۱۲۰۱۰۵۲
بازندههای ۱۴۰۰ از رامبد تا سهیل؛ فدای سرت!
راستش آدم رویش نمیشود برای این مطلب مقدمهای بنویسد. بالاخره پیش میآید. هر کسی ممکن است اشتباه کند. برای هر کسی ممکن است سال و دورهای از زندگی خوب نباشد. ممکن است آدم نتواند به اهدافش برسد و مسیر را اشتباهی برود.
برترینها - سیاوش باقی: راستش آدم رویش نمیشود برای این مطلب مقدمهای بنویسد. بالاخره پیش میآید. هر کسی ممکن است اشتباه کند. برای هر کسی ممکن است سال و دورهای از زندگی خوب نباشد. ممکن است آدم نتواند به اهدافش برسد و مسیر را اشتباهی برود. حالا آنهایی که کل زندگی را کجکی رفتهاند به کنار. اما همینهایی که به عنوان بازندهها یا قربانیهای سال 1400 اسم بردیم هم در گذشته سالهای درخشان داشتهاند.
شاید در آینده هم داشته باشند. بالاخره زندگی زیر و بالا دارد. سیب هزار تا چرخ میخورد به زمین برسد. این مرور هم بیشتر محض یادآوری اتفاقات سال است و کمی تفریح. کمی هم اگر تامل شما را بربیانگیزد که دیگر چه بهتر. اما قرار نیست برای کسی حکم کلی صادر کنیم. کسی کارش به آخر نرسیده. اینها هم اصلا چیزی نیست. شاید خود این بزرگواران اصلا اعتقادی به این شکست و تلخی هم نداشته باشند. داشته باشند هم طوری نیست. اصلا فدای سرتان. سال نویی خون خودتان را کثیف نکنید.
زندگی دوگانه رامبد
رامبد جوان از آنهایی است که با حاشیه و دردسر قرارداد بسته است. در همه این سالها، هرچقدر که در زندگی حرفهای و پول درآوردن و کسب شهرت کارش درست بوده، برعکس در حفظ آرامش زندگی و در نگه داشتن اعتدال و محبوبیت به مشکل خورده. از زندگی مشترک و جداییهایش بگیرید تا همین امروز. طوری شده که انگار مردم روی کارهایش زوم کردهاند و تا پایش بلغزد فریاد میکشند و او را هو میکنند. البته که رامبد با همه تیزهوشی و مشاورانی که دارد، انگار روی پیست پاتیناژ ایستاده و دم به دقیقه پایش لیز میخورد.
او سال گذشته را با کشمکش و مشکل سپری کرد. بعد از سفری که برای تولد فرزندش همراه با نگار جواهریان به کانادا داشت، شاید روزی نبوده که آب خوش از گلویش پایین برود. امسال هم برایش روایتی از رابطه خارج از خانواده و جدایی از نگار را کوک کردند، هم بابت برنامه خندوانه به او حمله کردند و هم اتفاقات دیگر. شاید بدترین سوتیاش پاییز امسال بود که در اینستاگرامش ویدیویی تبلیغاتی برای رژیمهای لاغری منتشر کرد و در آن از گرانیهای اخیر گفت. اما چه گفتنی؟
رامبد در این ویدئو از مردم میخواهد که اگر مشکل مالی دارند به خورد و خوراک خود توجه کنند و با هزینه اندک و بدون نیاز به باشگاه و رفت و آمد رژیم سالم غذایی بگیرند! تبلیغی که بسیاری آن را مشمئزکننده و تحقیرآمیز دیدند و با حرفهای بهاره رهنما مقایسهاش کردند. رامبد اگر میتوانست پیشبینی کند که تبلیغش چنین بازخوردی دارد صد سال سیاه آن پول را نمیگرفت و حرفها را نمیزد. یک بار هم که بابت ساعت سوپرلاکچریاش له شد. تا اطلاع ثانوی رامبد برای ایرانیها نمادی از زندگی مرفه است. کسی که از صدا و سیما درآمد میلیاردی دارد، مردم را به خوشی کاذب دعوت میکند اما یک پای خودش و خانوادهاش کاناداست. اوضاع بدی است. شما حاضر بودید جای رامبد باشید؟ حاضر نبودید؟
مهرشاد سهیلی؛ جوگیر شدی گلم
این بشر میتوانست باز هم بالاتر برود. تا بالاترین سطوح ممکن. جوان باهوشی که راهش را پیدا کرده بود. سوراخ دعا را پیدا کرده بود. یکی مثل بابک زنجانی یا شهرام جزایری. البته در ژانری دیگر. یکی که رگ خواب مملکت را پیدا کرده بود. فهمیده بود که چه قیافهای باید بزند و چطور خودش را پرزنت کند تا از سختترین درها برود تو. فهمیده بود چه تمهیداتی لازم است تا قفلهای بزرگ به رویش باز شوند. که بتواند نقش قهرمان را ایفا کند. برایش پپسی باز کنند، اساماس مجانی و میلیونی را در حمایت از او روانه کنند و بودجههای بزرگ از راه برسند. قرارگاه جهادی. جوان انقلابی. کمکهای مردمی. موسسه علیهالسلام.
همه آن تعبیرها و کلمات آشنا و مبهمی که اسم رمز عبورند. مهرشاد سهیلی یک جا را اشتباه رفت اما. این که زیادی خودش را آورد توی چشم. بعضی جاها شهرتطلبیاش گل کرد و جاهطلبیاش کنترل نشد. اگرنه فرمانده جوان فسادستیز چرا باید اینقدر زود به دام میافتاد و تسلیم میشد. بالاخره مثل مهرشاد سهیلی دیگرانی هم بودهاند که بیسروصدا پلهها را دو تا یکی و صد تا یکی بالا رفتهاند و کسی هم متوجه نشده و حالا هم جایی هستند که دست هیچکس بهشان نمیرسد. چرا مهرشاد گاف داد؟ چطور شد که آن هم رابطه زدن و آن فضاسازی آخرش خورد به دیوار.
الان مهرشاد میتواند پیش خودش فکر کند که چرا من. چرا بقیه نه. مگر فقط من بودم که بدون تحصیلات و با شعار دادن و ابراز ارادت داشتم رشد میکردم؟ مگر با همین شیوه نمیتوانستم بروم لیسانس و دکترایی برای خودم جود کنم. مگر این همه دکتر در کشور داریم، همه سواد دارند و درس خواندهاند؟ مگر این همه آدم موفق داریم که اقتصاد و فرهنگ و مدیریت کشور را دور زدهاند، چی داشتند که من ندارم. سوال سوال خوبی است برادر. اولا که تو کمی بدشانسی آوردی. ثانیا که زود ذوقزده شدی، ثالثا که...بگذریم. ولی درست میگویی. مثل تو زیادند و دارند موریانهوار رشد میکنند و ستونها را میجوند.
بشیر حسینی؛ خدا نکشدت
این که شهرت آسیبهای خودش را دارد به جای خود، اما بعضیها تبدیل میشوند به نماد اختلاف و کلنجار بخشهای مختلف جامعه. همانطور که امروز محمدحسین میثاقی سیبل هواداران عادل فردوسیپور است و دشنامش میدهند و در عوض فروغی و جبهه ارزشیها وظیفه خود میبینند که از او دفاع کنند، همانطور که علی رضوانی سالهاست تبدیل شده به سمبل نوعی از گفتمان و از دو طرف ستایش و نفرت نثارش میشود، بشیر حسینی هم همین نقش را دارد. کسی که با فروغی و برنامه «عصرجدید» به مخاطبان معرفی شد. بعد منتقدانش به این باور مشترک رسیدند که این هم یکی دیگر از آن همهچیزدانهای سطحی و با اعتماد به نفس است که قرار است تبدیل شود به الگوی جامعه؛ یکی با خندههای باسمهای، با اظهارنظرهای کترهای و با جملهپردازیهای پرطمطراق.
آنوقت فکرش را بکن که در چنین وضعیت بغرنجی باشی و یک سوتی وحشتناک هم بدهی. ماجرای «اربعین شیطونبلا» که در برنامهای با حضور مژده لواسانی پیش آمد، احتمالا یکی از مشهورترین عبارات سال 1400 را ساخت. عذرخواهیها و توضیحات فایده نداشت. شایعه دلخوری همسر آقبشیر و متن تند و تیزش علیه تلویزیون هم تکذیب شد. اما چیزی که از بشیر حسینی توی اذهان ماند، آقای دکتری است که حتی با مناسک مذهبی هم میخواهد دلبری کند و معانی فان بیرون بکشد و خلاصه آدمی شیطون بلاست. خدا نکشدت بشیر!
بهاره رهنما؛ همه بیدست و پا، شما کاردرست
بازیگر سینما و تلویزیون، نویسنده، سناریست، نویسنده کتاب، کارگردان تئاتر و... شاید مشل خانم رهنما از همین تعدد زمینههای فعالیت و علایقاش بیاید. این که میخواهد همه جا باشد و حضور زیاد کار را سخت میکند. کتابی که مینویسی با انتقاد و هجو مواجه میشود و زندگیات را که مدام در معرض عموم قرار میدهی، به تو گیر میدهند. بهاره رهنما البته معتقد است که کارش درست است. که عدهای به او حسودی میکنند. که عدهای متوجه سواد و تواناییهای فوقالعادهاش نیستند و عدهای هم رقبای ناقلایند.
خانم رهنما که پس از ازدواج دوم بیشتر با زندگی لاکچری و نمایشهای خوش آب و رنگش به چشم میآمد، با یک اظهارنظر، اعصابی از مردم خرد کرد که مسلمان نشنود کافر نبیند: «آدمی که بعد از سی سال کار کردن نتونه زندگی خوب داشته باشه، نتونه آسایش و آرامشی برای خودش و اطرافیانش و خانوادهاش فراهم کنه، آدم بیدست و پاییه.» و فکر کنید همه میلیونها آدمی که دارند جان میکنند تا حداقلی از زندگی را برای خود فراهم کنند و نمیتوانند، با شنیدن این حرفها از زبان کسی که به زعمشان بدون زحمت زیاد به همه چیز رسیده، چه حالی میشوند. حرفهایی که جز فخرفروشی و تحقیر دیگران معنایی ندارد.
بهاره رهنما بعد از این حرفها خیلی سعی کرد آن را توضیح بدهد و آب رفته را به جوی برگرداند. حرفهایی که احتمالا دوستان و نزدیکان خانم رهنما هم نمیتوانستند از آن دفاع کنند. خانم رهنما در سال 1400 مغبون شده است. حتی اگر بیشترین درآمد را کسب کرده باشد. مشکلاتی که میگویند در زندگی دومش به وجود آمده، درست باشد یا نه.
محمدباقر قالیباف؛ پشتم گرمه
اگر بین چهرههای سیاسی دنبال بازندهها بگردید، فهرستی طولانی خواهید داشت. یکیاش عبدالناصر همتی که با توپ پر و ادعای زیاد پا به میدان انتخابات گذشات و عدهای هم برایش زیر میز زدند و البته جریانهای اصلی سیاسی با او حال نمیکردند تا در صندوقها ناکاوت شود. یکیاش علی لاریجانی که با آن سابقه و همه هیمنهاش فکر کرد اگر پا به رقابت ریاستجمهوری بگذارد، راه مثل دریای موسی در مقابلش شکافته خواهد شد و همه بر سرش ائتلاف خواهند کرد و با رای بالا ردای ریاستجمهوری به تن خواهد کرد، اما اصلا تایید صلاحیت نشد و فهمید لولهنگش آب زیادی برنمیدارد. یکی مثل محسن رضایی که البته سالهاست میتواند در بالای این فهرست حضور داشته باشد اما با اقتدار ادامه میدهد.
و البته یکی مثل محمدباقر قالیباف که اگر این همه اعتمادبهنفس را نداشت و سالها برای خودش رفیق جور نکرده بود، معلوم نبود چطور باید در مقابل موجهای سهمگین دوام بیاورد. اما میبینیم که توپ هم تکانش نمیدهد. فایل صوتی که از سران سپاه منتشر شد، با وجود همه پروندهها و اعداد و رقمهای کهکشانی، یک نام را بزرگتر و درخشانتر از همه نشانه رفته بود: م.ب.ق! اما رییس مجلس حتی اظهارنظری هم درباره این مگاجنجال نکرد. ککش هم نگزید. همانطور که وقتی اول سال صحبت از تغییر نجومی بودجه شد، رییس خم به ابرو نیاورد. قالیباف مطمئنا سال 1400 را سال تلخی برای خود دیده اما فرقش با بقیه اسامی این مطلب رویینتن بودن اوست. کسی که میتواند از بزرگترین آتشها به سلامت بیرون بیاید. آتش و دمای 200درجه ساختمان پلاسکو را که یادتان است؟ همان.
شهاب حسینی؛ عاقبت وسطبازی
شهاب مصداق بارز شعر «آن که چنین دست تطاول به خود گشاده منم» است! بازیگری که برای محبوبیت همه چیز دارد و اما به دلایل نامشخص –و البته بعضا مشخص- کارهایی میکند و راههایی را میرود که خروجیاش جز نارضایتی عمومی و ریزش محبوبیت نیست. شهاب که معمولا با رفتار سینوسی، وسطبازی و نزدیکیاش به نهادهای رسمی و دولتی قضاوت میشود، خیلی وقتها طوری با مردم و مخاطبانش حرف زده که جز آزردگی حاصلی نداشته. نمونه بارزش سال گذشته بود که به دلیل هجوم فالوئرها از اینستاگرام خداحافظی کرد و با منت بر سر مردم و با نخوت از نارفیقان نوشت و از این که «چیزی که انتظار داشتید نبودم، چون وامدارتان نیستم»! با این پرسش بزرگ که هنرمند اگر وامدار توجه و لطف مردم نباشد، با کی طرف است.
این اوضاع برای شهاب در یک سال گذشته هم ادامه داشته. او که با برنامه پرخرج «همرفیق» نتوانسته توقعات را برآورده کند، در حاشیه و متن فعالیتهایش مدام با انتقاداتی مواجه بود. از تصاویری که او را در کنار آیلین ویگن و خانمهای دیگر در فراسوی مرزها نشان میداد، تا حضور جنجالیاش در هیات ژوری جشنواره فجر. حضوری که گفتند باعث دلخوری و قهر کیمیایی از جشنواره شده و در آخر هم صحبتها از اختلافنظر او با دیگر داوران در اعلام آرا حکایت میکرد. اختلافنظری که گفته میشد حتی در راه نیافتان برخی از فیلمها و نامهای بزرگ به بخش مسابقه هم تاثیرگذار بوده. روایاتی که هیچگاه تایید نشد. اما همه اینها برای شهاب سال ناموفقی را رقم زد. سالی که نه فیلم بزرگ و سریال پربینندهای داشت نه نامزدی و جایزهای در جشنوارهها.
رضا اسدی؛ اندوه بزرگی است باشی و نباشی
ناموفقترین ورزشکار امسال نه قهرمانانی بودند که رفتند المپیک و دور نخست حذف شدند، نه آنهایی که مصدوم شدند، نه مهدی شیری بود که بالاخره کار خودش را تمام کرد و رفت اهواز و نه حامد لک. تردید نکنید که بازنده بزرگ امسال رضا اسدی است. بازیکنی که به عنوان سوپراستار و شکار بزرگ ابتدای فصل آمده بود تا پرسپولیس را با خودش به اوج ببرد اما، تبدیل شد به بدترین خرید فصل. خریدی nمیلیاردی که احتمالا بابت همان قیمت بالا و بابت یک سفر به لیگ اتریش همچنان میتواند مبلغ درشتی بگیرد و به تیم دیگری ترنسفر شود. یعنی اسدی میتواند در تیم بعدیاش موفق باشد؟ معلوم نیست.
میتواند ثابت کند که جواب ندادنش در خط میانی پرسپولیس اتفاق بوده؟ کسی نمیداند. ممکن است دوباره تبدیل به ستارهای شود که پرسپولیسیها حسرت از دست دادنش را بخورند؟ شیاد. خدا را چه دیدهاید. اما چیزی که برو برگرد ندارد این است که کار اسدی با پرسپولیس تمام است و احتمال ماندنش در تیم صفر درصد است. مگر این که اتفاقاتی پشت پرده بیفتد و مدیر باشگاه نگرانی پرداختها را داشته باشد یا دلایلی دیگر به کار بیایند. اگرنه، تا اینجا، او برای پرسپولیس کاملا ناموفق بوده و تبدیل به یکی از بدترین خریدهای تاریخ این باشگاه شده. در حد مهاجمان ناشناختهای که آمدند و دیگر کسی از آنها یادی نمیکند. در حد سوشا مکانی و گلرهای فاجعهای که وقتی بهشان فکر میکنی چشمهایت سیاهی میرود.
سهیل مستجابیان؛ میبینی کاراتو؟
این را هم بگذارید به عنوان نمک ماجرا. البته که از سهیل ناموفقتر امسال زیاد داشتهایم. اما خواستیم ادای دینی کرده باشیم به همه کسانی که فکر میکنند بردهاند، در حالی که باختهاند. سهیل هم آخر بازی در جوکر برنده شد. به نظر خودش هم کارش درست بود. اما بازی بزرگتری در کار بود که او ندید. مثل همه آنهایی که میآمدند در برنامه «بفرمایید شام» و برای چند پوند یا دلار، چوب میزدند به اعتبار خودشان. سهیل هم اشتباه کرد. فکر کرد مسابقه جوکر برای این است که نخندی و آخرش جایزه را ببری خانه. اما این نبود. رئالیتیشو برای این بود که مردم را بخندانی.
شیرین باشی و دلبری کنی و قند توی دل بینندهها آب شود و بگویند «این بیشرف خیلی بامزهاس»، «خدا نکشدت، مردم از خنده». اما سهیل آمد با اخم و تخم و با گارد بسته مقابل همبازیهایش حال همه را گرفت. آن هم جایی که امیر ژوله و هومن حاجعبداللهی و امین حیایی و بیژن بنفشهخواه بودند. از همه بدتر غلامرضا نیکخواه و سام درخشانی. وای سام درخشانی. آنوقت تو بروی وسط این همه آدم بامزه سعی کنی که تلخ باشی و نخندی و بازی را ببری. بازی که اساسا درست شده تا ملت تماشایش کنند و لبخند بزنند. نه سهیل. شاید برایت اسمی هم در کرد. ولی نمیارزید. من که میگم نمیارزید. حالا باز خودت میدونی!
نظر کاربران
شهاب عشقه الكي نكوبيدش
پاسخ ها
شهاب حسینی برای کی بازنده ست؟ برای مافیای رسانه ای؟ این پروپاگاندها در زمانی که اینترنت هست خنده داره.همین الان شهاب حسینی دوباره صفحه درست کنه میلیونها نفر دنبالش می کنند
با اینکه من عادت ندارم متن های طولانی رو بخونم ولی اینقدر درست و زیبا نوشته رودید همه رو تا پایان خوندم دمت گرم
شهاب اونجوری که دوست داره زندگی می کنه یک ادم خاکستری قرار نیست همه مثل ما فکر کنند
بازنده اصلی شهاب و قالیباف دیگران
جوان رانتی انقلابی 17 ساله
سهیل فکر میکنه خیلی بامزه اس اصلا هم نیست اما بردن پول الان همه نیاز دارند مسابقه بوده هنر خندوندن خب نداشته مگه حالا بقیه شون پورسرخ مهران رجبی خیلی دیگه داشتند
قالیباف فکر میکنه کسی متوجه وسط ایستادنش نمیشن پشت رو میکشه
جمع تقریبا داغونا
شهاب حسینی بیخودی با مردم درافتاد
پاسخ ها
خخخخ مردم؟ کدوم مردم؟ اصلاحطلب چار درصدیها؟
و پوتین قاتل بازنده
پاسخ ها
لایک
مردم ایران با کلی حسرت گرفتاری وارد قرن جدید شدند
چرا عدالت اجرا نمیشه برای قالیباف
این سهیل اصلا قیافه ش به همه نقش میخوره الا طنز فقط رفت که پول بگیره
به سبک زندگی شهاب کاری ندارم اما بازیگریش فوق العاده است رو دست نداره اصن
رضا اسدی عالیه
رضا اسدی دوبازی آخر فوق العاده بود وجبران کرد
یک فرد دورو و خائن است
این سهیل مستجابیان خیلی رو مخه..نمیدونم چرا اصلا اینو آوردن تو جوکر
خدایشش غیر از شهاب حسینی همشون حال بهم زنن مخصوصا بهاره رهنما مستاجابیان
حال بهمزن ترین شان بهاره رهنما در رقابت با رامبد جوان
این خانم خودخواه یک روز هم سختی اون کسایی که زحمت می کشند حقوقی دریافت نمی کنند رو نمی تونه حتی تصور بکنه.
عشق است شهاب..