۸۹۷۳۴۸
۳۴ نظر
۵۱۲۴
۳۴ نظر
۵۱۲۴
پ

ماجرا‌های شیرین خانواده ۵ قلو‌های قمی!

بعد از ۴ سال و نیم از تولد ۵ قلو‌های قمی به سراغ پدر و مادرشان رفتیم تا از سختی‌های نگهداری و البته شیرین کاری‌ها و خرابکاری‌های خاص این ۵ نفر برایمان بگویند.

روزنامه خراسان - محدثه فیروزبخت: «ساعت ۲۳:۵۰ شب شده بود که بابا مجتبی بالاخره از سر کار اومد خونه. بچه‌ها خیلی امروز بهونه باباشون رو می‌گرفتن. منم سعی می‌کردم با بازی‌های مختلف سرشون رو گرم کنم. وقتی بابا مجتبی از سر کار برگشت، دل بچه‌ها حسابی از دیدن باباشون شاد شد و هر کدوم به طریقی شروع کردن حال باباشون رو خوب کنن. یکی عرق‌هاش رو پاک می‌کرد، یکی پاش رو ماساژ می‌داد، یکی دستاش رو و .... صحنه جالبی بود که شاید برای دیگران خاص باشد، اما در خانواده ما، کم اتفاق نمی‌افتد.»

این‌ها گوشه‌ای از صحبت‌های خانم باقریان، مادر پنج قلو‌های قمی از اوضاع و احوال زندگی‌شان است. در پرونده امروز به سراغ این خانواده رفتیم که خاطرات شیرین زیادی از پنج قلو‌های شان دارند و البته کمی هم از گرانی‌های اخیر و سختی‌های بزرگ کردن همزمان پنج بچه با هم گله دارند، اما دست آخر، خودشان را خانواده‌ای شاد می‌دانند و خدا را بابت خوشبختی‌شان، شاکر هستند.

ماجرا‌های شیرین خانواده ۵ قلو‌های قمی!


همه چیز از ۴ فرودین ۹۴ شروع شد!

درباره این خانواده باید بدانید که پدرشان «مجتبی اصغری» ۳۳ سال دارد و مادرشان «فاطمه باقریان» ۳۰ ساله است. حوالی سال ۹۰ به صورت سنتی آشنا شدند و ازدواج کردند. بعد از گذراندن چند سال دوران عقد، جشن عروسی‌شان را در شهر قم برگزار کردند. «مجتبی» با خودرویش در آژانس کار می‌کرده و این روز‌ها در تاکسی‌های اینترنتی مشغول به کار است و خرج خانه را در می‌آورد. همسرش نیز در رشته کشاورزی درس می‌خواند و خانه‌دار است.

آن‌ها بعد از عروسی، خانه‌ای در شهر قم اجاره و زندگی مشترک‌شان را بر پایه عشق و علاقه استوار کردند. بعد از گذشت دو سال از شروع زندگی، تصمیم گرفتند تا طعم شیرین پدر و مادر شدن را تجربه کنند. به طور طبیعی و مانند همه پدر و مادرها، آن‌ها هم توقع یک بچه یا حداکثر دو بچه را در بارداری اول‌شان داشتند.

با این حال، چهارم فروردین ۹۴ بود که آقای «اصغری» منتظر تماس مادر زنش از بیمارستان بود تا پدر شدنش را به او خبر و با گفتن سلامت بودن همه فرزندانش، شادی غیر قابل توصیفی را به او هدیه دهد. حسی که تا قبل از آن تجربه‌اش نکرده بود، ترکیبی از خوشحالی و نگرانی، اما نه برای یک فرزند بلکه برای چهار قلوهایش! تلفن همراهش زنگ می‌خورد، از بیمارستان است، صدای مادر زنش را می‌شنود که از خوشحالی گریه می‌کند و خبر می‌دهد که خداوند نعمتش را برای مجتبی و فاطمه تمام کرده است و آن‌ها دارای یک خانواده هفت نفره شدند به جای شش نفره! این پنج قلو‌ها در حالی به دنیا آمدند که والدین هیچ سابقه نازایی نداشته اند و در نخستین زایمان مادر این اتفاق افتاده است.

ماجرا‌های شیرین خانواده ۵ قلو‌های قمی!

باورمان نمی‌شد که فرزندان‌مان ۵ قلو هستند!

بابا مجتبی می‌خواهد قبل از هر چیز درباره ماجرای شیرین چهار قلو‌هایی که پنج قلو شدند، برایمان بگوید: «بعد از گذراندن ماه‌های اول بارداری خانمم و دیدن نتیجه آزمایش، تعداد فرزندان‌مان باورمان نمی‌شد. بدون تعارف باید بگویم نگرانی‌های زیادی از نظر سختی‌های نگهداری از آن‌ها داشتیم. یکی از همان روز‌های پر استرس که در دل هر دو نفرمان آشوب بود، پیشنهاد دکتر سونوگراف این بود که می‌تواند دو تا از بچه‌ها را بردارد تا به دنیا نیایند، اما دلم روشن بود، به خدا سپردم و گفتم خودش این نعمت‌ها را داده است پس روزی‌شان و توان نگهداری از آن‌ها را هم می‌رساند بنابراین در حکمت اش دست نبردم و نظر دکتر را قبول نکردم.

جالب‌تر این که بدانید، همه این‌ها مربوط به زمانی بود که نتیجه سونوگرافی نشان می‌داد ما پدر و مادر چهار فرزندیم، اما روز زایمان، دکتر‌ها هرچند بعد از به دنیا آوردن بچه چهارم کار را تمام شده می‌دانستند، اما دیدن پنجمین فرزندمان، ما را خوشحال‌تر کرد. با این حال، همه آن‌هایی که طعم پدر شدن را چشیده‌اند، تایید می‌کنند که صاحب فرزند شدن، حس فوق‌العاده‌ای است، اما برای من که کار ثابتی نداشتم، نگرانی‌ام دو چندان بود. هزینه‌ای که می‌توانستم برای یک بچه داشته باشم، حالا پنج برابر شده بود. البته وقتی پنج‌قلو‌ها به دنیا آمدند، خدا را شکر کردم که همه آن‌ها سالم‌اند.» ء

افتخار می‌کنیم که اسم ائمه (ع) روی بچه‌های مان است

پدربزرگ بچه‌ها برای هر کدام سیسمونی جداگانه‌ای تهیه کرده بود که وقتی روز زایمان در بیمارستان متوجه قل پنجم می‌شود، به خاله بچه‌ها می‌گوید هر وسیله‌ای که برای آن یکی دختر خریده‌ای برای این یکی هم بخر. خانم باقریان می‌گوید: «اسم‌های بچه‌ها را من و همسرم انتخاب کردیم. ما بچه‌ها را نذر ائمه اطهار (ع) کردیم تا سالم به دنیا بیایند. در واقع هر کدام را نذر یک ائمه (ع) کردیم که اسم‌های آن بزرگواران روی بچه هاست. ما در خانواده‌مان نوه پسری نداشتیم و وقتی به مادرم خبر دادم که سه تا از بچه‌ها پسر و دو تا دختر هستند، اشک شوق‌شان سرازیر شد. اسم سه پسرم را مسلم، محسن و محمد و دو دخترم را زینب و زهرا گذاشتیم...»

ماجرا‌های شیرین خانواده ۵ قلو‌های قمی!

ماجرای جالب شیرین کاری بچه ها!

مادر که می‌خواهد فضای صحبت‌های‌مان را تغییر دهد، صدایی صاف می‌کند و از روز‌هایی می‌گوید که بچه‌ها تازه چهار دست و پا راه رفتن را یاد گرفته بودند: «یک بار وقتی چهار دست و پا راه می‌رفتند به خانه مادر شوهرم رفته بودیم که دیدیم دو تا از بچه‌ها نیستند و صدایی هم از آن‌ها نمی‌آید. اتاق دیگر را گشتیم که دیدیم نیستند و متوجه شدیم به آشپزخانه رفته و ظرف زردچوبه را باز کرده و همه جا و خودشان را زردچوبه‌ای کرده بودند. آن لحظه نمی‌دانستم بخندم یا عصبانی باشم!»

برای خرابکاری خیلی همدل می‌شوند!

وقتی پنج بچه کوچک دست به دست هم می‌دهند تا کاری را که دوست دارند انجام دهند، چه کسی می‌تواند مانع آن‌ها شود؟ «خرابکاری زیاد داشتند. یک ویترین در منزل داشتیم که وقتی دو سال و نیمه بودند، دیدم هر پنج تا با همدیگر در حال کشیدن این ویترین هستند و در حال افتادن بود. وقتی این صحنه را دیدم جیغ زدم که بچه‌ها از صدای من ترسیدند و کنار رفتند و ویترین روی زمین افتاد. آینه شمعدان را هم با پرتاب عروسک شکستند. بعد از آن و برای این‌که به بچه‌ها آسیبی وارد نشود، تمام وسایل خانه را جمع کردم. الان فقط یک دست قاشق، بشقاب و لیوان داریم. مبل‌ها را هم جمع کرده‌ام. وقتی چهار دست و پا راه رفتن را یاد گرفته بودند، روی مبل می‌رفتند و همدیگر را به پایین هل می‌دادند که این هم خطرناک بود!»

اندر باب غذا دادن به ۵ قلو‌های شلوغ‌کار!

خانم «باقریان» که در تربیت بچه‌ها بسیار حساس است، سعی کرده است راه و رسم صحیح زندگی کردن را به آن‌ها به خوبی آموزش دهد: «همیشه وقت غذا دادن به بچه‌ها داستان داریم. اگر من بخواهم به بچه‌ها غذا بدهم، وقتی که قاشق را بالا می‌آورم، همزمان پنج دهن باز می‌شود و هر کدام می‌گویند که به من بده و مجبور هستم که نوبت را رعایت کنم و دور بزنم تا به نوبت به همه غذا بدهم. موقع غذا خوردن به بچه‌ها می‌گویم بنشینید و باید یکی یکی غذا بخورید و صبر کنید.

در واقع صبر کردن را هم همین‌طور یاد داده‌ایم. وقتی هم که می‌خواهند خوراکی بخوردند، نظم و صبر کردن را یاد می‌دهیم. برای رفتن به دست شویی هم رعایت کردن نوبت را آموزش داده‌ایم که یاد گرفته‌اند البته این پروژه خیلی سختی بود، ولی خدا را شکر به خیر گذشت. وقتی می‌خواهند آب بخورند، یاد داده‌ام که نباید آب خوردن‌شان صدا داشته باشد. گفته‌ام که بعد از آب خوردن باید یا حسین (ع) بگویند.»

ماجرا‌های شیرین خانواده ۵ قلو‌های قمی!

کمک‌های دولتی به کمک‌مان آمد، اما کافی نبود

اسم چند قلو که می‌آید، دلمان غنج می‌رود برای لباس‌های شان که یک دست و یک رنگ هستند و صدای بازی، جیغ و گریه‌شان که در خانه امیدبخش زندگی می‌شود. نکته‌ای که درباره خانواده اصغری مهم و سوال بیشتر مردم است، این است که پدر خانواده چطور از پس مخارج این فرزندان بر می‌آید؟ آقای اصغری در این باره می‌گوید: «بعد از به دنیا آمدن بچه‌ها، همسرم به تنهایی نمی‌توانست به همه‌شان رسیدگی کند؛ بنابراین به اجبار کنارش ماندم و به او کمک کردم. ما به تنهایی نمی‌توانستیم از عهده مخارج‌شان برآییم. مدیر کل بهزیستی، کمیته امداد امام (ره) و دیگر نهاد‌ها به کمک‌مان آمدند.

مثلا بهزیستی ۳۰۰ هزار تومان ماهانه هزینه کمک پرستار داد و مبالغ شیر خشک، پوشاک و هزینه‌های درمانی‌شان را پرداخت کرد. شورای شهر نیز مصوبه‌ای دارد برای کمک به خانواده‌هایی که صاحب چند قلو هستند و تصویب شده است که بر اساس آن برای هر بچه دو میلیون تومان به خانواده پرداخت کنند. با این حساب ۱۰ میلیون تومان باید به خانواده ما داده می‌شد که در نهایت شهرداری به طور کلی یک و نیم میلیون تومان پرداخت کرد! این را هم بگویم که بزرگ کردن پنج بچه کوچک سخت است، روز‌ها و شب‌های سختی داشتیم، اما شیرینی خاص خودش را دارد. یکی از پیشنهاد‌های مان برای کم شدن سختی‌هایش این بود که آن‌ها را در مهدکودک بگذاریم، اما هزینه‌اش بالا و در توان ما نبود.»

افرادی که به جای کمک به ما، بچه‌مان را می‌خواستند!

آقای «اصغری» که انگار دل پری از دست مشکلات مالی دارد، اما از دست بعضی از مردم بیشتر شاکی است، می‌گوید: «قبل از به دنیا آمدن پنج قلو‌ها در آژانس کار می‌کردم، اما با توجه به مبلغ بالای هزینه‌ها، خودرویم را فروختم. تنها اتفاقی که بعد از به دنیا آمدن بچه‌ها ناراحت‌مان کرد و یادمان نمی‌رود، این بود که شماره‌های مختلف با من تماس می‌گرفتند و ادعا می‌کردند که خَیِر هستند. بعدش هم به ما وعده بهترین کار و خونه‌ای لوکس و خودرویی با کلاس را می‌دادند، اما در آخر می‌خواستند که به جای آن یکی از بچه‌ها را به آن‌ها بدهیم.

چندین تماس این موردی داشتیم و بعد از این که جواب‌شان را به طور قاطع می‌گرفتند، خیر بودن‌شان را هم پس می‌گرفتند و دیگر سراغ‌مان نمی‌آمدند. البته لطف خدا همیشه بوده است و بعد از کمی صبر، در روز‌هایی که بچه‌های مان کمی بزرگ‌تر شدند و دو سال و نیم‌شان بود، من هم توانستم خودرویی بخرم و این روز‌ها هم در اسنپ کار می‌کنم. خانمم هم با درست کردن وسایل زینتی دست‌ساز مانند «دستبند» و... کمک خرج‌مان است.

به خانواده ما همچون همه مردم ایران، ثابت شده که خدا روزی‌رسان است و نباید نگران این مسئله بود. از ما تلاش و از او برکت. این را هم بگویم که با کمک بهزیستی، کمیته امداد امام (ره) و کمک دکتر ایرانی‌خواه رئیس علوم پزشکی قم یک واحد آپارتمان ۷۶ متری به ما داده‌اند.

ماجرا‌های شیرین خانواده ۵ قلو‌های قمی!

تک فرزندی اصلا خوب نیست

آقای اصغری می‌خواهد که سخن پایانی‌اش را خطاب به همه زن و شوهر‌هایی بگوید که این مطلب را می‌خوانند: «بچه‌دار شدن بهترین حس دنیاست، اما من با وجود تمام مشکلات و سختی‌هایی که وجود داشت و هنوز هم دارد، با قدرت می‌گویم که تک فرزندی اصلا خوب نیست.»

سرکی در زندگی شاد این خانواده!

این خانواده هفت نفره از تقریبا یک‌سال پیش، صفحه‌ای در اینستاگرام راه انداخته‌اند و لحظات شاد زندگی‌شان را با دیگران تقسیم می‌کنند و تجربه‌ها و خاطرات شیرین‌شان از روز‌های با هم بودن را با فالوئر‌های شان به اشتراک می‌گذارند. لحظاتی که کمتر بچه‌ای در زندگی‌های تک فرزندی امروزی تجربه خواهد کرد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      خداوند بهتون سلامتی و شادی بدهد

      پاسخ ها

      • بدون نام

        واقعا تو این وضعیت اقتصادی خیلی سخته از پس هزینه پنج تا بچه هم سن بر اومدن خدا بهتون صبر و قدرت بده

      • بدون نام

        چه بی مزه و حوصله سر بر.البته مادره که همه گرفتاریاشو می کشه

      • بدون نام

        تک فرزندی خوب نیست.بی فرزندی خوبه.تو هم بهتره در تبلیغات رسمی شرکت نکنی

    • بی نام

      ماشاالله خدا سلامتی به پدر ومادر وبچها بده خدایا لحظه لحظه بی نهایت شکرت که زیبایی وزیبایی می آفرینی .

    • بدون نام

      فقط اون تیکه که یه قاشق بالا میاد ,پنج تا دهان باز میشه:))

    • بدون نام

      ارزوی صبر و توان دارم براتون انتخاب خودتون که نبوده پنج تا شده
      به شخصه معتقدم تو این وضعیت بچه داشتن تامل برانگیزه و حالا واسه کسانیکه سنتی فکر میکنن دیگه نهایت دو تا دیگه بیش از دوتاش دیگه جنایته اما خوب شما که انتخاب خودت نبوده تو همون یکبار صاحب پنج تا بچه شدی امیدوارم باهوش و با استعداد باشن تا در اینده جاها و رقابتهایی که پول تفاوت ایجاد میکنه با هوش و سختکوشی اون تفاوتها رو از بین ببرن .موفق باشید

    • امیر

      واقعا برام جالب بود

    • بدون نام

      وای من دو قلو دختر دارم پدرم در اومده تا الان که شکر خدا 6 سالشونه، خدا حفظشون کنه.

    • بدون نام

      خداهمه رو درپناه خداحفظ کنه

    • بی نام

      خداوند انشاالله به همه آنها عمر طولانی بده و سایه اونا رو بر سر خانواده اش نگهدار باشه

    • هما

      خداوند حافظ همگیتون باشه..لحظه هاتون شاد

    • بدون نام

      عزیزم.خداا انشاالله به مال و زندگیتون برکت بده.الحمدلله علی کل حال

      پاسخ ها

      • آزاد ویسی

        خدا به شما سلامتی بده خدا ۵قلو رو برایتان ببخشه

    • بدون نام

      چه جالب. خودشون افتادن تو چاه، می خوان بقیه رم با خودشون بکشن تو چاه. آره تک فرزندی بدی، خودتی پتیاره

      پاسخ ها

      • بدون نام

        یک چیزی وجود داره به اسم شعور، یک چیز دیگه هم به اسم ادب. در موردشون تحقیق کن بد نیست

      • بدون نام

        برترین ها متاسفم برات چرا کامنت بی ادبانه چاپ می کنی؟ وقتی حرف حق میزنیم سانسور می کنی ولی فحش و بد و بی راه رو چاپ میکنی

      • قمی

        چقدر بی ادب، با این طرز فکر برات متاسفم

      • بدون نام

        بی تربیت

      • بدون نام

        با خودت درگیریا

      • بدون نام

        چه بددهن
        کجا عمل اومدی

      • بدون نام

        برو حرف زدن یاد بگیر.

    • بدون نام

      ای جونم خداحفظشون کنه

    • بی نام

      خدا سالم براتون نگه شود داره اتفاقا منم تو راهی دارم دعا کنین سالم بغلش کنم

    • بدون نام

      ماشاالله خدا حفظشون كنه چقده شيرين هستن

    • امیررضا حسن نژاد ا

      فرزند کمتر=زندگی شادتر و بهتر
      نبود فرزند=نبود مشکل و غصه
      مجرد بودن=بهشت دنیوی

      پاسخ ها

      • بدون نام

        دست خودشون که نبوده.خدا 5قلو داده.

    • بدون نام

      دعا کنید خدا به منم بچه بده. در حسرت به بچه هستم چه برسه به پنج قلو. خوشا به سعادتتان. چقدر خدا بهتون نظر داشته

    • بدون نام

      ماشاالله دارن عزیزم.

    • بدون نام

      انشاالله خدا به همه بچه های سالم و صالح بده خصوصا اونایی که درآرزوی بچه دار شدن هستن.
      نی نی ما هم انشاالله سالم و صالح باشه

    • بدون نام

      خدا حفظشون کنه به پدر و مادرشونم سلامتی و پول بده خیلی سخته تو این دوره زمونه ۵ تا بچه بزرگ کردن

    • بدون نام

      ماشاالله خدا نگهدارشون باشه

    • نیلوفر

      خداقوت واقعاسخته من به پسردارم دیونم کرده چه برسه ۵تاانشالله خداکمکتون کنه خداروزی رسونه خودش روزیشون رومیرسونه

    • بدون نام

      خداحفظشون کنه..عزیزم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج