت ام راتامین کنم.

مدت هاست که خانواده ام را ندیده ام و دلم برایشان خیلی تنگ شده است اما آن ها غیر از این چاره ای برایم‌ نگذاشتند. با این حال به آینده امیدوارم و آرزو دارم روزی من نیز دور از نگاه تمسخر آمیز دیگران ،یک زندگی آرام و معمولی داشته باشم .روزی که خانواده ام من را به عنوان پسرشان بپذیرند نه دخترشان! روزی که نیشخندها و ریشخندهای اطرافیانم تمام شود و من دور از پیش داوری ها بتوانم از این زندان انزوا و تنهایی که گرفتارش شده ام بیرون بیایم و...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • راجوخان هندی

      تمام این حوادث تو مشهد مقدس رخ میده، چه خبره

      پاسخ ها

      • محمد

        خوب خبرهای روزنامه مشهده هروز میذارن برای تو

    • عبدالمجید

      ان شا الله موفق بشوید

    • بدون نام

      گناه دارن طفلکیا رو میخوان زوری شوهر بدن یا زن بدن خب نمیتونه تمایل نداره هزارجور آرزو داره

    • بدون نام

      یجوری هر روز از مشهد خبر حوادث و اتفاقات جورواجور میاد منکه میترسم از این شهر،قربون آقامون امام رضا،واقعا با این اوصاف غریبه اونجا

    • همدرد

      درکت میکنم و امیدوارم موفق باشی

    • عبدالرحمن

      ببینید با زندگی مردم چه کرده اید! میبینید؟

      پاسخ ها

      • بدون نام

        علت چی میتونه باشه که اینقدرپدرومادرش متوجه نشدن واین شخص باسختی روزگارراسپری کرده.
        اله خداکمکش کنه وموفق بشه

      • بدون نام

        کی بازندگی مردم چه کرده
        این مثله چه ربطی به جامعه داره یه چیزه شخصی وخانواوگی بوده.که خانوادش مقصرن که توجه زیادنداشتن

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج