کیروش تاریخ را عوض میکند؟
تاریخ دو بار تکرار میشود؛ یک بار تراژدی و بار دیگر کمدی، تکرار تاریخ یک نظریه تایید نشده است اما گذر زمان نشان داده که به دلایلی، میتوان در انتظار تکرار تاریخ نشست.
روزنامه ایران ورزشی: تاریخ دو بار تکرار میشود؛ یک بار تراژدی و بار دیگر کمدی، تکرار تاریخ یک نظریه تایید نشده است اما گذر زمان نشان داده که به دلایلی، میتوان در انتظار تکرار تاریخ نشست.
انگار برای تیم ملی هم تاریخ تکرار میشود؛ وقتی به تاریخچه بازیهای تیم ملی در مقدماتی جام جهانی نگاه میکنیم، رگههایی از تکرار تاریخ را میبینیم. بیایید تیم ملی را در یک بازه زمانی خاص زیر ذرهبین بگیریم. واقعیت این است که پس از انقلاب، از سال ۵۹ تا ۶۷، کشور در وضعیتی خاص به سر میبرد و در تمام حوزهها مصائب و مشکلات فراوانی وجود دارد و فوتبال هم از این قاعده مستثنی نیست. از انقلاب ۵۷ تا پایان جنگ تحمیلی، تیم ملی ایران در سه دوره از مسابقات مقدماتی جام جهانی شرکت میکند، ۸۲، ۸۶ و ۹۰ که هیچ توفیقی کسب نمیکند. این سه دوره به خاطر شرایط خاص کشور پس از انقلاب و متعاقب آن جنگ ۸ ساله، نمیتواند ملاک قضاوت قرار بگیرد اما بلافاصله پس از پایان جنگ در سال ۶۷، عزم فوتبال برای رسیدن به جام جهانی جزم میشود و تلاشهای تازهای آغاز میشود.
در ۸ سال جنگ فوتبال و جام جهانی جزو اولویتهای کشور محسوب نمیشد که این منطقی بود. اما از مقدماتی ۹۴، انگیزههای فوتبال برای رسیدن به بزرگترین تورنمنت فوتبالی جهان قوت گرفت. این بازه زمانی - از نخستین حضور جدی تیم ملی پس از جنگ ۸ ساله - تا همین امروز میتواند ملاک قضاوت باشد و در حالت طبیعی کشور، که مملکت با گذر زمان به ثبات و آرامش بیشتری میرسد و در تمام بخشها شاهد رشد و توسعه هستیم و فوتبال هم به موازات سایر قسمتها رو به جلو آمده است. اما در این بازه زمانی روند حرکتی تیم ملی چگونه بوده است؟ این پرسش ما را به نتایج جالبی میرساند. یک دوره در میان به جام جهانی صعود کردهایم! میتوان از آن طرف هم به قضیه نگاه کرد؛ یک دوره در میان حذف شدهایم. آیا میان صعودها و حذفهای تیم ملی، ارتباط خاصی وجود دارد و پشت هر موفقیت، دلایل مشترکی دیده میشود و در پس ناکامیها، علت یکسانی خوابیده است؟ در بررسی ادوار گذشته، یک مساله از سایر عوامل پررنگتر است؛ تغییر نسل!
روند حرکت تیم ملی در مقدماتیهای جام جهانی سینوسی بوده است؛ یک دوره صعود و یک دوره حذف اما چرا برای فوتبال ایران این اتفاق رخ میدهد و تیم ملی ما نتوانسته مانند ژاپن که مثل ما از جام جهانی ۹۸ شروع کرده، روندی صعودی و پایدار داشته باشد. تیم ملی ایران در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ با میروسلاو بلاژویچ حاضر شد و این تیم در مقایسه با جام جهانی قبلی، تغییرات گستردهای داشت. ابراهیم میرزاپور، رحمان رضایی، یحیی گلمحمدی، حامد کاویانپور، جواد نکونام، نیکبخت واحدی، مجاهد خضیراوی، مهدی هاشمینسب، علی انصاریان، علی کریمی و... در واقع نسل جدید آن روزهای تیم ملی بودند و بلاژویچ در واقع در دورانی تیم ملی را تحویل گرفت که باید به تغییر نسل رو میآورد. نتیجه این شد که تیم بلاژویچ علیرغم کیفیتهای بالایی که ارائه کرد، نتوانست به جام جهانی ۲۰۰۲ برسد اما برانکو پس از بلاژ، با حفظ شاکله اصلی آن تیم و بهرهبرداری از بازیکنانی که تجربه بالایی به دست آورده بودند، به جام جهانی ۲۰۰۶ رسید اما حضور در جام جهانی پایان یک نسل بود.
علی دایی و یحیی گلمحمدی از فوتبال ملی خداحافظی کردند، مهدویکیا، هاشمیان، نیکبخت، رحمان رضایی، میرزاپور و خیلیهای دیگر در سرازیری قرار داشتند و به پایان فوتبال خود نزدیک میشدند. در چنین شرایطی علی دایی هدایت تیم ملی را برعهده گرفت و چارهای جز تغییر نسل نداشت. تیم دایی با ترکیبی متفاوت به نسبت جام جهانی ۲۰۰۶ در مقدماتی حاضر شد و با نتایج ضعیفی که کسب کرد، از حضور در آفریقای جنوبی محروم شد تا کار به کارلوس کیروش سپرده شود. کیروش اما توانست با مجموعهای از بازیکنان باتجربه که سابقه مقدماتی قبلی را در کارنامه داشتند، به جام جهانی ۲۰۱۴ صعود کند.
پس از جام جهانی، کیروش هم مانند تمام مربیان قبلی باید به تغییر نسل رو میآورد. او که جام ملتهای آسیا را پیشرو داشت با تغییرات اندک به این تورنمنت رفت اما پس از استرالیا، فصل تغییرات در تیم کیروش آغاز شد و تیم ملی چهرهای جوان به خود گرفت. اگر تاریخ باز هم تکرار شود، تیم کیروش نباید به جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه صعود کند اما این تیم یک تفاوت آشکار با تیمهای ملی قبلی دارد؛ اینکه سرمربی تیم ملی تغییر نکرده و برای نخستین بار یک مربی برای بیش از ۴ سال هدایت تیم ملی را برعهده داشته و با حضور در ۲ تورنمنت بزرگ - جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل و جام ملتهای ۲۰۱۵ استرالیا - صاحب تجربهای بزرگ شده است و با اشراف کامل به شرایط فوتبال ایران و آسیا، تغییر نسل را در تیم ملی آغاز کرده است. این تیم میتواند تیمی برای ۸ سال باشد؛ نخست با هدف حضور در جام جهانی روسیه و بعد رسیدن به مراحل بالاتری نظیر صعود از گروه و یا گرفتن قهرمانی جام ملتهای بعدی. آیا این تیم سرانجام تاریخ را عوض میکند و به روند یک دوره صعود و یک دوره ناکامی پایان میدهد؟ علایم و نشانههایی در این تیم هست که ما را به تغییر تاریخ امیدوار میکند؛ البته که کارلوس کیروش نباید فراموش کند که تغییر نسل همواره هزینه سنگینی به دنبال دارد و روند سینوسی تیم ملی در ۲۰ سال اخیر، حادثه نبوده و تعقیب تاریخ به ما یادآوری میکند که باید بیش از گذشته تلاش کنیم و مراقب باشیم تا جام جهانی روسیه را از دست ندهیم.
انگار برای تیم ملی هم تاریخ تکرار میشود؛ وقتی به تاریخچه بازیهای تیم ملی در مقدماتی جام جهانی نگاه میکنیم، رگههایی از تکرار تاریخ را میبینیم. بیایید تیم ملی را در یک بازه زمانی خاص زیر ذرهبین بگیریم. واقعیت این است که پس از انقلاب، از سال ۵۹ تا ۶۷، کشور در وضعیتی خاص به سر میبرد و در تمام حوزهها مصائب و مشکلات فراوانی وجود دارد و فوتبال هم از این قاعده مستثنی نیست. از انقلاب ۵۷ تا پایان جنگ تحمیلی، تیم ملی ایران در سه دوره از مسابقات مقدماتی جام جهانی شرکت میکند، ۸۲، ۸۶ و ۹۰ که هیچ توفیقی کسب نمیکند. این سه دوره به خاطر شرایط خاص کشور پس از انقلاب و متعاقب آن جنگ ۸ ساله، نمیتواند ملاک قضاوت قرار بگیرد اما بلافاصله پس از پایان جنگ در سال ۶۷، عزم فوتبال برای رسیدن به جام جهانی جزم میشود و تلاشهای تازهای آغاز میشود.
در ۸ سال جنگ فوتبال و جام جهانی جزو اولویتهای کشور محسوب نمیشد که این منطقی بود. اما از مقدماتی ۹۴، انگیزههای فوتبال برای رسیدن به بزرگترین تورنمنت فوتبالی جهان قوت گرفت. این بازه زمانی - از نخستین حضور جدی تیم ملی پس از جنگ ۸ ساله - تا همین امروز میتواند ملاک قضاوت باشد و در حالت طبیعی کشور، که مملکت با گذر زمان به ثبات و آرامش بیشتری میرسد و در تمام بخشها شاهد رشد و توسعه هستیم و فوتبال هم به موازات سایر قسمتها رو به جلو آمده است. اما در این بازه زمانی روند حرکتی تیم ملی چگونه بوده است؟ این پرسش ما را به نتایج جالبی میرساند. یک دوره در میان به جام جهانی صعود کردهایم! میتوان از آن طرف هم به قضیه نگاه کرد؛ یک دوره در میان حذف شدهایم. آیا میان صعودها و حذفهای تیم ملی، ارتباط خاصی وجود دارد و پشت هر موفقیت، دلایل مشترکی دیده میشود و در پس ناکامیها، علت یکسانی خوابیده است؟ در بررسی ادوار گذشته، یک مساله از سایر عوامل پررنگتر است؛ تغییر نسل!
روند حرکت تیم ملی در مقدماتیهای جام جهانی سینوسی بوده است؛ یک دوره صعود و یک دوره حذف اما چرا برای فوتبال ایران این اتفاق رخ میدهد و تیم ملی ما نتوانسته مانند ژاپن که مثل ما از جام جهانی ۹۸ شروع کرده، روندی صعودی و پایدار داشته باشد. تیم ملی ایران در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ با میروسلاو بلاژویچ حاضر شد و این تیم در مقایسه با جام جهانی قبلی، تغییرات گستردهای داشت. ابراهیم میرزاپور، رحمان رضایی، یحیی گلمحمدی، حامد کاویانپور، جواد نکونام، نیکبخت واحدی، مجاهد خضیراوی، مهدی هاشمینسب، علی انصاریان، علی کریمی و... در واقع نسل جدید آن روزهای تیم ملی بودند و بلاژویچ در واقع در دورانی تیم ملی را تحویل گرفت که باید به تغییر نسل رو میآورد. نتیجه این شد که تیم بلاژویچ علیرغم کیفیتهای بالایی که ارائه کرد، نتوانست به جام جهانی ۲۰۰۲ برسد اما برانکو پس از بلاژ، با حفظ شاکله اصلی آن تیم و بهرهبرداری از بازیکنانی که تجربه بالایی به دست آورده بودند، به جام جهانی ۲۰۰۶ رسید اما حضور در جام جهانی پایان یک نسل بود.
علی دایی و یحیی گلمحمدی از فوتبال ملی خداحافظی کردند، مهدویکیا، هاشمیان، نیکبخت، رحمان رضایی، میرزاپور و خیلیهای دیگر در سرازیری قرار داشتند و به پایان فوتبال خود نزدیک میشدند. در چنین شرایطی علی دایی هدایت تیم ملی را برعهده گرفت و چارهای جز تغییر نسل نداشت. تیم دایی با ترکیبی متفاوت به نسبت جام جهانی ۲۰۰۶ در مقدماتی حاضر شد و با نتایج ضعیفی که کسب کرد، از حضور در آفریقای جنوبی محروم شد تا کار به کارلوس کیروش سپرده شود. کیروش اما توانست با مجموعهای از بازیکنان باتجربه که سابقه مقدماتی قبلی را در کارنامه داشتند، به جام جهانی ۲۰۱۴ صعود کند.
پس از جام جهانی، کیروش هم مانند تمام مربیان قبلی باید به تغییر نسل رو میآورد. او که جام ملتهای آسیا را پیشرو داشت با تغییرات اندک به این تورنمنت رفت اما پس از استرالیا، فصل تغییرات در تیم کیروش آغاز شد و تیم ملی چهرهای جوان به خود گرفت. اگر تاریخ باز هم تکرار شود، تیم کیروش نباید به جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه صعود کند اما این تیم یک تفاوت آشکار با تیمهای ملی قبلی دارد؛ اینکه سرمربی تیم ملی تغییر نکرده و برای نخستین بار یک مربی برای بیش از ۴ سال هدایت تیم ملی را برعهده داشته و با حضور در ۲ تورنمنت بزرگ - جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل و جام ملتهای ۲۰۱۵ استرالیا - صاحب تجربهای بزرگ شده است و با اشراف کامل به شرایط فوتبال ایران و آسیا، تغییر نسل را در تیم ملی آغاز کرده است. این تیم میتواند تیمی برای ۸ سال باشد؛ نخست با هدف حضور در جام جهانی روسیه و بعد رسیدن به مراحل بالاتری نظیر صعود از گروه و یا گرفتن قهرمانی جام ملتهای بعدی. آیا این تیم سرانجام تاریخ را عوض میکند و به روند یک دوره صعود و یک دوره ناکامی پایان میدهد؟ علایم و نشانههایی در این تیم هست که ما را به تغییر تاریخ امیدوار میکند؛ البته که کارلوس کیروش نباید فراموش کند که تغییر نسل همواره هزینه سنگینی به دنبال دارد و روند سینوسی تیم ملی در ۲۰ سال اخیر، حادثه نبوده و تعقیب تاریخ به ما یادآوری میکند که باید بیش از گذشته تلاش کنیم و مراقب باشیم تا جام جهانی روسیه را از دست ندهیم.
پ
ارسال نظر