پایان تلخ دوستی داماد جوان با زن همسایه
اوایل سال ۹۳ زنی تنها که در غرب تهران زندگی میکرد در تماس با پلیس از ماجرای سرقت میلیونی از خانهاش خبر داد و همین کافی بود تا تجسس های تخصصی آغاز شود.
خراسان نوشت: اوایل سال ۹۳ زنی تنها که در غرب تهران زندگی میکرد در تماس با پلیس از ماجرای سرقت میلیونی از خانهاش خبر داد و همین کافی بود تا تجسس های تخصصی آغاز شود.
ماموران با حضور در محل سرقت، ابتدا قفل درهای ورودی را بررسی کردند و با توجه به این که هیچ تخریبی روی قفل درها وجود نداشت، فاش شد که دزد باید یک آشنا باشد.
در بررسیهای پلیسی مشخص شد سارق با حضور در خانه و با اطلاع از غیبت زن تنها، دست به سرقت طلاهای میلیونی زده و این در حالی بود که زن جوان در تحقیقات پلیسی تاکید میکرد به هیچ کسی مشکوک نیست.
شناسایی دزد آشنا
شش ماه از ماجرای سرقت میلیونی از خانه زن تنها گذشته بود که اهالی ساختمان بار دیگر با پلیس تماس گرفتند و از درگیری مرد همسایه و زن تنها خبر دادند. خیلی زود گروهی از ماموران برای تحقیقات و پایان دادن به این درگیری، پا به ساختمان گذاشتند.
زن تنها وقتی ماموران را در ساختمان دید با صدایی بلند گفت که میخواهد سکوت شش ماهه اش را بشکند و راز پنهان زندگیاش را فاش کند تا هم به آرامش برسد و هم به ماجرای طلاهای سرقت شده بپردازد.
ماموران با شنیدن این ادعا شوکه شدند، آن ها ابتدا زن جوان را به آرامش دعوت کردند که مرجان در این لحظه از پلیس خواست تا مانع فرار کامران شود و با اشاره به وی فاش کرد او همان دزد میلیونی طلاهایش است.
تیم پلیسی با شنیدن این ادعا متعجب شدند و کامران وقتی شنید مرجان راز پنهان را فاش کرده است، ادعا کرد من دزد طلاهای این زن هستم چون او با رفتارهایش آرامش زندگی من و همسرم را به هم ریخته بود.
افشای راز پنهان
مرجان ۴۰ ساله که در وضعیت مالی خوبی قرار دارد، در اظهاراتش به ماموران گفت: پس از جدایی از همسرم به دلیل شرایط مالی خوبی که داشتم در غرب تهران یک واحد آپارتمان خریدم و زندگی جدیدم را شروع کردم. در ساختمان تنها زندگی میکردم و با زنان داخل ساختمان دوستی نزدیکی پیدا کردم و حتی با همسر کامران که تازه عروس است نیز دوست بودم تا این که پس از یک سال زندگی در این ساختمان، با کامران آشنا شدم. او به راحتی به من ابراز علاقه کرد، ابتدا تصور این که یک تازه داماد چنین شخصیتی داشته باشد برایم سخت بود اما با محبت هایش به او دل بستم و رابطه پنهانی مان آغاز شد.
زن جوان ادامه داد: همه اتفاقات خوب پیش میرفت تا این که یک روز پس از ورود به خانه متوجه سرقت طلاهایم شدم و چون در خانه تخریب نشده بود از همان ابتدا فهمیدم کامران طلاها را سرقت کرده است اما چون نمیخواستم با افشای راز این سرقت، آبرویم در ساختمان برود سکوت کردم و این در حالی بود که کامران به روی خودش نمیآورد. چون آبرویم مهم بود در این مدت سکوت کردم تا این که امروز وقتی فهمیدم زن کامران به سفر رفته. وارد خانه اش شدم و از او خواستم طلاهای سرقتی را بازگرداند اما او شروع به فحاشی کرد و بین ما درگیری شد و دیگر متوجه هیچ چیزی نبودیم تا این که همسایه ها با شنیدن صدای ما از خانه بیرون زدند و پلیس را با خبر کردند.
کامران پس از افشای راز این سرقت، به دستور بازپرس پرونده دستگیر و به جرم سرقت به ۵ سال زندان محکوم شد.
5 سال بعد
اکنون کامران حدود پنج سال است که در زندان است . همسرش وقتی ماجرای دزدی و خیانت شوهرش را شنید، درخواست جدایی داد و کامران به آخر خط رسید. این مرد که دیگر تنها شده است برای آخرین مرحله طلاق از همسرش به دادگاه خانواده آمده بود که به مصاحبه نشست.
کامران ادعا میکند همه این اتفاقات به خاطر حسادت زنانه بود و اگر زنش به زندگی مرجان حسادت نمیکرد و بهانه نمیگرفت، زندگیشان ادامه می یافت.
چرا دزدی؟
اصلا قصد دزدی نداشتم اما بهانه گیری و حسادت های همسرم باعث شد تا دست به این کار بزنم.
حسادت زنانه؟
بله، بعد از این که مرجان با همسرم دوستی صمیمی پیدا کرد، زنم هر روز بهانه میگرفت و درباره زندگی خوب و طلاهای مرجان حرف میزد و همیشه زندگی او را با خودش مقایسه میکرد و همین حسادت، باعث شده بود زندگی ما آن صمیمیت و گرمای عاشقی را نداشته باشد.
چطور با مرجان آشنا شدی؟
مرجان همسایهمان بود و از وقتی که بهانه گیری های همسرم شروع شد، تصمیم گرفتم به زندگی مرجان وارد و بیشتر با او آشنا شوم تا بتوانم با پول هایی که از او می گیرم شرایط زندگی مان را بهتر کنم. با کمی توجه و چرب زبانی توانستم خودم را به مرجان نزدیک کنم و بعد از مدتی دوستی با شرط پنهان ماندن این رابطه به عقد موقت هم در آمدیم.
چه انگیزه ای برای سرقت داشتی؟
قصد داشتم با سرقت طلاهای مرجان، در وهله اول پول به دست بیاورم و بخشی از نیازهای همسرم را برای پایان دادن به حسادتهایش برآورده کنم و در مرحله بعد می خواستم به همسرم ثابت کنم که پول همه چیز نیست و زندگی در آرامش، بدون پول و تجملات مهم است که دستم رو شد.
چرا بعد از سرقت به رابطه ات پایان ندادی؟
دیگر مرجان عضوی از زندگی ام شده بود و چون در همسایگی هم بودیم، مشکلی برای ادامه زندگی پنهانی نداشتیم.
مرجان می دانست تو دزد طلاهایش هستی؟
بعد از مدتی متوجه شد ولی من قبول نکردم که دزدی از طرف من بوده است، او نیز به خاطر آبرویش سکوت کرد تا این که با توجه به پولی که به دست آورده بودم از ماجرای سرقت اطمینان یافتو بین ما درگیری رخ داد و نزد پلیس راز این سرقت و رابطه پنهانی را فاش کرد.
از همسرت اطلاع داری؟
نه، زنم بعد از این افشاگری درخواست طلاق داد و از من جدا شد.
از مرجان خبر داری؟
شنیدم بعد از این ماجرا از ساختمان ما رفته و خانه اش را تغییر داده است.
نظر کاربران
خدایا عاقبت همه رو بخیر کن
پاسخ ها
هم حواسرانی کردی و هم دزدی ، حالا یک کم آب خنک بخور تا درس عبرتی بشه برای حوس ران های فعال
الهی آمین
خاک برسرت کنم بیشعور.... با یکم مدیریت میتوانستی ی زندگی خوب بسازی.... الانم که زندگی اصلیته باختی... من جای تو باشم میرم سراغ مرجان... بفهم... سراغ مرجان... ی بار دیگه به هر نحوی شده راضیش میکنم که باهام زندگی کنه.... البته توام باید تمام خریت هاتو بزاری کنار و ی زندگی جدید با مرجان پول دار تشکیل بدی... دیگه خودت میدانی
پاسخ ها
راست میگه اگه بشه مرجان را راضی کنی و باهاش زندکی کنی عالیه.
ما هم بهت کمک میکنیم بری پیش کرجان
نکنه خودت مرجان هستی
خاک توسرهم توهم مرجان مردک بی لیاقت ۵سال حبس واسط کمه بایدحکم عبدبهت میدادن
پاسخ ها
حبس عبد نه حبس ابد جیگر
حکم ابد
ابد/نه عبد / اسم ماروهم خراب کردی
ابد
پایان شیرینی داشت اتفاقن
خربزه خوری همینه
پاسخ ها
خوانندگان محترم نميشود گفت بر چه اساسی این جریان کاغذی رابطه کاغذی، طلاهای کاغذی، شکایت کاغذی و بطور کلی داستان کاغذی را باور می کنند و بر روحیات لطیف شان اثر منفی میگذارد، باور کنید شاید فقط یک رمان تخیلی کاغذی باشد نگران نشوید،
دزدی وراه کج آخرش همینه خاک بر سرت
خیربگو یید گلو لای ولجن بر سرت
خیانت و دردی رو گردن زنش انداخته. همه رو بجز خودش مقصر اعلام میکنه.
حقت .حالا بمون آب خنک بخور.اونا هم هر کدام میرن دنبال زندیگشون .تا تو باشی هوس خیانت نکنی
فقط هوسبازیت دلیلش بوده توجیه نکن الانموحقت همینهدک از اینجا مونده از اونجا رونده شدی
بیشعور ۵ سال برات کمه تو باید زجر کش بشي .
مردهمینه دیکه اگه باداشتن زن یکی راصیغه وازش هم دزدی بکنه بازخودشوپاک میدونه
پاسخ ها
خاک برسرهمتون که اززن بیحیادفاع میکنیددرسته کامردنامردی بوده وخیلی بده اماپنجاه درصدگناه هم مال زن بیحیاست که هم درحق زن همسایه حفاکرده هم خودفروشی ازنوع شرعی کرده
لایک
این ها لقمه حروم خوردن نه کسایی که چهار تا تار موهاشون بیرون هست
پاسخ ها
اره دیگه وقتی یه مرد ب راحتی میتونی چند زن بگیره اینم میشه آخرش زن رسمی و چندین زن صیغه ای .ای خدا
این نیز بگذرد ۰ انسان دو پا که چه ها کند آمو
زر مفت زده و هوسبازیاشو گردن زنش انداخته چقدر احمقانه زندگیش را باخت نوش جونش با خیانتش
وقيح
روزی شخصی کناربی راهه ای ایستاده بودشیطان رادیدکه باطنابهای زیادی عبورمی کرداوراصداکردوگفت,ای شیطان این طنابهاچیست که بردوش گرفته ای گفت می خواهم آدمیزادراببندموفریب دهم.ریسمانهای ضعیف برای افرادسست ایمان وکلفتهابرای افرادمومن وباایمان این ریسمانهای کلفت وپاره پاره راکه می بینی هرچه افرادباایمان راباآنهامی بستم آنهاراپاره می کردند.مردگفت حالاطناب من کدام است,ابلیس گفت اگرکمکم کنی که این ریسمانهای پاره راگره بزنیم خطای تورابه حساب دیگران می گذارم.مرردپذیرفت ,ابلیس خنده خنده کنان گفت عجب بااین ریسمانهای پاره هم می شودانسانهایی چون تورابه بندگی گرفت.حالاانسان بایدجلوی هوی وهوس وغروروامیال نفسانی خودرابگیرد.
پاسخ ها
شب دراز است و قلندر بیدار....
مردای خراب همیشه واسه هرزه بودنشون از کمبودای زنشون مایه میزارن .تا بوده چنین بوده تا باد چنین بادا
مردک وقیح.تازه توجیه ام میکنه!!! باز خوب شد زنت ازت طلاق گرفت کثافت هوس باز. این مردا مثه کش تنبون میمونن کاشکی میشد به قلاده بستشون.
مقصر اصلی زنش بوده که اولا به همسرش سرویس نمی داده و فکر می کرده اگه به شوهرش محل بزاره و سرویس بده..شوهرش ازش سو استفاده کرده!!!!!
پاسخ ها
داداش انقدر فریاد نزن
وقتی میگن ماه پشت ابر نمی مونه اینجوریاست .مرجان وتازه داماد واقعا هردو لجن واقعی بودن لعنت خدا به هردوشون .
تو این داستان زنها به خودشون ضربه زدن چرا هرچی میشه سراغ دیوار کوتاه مردها میرید.خوب اون زن رو خانواده زن دیگه نمیومد
پاسخ ها
مظلوم نمایی در ذات مرداس....میخوای زنشو اعدام کنیم؟
اگر نمیخوای با مرجان باشی، آدرس مرجان رو بده برم خواستگاریش.