۱۰۸۷۹۵
۱ نظر
۵۱۱۶
۱ نظر
۵۱۱۶
پ

چگونه سریال ها ما را درگیر می‌کنند؟

چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب، سریال سازی و سریال دیدن جزء لاینفک زندگی ایرانی بوده است. اما با قدم گذاتشتن سریال «لاست» به خانه ها بود که موج جدیدی از مخاطبان شکل گرفتند.

چگونه سریال ها ما را درگیر می‌کنند؟



مجله چلچراغ: چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب، سریال سازی و سریال دیدن جزء لاینفک زندگی ایرانی بوده است. اما با قدم گذاتشتن سریال «لاست» به خانه ها بود که موج جدیدی از مخاطبان شکل گرفتند. مخاطبانی که سریال دیدن را با دی وی دی و این روزها با دانلود از اینترنت به شکل جدیدی دنبال می کنند.

از طرفی در چند سال اخیر، پخش سریال های مختلف (فارغ از جنبه کیفی آنها) از شبکه های ماهواره ای بسیاری از مخاطبان تلویزیون داخلی را به سمت این شبکه ها سوق داد و به جز موارد اندکی (مانند «کلاه قرمزی» یا مجموعه «پایتخت») جریان سریال های داخلی را به خطر انداخت.

جذابیت، داستان های قلابدار، رنگ و لعاب، تعلیق و کشش، عدم سانسور، همذات پنداری یا پیچیدگی شخصیت ها و خیلی موارد دیگر باعث شد مخاطبان بسیاری سریال های داخلی را فراموش کنند و جذب سریال های خارجی شوند و پیگیرانه منتظر آمدن قسمت بعدی یا فصل بعدی یک سریال یا چند سریال باشند.

فارغ از بحث کیفی، سریال چنگکی به اسم تعلیق دارد که مخاطب را مجبور به دیدن می کند. اگر یک فیلم در مدت کمتر از دو ساعت تمام اطلاعات را به مخاطب می دهد و پایانی دارد، اگر یک کتاب آغاز و پایانی دارد، سریال می تواند سال ها مخاطبش را پای خود بنشاند و او را منتظر بگذارد.

چگونه سریال ها ما را درگیر می‌کنند؟

قلابی که سریال با آن مخاطبش را صید می کند، در حال حاضر بیش از هر مدیوم تصویری دیگری در جهان جذب کننده و قوی تر است. حال قرار است در مطلب پیش رو نگاهی بیندازیم به این پدیده جهانی که این روزها خیلی ها، از جمله نگارنده این مطلب را پیگیر خودش کرده است.

درونش را چه کنیم؟

در اوایل دهه ۲۰ میلادی قرن قبل بود که برای اولین بار تلویزیون به خانه مردم وارد شد. مردمی که تا آن روز عادت به دیدن تصاویر متحرک در سالن های سینما کرده بودند، عملا نمی دانستند که این وسیله مربع مستطیل شکل دقیقا قرار است چه چیزی را نشان دهد یا اصلا به چه دردی می خورد؟!

اما به هر حال بودند کسانی که پول داده و این وسیله عجیب و غریب را خریده و داخل منزل گذاشته بودند. از طرفی پرسش اساسی سازندگان تلویزیون هم این بود که: «حالا که این جعبه را ساختیم، داخلش را چه کنیم؟!» «چه چیزی داخلش بریزیم که مردم آن را به عنوان اختراع جدید قبول کرده و پایش بنشینند؟» «چه کنیم که با سینما متفاوت باشیم؟» همین سوال ها بود که مخترعان و مکتشفان و خلاصه هر کسی را که به نوعی با جعبه جادو ربطی داشت، درگیر تولید «محتوا» کرده بود.

طبق آمار در اوایل دهه ۳۰ میلادی کمتر از ۵۰۰۰ عدد تلویزیون در قاره آمریکا توسط پولداران و کسانی که دستشان به دهنشان می رسید، خریداری شده بود و بالطبع، اروپاییان که قرار نبود از مد روز عقب بیفتند، این وسیله عجیب را خریده و در خانه خود جا داده بودند.

بعدها هم شوروی سابق و برخی از کشورهای آسیایی مانند ایران وارد رقابت شده و این وسیله را خریده و در گوشه خانه به عنوان نماد تجمل انبار کردند اما سوال هنوز پابرجا بود. «درونش را چه کنیم؟» با ورود به دهه ۳۰ میلادی، کم کم سازندگان دست به آزمون و خطاهای مختلفی زدند تا عاقبت توانستند رگ نشاندن مخاطب را پای این جعبه تجملاتی به دست بیاورند.

خب برای نشاند مخاطب پای جعبه جادو چه چیزی بهتر از ورزش؟ پس المپیک ۱۹۳۶ میلادی را درون جعبه فرستاده و مخاطبان بسیاری را پای ساخته خود نشاندند. مردم هم از این جریان استقبال کرده و تمامی مسابقات را از تلویزیون خانگی مشاهده کردند و این سرآغاز یک اتفاق بود.

هنر سرگرم ساختن

پس از تجربه پخش المپیک، دست اندرکاران تلویزیون به این نتیجه رسیدند که اگر سینما دارد حرف های دهان پرکن می زند، اگر سیرک قرار است مردم را سرگرم کند، اگر تئاتر قرار است مخاطب جدی داشته باشد، اگر موسیقی قرار است مردم را جذب کند و اگر رادیو به عنوان پرمخاطب ترین رسانه می تواند میلیون ها آدم را پای خود بنشاند، پس چرا ما همه اینها را یکجا جمع نکنیم و به مخاطب ندهیم؟

پس تلویزیون وظیفه اصلی «سرگرم سازی» مردم را برعهده گرفت. در ابتدا تلویزیونی ها به سراغ نمایشنامه ها و برنامه های رادیویی پرمخاطب رفتند و پای آنها را به تلویزیون باز کردند و بعد از آن بود که تئاتر، موسیقی و واریته های مختلف به تلویزیون وارد شدند و مخاطب را درگیر خودشان کردند.

از آنجا که سینماگرها و بازیگران سینما در شأن خود نمی دیدند که وارد این جعبه کوچک شوند، بازیگران نمایشنامه های رادیویی و سیرک و غیره، در تلویزیون ظاهر می شدند و مردم را سرگرم می کردند و این دقیقا نقطه آغاز چیزی بود که بعدها نام «سریال» بر آن نهادند.

به عبارت دیگر، دست اندرکاران تلویزیون برای آنکه بتوانند مخاطب خود را همیشه پای اختراع جدید بنشانند، دست به تمهید جالبی زده بودند که مثلا اگر قرار است یک نمایشنامه رادیویی در تلویزیون به شکل تصویری اجرا شود، چه بهتر که آن را به قسمت های مختلف تقسیم کرد و در روزها و زمان های مختلف به مردم نشان داد که این تمهید را باید اولین قدم برای درگیر کردن مخاطب پای تلویزیون دانست.

اولین ها

در اوایل دهه ۴۰ میلادی بود که تلویزیون در خانه ها حضور پررنگی پیدا کرد. تجار و صاحبان محصولات مختلف که از تاثیرگذاری این مدیوم جدید خبردار بودند، تصمیم گرفتند تبلیغ محصولات و کالاهای خود را به تلویزیون بکشانند. پس اولین تبلیغ تلویزیونی که این روزها جزء لاینفک فورمت تلویزیون است و احتمالا شما را تا حد جنون عصبانی می کند، وارد برنامه های تلویزیونی شدند و از همان ابتدا اعصاب مخاطب را قبل، وسط و بعد از برنامه های موفق به بازی گرفتند.

شاید برایتان جالب باشد که استقبال مردم در آن زمان بیشتر از نمایش های کمدی و نوعی از فیلم های دنباله دار بود که این روزها این برنامه ها را به اسم سریال می شناسیم.

کم کم بازیگران سینما هم پی به اهمیت این وسیله جدید می بردند و جذب تلویزیون می شدند. خصوصا ستاره هایی که دوران افول آنها با اختراع صدا در سینما رسیده بود و زودهنگام بازنشسته شده بودند. از طرفی با آغاز جنگ جهانی دوم، تلویزیون وظیفه خبررسانی لحظه ای را به خوبی ایفا کرد و بیش از پیش مردم را پای خود نشاند که بعدها اخبار جزو بخش های مهم تلویزیون شد.

اوج شکوفایی برنامه سازی به شکل دنباله دار را باید به دهه ۵۰ میلیادی ربط داد که سریال ها به شکل کاملا حرفه ای تولید و مورد استقبال مردم قرار می گرفت. علاوه بر این، تولید مجله های کاملا تخصصی درباره برنامه های تلویزیون و برگزاری جشنواره های تلویزیونی مانند «امی» بر جدی بودن و محبوبیت این رسانه جدید افزوده بود و دیگر کمتر کسی پیدا می شد که در سراسر دنیا تلویزیون را به رسمیت نشناسد یا یکی از این وسیله را در اختیار نداشته باشد.

همین ها باعث شد که با ورود به دهه ۶۰ میلادی، سازندگان جعبه جادو بر این اختراع همتی دیگر گذارند و ملزوماتی مانند کنترل از راه دور، صدای استریو، رنگ، سیستم های پخش، اینچ بالاتر و خیلی چیزهای فنی و تکنیکی دیگر اضافه کنند تا بهتر از قبل مخاطب را جذب کنند.

تلویزیون در آن سال ها را باید انقلابی در حوزه رسانه دانست، دقیقا مانند کاربرد اینترنت در روزگار ما. تلویزیون علاوه بر نقش «سرگرم کننده»، تبدیل به چیزی شده بود که نبودش کاملا حس می شد. تلویزیون توانسته بود رسانه هایی مانند روزنامه، مجله، رادیو، سینما و هر چیز دیگر را کاملا پشت سر بگذارد و مخاطب میلیونی جذب کند.

این وسیله جادویی در همه حوزه ها وارد شده بود و نقش مهمی را بازی می کرد. به طور مثال مناظره های سیاسی کاندیداهای ریاست جمهوری کشورهای مختلف که مهم ترینش هم در آن زمان مناظره نیکسون و کندی بود، از تاثیرگذاری عجیب و غریب این وسیله خبر می داد.

سریال سازی به اصل جدایی ناپذیر تولیدات تلویزیونی بدل شده بود، به طوری که اکثر کمپانی های بزرگ و معتبر فیلمسازی یا انیمیشن مانند والت دیسنی پا به تولید سریال های مختلف، برای سنین مختلف در ژانرهای مختلف گذاشته بودند.

سریال هایی مانند «زورو»، «عصر حجر» و حتی «بَتمن» و بسیاری از نام های آشنای دیگر محصول همان سال های دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی هستند. جالب اینجاست که بدانید سریال های موسوم به «خاله زنکی!» هم تولید همان سال هاست. این سریال ها که عمدتا در ساعات ظهر پخش می شد، مخصوص خانواده ها و بالاخص خانم های خانه دار بود و بعدها که استقبال از آن گسترش یافت، زمان پخش آنها به شب که می توانست مخاطب بیشتری را پای خود بنشاند، تغییر داد و این قانون تقریبا تا همین امروز هم پابرجا مانده است.

هیچکاک تقدیم می کند

شاید برایتان جالب باشد بدانید که در آن روزگار سازندگان سریال های تلویزیونی ایده جذابی را که امروزه هم باعث جذب مخاطب فراوانی می شود، کشف کرده بودند. به این شکل که تعدادی شخصیت اصلی با تعدادی داستان فرعی تولید کنند و هر بار داستانی جدید را برای مخاطب با همان کاراکترهای ثابت روایت کنند؛ فرمی که این روزها در سریال سازی متداول است و تقریبا پربیننده ترین سریال های دنیا از همین قاعده تبعیت می کنند.

مجوعه «آلفرد هیچکاک تقدیم می کند» یکی از بهترین مثال ها در این زمینه است. علاوه بر این، تهیه کنندگان خوش ذوق به این پی برده بودند که کمیک بوک ها و داستان های فانتزی هم مشتری خاص خودشان را دارند. پس آنها را هم به خدمت گرفته و سریال هایی مانند «پیشتازتان فضا» را هم تهیه و تدارک دیدند.

چگونه سریال ها ما را درگیر می‌کنند؟

کلا در یک کلام اگر بخواهیم بگوییم، تلویزیون توانسته بود تمام سلیقه ها را متوجه خود کند و همه را راضی نگه دارد. در همان دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی آمریکا و انگلستان دو قطب بزرگ سریال سازی جهان به حساب می آمدند که کشورهای دیگر هم به تقلید یا برای رقابت وارد فضای سریال سازی شدند.

ترکیه، ایران، ژاپن و بسیاری از کشورهای اروپایی هم در همین سال ها بود که سریال های کاملا پربیننده تولید کرده و مخاطبان بسیاری را پای جعبه جادو می نشاندند.

دهه ۷۰، دهه اتفاقات جدید

دهه ۷۰ برای کل دنیا، دهه اتفاقات بزرگ و جهش های بزرگ بود. علاوه بر حوزه های مختلف، برای سازندگان برنامه های تلویزیونی هم انقلاب بزرگی ایجاد کرد. تغییرات فنی، کیفی و ساختاری در تلویزیون شکل گرفته بود. تاسیس شبکه های مختلف، تاسیس شبکه های خصوصی و کابلی و خیلی چیزهای دیگر، رقابت را برای سریال سازان و کلا برنامه سازان تلویزیونی تنگتر کرده بود. برنده کسی بود که بتواند مخاطب بیشتری را جذب کند و این باعث رشد چشمگیر کیفی و ساختاری سریال ها شده بود.

اگر تا دیروز سازندگان سریال ها به ساخت برنامه داخل استودیو بسنده می کردند، با ورود به این دهه دوربین های خود را به بیرون از استودیو آورده وحتی به کشورهای مختلف می رفتند. «مرد شش میلیون دلاری» و خیلی از سریال های مطرح دنیا محصول همین رقابت تنگاتنگ بود.

علاوه بر وجه سرگرم سازی، سازندگان تلویزیون حالا سریال را جدی تر گرفته و حرف های مهمی هم در پس داستان هایشان می گفتند. نقدهای تند اجتاعی، سیاسی و فرهنگی را به داستان ها اضافه کرده بودند و سریال جدی تر از قبل شده بود.

رسوایی واترگیت، جنگ ویتنام، قتل های سیاسی، جنگ سرد و خیلی موضوعات مهم دیگر پای خود را به سریال ها باز کرده بود و در سبک ها و ژانرهای مختلف حرف خود را می زدند. اوج این روند را باید به دهه های ۷۰ و ۸۰ نسبت داد که تلویزیون توانسته بود به راحتی رقیب سرسخت خودش یعنی سینما را کاملا کنار بگذارد.

با ورود به دهه ۹۰ میلادی انقلاب دیگری رخ داد. حالا سریال های پرمخاطب علاوه بر پخش شان از تلویزیون روی نوارهای وی اچ اس هم دست به دست در تمام دنیا گشت و گذار می کرد و کسی نبود که سریالی بخواهد و در دسترسش نباشد. این موضوع تنها به سریال ها بسنده نمی شد و انیمیشن های سریالی هم برای خود سروصدایی به پا کرده بودند.

یازده سپتامبر

اما برای همیشه قرار نبود که تلویزیون یکه تاز عرصه رسانه باشد. با همه گیر شدن اینترنت، تقریبا جایگاه تلویزیون در میان مردم دچار مخاطره شدیدی شد. انتقال پیام، خبر، تصویر و خیلی چیزهای دیگر در اینترنت، ضعف سرعت تلویزیون را کاملا تحت الشعاع خود قرار داد.

اگرچه تلویزیون تمام تلاشش را می کرد که به پای این پدیده نوظهور برسد اما تلاشش کافی نبود و دسته دسته مردم به سوی این پدیده اعجاب انگیز جذب می شدند تا اینکه با حادثه ۱۱ سپتامبر، انرژی تازه ای به تلویزیون وارد شد.

حالا دوباره تلویزیون پیشتاز رسانه ها شده بود و دست اندرکاران تلویزیون با زرنگی توانستند دوباره جایگاه خود را میان مخاطبان خود پیدا کنند. سریال سازی هم از این قاعده عقب نیفتاد و با توجه به بار روانی حادثه، کشوری مانند آمریکا - سوار بر موج - توانست سریال هایی کاملا خلاف واقع، جهت دار، بی سند و موارد دیگر را تولید و مخاطبان بسیاری از سراسر جهان جذب کند.

«تروریست»، «حملات تروریستی» و کلا هر موضوعی که خرابکاری در آن دیده می شد، برای مردم غربی جذاب بود، خصوصا اگر اکشن ها و تعلیق های نفسگیر به آن اضافه می شد، می توانست هر جنبده ای را پای خود نگه دارد که سریال سازان به خوبی از این حادثه استفاده کرده و جمعیت بسیاری را پای خود کشاندند.

البته بعد از مدتی این تب فروکش کرد و نویسندگان خلاق توانستند موضوعات دیگری را وارد سریال ها کرده و موفق تر از پیش عمل کنند اما نباید فراموش کرد که این حادثه ۱۱ سپتامبر بود که فرصت خوبی برای آشتی دادن دوباره مردم و جذب آنها به تلویزیون ایجاد کرد.

سریال اصلا چی هست؟

خب حالا بیاییم برای اینکه حوصله تان سر نرود، از تئوری و تاریخ فاصله بگیریم و وارد آزمایشگاه شویم. سریال دیدن آداب خاص خودش را دارد. اگر این آداب را بلد نباشید، قطعا تمایلی به دیدن سریال پیدا نمی کنید، یا اگر بخواهید، جذبتان نمی کند؛ خصوصا برای شمایی که فکر می کنید سریال دیدن تلف کردن وقت است، این بخش می تواند چاره ساز باشد.

احتمالا اولین سوال شما این است که مگر آدم مریض است به جای دیدن یک فیلم که در نهایت یک ساعت و نیم بیشتر طول نمی کشد، بنشیند و ده ها دی وی دی را یک به یک ببیند و ماه ها سر کار باشد؟ اینجا باید به شما عرض کنم که من هم مثل شما فکر می کردم و این کار را کاری بیهوده می دانستم اما باید اعتراف کنم که الان پی به اشتباه خودم برده ام و باید به شما بگویم که شما هم مثل خود من کلا اشتباه فکر می کنید!

سریال جذابیت هایی دارد که می تواند نفس شما را به شماره بیندازد و خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کنید، رویتان تاثیر مثبت داشته باشد. البته این نکته را هم داخل پرانتز بگویم که منظور ما قطعا همه سریال ها نیست و لازم هم نیست که بگوییم منظور ما «حریم سلطان» و «جواهری در قصر» نیست!

سریال هیچ حسنی اگر نداشته باشد، اما یک سریال خوب می تواند حداقل حال شما را خوب کند و چیزهایی بهتان یاد بدهد که در هیچ فیلمی نمی توانید پیدا کنید، پس لطفا گارد دفاعی خود را کنار بگذارید و از تماشای سریال لذت ببرید. شاید هم شما جزو آن دسته ای هستید که فکر می کنید سینما خیلی متفاوت تر و شکیل تر است. باید بگویم که کاملا اشتباه فکر می کنید. هر کدام از این دو، تعریف مختص به خودشان را دارند و اصلا قابل مقایسه نیستند. حرف شما مثل این است که بگوییم داشتن یک میلیارد پول بهتر است یا رفتن به سفر دور دنیا؟ قطعا هر کدام از این دو، لذت ها و کارآیی خاص خودشان را دارند که به دیگری هیچ ربطی ندارد. پس لطفا مقایسه را کنار بگذارید و با سریال آشنا شوید.

سریال چیست؟

به هر چیزی که در تلویزیون تولید شود و دنباله دار باشد، سریال می گویند که اساسا سه نوع هم بیشتر ندارد؛ سریال بلند، سریال متوسط (یا همان مینی سریال خودمان) و تله فیلم. تعداد قسمت های سریال معمولا مضربی از دو است. یعنی شما سریالی در دنیا پیدا نمی کنید که مثلا ۱۷ قسمت باشد! (البته کاری به استثناهای وطنی و کشورهای همسایه نداریم.) اگر سریال بیش از ۱۳ هفته یا ۱۲ قسمت باشد، به آن سریال بلند و اگر کمتر از ۱۳ هفته و در ۱۲ قسمت پخش شود، به آن مینی سریال می گویند.

فرق سریال با مینی سریال چیست؟

علاوه بر زمان پخش و تعداد قسمت هر کدام از این دو که معیار اصلی نیست، نوع روایت و داستان گویی هم در هر دو متفاوت است. در سریال های بلند روایت براساس یک داستان کامل در هر قسمت یا اپیزود است و معمولا استاندارد آن است که هر قسمت در ادامه قسمت قبل باشد اما در مینی سریال معمولا هر داستان نقطه آغاز و پایانی دارد که در همان قسمت داستان تمام می شود. برای مثال «لاست» که دارای یک داستان کلی است، سریال و «شرلوک هلمز» یک مینی سریال است.

تلفه فیلم کجای قضیه است؟

گاهی اوقات فیلم های تلویزیونی ساخته می شود که زمانی بالاتر از استاندارد یک فیلم بلند دارند. زمان استاندارد یک فیلم بلند ۷۰ تا ۹۰ دقیقه است. اگر زمان بیشتر شود، هر چقدر هم آن فیلم جذابیت داشته باشد، قطعا مخاطب خوابش می برد! پس این تله فیلم ها را در دو یا سه قسمت به مخاطب نمایش می دهند و از آنجا که هر چیزی را قسمت کنیم نامش سریال می شود، پس این فیلم های بلند تلویزیونی بلندمدت را هم سریال حساب می کنند.

فصل یا سیزن چیست؟

معنی تحت الفظی آن می شود همان چیزی که در سریال سازی کشور ما (و البته کشورهای همسایه و آمریکای لاتین) رعایت نمی شود! اما از لحاظ تعریف علمی فرض کنید یک کتاب ۱۰ جلدی قرار است بخوانید. به هر جلد آن مجموعه یک فصل می گویند. معمولا هر فصل، داستانی متفاوت را دنبال می کند اما این قاعده لازم الاجرا نیست. معمولا هر فصل باید ۱۲ قسمت باشد که باز هم سریال های مختلفی هستند که کمتر یا بیشتر از این زمان را به خود اختصاص می دهند.

در آمریکا و انگلیس معمولا هر فصل، برای ۱۳ هفته در نظر گرفته می شود. مثلا در سریالی مانند «لاست» هر فصل داستانی متفاوت ندارد و داستان های فرعی تغییر کرده و یک کلیت را دنبال می کند اما در سریالی مانند «۲۴» هر فصل داستانی جداگانه را دنبال می کند که اگرچه مشترکاتی با فصل های قبل دارد اما داستان تفاوت کلی دارد.

قسمت صفر چیست؟

تعجب نکنید. هر سریال یک قسمت صفری هم دارد که نام سریالی آن «پایلوت» است و حتما با دیدن قسمت اول که درست ترش قسمت صفر است، متوجه آن شده اید که تمامی سریال های دنیا (نیاز است دوباره بگویم کی رعایت نمی کند؟) نام قسمت اولشان «پایلوت» است.

زمانی که یک نویسنده سریالی را می نویسد و آن را دست یک کارگردان می دهد، باید فیلمی بلند از کلیت سریال تولید شود تا به شکل یک تله فیلم نمایش داده شود. اگر مردم استقبال کنند، کارگردانی درست باشد، فیلمنامه دربیاید، بازیگری خوب باشد و چند چیز دیگر، مجوز ساخت سریال از طرف تهیه کننده صادر می شود تا سریال ساخته شود.

اما هر کجای این تله فیلم نقص داشت یا آن بخش اصلاح می شود یا کلا ساخت سریال منتفی می شود. خوبی پایلوت به این است که ضعف های یک سریال دیده می شود و می توان آن را اصلاح کرد. یا سریال قرار است چرند از آب در بیاید و روی آن سرمایه گذاری نمی شود که وقت مخاطب و اعصاب او را نشانه برود. به زبان ساده تر باید بگویم پایلوت، اشانتیونی از کل کار است و کاش کشور ما هم چنین کاری می کرد. بگذریم.

آیا تعداد کارگردانان در روند ساخت اشکال ایجاد نمی کند؟

خیر. چون ساخت سریال مانند یک فیلم سینمایی نیست که یک کارگردان آن را بسازد. کارگردانی در سریال کاملا متفاوت است. چیزی که شما به اسم تهیه کننده اجرایی در تیتراژ فیلم های سینمایی می بینید، با آنکه در سریال ها می بینید، کاملا متفاوت است. در حقیقت آن چیزی که در سینما به آن تهیه کننده اجرایی می گویند، در سریال معنی اش سرپرست گروه کارگردانی و نویسندگان است و منظور از کارگردان در ساخت سریال کسی است که تنها مدیریت گروه را برعهده دارد. ساده تر بگویم، مثل همان کارگردان تلویزیونی و کارگردان هنری سریال ها و برنامه های خودمان است. در حقیقت تهیه کننده اجرایی در سریال حکم کارگردان هنری و کارگردان در سریال حکم کارگردان تلویزیونی را دارد.

امان از تبلیغات!

اما فکر نکنید که تلویزیون ما فقط روی اعصاب است و در بقیه دنیا این تکرار ده ها باره تبلیغات میان پخش سریال وجود ندارد. خیر، باید عرض کنم آنجا خیلی بدتر است و باید به تلویزیون خودمان در این زمینه لبخند زد! براساس زمان هر قسمت از یک سریال، فرمول ثابتی برای پخش آگهی های تبلیغاتی وجود دارد. معمولا استاندارد به این شکل است که هر ۱۰ دقیقه سریال، باید پنج دقیقه تبلیغات داشته باشد. یعنی اگر سریال زمانش ۴۰ دقیقه باشد، حتما باید ۲۰ دقیقه تبلیغات داشته باشد. تنها تفاوت تبلیغات آنها با ما، در این است که سازندگان حواسشان به این زمان است و مثل ما نیست که یکباره جای حساس سریال، تبلیغ بی مزه یک پفک بخورد توی ذوقتان!

صداهای خنده از کجا می آید؟!

اگر «فرندز» را دیده باشید، معمولا در جاهای خنده دار یا گریه دار یا کلا صحنه های حسی، یکسری آدم که معلوم نیست کی هستند، با صدای بلند می خندند! یا واکنش های احساسی نشان می دهند که ما می شنویم. تعجب نکنید. به این سبک سریال سازی، سریال سازی بر قاعده کمدی موقعیت می گویند. نحوه ساخت این سریال ها به این شکل است که کل سریال باید در محیط استودیو تولید شود. در استودیو جاهای مخصوصی برای تماشاچیان ساخته شده است که هنگام ضبط سریال حضور دارند و واکنش طبیعی آنها ضبط و در حین پخش، شما آنها را می شنوید. این شکل از سریال سازی کاملا در دنیا مرسوم است و به سریال های «سیت کام» معروف هستند.

چه سریالی را باید دید؟

این کاملا به سلیقه شما مربوط است. اگر نظر من را بخواهید، بی خیال نقدهای مجلات شوید و خودتان ببینید که چه دوست دارید اما من می توانم یک راهنمایی کوچک به شما بکنم. قبل از دیدن، خریدن یا دانلود یک سریال سری به «آی ام دی بی» بزنید و ژانر سریال را ببینید.

اگر جزو کسانی هستید که عاشق سریال های ظهر هستید، یعنی همان سریال های خاله زنگی ارزان قیمت که بیشترش در یک اتاق می گذرد و احتمالا چند خانم نشسته و غیبت می کنند، دنبال سریال هایی موسوم به «ساوپ اپرا» باشید. معمولا این سریال ها کنش زیادی ندارند اما حرف در آنها زیاد زده می شود!

اگر دنبال پلیس بازی هستید و دوست دارید سریالی ببینید که هر دفعه یک معمایی طرح کند و یکی برود دنبال حل آن، پیشنهاد ما به شما سریال هایی است که به آنها «سریال رویه ای» می گوید. «پوآرو»، «۲۴» و «شرلوک هلمز» نمونه خوب این سریال ها هستند.

اگر دوست دارید بازیگرانی ببینید که بیشتر به مدل شبیه هستند تا بازیگر، اگر دنبال عشق های رمانتیک هستید، پیشنهاد ما به شما سریال هایی است که نامشان «تله نوولا» است. هر چقدر دلتان بخواهد در این سریال ها شعر و کبوتر و شمع هست. معمولا هم این سریال ها ساخته کشورهای آمریکای لاتین هستند. اگر رمانتیک هستید و دنبال فضاهای آرام می گردید و به جنگل و دشت و روستا علاقه دارید، سریال های موسوم به «تله رمان» خوراک شماست. «پرستار دهکده» را یادتان هست؟ تله رمان به آن می گویند.

ژانرها و سبک های دیگری هم هست که اگر بخواهیم به آنها بپردازیم، باید هفت، هشت صفحه دیگر هم از مجله قرض کنیم که کار خوبی نیست. فعلا تا همینجا داشته باشید تا بعدا و در یک شماره دیگر، بیشتر بنویسیم.

برکینگ بد؛ برترین سریال از دید مخاطبان

Breaking Bad

چگونه سریال ها ما را درگیر می‌کنند؟

در اکثر نظرسنجی های مخاطبان، این سریال دارای رتبه اول است. نیویورک تایمز در یک مقاله مفصل دو شخصیت والتر وایت و تونی سوپرانو را تحلیل کرده است. به نظر نویسنده آن مقاله، تونی سوپرانو شخصیتی است که در تاریکی رشد کرده است، اما والتر وایت کسی است که از روشنایی به تاریکی می رسد و خودش دست به این انتخاب می زند. مجله تایمز نیز بارها دست به ستایش این سریال زده است.

پیکان؛ پرمخاطب ترین سریال

سریال «پیکان» در نظرسنجی های مختلف به عنوان پربیننده ترین سریال ۵۰ سال اخیر انتخاب شده است. این سریال که براساس کمیک استریپی به نام «پیکان سبز» ساخته شده است، داستان میلیاردری به نام الیور کویین است که بر فراز دریا گم شده است و پنج سال بعد حافظه خود را به دست آورده و بازمی گردد.

چگونه سریال ها ما را درگیر می‌کنند؟

او سعی می کند مانند رابین هود و با استفاده از سلاح هایی مانند کمان به مبارزه با خلافکاران و جنایتکاران بپردازد. تاکنون دو فصل از این سریال تولید شده است و شبکه سی دبلیو مشغول ساخت فصل های بعدی این سریال است.

شاید برایتان جالب باشد بدانید مقام پس از این سریال را سریال های «بازی ترون»، «چگونه مادرت را دیدم»، «آنتومی گری» و «تئوری بیگ بنگ» تشکیل داده اند. سریال هایی که در فهرست منتقدان جایگاهی به مراتب پایین تر دارند اما از دید عامه مخاطبان سریال های تلویزیونی جایگاه بالایی دارند.

خانواده سوپرانو؛ برترین سریال از دید منتقدان

«غنی ترین دستاورد همه دوران تلویزیون» (نیویورکر)

«سوپرانو» از دید همه منتقدان به عنوان انقلابی در صنعت سریال سازی نام گرفته است و برترین سریال تاریخ تلویزیون به حساب می آید. این سریال درباره فردی به نام تونی سوپرانو است که رئیس یک تشکیلات مافیایی است و دردسرهای بسیاری برای تعادل برقرار کردن میان تشکیلات و مدیریت خانواده اش دارد.

وقتی قسمت اول این سریال نوشته شد، تقریبا تمام کمپانی های آمریکا از تهیه کردن آن سر باز زدند اما شبکه اچ بی او تصمیم گرفت یک قسمت از سریال (پایلوت) ساخته شود تا بر مبنای آن تصمیم نهایی را بگیرد. گروه سازنده قسمت اول این سریال را ساختند اما اچ بی او تنها به همان قسمت بسنده کرد و آن را در انبار گذاشت؛ تا اینکه دو سال بعد مجددا این شبکه تصمیم گرفت روی این کار سرمایه گذاری کند و این آغاز کلید خوردن این سریال بود.

چگونه سریال ها ما را درگیر می‌کنند؟

پس از پخش این سریال، منتقدان که به وجد آمده بودند، ستایش های بی شماری از این سریال کردند و سریال تبدیل به مهمترین و برترین اثر ساخته شده در تلویزیون شد. نکته جالب این بود که تقریبا همه چیز این سریال شامل نقد خوب شد؛ از نویسندگی تا بازیگری و کارگردانی و موسیقی و محتوا و هرچه برای ساخت یک سریال لازم بود.

راجر ایبرت ستایشی مفصل درباره این سریال نوشت و آن را حسن ختام تمام آرزوهای دست نیافتنی دیداری اش خواند! جالب است بدانید شخصیت اول داستان یعنی تونی سیریکو خودش از اعضای مافیا بوده است. این سریال در مجموع پنج جایزه گلدن کلوب و ۱۸ جایزه امی را از آن خود کرده است که در تاریخ اهدای این جایزه بی مانند است.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • امیر

      همه اینها درست اما هیچ سریالی نمی تواند به محبوبیت و جذابیت بازی تاج و تخت برسد.

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج