adexo3
۱۹۵۰۷۶
۳ نظر
۵۹۱۹
۳ نظر
۵۹۱۹
پ

تجربه متفاوت والدین نوزادان نارس

پدر و مادر بچه های نارس چیزهایی می دانند که بقیه پدر و مادرها نمی دانند. آنها می دانند که حتی به رغم درد و ناراحتی و سختی و شب های بی خوابی که سپری کرده اند، داشتن یک بچه نارس واقعا چیز شگفت انگیزی است.

سایت نی نی بان: داشتن بچه نارس اتفاق ناراحت کننده ای است. این اتفاق ترسناک، سخت، ناراحت کننده و آزار دهنده است و هیچکس شایسته چنین تجربه تلخی نیست. ولی پدر و مادر این بچه ها چیزهایی می دانند که بقیه پدر و مادرها نمی دانند. آنها می دانند که حتی به رغم درد و ناراحتی و سختی و اشک ریختن ها و شب های بی خوابی که سپری کرده اند، داشتن یک بچه نارس واقعا چیز شگفت انگیزی است.

تجربه متفاوت والدین نوزادان نارس

تجربه متفاوت والدین نوزادان نارس

مادرانی که بچه های نارس دارند می دانند که از دست دادن رویای یک بارداری سالم، یک شکم بزرگ و داشتن یک بچه تپلی که گریه می کند و تجربه ای که فکر می کردند چه چیزی درانتظار آنهاست، چه معنایی می دهد. آنها معنی ترس و درماندگی و اینکه می خواهند در اوج ناامیدی به بچه هایشان کمک کنند و درد را از آنها دور سازند و آرزوی اینکه ای کاش می توانستند مطمئن باشند که بچه های آنها همراه با خودشان بعد از زایمان به خانه برمی گردند را می دانند. می دانند که تصور آینده خودشان و بچه هایشان چه معنایی می دهد و می دانند که شاید این برایشان حتی از آنچه تصور کرده بودند هم سخت تر است.

اما آنها چیزهای دیگر هم می دانند:

آنها می دانند که نگاه کردن به یک بچه نحیف و کوچک با آن پوست نازک و چشمهایی که هنوز باز نمی شوند و هنوز به دستگاه ها و سیم های زیادی وصل است، چه معنایی می دهد. با این حال همچنان به آنها عشق می ورزند و صادقانه باور دارند که آنها زیباترین موجوداتی هستند که روز زمین وجود دارند. می دانند معنای یافتن شادی و هیجان در کوچک ترین چیزها چیست. مثل کم کم بالا رفتن وزن بچه یا برای اولین بار لباس تن آنها کردن!

آنها می دانند که نشستن و درآغوش گرفتن بچه برای چند ساعت و شیر دوشیدن با دستگاه حتی اگر از این کار نفرت دارند، چه معنایی می دهد. برای اینکه این یکی از مهم ترین کارهایی است که می توانند برای کمک به بچه هایشان انجام دهند.

تجربه متفاوت والدین نوزادان نارس

آنها می دانند که عشق ورزیدن خیلی زیاد به یک نفر و اینکه حاضر باشند هرچه درتوان دارند برای اینکه آنها بتوانند سالم و خوشحال زندگی کنند، چه معنایی می دهد.

آنها می دانند فهم اینکه سرانجام چه بچه آنها با مشکلات بینایی یا حرکتی یا ناتوانی های دیگر روبرو شود و چه مدت زیادی طول بکشد تا راه برود و یا حتی برای همیشه نتواند راه برود، چه معنایی می دهد. برای اینکه تا وقتی بچه آنها زنده است، پدر و مادرها به فکر همه چیز خواهند بود.

آنها می دانند وقتی بچه آنها گریه می کند یا فریاد می زند و چیزها را پرت می کند یا جایی می پرد که نباید بپرد، بخشی از وجودشان زمانی را به آنها یادآوری می کند که شش های بچه های آنها به حدی قوی نبود که حتی بتواند گریه کند و آنها اصلا نمی دانستند که آیا روزی بچه شان قادر به فریاد زدن یا بالا و پایین پریدن خواهد بود یا خیر.

آنها می دانند که هرچیزی هرشکلی که باشد، جای جشن گرفتن دارد.

تجربه متفاوت والدین نوزادان نارس

شرایط بچه های نارس متغیر و متفاوت است. خیلی از بچه های نارس مسیر دشوارتری برای زندگی داشته و سخت برای بقا می جنگند. ولی چیزی که پدر و مادرها آنها می دانند و پدر و مادرها و دکترها و پرستارهای دیگر دنیا نمی توانند بفهمند، این است که وقتی به بچه هایشان نگاه می کنند، بچه ها و جنگجوهایی را می بینند که سخت مبارزه کرده و به مشکلات بیشتر از آنچه بتوان تصور کرد، غلبه کرده اند. می دانند که پدر و مادر آنها بودن بهترین و باورنکردنی ترین چیزی است که در زندگی برایشان رخ داده است. داشتن یک بچه نارس شاید یکی از سخت ترین چیزهایی است که در زندگی برای آنها پیش آمده است. ولی می تواند یکی از بهترین اتفاق های زندگی هم باشد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      واااای عالی توصیف کردین.من دخملم 31 هفته با وزن 1600 به دنیا اومد الان یه هفته ای میشه رفته تو 3ماه.تازه شده 3 کیلو.من خیلی عذاب کشیدم بچه م یک ماه ونیم تو دستگاه بود.خیلی عذاب کشیدم دردای وحشتناکی داشتم افسردگی شدید دائم بیحال میشدم تو خونه جیغ میزدم.اما تموم شد الان آروم ترم.تنها امیدم خداست.جفتمون بهتریم

    • شهره

      من 28 هفته دخترم بدنیا اوردم بله همه ای این مطالب درسته الان یک سال 3ماهشه بخاطر تشنج مکرر نه میشینه نه راه میره فقط خوابیده و دست پاش تکون میده اون با هر بار ذوق کردن خندیدن برای من بهشت را هدیه میاره خیلی سخته که ندونی یه روزی بچه نرمالی داری یا نه اون باعث شد من هر روز با خدا حرف بزنم تو تنهایی خودم از ته دل گریه کنم اون دختر واقعا فرشته است هیچ وقت سختی های این راه من را نخواهد از پایی در اورد چون حالا کسی را دارم که از همیشه به من نزدیک تر خدایا اگر این اتفاق برای دیگران صورت بدی داشت اما برای من معجزه بود فقط کاش دیگران دل شکستن بلد نبودند خدایا خیلی تو این راه دلم شکست تو مرحم زخم هایم شو اگه کسی این مطلب من را خواند برایم دعا کند شاید دل صافت به من رحم کند از خدا مصلحت دخترم میخواهم

    • شهره

      دیشب تا صبح دخترم بیدار بود میپرید بالا گریه می کرد من هم همراه او تا سفیده ای صبح اشک ریختم به گذشته ام فکر کردم به قبل ازدواجم در خانواده ای بودم که پدر مادر و برادرم معتاد مواد مخدر بودند من برای این که بتونم روپایه خودم وایسم دیپلمم را گرفتم و با این که ارزوی رفتم به دانشگاه را داشتم پا روش گذاشتم رفت تو یه شرکت باربری کار اونم چه کاری همش با مرد سر کله میزدم تمام سختی ها را تحمل میکردم نمی خواستم من هم مثل اونا به راه بد کشیده بشم تو زندگیم فقط با خدا درددل میکردم فقط از اون کمک میخواستم خواستگارهام رد میکردم میترسیدم از این که قبول کنم و اونا بخواند من را بخاطر وضعیت پدر مادرم پس بزنند.تو طول زندگی با پدر مادرم همش آه با من بود شب ها وقتی اونا تو نشگی بودن من با خدا حرف میزدم گریه میکردم تا این که یه اقایی 5 ماه تمام می یومد میرفت برای خواستگاری برای برادرش راضی شدم بیاد تا با هم حرف بزنیم راستش خسته شده بود از خانه ای که توش از عشق از وفا از فداکاری خبری نبود.مهرداد امد خاستگاریم اره اون همون کسی بود که دردم را فهمید من را با تمام مشکلاتم خواست با هم ازدواج کردیم میتونم بگم بعد از اون همه سختی خوشبخت شدم دو سال پیش دخترم به دنیا امد در شش ماهگی .دوسال دارم عذاب میکشم از رنج کشیدن دخترم از این که درد میکشه دارم دیوانه میشم دیشب فکر میکردم به گذشته ای تلخم و گریه میکردم به خدا گفتم خدایا چه کردم چه گناهی مرتکب شدم که تاوانش اینقدر دردناک من که همه جوره خودم را حفظ کردم حجاب داشتم از نامحرم.دلی را تو زندگیم با حرفام نشکوندم نمی دانم...دیگه مغزم هنگ کرده اشک تنها دوایه درد من بود اشک هایم در قیامت گواه غصه هایم هستند اگر اشک هایم نبودند میمردم خدایا شکرت که به من اشک را هدیه دادی خدایا من را ببخش هر کجا ناشکریت را کردم بزار پایه کوچک بودنم و به بزرگی خودت من را ببخش میدونم روزی غم هایم تمام میشود میدانم روزی من وهمسر فرزندم دوباره شاد میشویم با امید بزرگی دارم زندگی میکنم اینقدر بزرگ که غم های خوبم هم نمی توانند این روشنی دل را از من بگیرند دلم میخواست اینجا بنویسم درد دلم را اگر هر کسی خواند برایم دعا کند واسطه ای شود بین من و خدا...

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج