۱۸۷۴۲۳
۱ نظر
۵۰۳۵
۱ نظر
۵۰۳۵
پ

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (۳۸)

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)





ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما

حمید: من توی سگ‌دونی بزرگ شدم، وقتی مجبور باشی واسه سیر کردن شکمت مثل عنتر هزار جور معلق بزنی، همون‌قدری به خوشبختی نزدیکی که کوزت توی بی‌نوایان بود... برای همین تصمیم گرفتم اینقدر درس بخونم که از این بدبختی دربیام، شایدم به همین دلیل هست که هیچ وقت بچگی نکردم و به‌غیر از فرشته هم هیچ دوست دیگه‌ای نداشتم، فرشته دوست خیالی دوران بچگیمه، اولش نمی‌دونستم خیالیه، بعدا که بزرگ‌تر شدم متوجه شدم، ولی دیگه نتونستم ولش کنم، من میگم مگه اصلا دوستی غیرخیالی هم داریم؟ منظورم اینه که ما با بقیه آدما هم فقط خیال می‌کنیم که دوستیم... یه دوست خیالی که واقعا دوستت باشه، خیلی بهتر از یه دوست واقعیه که خیال می‌کنی دوستت داره!

چه کسی امیر را کشت؟ | مهدی کرم‌پور ‌

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

دایان کیتون: ببین ناتاشا، یه کم دیرم شده، خلاصه‌ش اینه که عاشق شدن عذاب کشیدنه، اگر می‌خوای عذاب نکشی، پس باید مراقب باشی عاشق نشی ولی بعدش از اینکه عاشق نیستی، عذاب می‌کشی!
بنابراین عشق باعث رنج و عذابه، نداشتنش هم باعث رنج و عذابه! یعنی هردوش باعث عذاب و رنجه، اما از اون طرف برای اینکه شاد باشیم، مجبوریم عاشق باشیم، چون عشق باعث شادی می‌شه، پس شاد بودن باعث عذاب کشیدنه درحالی‌که عذاب کشیدن باعث ناراحتی آدما میشه، براین اساس واسه ناراحت بودن باید عاشق بود، پس یا باید عاشق بود و عذاب کشید یا از خوشحالی زیاد عذاب می‌کشی، امیدوارم گرفته باشی که چی دارم می‌گم!

عشق و مرگ | وودی آلن

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

حسن معجونی: شما اتهامتون این هستش که گفتید این خانوم شبیه کی هستند؟
حبیب رضایی: من نگفتم شبیه کی هستن... گفتم شبیه آنجلینا نیستن!
زن: اصلا به ایشون چه مربوطه؟
معجونی: بعله اصلا به شما چه مربوطه ایشون شبیه کی هستن؟
رضایی: فقط خواستم که از توهم درشون بیارم.
معجونی: شما پس مزاحمت کار همیشگی‌تونه، آشتیانـــی چایـــی!
زن: بفرما یه مزاحم حرفه‎ایه... خوب شد گیر افتادی...
معجونی: ببین من نمی‌فهمم چی میگی... خودم اونجا بودم داشتم برای سربازا غذا می‌گرفتم همه چی رو دیدم! این حرفاتم بذار برای دادگاه... علت شکایت کاملا معلومه... شما می‌دونی با گفتن این جمله اساس خانواده رو داری به‌هم می‌ریزی؟ چه بسا همین دیش و ماهواره و اینا کار شما باشه... چرا مـــا این اسما رو نمی‌دونیم؟ شما اومدید که اساس اجتماع رو به‌هم بریزید... فقر، بیکاری، بی‌عدالتی، آنفلوآنزای مرغی، تحریم اقتصادی، داوری جشنواره فجر، همه اینا کار توئه... آشتیانی بیا اینو ببر بازداشتگاه!

همیشه پای یک زن در میان است | كارگردان: کمال تبریزی

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

مش‌قاسم: وا...، بابام جان... دروغ چرا؟... وقتی خاطر یکی را می‌خواهی... آن‌وقتی که نمی‌بینیش، توی دلت پنداری یخ می‌بنده... وقتی می‌بینیش یک هرمی توی این دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی روشن کردند... همه چیز دنیا را، همه مال و منال دنیا را برای اون یه نفر می‌خواهی، پنداری حاتم طایی شدی... خلاصه آرام نمی‌گیری مگر اینکه آن دختر را برایت شیرینی بخورند... اما این هم هست که خدای نکرده اون دختر را به یکی دیگر شوهرش بدهند، آن وقت دیگه واویلا... ما یک همشهری داشتیم، خاطرخواه شده بود... یک شب آن دختره را برای یکی دیگه شیرینی خوردند، صبح همشهری ما زد به بیابان، تا حالا که بیست سال گذشته هنوز هیچ‌کس نفهمیده چی شد، پنداری دود شد رفت آسمان!

دایی‌جان ناپلئون

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

نیکی کریمی: ببخشید من الان خیلی هیجان‌زده‎ام، عروسی گندمه، دخترمون!
امین حیایی: یه روز میشه بچه‌ت میذاره تو کاسه‌ت.. میگه؛
مونا فرجاد: بابا یه خبر خوبی دارم واسه‌ت
امین حیایی: میگه می‎خوام شوهر کنم هِر هِر هِر، بچه دیگه کوتاه بیا زِر زِر زِر...
مونا فرجاد: بچه نیستم بابا جان، بیست سالمه!
امین حیایی: دوماد بیاد بلاي جونه، دزد مالمه! زنم دلش میره میگه:
نیکی کریمی: رمانتیکه!
امین حیایی: بیا برو بینیم بابا پسره آنتیکه! اصلا برفرض پسره تیکه ماه، من که دختر نیاوردم از سر راه! برای خواستگاره هول نکنید، تو هجده قدم خودی فُل نکنید! چرا باید خوشحال باشم منِ گوربه‌گور؟ دودستی تقدیمش کنم به این لندهور؟ از کی تا حالا بابای دخترا، خرج عروسی رو میدن جلوی پسرا؟ یه زمانی فکر می‌کردم اِند کلاسم، الان بهم میگن اُمُل بدلباسم!

شام عروسی | ابراهیم وحیدزاده

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

آقای مجری: یه بیت شعر بگید که توش میم داشته باشه!
فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در مانندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو می‌خواستم بگم آخه! اینو می‌گم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمی‌شود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می‌تو پسر نمی‌شود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم...
آقای مجری: این فامیل رسما دیوونه‌م کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!

سریال کلاه‌قرمزی |‌ ایرج طهماسب

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

حمید هامون:
فکرشو بکن، یهو بعد از هفت‌هشت سال زندگی زناشویی، یهو تالاپ، عشق به نفرت تبدیل میشه!
دبیری:
تقصیر خودته، گرفتاری تو می‌دونی چیه؟ گول طبقه بالا رو خوردی دانشمندِ هوشمند... گول بورژوازی پول‌پرست فاسد رو خوردی، می‌خواستی پولدار شی خودتو
فروختی.
حمید هامون:
نود درصدش از فرط عشق بود... مهشید دختر خوبی بود، با فک و فامیلاش فرق می‌کرد. من به پول باباش کار نداشتم، خودش برام مهم بود.
دبیری:
ولی برای باباش پولش مهم‌تر بود. واسه همینم غضب کرد یه پاپاسی بهتون نداد، انداختتون بیرون.. حالا هم همه‌چی تموم شده دیگه... تو هم مثه اوناي ديگه، يه زن خوشگل گرفتي، حالا ديگه نمي‌خوادت. مي‌خواستي يه عنترشو بگيري!

هامون | داریوش مهرجویی

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

بچه ها: چرا وقتی از خط گذشتی، بازم دویدی ؟!
امیرو: میخواستم بدونُم که خودُم چقدر میتونم بدوم !

دونده- امیر نادری

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

تسلا خطاب به انجیر : شاید این حرف رو شنیده باشید که میگه بشر توانایی دست یابی به هر چیز رو نداره !!! این حرف دروغه ، بشر جرئت دستیابی به همه چیز رو نداره !

Christopher Nolan |۲۰۰۶| the prestige

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

هاردی: استن پدرت چیکاره بوده؟
لورل: تو کار چوب بوده. البته به صورت محدود
هاردی: یعنی چیکار میکرده؟
لورل: خلال دندون میفروخته

" One Good Turn ۱۹۳۱

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

- چرا جوون ها می میرن؟ می تونی بگی چرا همه می میرن؟

+ نمی دونم.

- پس اون همه کتاب لعنتی به چکار میان؟ اگه اونا این رو بهت نگن پس کی میتونه

بگه؟

+اونا بهم چیزایی رو میگن راجع به سختی های انسانی که نمی تونه به

همچین سوالهایی مثل سوالات تو جواب بده.

- سختی های اونا به پشیزی نمی ارزه...!

زوربای یونانی - مایکل کاکویانیز

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

- تا حالا ندیدمش... ولی میتونم دوست داشتنشو با تمام وجود حس کنم...
عشق تنها چیزیه که نیاز به چشم بینا و نابینا نداره...

زندگی دوگانه ورونیکا/کیشلوفسکی

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

هیچ چیز خاطرات را از لحظات معمولی متمایز نمیسازد. این لحظات بعدها و بواسطه زخمهایی که به جا میگذارند در خاطر میمانند.

La Jetee (۱۹۶۲) - Chris Marker

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

فرمانده لاک: همه که عقاید تو رو باور ندارن!
مورفیس: عقاید من نیازی به باور اون ها نداره!

matrix

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)

دورمر(Al Pacino): قضيه رو نگرفتي فينچ(Robin Williams). ها؟ تو شغلِ مني . تو چيزي هستي كه به خاطرش پول مي گيرم . تو همون قدر براي من اسرار آميز و مرموزی كه يك توالت گرفته واسه ي يك لوله كشِ عوضي . حالا دليل كارهايي كه كردي چي بوده ؟ هيچ اهميتي نداره.

Insomnia ۲۰۰۲

ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)



پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      the prestige و Insomnia و کلاه قرمزی از همه بهتر بود

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج