طنز؛ پَسامحمود
بود در دوره «پسامحمود»، عارفی در طریق ورد و ورود، خوش زبانی درشت گوی و جَلَب، از فنا کشتگان راه ادب
بی قانون؛ ضمیمه طنز روزنامه قانون - علی هدیه لو:
بود در دوره «پسامحمود»
عارفی در طریق ورد و ورود
خوش زبانی درشت گوی و جَلَب
از فنا کشتگان راه ادب
عارفی پارسا و وارسته
آشنا با مسائل هسته
از بزرگان وادی سمنان
(بغل سرخه، قبل آرادان)
آن پس از دولت عدالت ورز!
صاحب رأی نسبتا لب مرز
آن که کم می کند تورم را
می کند خوب حال مردم را
آن سهی سرو، آن بلند ردا
آن ز ده دولت گذشته رها
آن زده حرف او نُه اش برجام
آن که هم وعده داد و هم انجام!
آن فریدون نژاد مینوچهر
[شعر رسما شد آخرش ... بعله]
(الغرض با سلام و خوشرویی
حضرت مستطاب «نیکویی»*
عرض دارم، که گشته ام ناچار
بعد هم می روم ادامه کار
چون تورم زیاد و پول کم است
پول کم نیز خود مزید غم است
حق تحریر می دهید به من
بهر هر شعر، ده هزار تومن
گرچه در کارگاه نجاری
می دوم، مثل اسب عصاری
باز هم لیک دست من تنگ است
چون الاغِ معیشتم لنگ است
گفتم این بار جای هتاکی
که چپ و راست را کند شاکی
شیوه ای تازه اختیار کنم
مدح افراد رأس کار کنم
چون شنیدم ز برخی از رقبا
آن شریعتمداری و رفقا
که شما با فلان وکیل و وزیر
می نمایید کارهای خطیر
لاجرم، بنده با درود و دعا
دارم از آن جناب استدعا
گر هنوز از دلارهای فلان
مانده در آن سه چارتا چمدان
با عنایت به سعی این مزدور!
در خلال مسائل مزبور:
- زدن دولت عدالت ورز
- فحش و لیچار بر گرانی ارز
- پشت و رو کردن فلان سرهنگ
- سخره کاندیدای شوت و مشنگ
- جنگ با احمدی نژادی ها
- لعن بر کل حزب بادی ها
- شعر گفتن به شادی برجام
- انتقاد از جلیلی و اقوام
- غیره و ذلک و چنین و چنان
[شرح را خود از این خلاصه بخوان]
خواهشا لطف کرده و در کل
سر آن کیسه را کمی کن شُل
یک دو میلیون دلار ناقابل
بده تا باز هم شوم مایل
صاحب امتیاز با تدبیر
از جناح رقیب یاد بگیر
می دهد ملک های خوب و قوی
در دروس و ولنجک و هروی
دولت قبل هم که با اخلاص
داد هی با گشاده دستی خاص
دکل و قشم و نفت و پول و خزر،
هر چه را خواستی، بگیر و ببر
تا شب عید اگر دلار رسید
پایه ام من، وگرنه خواهی دید...
چون که خواننده می شود خسته -
پس پرانتز عجالتا بسته)
آن مراد حقوقدان و وکیل
دست کوتاه و آن رطب به نخیل
آن که صد وعده داده و محکم
باز هم می دهد، نه بیش و نه کم
آن که چون وعده اش نشد حاصل
گفت: «پیگیرم و نی ام غافل»
آن که از اعتدال می گوید
(گاهی اما با حال می گوید)
آن به تدبیر، اکبر ثانی
شیخنا، پرزیدنت روحانی
شیخ ما چون به ذره تودار است
از کرامات نقل بسیار است
برده از اعتدال بی مَثَلش
مهره های رقیب را بغلش
در طی اعتدال های عجیب
داده تیم رسانه ای به رقیب
نقل کردند راویان درست
که پس از انتخاب، روز نخست
عهد با خویش کرده کز تدبیر
بزند بر رفیق و دشمن، تیر!
نه از او دوست دلخوش است بسی
نه ز دشمن چنان بخسته کسی
نه رقیب ز خشم آزرده
نه غم یار همدمی خورده
نه به یاری رسانده یک مایه
نه ز دشمن فشرده یک مایه!
چون به قلبم رسید آن تیرش
تا ابد برقرار تدبیرش...
عارفی در طریق ورد و ورود
خوش زبانی درشت گوی و جَلَب
از فنا کشتگان راه ادب
عارفی پارسا و وارسته
آشنا با مسائل هسته
از بزرگان وادی سمنان
(بغل سرخه، قبل آرادان)
آن پس از دولت عدالت ورز!
صاحب رأی نسبتا لب مرز
آن که کم می کند تورم را
می کند خوب حال مردم را
آن سهی سرو، آن بلند ردا
آن ز ده دولت گذشته رها
آن زده حرف او نُه اش برجام
آن که هم وعده داد و هم انجام!
آن فریدون نژاد مینوچهر
[شعر رسما شد آخرش ... بعله]
(الغرض با سلام و خوشرویی
حضرت مستطاب «نیکویی»*
عرض دارم، که گشته ام ناچار
بعد هم می روم ادامه کار
چون تورم زیاد و پول کم است
پول کم نیز خود مزید غم است
حق تحریر می دهید به من
بهر هر شعر، ده هزار تومن
گرچه در کارگاه نجاری
می دوم، مثل اسب عصاری
باز هم لیک دست من تنگ است
چون الاغِ معیشتم لنگ است
گفتم این بار جای هتاکی
که چپ و راست را کند شاکی
شیوه ای تازه اختیار کنم
مدح افراد رأس کار کنم
چون شنیدم ز برخی از رقبا
آن شریعتمداری و رفقا
که شما با فلان وکیل و وزیر
می نمایید کارهای خطیر
لاجرم، بنده با درود و دعا
دارم از آن جناب استدعا
گر هنوز از دلارهای فلان
مانده در آن سه چارتا چمدان
با عنایت به سعی این مزدور!
در خلال مسائل مزبور:
- زدن دولت عدالت ورز
- فحش و لیچار بر گرانی ارز
- پشت و رو کردن فلان سرهنگ
- سخره کاندیدای شوت و مشنگ
- جنگ با احمدی نژادی ها
- لعن بر کل حزب بادی ها
- شعر گفتن به شادی برجام
- انتقاد از جلیلی و اقوام
- غیره و ذلک و چنین و چنان
[شرح را خود از این خلاصه بخوان]
خواهشا لطف کرده و در کل
سر آن کیسه را کمی کن شُل
یک دو میلیون دلار ناقابل
بده تا باز هم شوم مایل
صاحب امتیاز با تدبیر
از جناح رقیب یاد بگیر
می دهد ملک های خوب و قوی
در دروس و ولنجک و هروی
دولت قبل هم که با اخلاص
داد هی با گشاده دستی خاص
دکل و قشم و نفت و پول و خزر،
هر چه را خواستی، بگیر و ببر
تا شب عید اگر دلار رسید
پایه ام من، وگرنه خواهی دید...
چون که خواننده می شود خسته -
پس پرانتز عجالتا بسته)
آن مراد حقوقدان و وکیل
دست کوتاه و آن رطب به نخیل
آن که صد وعده داده و محکم
باز هم می دهد، نه بیش و نه کم
آن که چون وعده اش نشد حاصل
گفت: «پیگیرم و نی ام غافل»
آن که از اعتدال می گوید
(گاهی اما با حال می گوید)
آن به تدبیر، اکبر ثانی
شیخنا، پرزیدنت روحانی
شیخ ما چون به ذره تودار است
از کرامات نقل بسیار است
برده از اعتدال بی مَثَلش
مهره های رقیب را بغلش
در طی اعتدال های عجیب
داده تیم رسانه ای به رقیب
نقل کردند راویان درست
که پس از انتخاب، روز نخست
عهد با خویش کرده کز تدبیر
بزند بر رفیق و دشمن، تیر!
نه از او دوست دلخوش است بسی
نه ز دشمن چنان بخسته کسی
نه رقیب ز خشم آزرده
نه غم یار همدمی خورده
نه به یاری رسانده یک مایه
نه ز دشمن فشرده یک مایه!
چون به قلبم رسید آن تیرش
تا ابد برقرار تدبیرش...
پ
ارسال نظر