داعش معادلات آمریکا و ترکیه را بر هم زد
کارشناسان بر این باورند که اگر اردوغان به ماجراجوییهای خود در منطقه ادامه دهد، در اولین بن بست با سه قدرت روسیه، ایران و سوریه مواجه میشود. دولت آنکارا به زودی با بر هم خوردن معادلات و جایگزینهای جدید در منطقه ضربه مهلکی خواهد خورد.
ایسنا: سایت العهد لبنان در تحلیلی با عنوان "داعش و بر هم خوردن معادلات آمریکا و ترکیه" به قلم لؤی توفیق حسن، با نقل جملهای از وینستون چرچیل نوشت: گلف بازی است که هدف از آن انداختن توپی کوچک در یک سوراخ کوچک با وسایلی است که اصلا برای این کار طراحی نشدهاند.
آشپز آمریکایی تصمیم گرفت که داعش را از بین ببرد؛ آش شلم شوربایی که در واقع خود پخته است!! این اولین باری نیست که آمریکا شیاطینی را برای مقابله با دشمنانش حمایت و تقویت میکند. البته چیزی نمیگذرد که این شیطانها از چنگالش رها میشوند وآمریکا تلاش میکند راهی برای رام کردن یا رهایی از آنها مطابق با مقتضای حال بیابد.
به نظر میرسد که این بار آمریکا از تجربههای قبلیاش استفاده کرده و این از دو زاویه آشکار میشود: اول نفوذ اطلاعاتی در این تشکیلات تروریستی تا حدی که اشکالی ایجاد نکنند ودوم وارد کردن این نفوذ اطلاعاتی در منافع خود متناسب با سیاستهای آمریکا تا امکان سیطره و کنترل بر منطقه را تا مدتی فراهم میکند.
این بار داعش که نسخهای اصلاح شده از القاعده است، نه در پناهگاههای جغرافیایی مخفی که در دشتهای باز حضور دارد و در تمامی جوانب یا با دشمنان خود و یا از طرف همپیمانان آمریکایی محاصره شده که هرگاه زمانش فرا برسد با پیروی از دستور آمریکا، محاصره داعش و قطع شریانهای حیاتی این گروه آسان میشود. به ویژه اینکه منابع تامین مالی و نظامی داعش را دو کشور هم پیمان آمریکا یعنی قطر و ترکیه تامین میکنند.
پلی با نام داعش
آمریکا پس از خروج از عراق تلاش کرد دوباره با پلی موسوم به «داعش» به این کشور بازگردد. به همین دلیل هم در حال حاضر به نفعش نیست که خیلی از سناریوی جنگ واقعی با داعش چه در عراق و چه در سوریه دور باشد. آمریکا در حال حاضر ضمن اجرای عملیات نظامی محدودی که مانع از گسترش داعش وکنترل آن میشود، در منطقه با چهره میانجی حضور دارد.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا فردی است که دستور انتقال بمب افکن را برای بمباران مواضع داعش صادر میکند اما حتی یک حمله موثر شکل نمیگیرد؛ اینها تنها حرکتهای نمایشی هستند که هدف از آنها اینست که اوباما خود را در مقابل مردم آمریکا یک مبارز علیه تروریسم جلوه دهد. این در حالی است که داعش در عملیات زمینی در تمامی جبههها در حال پیشروی است.
ترکیه هم بر منطقه چیره شده و تانکها ونفربرهای خود را در اطراف شهر عین العرب (کوبانی) به صف درآورده و منتظر سقوط خونبار این منطقه است تا وارد آنجا شده و صحنه این نمایش را کامل کند و با حمایت ناتو و به ویژه آمریکا بخشی از کیک را تحت عنوان منطقه حائل از آن خود کند. بهانهاش هم نجات مردم از وحشیگری داعش و آنگونه خود میپندارد دادن سکوی پرتاب به مخالفان سوری است!
برخی از اعضای داعش
آیا آمریکا توسعه طلبی ترکیه تا شمال سوریه را پوشش میدهد؟... شرط گذاری پی در پی ترکیه برای ایجاد منطقه حایل و سکوت آمریکا در برابر این شروط تا این لحظه باعث دو دستگی و جدایی آمریکا وترکیه شده است. به نظر میرسد که اوباما تنها در صورتی از هر مرحله پیش رویش مطمئن میشود که منطقه را بیش از قبل غرق در جنگ فرسایشی کند و بتواند در آینده شرایط را به نحوی ترتیب دهد که منطقه به خدمت اهداف سیاسیاش درآید. حال سوال اینست که ترکیب و شکلی که آمریکا به دنبال آن است چگونه است و با چه ابزاری تحقق مییابد؟ آمریکا مطمئنا در این راه به بن بست خواهد رسید چرا که ابزارها و راهکاری فعلی ممکن از ایجاد وضعیتی متناسب با اهداف آمریکا ناتوان است از جمله این راهکارها ایجاد کشورهای کوچکی است که قدرت دفاع از خود و انسجام پایدار را داشته باشند به این ترتیب به برگی در بازی تقسیم و تبدیل میشوند.
به همین دلیل است که آمریکا از هدف گرفتن داعش فراتر نرفته و نخواهد رفت. گواه این سخن هم دادههای آماری است که نشان میدهد آمریکا در حملات به اصطلاح ضد داعش، به اندازهی یک روز جنگ اسرائیل در تابستان ۲۰۰۵ هم بمب استفاده نکرده است. علاوه بر این، آمارها نشان میدهد که مواضعی که مورد هدف نیروهای ائتلاف قرار گرفتهاند، از نظر تاکتیکهای نظامی موجود مناطق خاصی نیستند و بسیاری از اهداف استراتژیک از جمله پایگاهها وانبارهای امداد و مهمات، اتاقهای طراحی عملیات منطقهای و مرکزی هنوز در امانند و نیازی هم به دلیل آوردن برای این موضوع نیست.
اتفاقاتی که در صحنه نبرد در جریان است، حاکی از آن است که هیچیک از حملات هوایی ائتلاف علیه داعشیها مانع پیشروی این گروه نشده است. داعش که هنوز در چندین جبهه با عملیات زمینی پیش روی میکند، توانسته پیشرویهایی در استان الانبار عراق حاصل کند. در سوریه هم میبینیم که اگر مقاومت کردها نبود این گروه تروریستی به راحتی عین العرب را تصرف میکرد و حتی امکان داشت که این شهر تا الان سقوط کرده و به شهرهای مشابه خود از جمله الرقه پیوسته باشد!
ساده انگاری است که کسی انتظار داشته باشد آمریکا استراتژیهای نظامی خود را در منطقه تغییر دهد. اگر این تغییر رویکرد زمانی اتفاق بیفتد و آمریکا اعضای تشکیلات نظامی داعش را مورد هدف قرار دهد، نتیجه این اقدام را نیروهای مسلح سازمان یافته عراق و سوریه در نبرد زمینی خواهند دید. البته این فرض با سیاستها و طرحهای جدایی افکنانه واشنگتن همسو نیست. اجرای این سیاستها در گرو ارتقای نظام مندی شبه نظامیان موسوم به «شورای بیداری» عراق و "ارتش آزاد" سوریه و آنچه نیروهای معتدل خوانده میشود، است تا به وسیله آنها جای خالی ناشی از عقب نشینی داعش پر شود.
اما این نیروها و تمام شاخههایشان در سوریه و عراق هنوز ناتوان هستند چرا که قدرت ایجاد چالش مورد نظر واشنگتن را ندارند و این ناتوانی هم ناشی از طبیعت ناهمگون اجزای تشکیل دهنده آنها، شرایط زمانی شکلگیریشان و انگیزه بهرهمندی از پولهایی است که برخی دولتهای حوزه خلیج فارس با سخاوتمندی خرج میکنند!
اردوغان پادشاه عثمانی
هم اکنون ترکیه با رویکردی که در خصوص امنیت داخلی دارد با پیشدستی برای ترسیم مرزهای منطقهای جدید که هدف دور این کشور است، نفود خود را تا شمال سوریه بسط داده است. البته هدف نزدیکتر ترکیه ممانعت از گسترش اقلیم کردستان فراتر از مرزهای عراق است چرا که مثل بازی دومینو گسترش اقلیم کردستان در طولانی مدت، خطر یکپارچگی سیاسی این کشور را به دنبال دارد. در صورتی که ترکیه بخواهد نفوذ خود در منطقه را گسترش دهد، باید بهای سنگینی را برای افزایش تنفر و مخالفت کردهای ساکن این کشور با خود بپردازد، به ویژه اینکه دولت اردوغان با ممانعت از انتقال کمکهای تسلیحاتی و نیروهای انسانی، کردهای سوریه را در عین العرب با مشکلات زیادی مواجه کرده است.
این بدان معناست که اگر ترکیه موفق شود نفوذ خود در منطقه را گسترش دهد، این امر به نام کردهای سوریه تمام میشود و خشم دیگر اعضای این قوم را در ترکیه به دنبال دارد. آنکارا هم به تازگی تلاش کرده با اعطای مجوز برای عبور۱۵۰ نیروی پیشمرگ از خاک خود به عین العرب پیامدهای این مساله را کاهش دهد.
همانطور که گفتیم اردوغان بین دو گزینه امنیت ملی و گرایش شخصیش که به صورت گسترده بر رویکرد خارجی این دولت تاثیر گذاشته، گیر کرده و اگر ترمز آمریکا نبود، او به ماجراجویی خود در شمال سوریه ادامه میداد؛ البته واشنگتن بیش از آنکارا این خطرات را درک کرد. از جمله مهمترین این خطرات بر هم خوردن معادلات منطقه است به شکلی که موضع گیری دیگر بازیگران این صحنه کاملا وارونه شود.
برخی از تحلیلگران سیاسی معتقدند اگر اردوغان به ماجراجوییهای خود در منطقه ادامه دهد، در اولین بنبست با سوریه، ایران و روسیه مواجه میشود. حال این سوال مطرح است: آیا اردوغان تجربه آمریکا در افغانستان را فراموش کرده؟ ... بله اردوغان به زودی با بر هم خوردن معادلات منطقه و جایگریهای جدید آن ضربه مهلکی خواهد خورد. عجیب نیست که بگوییم تنها واقعیت ثابت دنیای سیاست، اهداف استراتژیک قدرتها در منطقه هستند و مابقی تنها ابزارها و راهکارهایی به شمار میروند که قابل تغییر و تبدیلشان وجود دارد.
آشپز آمریکایی تصمیم گرفت که داعش را از بین ببرد؛ آش شلم شوربایی که در واقع خود پخته است!! این اولین باری نیست که آمریکا شیاطینی را برای مقابله با دشمنانش حمایت و تقویت میکند. البته چیزی نمیگذرد که این شیطانها از چنگالش رها میشوند وآمریکا تلاش میکند راهی برای رام کردن یا رهایی از آنها مطابق با مقتضای حال بیابد.
به نظر میرسد که این بار آمریکا از تجربههای قبلیاش استفاده کرده و این از دو زاویه آشکار میشود: اول نفوذ اطلاعاتی در این تشکیلات تروریستی تا حدی که اشکالی ایجاد نکنند ودوم وارد کردن این نفوذ اطلاعاتی در منافع خود متناسب با سیاستهای آمریکا تا امکان سیطره و کنترل بر منطقه را تا مدتی فراهم میکند.
این بار داعش که نسخهای اصلاح شده از القاعده است، نه در پناهگاههای جغرافیایی مخفی که در دشتهای باز حضور دارد و در تمامی جوانب یا با دشمنان خود و یا از طرف همپیمانان آمریکایی محاصره شده که هرگاه زمانش فرا برسد با پیروی از دستور آمریکا، محاصره داعش و قطع شریانهای حیاتی این گروه آسان میشود. به ویژه اینکه منابع تامین مالی و نظامی داعش را دو کشور هم پیمان آمریکا یعنی قطر و ترکیه تامین میکنند.
پلی با نام داعش
آمریکا پس از خروج از عراق تلاش کرد دوباره با پلی موسوم به «داعش» به این کشور بازگردد. به همین دلیل هم در حال حاضر به نفعش نیست که خیلی از سناریوی جنگ واقعی با داعش چه در عراق و چه در سوریه دور باشد. آمریکا در حال حاضر ضمن اجرای عملیات نظامی محدودی که مانع از گسترش داعش وکنترل آن میشود، در منطقه با چهره میانجی حضور دارد.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا فردی است که دستور انتقال بمب افکن را برای بمباران مواضع داعش صادر میکند اما حتی یک حمله موثر شکل نمیگیرد؛ اینها تنها حرکتهای نمایشی هستند که هدف از آنها اینست که اوباما خود را در مقابل مردم آمریکا یک مبارز علیه تروریسم جلوه دهد. این در حالی است که داعش در عملیات زمینی در تمامی جبههها در حال پیشروی است.
ترکیه هم بر منطقه چیره شده و تانکها ونفربرهای خود را در اطراف شهر عین العرب (کوبانی) به صف درآورده و منتظر سقوط خونبار این منطقه است تا وارد آنجا شده و صحنه این نمایش را کامل کند و با حمایت ناتو و به ویژه آمریکا بخشی از کیک را تحت عنوان منطقه حائل از آن خود کند. بهانهاش هم نجات مردم از وحشیگری داعش و آنگونه خود میپندارد دادن سکوی پرتاب به مخالفان سوری است!
برخی از اعضای داعش
آیا آمریکا توسعه طلبی ترکیه تا شمال سوریه را پوشش میدهد؟... شرط گذاری پی در پی ترکیه برای ایجاد منطقه حایل و سکوت آمریکا در برابر این شروط تا این لحظه باعث دو دستگی و جدایی آمریکا وترکیه شده است. به نظر میرسد که اوباما تنها در صورتی از هر مرحله پیش رویش مطمئن میشود که منطقه را بیش از قبل غرق در جنگ فرسایشی کند و بتواند در آینده شرایط را به نحوی ترتیب دهد که منطقه به خدمت اهداف سیاسیاش درآید. حال سوال اینست که ترکیب و شکلی که آمریکا به دنبال آن است چگونه است و با چه ابزاری تحقق مییابد؟ آمریکا مطمئنا در این راه به بن بست خواهد رسید چرا که ابزارها و راهکاری فعلی ممکن از ایجاد وضعیتی متناسب با اهداف آمریکا ناتوان است از جمله این راهکارها ایجاد کشورهای کوچکی است که قدرت دفاع از خود و انسجام پایدار را داشته باشند به این ترتیب به برگی در بازی تقسیم و تبدیل میشوند.
به همین دلیل است که آمریکا از هدف گرفتن داعش فراتر نرفته و نخواهد رفت. گواه این سخن هم دادههای آماری است که نشان میدهد آمریکا در حملات به اصطلاح ضد داعش، به اندازهی یک روز جنگ اسرائیل در تابستان ۲۰۰۵ هم بمب استفاده نکرده است. علاوه بر این، آمارها نشان میدهد که مواضعی که مورد هدف نیروهای ائتلاف قرار گرفتهاند، از نظر تاکتیکهای نظامی موجود مناطق خاصی نیستند و بسیاری از اهداف استراتژیک از جمله پایگاهها وانبارهای امداد و مهمات، اتاقهای طراحی عملیات منطقهای و مرکزی هنوز در امانند و نیازی هم به دلیل آوردن برای این موضوع نیست.
اتفاقاتی که در صحنه نبرد در جریان است، حاکی از آن است که هیچیک از حملات هوایی ائتلاف علیه داعشیها مانع پیشروی این گروه نشده است. داعش که هنوز در چندین جبهه با عملیات زمینی پیش روی میکند، توانسته پیشرویهایی در استان الانبار عراق حاصل کند. در سوریه هم میبینیم که اگر مقاومت کردها نبود این گروه تروریستی به راحتی عین العرب را تصرف میکرد و حتی امکان داشت که این شهر تا الان سقوط کرده و به شهرهای مشابه خود از جمله الرقه پیوسته باشد!
ساده انگاری است که کسی انتظار داشته باشد آمریکا استراتژیهای نظامی خود را در منطقه تغییر دهد. اگر این تغییر رویکرد زمانی اتفاق بیفتد و آمریکا اعضای تشکیلات نظامی داعش را مورد هدف قرار دهد، نتیجه این اقدام را نیروهای مسلح سازمان یافته عراق و سوریه در نبرد زمینی خواهند دید. البته این فرض با سیاستها و طرحهای جدایی افکنانه واشنگتن همسو نیست. اجرای این سیاستها در گرو ارتقای نظام مندی شبه نظامیان موسوم به «شورای بیداری» عراق و "ارتش آزاد" سوریه و آنچه نیروهای معتدل خوانده میشود، است تا به وسیله آنها جای خالی ناشی از عقب نشینی داعش پر شود.
اما این نیروها و تمام شاخههایشان در سوریه و عراق هنوز ناتوان هستند چرا که قدرت ایجاد چالش مورد نظر واشنگتن را ندارند و این ناتوانی هم ناشی از طبیعت ناهمگون اجزای تشکیل دهنده آنها، شرایط زمانی شکلگیریشان و انگیزه بهرهمندی از پولهایی است که برخی دولتهای حوزه خلیج فارس با سخاوتمندی خرج میکنند!
اردوغان پادشاه عثمانی
هم اکنون ترکیه با رویکردی که در خصوص امنیت داخلی دارد با پیشدستی برای ترسیم مرزهای منطقهای جدید که هدف دور این کشور است، نفود خود را تا شمال سوریه بسط داده است. البته هدف نزدیکتر ترکیه ممانعت از گسترش اقلیم کردستان فراتر از مرزهای عراق است چرا که مثل بازی دومینو گسترش اقلیم کردستان در طولانی مدت، خطر یکپارچگی سیاسی این کشور را به دنبال دارد. در صورتی که ترکیه بخواهد نفوذ خود در منطقه را گسترش دهد، باید بهای سنگینی را برای افزایش تنفر و مخالفت کردهای ساکن این کشور با خود بپردازد، به ویژه اینکه دولت اردوغان با ممانعت از انتقال کمکهای تسلیحاتی و نیروهای انسانی، کردهای سوریه را در عین العرب با مشکلات زیادی مواجه کرده است.
این بدان معناست که اگر ترکیه موفق شود نفوذ خود در منطقه را گسترش دهد، این امر به نام کردهای سوریه تمام میشود و خشم دیگر اعضای این قوم را در ترکیه به دنبال دارد. آنکارا هم به تازگی تلاش کرده با اعطای مجوز برای عبور۱۵۰ نیروی پیشمرگ از خاک خود به عین العرب پیامدهای این مساله را کاهش دهد.
همانطور که گفتیم اردوغان بین دو گزینه امنیت ملی و گرایش شخصیش که به صورت گسترده بر رویکرد خارجی این دولت تاثیر گذاشته، گیر کرده و اگر ترمز آمریکا نبود، او به ماجراجویی خود در شمال سوریه ادامه میداد؛ البته واشنگتن بیش از آنکارا این خطرات را درک کرد. از جمله مهمترین این خطرات بر هم خوردن معادلات منطقه است به شکلی که موضع گیری دیگر بازیگران این صحنه کاملا وارونه شود.
برخی از تحلیلگران سیاسی معتقدند اگر اردوغان به ماجراجوییهای خود در منطقه ادامه دهد، در اولین بنبست با سوریه، ایران و روسیه مواجه میشود. حال این سوال مطرح است: آیا اردوغان تجربه آمریکا در افغانستان را فراموش کرده؟ ... بله اردوغان به زودی با بر هم خوردن معادلات منطقه و جایگریهای جدید آن ضربه مهلکی خواهد خورد. عجیب نیست که بگوییم تنها واقعیت ثابت دنیای سیاست، اهداف استراتژیک قدرتها در منطقه هستند و مابقی تنها ابزارها و راهکارهایی به شمار میروند که قابل تغییر و تبدیلشان وجود دارد.
پ
ارسال نظر