۷۷۹۱۸۲
۳۰ نظر
۵۰۷۳
۳۰ نظر
۵۰۷۳
پ

حُقه شوهر خسیس برای فرار از زیر بار مهریه

زن جوان که قبل از فرارسیدن سومین سالگرد ازدواج به دادگاه خانواده احضار شده بود، با درخواست طلاق مواجه شد. اما ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شد، چرا که همسرش با نقشه‌ای حساب شده از پرداخت مهریه هم شانه خالی کرده بود.

روزنامه ایران: زن جوان که قبل از فرارسیدن سومین سالگرد ازدواج به دادگاه خانواده احضار شده بود، با درخواست طلاق مواجه شد. اما ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شد، چرا که همسرش با نقشه‌ای حساب شده از پرداخت مهریه هم شانه خالی کرده بود.

این اتفاق برای «نیکا» اتفاق افتاد. او در دو سال زندگی مشترک‌اش با «هرمز» هرگز به هیچ رستوران، سینما و کافه‌ای نرفته بود، چه رسد به مسافرت و ماه عسل. همسرش مردی خسیسی بود که برای خرجی ۲۰۰ هزار تومانی ماهیانه هم از او رسید می‌گرفت.

نیکا در شعبه ۲۶۱ دادگاه خانواده نشسته بود که قاضی «علی امینی نژاد» گفت:«همسرتان درخواست طلاق داده و اعلام کرده که مهریه و حقوق شما را نیز پرداخته است، اما تا این لحظه در دادگاه حاضر نشده است.»

زن جواب داد:«واقعاً گیج شده ام. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده. مدتی است که از هم دور هستیم و من به خانه پدری‌ام برگشته ام. فکر می‌کردم سرش به سنگ می‌خورد و به زندگی بازمی گردد. اما حالا معلوم شده قصد طلاق دارد. آیا یک مرد می‌تواند بدون موافقت همسرش او را طلاق دهد؟»

قاضی گفت:«اگر همه حق و حقوق زن مانند مهریه، اجرت المثل، نفقه و نیمی از اموالی که بعد از ازدواج به دست آورده را بدهد، می‌تواند همسرش را طلاق دهد.

البته اگر زنی حق طلاق را گرفته و آن را ثبت کرده باشد هم می‌تواند خود را مطلقه کند. در مورد پرونده شما هم همسرتان اعلام کرده مهریه ۱۰۰ سکه طلای شما را طبق این فیش بانکی پرداخت کرده...» سپس برگه‌ای را به نیکا نشان داد که رقم ۱۴۰ میلیون تومان به حساب او واریز شده است.

زن جوان وقتی برگه را دید، چشمانش سیاهی رفت و نفسش بند آمد.

قاضی به منشی‌اش اشاره کرد برای او لیوان آبی بیاورند. چند لحظه بعد نیکا جرعه‌ای آب نوشید و گفت:«این برگه مربوط به مهریه من نیست.» سپس نفسی تازه کرد و ادامه داد:«آدم به چه کسی بهتر از همسرش می‌تواند اطمینان کند؟»

بغض گلویش را گرفته بود، اما به خودش مسلط شد و ادامه داد:«سه سال پیش که دانشجوی کارشناسی ارشد بودم، هرمز با یک جعبه شیرینی و دسته گلی ارزان قیمت به خواستگاری‌ام آمد. پدرم اعلام کرد فقط با حضور بزرگترها به او جواب خواهد داد. دفعه بعد با مادربزرگش آمد.

گفت پدرش فوت کرده و مادرش در شهرستان ساکن است. کارش خرید و فروش بود، شغلش را نمی‌پسندیدم و ترجیح می‌دادم با مردی که شغلی فرهنگی داشته باشد ازدواج کنم. اما هرمز اصرار داشت که من بهترین گزینه برای ازدواج با او هستم.

چند بار به خواستگاری آمد و هر بار ادعا می‌کرد که دوستم دارد و کاری می‌کند که هیچ کمبودی در زندگی نداشته باشم. خواهرم با مردی ازدواج کرده بود که خانواده پرجمعیتی داشت و دائم به زندگی‌اش سرک می‌کشیدند. با خودم گفتم حداقل هرمز این خوبی را دارد که تنهاست و خانواده‌اش آرامش ما را به هم نخواهند زد.

سرانجام قبول کردم و سر سفره عقد نشستیم. اما برخلاف قرار قبلی در مراسم بله برون زیر بار مهریه ۱۱۴ سکه‌ای نرفت و اصرار کرد که ۱۴ سکه بنویسیم. ولی به محض آنکه با مقاومت من و خانواده‌ام روبه‌رو شد، به ۱۰۰ سکه رضایت داد. جشن ساده‌ای گرفت و تا جایی که می‌توانست میهمانان را حذف کرد. تا سه ماه زندگی نسبتاً آرامی داشتیم، اما وقتی اصرار مرا برای رفتن به سفر ماه عسلی که قول داده بود دید، شروع به ناسازگاری کرد.

بعد هم گفت اجازه ندارم دیگر به سر کار بروم. در ادامه هم ماهی ۲۰۰ هزار تومان خرجی می‌داد و رسید آن را می‌گرفت. هر وقت به خساستش اعتراض می‌کردم می‌گفت بهترین جشن عروسی را برایت گرفته‌ام، در حالی که دو میلیون تومان هم خرج آن جشن نکرده بود. آپارتمانی داشت که زندگی‌مان را در آن شروع کرده بودیم. اما حتی اجازه نمی‌داد یک چوب پرده به دیوار بزنم یا یک میخ برای ساعت به دیوار بکوبم.

دائم می‌گفت خانه‌مان خراب می‌شود و از قیمت می‌افتد. برای خرید یک دست لباس باید صدبار خواهش می‌کردم و بعد از اینکه هزار بار هزینه‌ها را حساب و کتاب می‌کرد ممکن بود موافقت کند. چند ماه بعد آپارتمان را فروخت و گفت برای شروع یک پروژه کاری به پول احتیاج دارد. در ادامه به خانه‌ای نقل مکان کردیم که معلوم شد خانه مادر شوهرم است.

تازه فهمیدم با مادرش بر سر ارثیه درگیر بوده و به دروغ گفته بود مادرش ساکن شهرستان است. دیگر از کارهایش خسته شده بودم. تهدیدش کردم که مهریه و نفقه‌ام را اجرا می‌گذارم. بدبختی من از همان جا شروع شد، در حالی که نمی‌دانستم چه بلایی دارد به سرم می‌آید...»

قاضی حرف زن را قطع کرد و پرسید:«دقیقاً چه کار کرد؟»

نیکا جواب داد: «مدتی بعد خوش اخلاق شد و حتی ۱۰۰ هزار تومان هم به خرجی‌ام اضافه کرد. در آغاز دومین سال زندگی مشترک بودیم که گفت یک خانه اجاره‌ای برای سکونت پیدا کرده و توضیح داد می‌خواهد آنجا را با این بهانه که ودیعه را همسرش می‌دهد، با رقم کمتری از صاحبخانه رهن و اجاره کند.

از من خواست پولی که به حسابم ریخته بود را به‌نام خودم چک بانکی بگیرم و به بنگاه ببرم. من هم ۱۲۰ میلیون تومان چک بین بانکی گرفتم و به صاحبخانه دادم. اما اجاره نامه را به‌نام خودش نوشت و به خانه جدید رفتیم. بعد از این اتفاق خیلی زود آن ۳۰۰ هزار تومان خرجی را قطع و شروع به ناسازگاری کرد.

از همه چیز ایراد می‌گرفت و بهانه‌جویی می‌کرد، تا اینکه بالاخره خسته شدم و به خانه پدرم برگشتم. فکر می‌کردم به دنبالم می‌آید و من به شرط اینکه کارهایش را تکرار نکند به خانه‌ام برمی‌گردم. در این مدت متوجه شدم که چند آپارتمان و دو خودروی خودش را به‌نام برادر و خواهرش منتقل کرده، اما حالا می‌بینم برگه واریز آن ۱۲۰ میلیون تومان را بابت پرداخت مهریه‌ام به دادگاه ارائه کرده است. واقعاً آدم به چه کسی می‌تواند اعتماد کند؟»

قاضی امینی‌نژاد سری به علامت تعجب تکان داد و گفت:«با توجه به اینکه همسر شما در دادگاه حضور ندارد، جلسه رسیدگی تجدید خواهد شد. در این مدت فرصت دارید مدارک و شواهد لازم را در خصوص ادعای نگرفتن مهریه به دادگاه ارائه دهید تا صحت ادعای هر دو شما بررسی شود.»

نیکا چند لحظه‌ای به فکر فرو رفت و از پنجره به چشم‌انداز تهران که در غبار محو شده بود، نگاه کرد. احساس می‌کرد گذشته‌اش دود و امیدش در شلوغی شهر گم شده است. مصمم بود آینده‌اش را به شکل دیگری رقم بزند. سپس بلند شد، راهش را کشید و رفت.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      چه عقلییی..

      پاسخ ها

      • بدون نام

        خخخخخ عقل؟؟ به زن که میرسه میشه مکر و برای شما بو گندو ها میشه عقل؟
        بخوره تو سرتون اون عقل ناقص شیطانی
        تف به ذات شیطان صفت تون

      • سعید

        ملت با حالی داریم ...چه راحت قضاوت می کنن...باید حرف هر دو طرف را شنید....متاسفم واسه برترینها که این مطلب را تیتر خبریش کرده

      • بدون نام

        ای خدا همچین زنی نسیبم کن

    • علي

      اين ها مرد نيستن و نامرد هستن و لعنت به هر چي مرد خسيس

      پاسخ ها

      • بدون نام

        فکر کنم مردِ مال شهرِ.........بوده!
        میدونید که کدوم شهرو میگم!

    • مونا

      یه تجربه که خودم دیدم را بگم....برادر دامادمان با دامادمان یک زمین در سالهای قبل خریدند.در شهری که برادر زندگی میکرد.آن زمان دامادمان ازدواج نکرده بود اما ارثیه و حقوق نسبتا خوبی داشت.وام گرفت و کلا دارایی اش را برای سه دانگ زمین داد.چون در شهری دیگر زندگی می کرد کلا مراحل کار را برادر که بزرگتر وخیلی هم موجه بود انجام داد.این طفلک هم اصلا سندی ندید و به هر کلکی به اسم برادر زده شد و قرار شد بعدها سه دانگش را منتقل کنند...خیلی هم با هم صمیمی بودند...حالا اون زمین خیلی ارزش پیدا کرده و برادربزرگتر کلا منکر همه چی شده و قانون هم نمی تواند کاری کند چون همه چی به اسم برادر بزرگ است...می خواستم بگم،همون حرف قدیمی ها را آویزه گوشتان کنید و با همه..تاکید می کنم با همه...از اول حساب و کتابتان مشخص باشد.فکر هم نکنید ،نه...این مورد فرق دارد!!!

      پاسخ ها

      • بدون نام

        لطفاً لعنت نفرستید، چون با اینکه من همسرم را دوست داشتم از پانصد سکه تمام بهار آزادی تعداد 499قطعه آن را از همسرم هدیه گرفتم و تنها یک قطعه سکه بدهکار او هستم، اما یک نوک ناخن او را با جهانی هم عوض نمی کنم، حالا با خواندن این خبر میخوام اون سکه های بخشیده شده او را دوباره به نامش بزنم و یک باب منزل هم داریم و ماشین هم بنام او بزنم دو فرزند داریم اونها همه چیز همسرم هستن و همسرم همه چیز من است از این ادا اصولها هم نداریم خداوند هم شما را حفظ کند

      • بدون نام

        خدا حفظت کنه.سایه ات همیشه بالای سرشان باشه.انشاالله همه مردها به فکر آینده همسرشون باشن.

    • بدون نام

      تف تو ذاتت مرد بی غیرت

    • بدون نام

      مردک رذل و پست !
      آخه گداصفت تو رو چه به ازدواج و زندگی مشترک
      تو باید هرروز یه لقمه نون خشک سق بزنی و نگران حساب بانکی و اموالت باشی تا روزی که در فلاکت بمیری

    • لبیک یا مهدی

      نمیشه قضاوت کرد..ولی خیلی مردها هستن که از سادگی و مظلومیت یه خانم سو استفاده میکنن و آینده اون خانم رو تباه میکنن...مراقب گزینه های ازدواج باشیم

    • بدون نام

      والا من خودم دختر مجردم
      ولی آنچنان دخترا برای ازدواج شوق عجیب و غریب دارن که
      فکر میکنن قراره تاج بزارن رو سرشون
      دقیقا عین فیلم ملی
      اعتماد به نفس زن تو ایران له شده
      هیچ گزینه ای به غیر ازدواج ندارن

      پاسخ ها

      • بدون نام

        دقیقا عامل اصلی هم خود خانواده ها هستن که دائم عدم ازدواج دختر رو توی سرش می زنن آخه با یه آدم عوضی ازدواج کنه که شرش بیشتر دامن خانواده رو میگیره نکنین تو رو خدا دخترا هم آدمن می تونن پیشرفت کنن و رو پای خودشون بایستن اگر مورد مناسب برای ازدواج پیدا کردن ازدواج هم بکنن و گرنه تجرد قطعا بهتر از تاهل جهنمیه

    • نیکا

      بیشرف الهی خیر نبینه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ای خدا هچین زنی نسیبم کن

    • خوزستان

      زن جماعت وفا نداره و قاضی هم طرفدار زن هست

      پاسخ ها

      • منصور

        همشهری زشته این حرف نزن ازتوبعیده همه رو قاطی نکن ... زن مرد نداره هم مرد بی ذات هست هم زن پس علکی روهمه زنها حرف نزن همه روقاطی نکن کلا سمون اوردی پایین وجدانن با این نظرت

    • بدون نام

      خدا لعنتت کنه آشغال کثافت اون بدبخت گول زدی باخدای بالای سرت چکارمیکنی مردک

    • بدون نام

      خانوم خودت بی عرضه و هالو بودی، دفعه اولی که بابت خرجی خونه ازت رسید گرفت خودت باید درخواست طلاق میدادی

    • بدون نام

      به چشم انداز تهران نگاه کرد و ....خبر مینویسی یا داستان مجله ی زرد؟

      پاسخ ها

      • اکبر از منجیل

        حالا برات خیلی مهمه که این مطلب خبر باشه یا داستان بر اساس ماجرای واقعی؟ مشکلی داری یه نفر به چشم انداز تهران نگاه کنه؟

      • یک خبرنگار

        این ماجرا کاملا واقعی است. دقت کنید می بینید که شماره شعبه و اسم قاضی در آن مشخص است. اما ممکن است اسم ها برای حفظ حریم مراجعان به دادگاه عوض شده باشند. اما در مورد نثر نویسنده، او سعی کرده با روایت داستانی از ماجرا مخاطب را همراه کند و به جای استفاده از عبارات توصیفی که در اخبار حوادث معمولا استفاده میشود فقط راوی ماجرا باشد و قضاوت را بر عهده خواننده بگذارد. اصل ماجرا در روزنامه ایران تحت عنوان «قصه های دادگاه» چاپ شده است. با تشکر از سایت برای انعکاس مطلب

    • کرمانشاه

      اگه واقعا اینجوری بوده باید گفت از حیون هم پست تر بوده آن مرد

    • بدون نام

      آن پول مهریه که حق زن واز شیر مادر برایش حلالتر است این مرد حقه باز نمیتواند بخورد از لوله های دماغش میزنه بیرون خدا که بهتر میداند که حق با کیست

      پاسخ ها

      • بدون نام

        این زن نادان حقشه.قاضی چرااز این تحفه
        حمایت کرده زن مکار روبه صفت.

    • گـنـدم مجیدي*'* پـونـڪ قـزویـن

      فڪر ڪنم مرده واسه شهر اص......بوده . خخخ

      پاسخ ها

      • بدون نام

        منم همین فکرو میکنم!

      • گـنـدم مجیدي*'* پـونـڪ قـزویـن

        خخخخخ چه همفڪري جالبي ..

    • بدون نام

      من با دختری ازدواج کردم که بعد ازپنج سال عاشق یکی شد وبچه سه ساله گذاشتو پشت سرشم نگاه نکرد مهریه هم گذاشت اجرا پدرمم در اورد به خاک سیاه نشوندم..خدایشش خیلی رو زن بودنتون حساب باز نکنید

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج