۶۲۰۵۴۰
۵۰۱۲
۵۰۱۲
پ

کارگردان «آن»، از ساخت این فیلم ترسناک می‌گوید

ژانر سینمای وحشت، امسال وضعیتی خارق‌العاده را در باکس‌آفیس تجربه کرد. دو عنوان از پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای وحشت، در تمام دوران، در سال ۲۰۱۷ اکران شدند. در پرسروصداترین اقتباس سینمایی از رمان محبوب استیون کینگ،

روزنامه آسمان آبی - ترجمه از ویستا فولادی: ژانر سینمای وحشت، امسال وضعیتی خارق‌العاده را در باکس‌آفیس تجربه کرد. دو عنوان از پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای وحشت، در تمام دوران، در سال ۲۰۱۷ اکران شدند.
در پرسروصداترین اقتباس سینمایی از رمان محبوب استیون کینگ، اندی ماسچیتی که پس از اختلاف هنری استودیو با کری فوکوناگا بر سر ساخت این فیلم روی صندلی کارگردانی نشست، در حال سپری کردن روزهای دلنشینی است. او که نخستین تجربه فیلمسازی خود را با فیلم «مامان» کسب کرد، فیلم مورمورکننده خود را با راهنمایی گیلرمو دل تورو ساخت و توانست یکی از پیروزی‌های باکس‌آفیس را در سطح داخلی و بین‌المللی رقم بزند.
کارگردان «آن»، از ساخت این فیلم ترسناک می‌گوید

در گفت‌وگوی زیر در تورنتوی کانادا، با حضور جمعی از روزنامه‌نگاران و تیم سازنده، ماسچیتی از ضرورت سرگرم‌کننده‌بودن فیلم «آن» و محدودیت‌های بودجه می‌گوید و این‌که چرا استیون کینگ در پروسه اقتباس دستی نداشت.

آگاهی از این‌که در حال ساخت یک فیلم درجهR بودید چگونه رویکرد شما را به «آن» تغییر داد؟ چراکه حوادث کتاب منبع اتفاقات مهیبی، به‌خصوص درباره بچه‌ها هستند. آیا از ابتدا تصمیم گرفتید همه آن‌ها را به فیلم بیاورید؟

درجه R بودن فیلم عالی است؛ چراکه ماهیت و عصاره کار اصلی نیز همین‌گونه است. انتخاب استودیو در ساخت یک فیلم درجه R برایمان خبر خوبی بود و این اتفاق نادری است. این فرصت بزرگی برای وفادار ماندن به جوهره کتاب بود.

یافتن بازیگران خوب کودک کار سختی است، اما شما در این‌جا بازیگران کودک خوبی دارید که قرار است در محیط وحشت‌افزایی متناسب با درجه R قرار بگیرند. آیا از این نظر به مشکل خاصی برخورد کردید؟
با بچه‌ها؟

بله.

نه؛ آن‌ها علاوه بر استعدادشان در بازیگری با ذهنی باز به این فیلم پیوستند؛ از خانواده‌هایی لیبرال می‌آیند و ما مکالمات بی‌پرده‌ای درباره تم فیلم با آن‌ها داشتیم. از خوش‌شانسی‌ام بود که در این پروژه با من همراه شدند.

کارگردانی این فیلم چطور به شما واگذار شد؟

فیلم در مراحل اولیه با کری فوکوناگا پیش رفت. وقتی او پروژه را ترک کرد، احتمالات بیشتری به رویش گشوده شد. آن زمان من با استودیو تماس گرفتم و وارد کار شدم و ایده‌ام را درباره فیلمنامه هیجان‌انگیز آن با آن‎ها در میان گذاشتم که مورد پسندشان قرار گرفت.

شما از چه نظر فیلم را مختص خود کردید تا از چیزی که فوکوناگا در سر داشت متمایز شود؟

فیلمنامه‌ همان ابتدا از لحاظ کاراکترها خوب بود، اما برای مثال به یکی از جذاب‌ترین خصوصیت‌های کاراکتر اصلی‌اش نپرداخته بود و آن ویژگی‌های دگرپیکری است. این یکی از چیزهایی بود که من در آغاز درباره آن صحبت کردم.

از آن‌جایی که شما با استودیو تماس گرفتید، آیا کتاب استیون کینگ از گذشته مورد علاقه‌تان بود؟ چه چیز در این داستان انگیزه بیشتری برایتان به‌وجود آورد؟

من همیشه از هواداران استیون کینگ بوده‌ام، به‌خصوص در سال‌های نوجوانی. ما با بزرگ‌تر شدن شروع می‌کنیم به قدردانی از چیزهای مشخصی مثل دوستی، عشق و تجربه‌ مراحل مختلف زندگی و چیزهای بیشتری درباره آن‌ها می‌فهمیم. به همین دلیل، پس از گذشت 20 سال از آخرین باری که این کتاب را خواندم دوباره با آن احساس نزدیکی کردم.

مطلع‌ام که ایده تقسیم داستان به دو نیمه، که یکی به ماجرای بچه‌ها و دیگری به بزرگسالان می‌پردازد، از زمان حضور فوکوناگا در پروژه مطرح بوده است؛ اما شما، به‌عنوان یک داستان‌گو، با کارگردانی فیلم، ساخت دو نیمه مجزا و اجتناب از درهم‌آمیختن داستان بچه‌ها و بزرگسالان را از چه نظر مناسب یافتید؟

خط داستان بچه‌ها از خط داستانی بزرگسالان جالب‌توجه‌تر است، اما این حقیقت که نوعی تعامل میان دو خط زمانی وجود دارد به تصویر ذهنی‌ام نزدیک‌تر بود. پیش از پیوستن من به پروژه قرار بود این فیلم درباره بچه‌ها باشد، اما من اصرار داشتم که اگر بخش دومی هم وجود دارد باید در تعامل با خط زمانی دیگر باشد. به معنای نمایش زندگی بالغ بازنده‌ها، در قالب فلش‌بک‌هایی که به‌گونه‌ای بر رخدادهایی که در بخش اول ناگفته باقی ماندند نور می‌اندازد.

پیش از این در صحبت از کاراکتر پنی‌وایز از عبارت «دلقک‌های اجدادی» استفاده کردید. ممکن است کمی بیشتر توضیح دهید کاراکتر پنی‌وایز را چطور می‌بینید؟

بله. درواقع این کاراکتر هزاران سال پیش هم وجود داشته است. از لحاظ زیبایی‌شناختی هرگز جذب دلقک‌های قرن بیستمی نمی‌شوم. به نظرم بی‌مایه هستند و بسیار مرتبط با رویدادهای اجتماعی و سیرک‌ها و از این قبیل، که البته اشکالی هم ندارد. اما من به زمان‌های قدیم‌تر، مثل قرن نوزدهم، حس وابستگی بیشتری دارم و از آن‌جایی که این موجود به مدت چند قرن وجود داشته است، با خودم گفتم چرا فیلم را به سده 18 نبریم.

در قرن نوزدهم چه چیز را جذاب‌تر می‌بینید؟

قــرن نـــوزدهــم؟ گمـــان‌ مــی‌کنـــم زیبایی‌شناسی آن باشد و همچنین نیاز به آوردن یک عامل دیگر در معادله و کاراکتر. زیاد درباره آن فکر نکردم. بیشتر انتخابی از روی غریزه بود.

در انتخاب بازیگر پنی‌وایز به‌دنبال چه بودید؟ زیرا ظاهرا از افراد زیادی تست بازیگری گرفتید؟

بله. اساسا امیدوار بودم کسی را پیدا کنم که من را غافلگیر کند. برای بازی در این نقش به ویل پولتر علاقه‌مند بودم. او از انتخاب‌های ما بود، اما تمایل چندانی به این نقش نداشت. صادقانه بگویم، از افراد زیادی تست گرفتم، اما درنهایت به فهرست بسیار کوتاهی رسیدیم که بیل اسکارشگورد در صدر آن قرار داشت.

آیا او را در جهت خاصی هدایت کردید یا در بنا کردن شخصیتش مختار بود؟

بله، او را از جهاتی راهنمایی کردم، اما پس از آن مکالمات طولانی‌ای داشتیم.

چه مکالماتی؟

به شما نمی‌گویم. [می‌خندد]
کارگردان «آن»، از ساخت این فیلم ترسناک می‌گوید

کمی درباره طراحی کاراکتر او توضیح دهید.

طراحی اولیه‌ای از او داشتم که بیشتر شبیه یک نوزاد بود. چیز خارج از قاعده‌ای درباره او وجود داشت؛ درباره چشمانش که از هم فاصله داشتند. پس از آن چندان به او نپرداختم. اما پنی‌وایزی که در فیلم می‌بینید خاص است؛ چون موهای دیوانه‌واری دارد. من برای نمایش حالات روانی مختلف او با موهایش بازی کردم، اما شکل رسمی او به یک نوزاد عجیب‌الخلقه شباهت بیشتری دارد.

در کتاب، زیرمتن جنسیت و بلوغ درحال‌رشد درنهایت به متن آن وارد می‌شود. شما در فیلم دست به چنین کاری نمی‌زنید، اما به‌عنوان جایگزین به چه فکر کردید؟

از نظر ما کل داستان تا حدی به تم بلوغ می‌پردازد و صحنه‌های فیلم در این مورد نیز استعاره‌ای از پایان دوران کودکی و ورود به بزرگسالی هستند. به نظر من پرداختن بیشتر به این موضوع ضروری نبود و به این دلیل که داستان به خودی خود یک ماجراجویی هم به شمار می‌آید، چنین چیزی به حد کافی نمایانگر این موضوع بود.

آیا خطی وجود داشت که با رسیدن به آن نخواهید وقایع را به همان نسبت نامأنوس کتاب به تصویر بکشید؟ آیا شما هم در نظر داشتید پنی‌وایز را مثل کتاب چیزی فراتر از یک دلقک نشان دهید؟

من دید چندان دیوانه‌واری به اسطوره‌شناسی آن نداشتم؛ اما به سطوح زیرین چیستی او در فیلم اشاره می‌شود. مثل لگوی لاک‌پشت که در یک صحنه کلیدی فیلم اتفاق می‌افتد. خودتان در فیلم ببینید. آن را لو نمی‌دهم.

برخی کارگردانان دیدگاه نوستالژیکی به دوران کودکی دارند و نگاه برخی دیگر انتقادی‌تر است. شما از این نظر، در کجای طیفی که دو سر آن استیون اسپیلبرگ و لری کلارک[کارگردان فیلم‌ «بچه‌ها» که تلخی‌های زندگی نوجوانان را روایت کرد] ایستاده‌اند قرار می‌گیرید؟

سوال بسیار خوبی است، اما من جایی در میانه می‌ایستم. تصویر ایدئالی از آن ندارم، اما این طیف بسیار گسترده‌ است. فیلم و لحن آن درباره کودکی و تجربه کودکی در طیف نسبتا گسترده‌ای قرار می‌گیرد. لحظات اسپیلبرگی و لحظات لری کلارکی توأمان در آن وجود دارد.

از نظر شما چه چیزهایی در کارهای استیون کینگ سینمایی‌تر هستند؟ چون فکر می‌کنم شما بیشتر از من طرفدار کارهای او هستید.

بله، بله. من به‌طور کلی طرفدار گستردگی کارهای او هستم. اما گاهی او به حد غایی مسائل نزدیک می‌شود که چندان باب میل من نیست. زمانی‌ که بیش از اندازه به قباحت می‌پردازد کاملا من را پس‌می‌زند. به نظرم الزامی در اتمام کتاب به‌گونه‌ای که او نوشته است وجود نداشت، اما نمی‌دانم چه بگویم.

شما می‌دانید چطور یک فیلم را به‌گونه‌ای که به ذائقه هواداران ژانر وحشت خوش بیاید بسازید. اما آیا این فیلم قرار است مفرح و سرگرم‌کننده هم باشد؟

همین‌طور است.

واقعا؟

بله،بله. این فیلم سرگرم‌کننده است، هارور است، اما دقایق احساسی هم دارد و شوخ‌طبعی در آن به‌وفور دیده می‌شود.
نمی‌گویم به سبک هالیوودی این را انجام می‌دهد، اما این بخشی از آن حال و هوایی است که سعی کردم به آن متعهد بمانم. ریچی، هنری و بن کاراکترهای متنوعی هستند. همه جور آدم در این گروه پیدا می‌شود. بازیگرهایی نیز که با آن‌ها کار کردم خود گوشه‌ای از این کاراکترها را در زندگی واقعی و در وجودشان دارند. در مواردی آن‌ها دست به اجرای فی‌البداهه زدند که نتیجه‌اش فوق‌العاده از آب درآمد.

آیا لحظاتی در کتاب بودند که نتوانستید به دلیل محدودیت بودجه، آن‌ها را بسازید؟ صحنه‌هایی که به‌شدت تمایل به ساخت‌شان داشتید، اما بیش از اندازه پرخرج بودند؟

دو صحنه بودند که آن‌ها را به تعویق انداختم؛ یکی به‌گونه‌ای نخستین برخورد دلقک با آدم‌ها را نشان می‌دهد و دیگری رؤیایی است که بیل در آن از روی یک پل به پایین نگاه می‌کند و ناگهان انعکاس یک بادکنک را در آب می‌بیند، سپس به بالای سرش نگاه می‌کند و به جای یک بادکنک یک دسته بادکنک می‌بیند و رفته‌رفته به بدن انسان تبدیل می‌شوند و نما عریض‌تر شده، تصویر چندین بچه مُرده، شناور در هوا دیده می‌شود. نتوانستم از پس هزینه ساخت آن برآیم.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج