۸۹۴۰۲۰
۸ نظر
۵۰۱۰
۸ نظر
۵۰۱۰
پ

وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس‌جمهور شد

دخترک از لتونی جنگ‌زده گریخت و بیش از ۵۰ سال را در تبعید گذراند، ولی کمی بعد از این که به کشورش بازگشت، رئیس جمهور شد. البته این تمام داستان نیست و وایرا ویکه-فریبرگا اولین رئیس دولت زن در جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی سابق است.

برترین‌ها: سفر اودیسه‌وار خانواده زمانی شروع شد که وایرا هفت ساله بود. آن‌ها اول به آلمان ویران‌شده از جنگ رفتند و بعد به مراکش که زیر نظر فرانسه اداره می‌شد و سپس به کانادا.

دخترک از لتونی جنگ‌زده گریخت و بیش از ۵۰ سال را در تبعید گذراند، ولی کمی بعد از این که به کشورش بازگشت، رئیس جمهور شد. البته این تمام داستان نیست و وایرا ویکه-فریبرگا اولین رئیس دولت زن در جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی سابق است.

وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس‌جمهور شد

او به گفت: والدینم هرگز نگذاشتند که من فراموش کنم لتونیایی هستم. در دوران جنگ جهانی دوم، آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی به این کشور حوزه دریای بالتیک حمله کردند.

وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس‌جمهور شد
آلمان سال ۱۹۴۱ به لتونی حمله کرد و افراد زیادی را به اسارت گرفت

او خاطرات پرشوری از آن دوران پرهیاهو دارد، زمانی که گروه‌های روس (ارتش سرخ شوروی) به سوی لتونی برمی‌گشتند:

تحت تاثیر پرچم‌های قرمز و مشت‌های گره کرده آن‌ها در هنگام رژه قرار گرفتم، مشتم را به هوا بردم و فریاد زدم، هورا. بعد چشمم به مادرم خورد. به تیر چراغ برق تکیه داده بود، با حالتی کاملا زخم‌خورده به پهنای صورتش اشک می‌ریخت و به من گفت: دخترجان لطفا این کار را نکن، این یک روز خیلی تلخ برای لتونی است.

درس‌های دردناک

سفر اودیسه‌وار خانواده زمانی شروع شد که وایرا هفت ساله بود. آن‌ها اول به آلمان ویران‌شده از جنگ رفتند و بعد به مراکش که زیر نظر فرانسه اداره می‌شد و سپس به کانادا.

او تا سال ۱۹۹۸ به لتونی برنگشت؛ زمانی که ۶۰ ساله بود و هشت ماه بعد از آن هم رئیس‌جمهور این کشور شد.


وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس‌جمهور شد وایرا (دایره قرمز) همراه با همکلاسی‌هایش در اردوگاه پناهندگان لوبک، سال ۱۹۴۹ در لوبک در شمال آلمان

وایرا یادش است که پدرش سال ۱۹۴۴ به خبر‌های بخش جهانی بی‌بی‌سی گوش می‌داد و سخت تلاش می‌کرد تا بفهمد شعله‌های جنگ به کجا‌ها رسیده است. یکسال بعد از آن پدر و مادرش تصمیم به ترک لتونی گرفتند.

ما شب سال نو ۱۹۴۵ سوار کشتی شدیم. یک کشتی ترابری بود که سربازان و تسلیحاتشان را حمل می‌کرد و طبیعتا اگر هدف اژدر قرار می‌گرفت، منفجر می‌شد. در عین حال گروهی غیرنظامی هم در کشتی بودند که می‌خواستند به هر قیمت که شده از کمونیسم فرار کنند. لتونیایی‌ها روی عرشه جمع شده بودند و سرود ملی‌شان را می‌خواندند.

خانواده به یک اردوگاه پناهجویان که در آلمان برقرار شده بود، رسیدند. شرایط خیلی سخت بود و خواهر ۱۰ ماهه او به ذات‌الریه مبتلا شد و مرد.

کمتر از یک سال بعد مادرش یک بچه دیگر به دنیا آورد؛ این بار یک پسر. ولی این واقعه برای وایرا تحت شعاع یکی دیگر از درس‌های دردناک زندگی قرار گرفت:

یک دختر ۱۸ ساله در اتاقی که مادرم قرار داشت، دراز کشیده بود. او یک دختر به دنیا آورده بود، اما بچه‌اش را نمی‌خواست. او نمی‌خواست برای بچه‌اش اسم بگذارد و از هر چیز مربوط به او فراری بود...

هر بار که پرستاران نوزاد بیچاره را پیش مادرش می‌آوردند، او رویش را به سمت دیوار برمی‌گرداند، گریه می‌کرد و حاضر نبود با بچه حرف بزند. پرستاران دختر را مارا نامیدند که اسم خواهر من بود.

به نظرم این کار بار سنگینی بود، چون از یک سو ما مارایی داشتیم که به دنیا آمده بود و زنده مانده بود، اما هیچ‌کس در این جهان او را نمی‌خواست و از سوی دیگر مارای ما بود که خانواده با تمام وجود او را می‌خواست و از ما گرفته شده بود. من فهمیدم که زندگی خیلی عجیب است و البته بسیار نامنصفانه.

وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس‌جمهور شد وایرا در ۱۱ سالگی در شهر دوره مراکش

وایرا در ۱۱ سالگی مجبور شد بازهم سفر کند، این بار مقصد کازابلانکا در مراکش فرانسوی بود: ما بیرون انداخته شدیم. از یک کامیون در دل شب به یک دهکده موقتی کوچک رسیدیم. این وضعیت جهان در تصویری مینیاتوری بود.

آن‌جا فرانسوی‌ها بودند و همه جور آدم از کشور‌های خارجی. اسپانیایی‌ها از زمان جنگ داخلی این کشور، ایتالیایی‌ها، تعدادی پیرمرد روسی از بخش اروپایی شانگهای..

کمی بعد خانواده راهی کانادا شد. وایرا در ۱۶ سالگی کاری در بانک گرفت و به دبیرستان رفت. او سرانجام وارد دانشگاه تورنتو شد و مردی را دید که بعد‌ها با او ازدواج کرد: ایمانتس فریبرگز، یک تبعیدی لتوانیایی دیگر.

وایرا روان‌شناسی خواند و سال ۱۹۶۵ در این رشته دکتری گرفت، او می‌گوید که عنوانی که برای پایان‌نامه‌اش انتخاب کرد، ساده بود: دست تقدیر.


وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس‌جمهور شد وایرا سال ۱۹۵۷ در دانشگاه تورنتو

استاد عزیز ما در بخشی از سمینار گفت، بله ما سه خانم متاهل در این قسمت برنامه دکتری داریم. این یک اتلاف واقعی است، چون آن‌ها ازدواج می‌کنند، بچه‌دار می‌شوند و در واقع جای یک پسر را می‌گیرند که می‌توانست تبدیل به یک دانشمند واقعی شود. این حرفی بود که تمام دخترانی که در آن سمینار بودیم، برای بقیه عمر در ذهنمان نگه داشتیم.

او می‌گوید که آن‌ها تلاش کردند به آن استاد نشان دهند که ما زنان می‌توانیم حتی از پسران مورد علاقه او بهتر شویم.

وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس‌جمهور شد وایرا سال ۱۹۷۸ در حال سخنرانی

وایرا ۳۳ سال در دانشگاه مونترال ماند، به پنج زبان زنده دنیا مسلط شد و ۱۰ کتاب نوشت؛ و سرانجام... دوباره خانه
سال ۱۹۹۸ اوبه عنوان استاد ممتازدانشگاه انتخاب شد و تصمیم گرفت که بازنشسته شود.

اما عصر یک روز بود که تلفن زنگ خورد. آن طرف خط نخست‌وزیر لتونی بود و به وایرا پیشنهاد شد که ریاست یک موسسه جدید لتونی را به عهده بگیرد.

به او گفته شد که آن‌ها کسی را می‌خواهند از میان مهاجران خارج از کشور که به چند زبان مسلط باشد، ذهنیت غربی را بشناسد و در عین حال درک مناسبی از فرهنگ لتونی داشته باشد.

اما وایرا تا به خودش آمد دید که در رقابت برای ریاست جمهوری کشور قرار دارد.

او برای رقابت در انتخابات از گذرنامه کانادایی‌اش صرفنظر کرد و فقط هشت ماه پس از بازگشت، اولین رئیس‌جمهوری زن در تاریخ لتونی شد.

وایرا ویکه-فریبرگا؛ پناهجویی که رئیس‌جمهور شد
وایرا در مراسم تحلیف دومین دوره ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۳ همراه با همسرش ایمانتس فریبرگز

زمانی بود که میزان محبوبیت او به ۸۵ درصد رسید: من آدمی بودم که به دنبال پول درآوردن و این طور چیز‌ها نبودم و فقط می‌خواستم کار بکنم.

بین تعدادی از روزنامه‌ها اشتیاقی عجیبی پیدا شد که چیز‌هایی برای انتقاد کردن پیدا کنند. برای مثال این که من آدم ولخرجی بودم و یک زندگی مجلل در غرب داشتم؛ کذب محض. به این نتیجه رسیدم که اگر به رسانه‌ها اعتماد ندارید، بهتر است که بروید و به طور مستقیم با مردم حرف بزند.

او نقش موثری در الحاق لتونی به ناتو و اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۴ داشت:

من تا جایی که توانستم در مورد اهمیت گسترش ناتو صحبت کردم و اطمینان پیدا کردم که لتونی هم بخشی از آن خواهد بود. همچنین در مورد این که ما چقدر پیشرفت کرده‌ایم و چقدر حسن نیت داریم.

دومین دوره وایرا در سال ۲۰۰۷ و چند ماه قبل از تولد ۷۰ سالگی او تمام شد. او یکی از بنیان‌گذاران کلاب د. مادرید، موسسه‌ای متشکل از رهبران پیشین برای پیشرفت رهبری دموکراتیک و حکومت است.

او همچنین به طور خاصی روی حقوق زنان تمرکز کرده است. به نظر می‌رسد که هنوز هم حرف آن استاد کانادایی در گوشش صدا می‌کند، ولی می‌داند که تا پیروز شدن در این جدال راه زیادی باقی مانده.

منبع: BBC

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      حالا فرضا به عالیترین مقامات دنیوی و ظاهری هم برسه. این موفقیتهای ظاهری تا وقتی که حجابشو رعایت نمیکنه و در مسیر صراط المستقیم قدم بر نمیداره چه فایده داره؟ انشاالله از لحاظ معنوی هم به تعالی برسه چون این وجه خیلی مهمتره. کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ

      پاسخ ها

      • لیلا

        واااااا؟ یعنی چه
        مگه این خانم مسلمونه که حجاب داشته باشه. والا بابای من روحانیه .قرار نیست که دیگه با پوشش خارجی ها و مسیحی ها هم کار داشته باشیم. با کلا س بودن و ذهن باز داشتن هم خوب چیزیه

      • بدون نام

        شما هم با این حجاب حجاب خفه مون کردید. البته مشخصه که تو عمدا این پستهای مربوط به حجاب رو می ذاری. چون دقت کردم همه جا نظراتت شبیه به هم هستن. دیگه خز شده بی‌خیال شو.

    • بدون نام

      ترجمه تون چندان جالب نبود! يهو از زبان سوم شخص به اول شخص تبديل ميشد بدون هيچ توضيح يا علامتي. ايرادات نوشتاري هم زياد داشت

    • بدون نام

      چه زندگی سخت اما با سرانجامی خوش داشت. آدمهای موفق باید الگوی دیگران باشند کسانی که از سختیها، فرصتهای خوب میسازند

    • نجوا

      منم تو دانشگاه هم شبیه این حرف رو شنیدم ،نفر اول کلاس بودم و باردار پسرم که یکی از استادان به دلیل بارداریم منو مسخره کرد و گفت شما رو چه به دانشگاه ، بهتره خونه داری و بچه داری کنی:(

    • بدون نام

      اونجا کشور کافراست!اینجا ایرانه و همه مسلمان.اگه تو ایران پناهنده میشد باید فقط کارگری میکرد و بغیر از شغل کارگری اجازه ی هیچ کاری رو نداشت!

    • بدون نام

      بله دوست عزیز کاملا بهت حق میدم ،به عنوان ایرانی ای که سرسختانه معتقدم افغانستانی ها با استعداد و قوی اند و باید درس بخوانند و حتما هم به درد ایران می خورند و هم کشور خودشون .چرا فقط کارگری ؟ مطمئنم از پس هر کاری خوب برمیان .

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج