۱۰۹۹۳۴
۲۴ نظر
۵۰۳۶
۲۴ نظر
۵۰۳۶
پ

پدیده ای عجیب در تهران؛ جشن طلاق!

«تلخ ترین و تاسف آورترین جشن»؛ این توصیفی است که می توانم از این مراسم داشته باشم. مراسمی که متاسفانه مدتی است بین برخی از خانواده ها رواج پیدا کرده. این مراسم مانند خیلی چیزهایی که مد می شود و هیچ ریشه ای ندارد، دارد مثل یک بختک رشد می کند و زیاد و زیادتر می شود.

پدیده ای عجیب در تهران؛ جشن طلاق!





همشهری سرنخ: «تلخ ترین و تاسف آورترین جشن»؛ این توصیفی است که می توانم از این مراسم داشته باشم. مراسمی که متاسفانه مدتی است بین برخی از خانواده ها رواج پیدا کرده. این مراسم مانند خیلی چیزهایی که مد می شود و هیچ ریشه ای ندارد، دارد مثل یک بختک رشد می کند و زیاد و زیادتر می شود.

حرف از «جشن طلاق» است. این روزها برخی از زوج ها برای جدایی از هم جشنی برپا می کنند و دوستان و اقوامشان را دعوت می کنند تا جدایی شان را به دیگران اعلام کنند. هفته پیش سری زدیم به یکی از جشن هایی که توسط یک زوج جوان برای جدایی شان برپا شده بود.

شروع از دادگاه

مرد جوان رو به قاضی با صدای بلند می گوید همسرش صبح تا شب درگیر ورزش و مهمانی است و اصلا نمی داند که زندگی چطور پیش می رود.

آقای قاضی این خانم مرا فقط دستگاه اسکناس چاپ کنی می داند که باید پول چاپ کند و برای ولخرجی این خانم بیاورد. زن هم با عصبانیت جواب می دهد: «یادت باشه، زن گرفته ای نه کلفت. من اگر می خواستم سر از مخارج زندگی دربیاورم که دیگر شوهر نمی کردم و در خانه پدری می ماندم.»

صدای جر و بحث زوج جوان آنقدر بالا می رود که قاضی از آنها می خواهد آرامش شان را حفظ کنند. زن می گوید که حوصله نگهداری از فرزندش را ندارد و بهتر است فرزند 6 ساله شان پیش پدرش بماند و مرد قهقهه زنان می گوید که تا امروز مادری نکرده و کسی از او انتظار مادری کردن هم ندارد.

پدیده ای عجیب در تهران؛ جشن طلاق!

به نظر می رسد که آنها به آخر خط رسیده اند، زیاد طول نمی کشد که مرد و زن توافق می کنند که بهتر است زندگی مشترک شان را ادامه ندهند. زن مهریه ۳۱۴ سکه ای اش را می بخشد و فقط در قبال آن از همسرش انتظار دارد سر قولی که داده است بماند.

طلاق به شرط جشن

با مریم ۲۸ ساله بعد از پایان دادگاه همراه می شوم تا از عهدی که او را راضی کرده تا ۳۱۴ سکه طلا را ببخشد سر دربیاورم. حرف از جشن طلاق می زند و می گوید که با همسرش عهدی بسته که اگر روزی بخواهند از هم جدا شوند با خوشی و لبخند از هم خداحافظی کنند.

مجید ۳۲ ساله هم گفته های همسرش را تایید می کند و می گوید قول داده است جشنی برای جدایی بگیرند درست مانند جشن عروسی شان، همه را دعوت کنند و بگویند و بخندند بعد هم هر کسی برود دنبال زندگی خودش. انگار هر دو موافق هستند که رأی طلاق هر چه سریع تر توسط قاضی صادر شود و بروند دنبال برپایی مراسم شان.

جشنی با ۱۲۰ مهمان

نگهبان برج هم انگار از برگزاری جشن باخبر است، شاید او هم آنقدر از این مراسم دیده که دیگر تعجب نکند. راهنمایی ام می کند تا برای شرکت در مراسم به واحد ۲۰ مراجعه کنم. در واحد باز است. وارد می شوم، بیش از ۱۰۰ مهمان، پیر و جوان دور و اطراف اتاق نشسته اند و مشغول پذیرایی از خودشان هستند. به نظر می رسد که خیلی از آنها نمی دانند که دلیل برگزاری این جشن چیست، زوج جوان قرار است در همین مهمانی به همه عنوان کنند که برای همیشه یکدیگر را ترک خواهند کرد. مریم به سمتم می آید و سورنا پسر ۶ ساله اش را معرفی می کند. مجید هم در حال صحبت با مادربزرگ همسر سابقش است و کمی کلافه به نظر می رسد.

مریم با دیدن این صحنه انگار داغ دلش دوباره جان می گیرد، سرش را به نشانه تاسف تکان می دهد و می گوید که خیلی خوشحال است که پس از این مهمانی دیگر هیچ کس از او نمی پرسد چرا طلاق گرفتی و چه شد: «اعضای خانواده ام با برگزاری این جشن مخالف بودند. برای مثال مادر شوهرم یا مادرم بزرگم می گفتند خودتان را مسخره عام و خاص می کنید و هیچ آدم عاقلی برای جدایی از همسرش جشن نمی گیرد. آنها از همان ابتدا هم عادت داشتند از همه کار ما ایراد بگیرند.»

او دلیلش را برای برپایی این جشن حفظ احترامش بین اقوام و آشنایان می داند و بس: «بگذارید بدون سانسور صحبت کنیم، شاید مجید چشم دیدن من را نداشته باشد و من هم دوست نداشته باشم که پس از طلاق او را ببینم، معلوم است دیگر، واقعا چه کسی می تواند همسرش را دوست داشته باشد در حالی که می داند او دیگر برای زندگی مشترک مناسب نیست.»

مجید در این ۱۰ سال، کلی حرص مرا درآورده و آزارم داده است ولی خیلی چیزها باعث می شود که دلم بخواهد جشنی برای طلاقم داشته باشم. یکی از دلایل برگزاری این مراسم نگه داشتن احترامم بین دوست و آشناست. اگر اقوام و آشنایان ببینند که من و مجید در احترام کامل از هم جدا می شویم دیگر پشت سر من و او حرف نمی زنند و بد نگاهمان نمی کنند. من بارها شنیده ام که تا یک زوج از هم جدا می شوند حرف زندگی شان می شود نقل محافل دیگران؛ که دیدی همسرش ولش کرد و رفت؟ آره شنیدم شوهرش زن دیگری داشته، صورتش کبود بود و دستش را شوهرش شکسته بود و ... خب شما به من حق نمی دهید که دلم بخواهد یک مراسمی بگیرم و به همه ثابت کنم که نه شوهرم ترکم کرده و نه زن دیگری گرفته و نه کتکم زده و صورتم هم کبود نیست بلکه با هم برای جدایی توافق کرده ایم.»

مریم ادامه می دهد: «خانم خودتان حاضر هستید و می بینید که خیلی از کسانی که به این مهمانی آمده اند و از جمله مادرم و مادربزرگم با این قضیه مخالف هستند که خبر طلاق ما بین اقوام بپیچد. به نظر من خوب است که اقوام بدانند من طلاق گرفته ام و از امروز یک فرد مجرد هستم تا اینکه هر روز یکی از اقوام تا مرا ببیند بپرسد حال شوهرت چطور است و مرا دوباره یاد زندگی برباد رفته ام بیندازد.»

خودتان را مسخره کرده اید؟

در حال صحبت هستیم که مادربزرگ مریم در حالی که داد می زند خودتان را مسخره کرده اید، کدام آدم عاقلی برای طلاق و بی سرپناهی بچه اش جشن می گیرد، با عصبانیت مراسم را ترک می کند، چند خانواده دیگر هم به نشانه اعتراض به دنبال مادربزرگ مجلس را ترک می کنند و سکوت همه جا را فرا می گیرد.

تنهایی یک کودک

مجید هم برای برپایی این جشن دلیل های خودش را دارد: «نمی دانم چرا اینقدر بزرگترها با این موضوع مخالف هستند. تمام دوستان و اقوامی را که در مراسم جشن عروسی ام دعوت کرده بودم امروز در مراسم جشن طلاقم دعوت هستند تا بدانند ما روزی با هم پیوند زندگی بستیم و امروز نتوانسته ایم این راه را ادامه بدهیم. شاید مشکل برای همه پیش بیاید و قرار نیست که بخواهیم در ذهن ها با کلی سوال از هم جدا شویم. من دوست دارم امروز پسرم ببیند که پدر و مادرش با یک جشن به زندگی مشترکشان خاتمه داده اند.»

مجید اشاره ای می کند به پسری شش ساله، جلو می روم و از او می پرسم می دانی این جشن برای چه برگزار شده است و پسربچه سرش را تکان می دهد و به بازی با تبلتش ادامه می دهد.

سرم را که بالا می آورم پدر مریم را می بینم که می خندد و تمام تلاشش را می کند که حرف هایش باورکردنی باشد اما او بازیگر خوبی نست و معلوم است که از این جشن مسخره در ته دلش خیلی عصبانی است. وقتی مریم، مرا به او معرفی می کند، می گوید: «موافقم چون دیگر لازم نیست به کسی بگویم که چرا دخترم طلاق گرفته است.»

او می گوید که دوست دارد خانواده اش سرخورده نشوند و برایش خیلی مهم است که دخترش با حرف های خاله زنکی این و آن آزار نبیند و سرش پایین نباشد.

نظر مادر مجید کاملا با پسر و عروس سابقش متفاوت است: «آبرویی برایمان نگذاشته اند که، اصلا نمی دانم چرا دست به چنین کاری زدند. من تازه همین لحظه فهمیدم که قضیه از چه قرار است. تا این دقیقه فکر می کردم که با هم آشتی کردند و سرشان به سنگ خورده است. مگر طلاق، عروسی است که برایش جشن می گیرند؟ خانم کدوم آدم عاقلی برای یک قضیه فوق العاده ناراحت کننده، جشن می گیرد. مثل این است که برای مردن یک نفر جشن بگیرند. اینها زندگی شان مرده است و دارند جشن می گیرند.»

مهمان ها جمع های چند نفره ای به راه انداختند و هر کدام نظرشان را درباره این مراسم و مریم و مجید می گویند. عده ای می گویند که این دو از اول به درد هم نمی خوردند، بعضی ها می گویند که مجید ورشکست شده است، برخی از افراد هم با گوشه و کنایه با مریم و مجید حرف می زنند.

جشن حدود سه ساعت طول می کشد و افراد پس از صرف غذاهای گرانقیمت و رنگارنگ، مهمانی را ترک می کنند. مهمان ها که می روند می خواهم از مریم خداحافظی کنم که می زند زیر گریه. شاید چون می داند این آخرین باری است که من خبرنگار را می بیند بدون ترس و واهمه نقابش را کنار می زند، «همه زندگی مان نمایش برای دیگران بود. می دانی خانم هیچ چیزی به تلخی جدا شدن از او نیست، اینها همه اش ادا و اطوار بود.»

چند لحظه بعد سوار آسانسور دارم به زن و شوهری فکر می کنم که می خواستند سوژه حرف های دیگران نباشند اما حالا همه دارند درباره جشن مضحک آنها حرف می زنند و به آنها می خندند، آن هم بعد از جشنی که میلیون ها تومان خرجش شده بود.

دم در نگهبان را می بینم که دارد رفتن مهمان ها را نگاه می کند. او نمی داند که این مهمان ها، مهمان جشن نبوده اند، آنها از دیدن یک نمایشنامه برگشته اند؛ نمایشنامه ای تلخ و دردناک.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • MOZHGAN

      واقها خدا به اینجور افراد عقل سالم نداده چه جور راحت وبی دلیل با آینده یک بچه اینطور بازی می کنند.این زن وشوهر که روی جشن طلاق اینطور به تفاهم میرسن چطور توی مسایل زندگی به تفاهم نمیرسن واقعا خدا شفا بده به هر دو نفرشون

    • نگار

      به حق چیزای ندیده و نشنیده

    • هما

      واقعا بعضي از مردم ايران شدن مجسمه بلاهت،عقل از سرشون پريده... بيمارن ...بيمار

    • بدون نام

      هر روز جهت عکس اسلام در حرکتیم
      طلاق منفورترین حلال در اسلامه که میگن به خاطر عرش الهی به لرزه در میاد
      بعضیا فکر میکنند اسلام به ما نیازمنده .در حالی که همچین چیزی نیس و دستورات اسلام به نفع خود ادماست.امیدوارم که همه عاقبتشون به خیر و خوبی باشه

    • بدون نام

      گرچه یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه ولی جدا شدن که جشن نداره. هرکدومتون برید سوی زندگی خودش دیگه این ادا اطوارا چیه....

    • سیما

      به نظر من واقعا جشن گرفتن هم داره, چه جشنی بهتر از جشن آزادی.

    • بدون نام

      چه سناریوی قشنگی نوشتید--- همه هم باور کردن---آخ آخ چه زنه بدی مثل همیشه حق با مرداست

    • پرویز

      با این همه اغده ای و مشکلات روانی این چیزا بعید نیست.

    • فرحناز

      بهترین جمله ای که خوندم همون جمله آخری بود که خانمه گفت. واقعا تا کی باید برای نظر مردم زندگی کنیم؟!

    • محمود

      سلام به نظر من تنها وقتی باید طلاق رو جشن گرفت که یکی از زوجین خدای نکرده سر و گوشش میجنبیده و همه فهمیدن اساسأ طلاق به هر شکلی زده حاله...

    • ناشناس

      واقعا متاسفم که برای جدایی که یه رویداد بسیار تلخی است برای اون جشن مهمونی می گیرن واقعا جای تعجب و تاسف داره؟؟؟!!!!!!!
      این ماجرا بسیار ناراحت کننده است چرا که این پسر شش ساله حالا شده بچه طلاق و یه عمر باید از پدر و مادرش جدا بمونه و با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم کنه اون هم به تنهایی.آخه کجای دنیا این مسخره بازی ها هست که ما دومیش باشیم؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

    • مهسا

      اینها همش از خوشی زیاده
      دیگه نمیدونن باید چیکار کنن
      بیچاره اون پدر ومادری که بچه هاشون با ابروشون بازی میکنن
      جشن طلاق!!!!!!!!!!!
      پارادوکس داره خدایی
      بدترین حلال طلاقه که اسمونو به لرزه میندازه:|
      خدایا مخ ادم سوت میکشه با این داستانا:|

    • milad

      چی بگم !!! مریم کمبود داشت وبیمار بود چون درست تربیت نشد و مقصر پدر و مادرش هستند ماها نباید این موضوع رو کش بدیم چون حسنه گند رو داره هر چی باهاش ور برن بیشتر گندش در میاد و دور از شما باشه مردمانه نادان بیشتر مشتاقش میشن
      توف به این روزگار
      امضا : Haj .Dalim

    • ناصر

      مسخره است

    • بدون نام

      هیچی تودنیابهترازیه همسرخوب نیست فقط کافیه آدم گذشت وصبرداشته باشه بقیه مشکلات حل میشه قدرهمدیگروبدونید

    • نرگس

      جشن طلاق دیگه چه صیغه ایه؟؟؟؟؟؟ طلاق که جشن ندارہ

    • محمد افشاری

      نمی دونم چی بگم ادم چطور میتونه این کار بکنه دلم به حال خودم میسوزه ههههوووففففف چرا طلاق اون مگه همسر ات نبود عشق ات نبود مگه به بودنش افتخار نمی کردی مگه باهم شب ها سر روی یه بالش نمگذاشتید چوری می تونید حاصل زندگی تون رو اینجوری کاری باهش بکنید و اقعا افسوس با عشق عالاقه و صبوری زندگی تون ادامه میدادید خوب با همسرت حرف میزدی مگفتی بهش از این کارت ازین حرفت از این رفتار ات خوشم نمیاد منو آزار میده منو درک کن بهم احترام بگذار خیلی ناراحت میشم وقتی مشنوم دوتا زوج جوان از هم جدا شدن بدتر از همه بچه هم داشته باشن و جیگر گوشه اشون بچه طلاق میشه خدا ر خوش نمیره با توکل بر خدا زندگیتون آغاز میکردید و با محبت و عاقلانه زندگیتون دامه میدادید

    • جواد

      دونفرشون بیمار روانی بودن که جداشنشون جشن گرفتن مشخصه غرب زدگی تا کجا ریشه دوانده مشخصه این خانم واقا زیاد فیلم ماهوارای دیدن چی فکر کردن چنین جشن مزخرفی گرفتن

    • بدون نام

      واقعا كه متأسفم براي دوتاتون

    • پریا

      طلاق برای من همون حکم جشن طلاقو داره چون واقعا دارم زجر میکشم شوهری که بیکاره و اخلاق گتد داره رفیق بازه و ناگفته نماند از دست بزنش ... و خیلی چیزای دیگه که نگم بهتره فقط برام دعا کنید یا سرش به سنگ بخوره و برگرده به زندگی پر از آرامشمون یا اینکه تا دیر نشده از هم جداشیم

    • عليرضا

      يعني درك نكردن كه اون پسر ارزشه گذشت داشت!! اسم اين جشن رو بايد ميگذاشتن اغاز بازي با سرنوشت فرزند بيگناهم!

    • سعیدملکی کازری

      ازدواج مرد مجردبازن مطلقه

    • حسی

      خدا همه مرضا را شفای عاجل عنایت فرماید عده ای از دختران و پسران عقل خود را بدست هوسهای خود داده اند و شیطان در تمام شئون زندگی نکبت بار ایشان جولان میدهد

    • سعید

      به نظر بنده.ازلحاظ عقلی مشکل دارن

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج