این مادر فداکار، دنیا را مبهوت خود کرده است!
رابطه خانم رزاریو و دخترش ماریا به یک تراژدی شبیه است. او که ۱۰۴ سال دارد از دختر ۸۷ ساله اش، که به بیماری دمانس یا زوال عقل مبتلاست، مراقبت می کند.
برترین ها: بسیاری از سالمندان وظیفه نگهداری از نوه های کوچکشان را به عهده می گیرند اما رابطه خانم رزاریو و دخترش ماریا به یک تراژدی شبیه است. او که 104 سال دارد از دختر 87 ساله اش، که به بیماری دمانس یا زوال عقل مبتلاست، مراقبت می کند.
به گزارش برترین ها ؛ این مادر و دختر شدیداً به هم وابسته هستند، حتی زمانی که ماریا ازدواج کرده و در خانه خودش زندگی می کرد رزاریو هر روز به دیدن او می رفت. آلبرت پسر ماریا که 60 سال دارد می گوید " این دو همه طول زندگیشان را کنار هم سپری کرده اند. در واقع همین رابطه عاطفی است که آنها را به ادامه زندگی امیدوار می کند."
فرزندان ماریا همه بزرگ شده و همسر و فرزندان خود را دارند، اما او این روزها بیشتر از همیشه به مادر خود نیاز دارد. این دو زن هر شب با هم فوتبال تماشا می کنند، گاهی به سینما می روند و هر شب بینگو بازی می کنند.
خانم رزاریو سعی می کند با بیان وقایع روزانه و آنچه که در اطرافشان اتفاق می افتد ذهن دخترش را فعال نگه دارد، مثلا اینکه سگ ۱۴ ساله شان کجاست، امروز چندم است، و غذا کی حاضر می شود.
خوشبختانه خانم رزاریو در سلامت کامل به سر می برد و اگرچه برای راه رفتن به عصا احتیاج دارد ولی از عینک یا سمعک استفاده نمی کند، موهای پرپشتی دارد، و همیشه به وضع لباس و ناخن هایش رسیدگی می کند. او راز طول عمر خود را عدم مصرف شکر و غذاهای چرب می داند.
ماریا هم علیرغم بیماری که دارد اکثر اوقات خوشحال و سرحال است. هرچند گاهی سوالاتی را بارها و بارها تکرار می کند و حرف های نامفهوم و نامربوطی را به زبان می آورد.
رزاریو از روزگار جوانی وظیفه نگهداری از دیگران را به عهده داشته است. خواهر ها و برادر هایش، دو دخترش و نوه هایش. وقتی رزاریو جوان تر بود از فرزندان دخترانش مراقبت می کرد تا آنها بتوانند بیرون از خانه کار کنند.
خانم رزاریو چهارشنبه گذشته جشن تولد ۱۰۴ سالگی خود را برگزار کرده است. دختر او با دیدن روبان ها و بادکنک هایی که هنوز به دیوار آویزان است مرتب می پرسد "امروز تولد کیست؟"
به گزارش برترین ها ؛ این مادر و دختر شدیداً به هم وابسته هستند، حتی زمانی که ماریا ازدواج کرده و در خانه خودش زندگی می کرد رزاریو هر روز به دیدن او می رفت. آلبرت پسر ماریا که 60 سال دارد می گوید " این دو همه طول زندگیشان را کنار هم سپری کرده اند. در واقع همین رابطه عاطفی است که آنها را به ادامه زندگی امیدوار می کند."
فرزندان ماریا همه بزرگ شده و همسر و فرزندان خود را دارند، اما او این روزها بیشتر از همیشه به مادر خود نیاز دارد. این دو زن هر شب با هم فوتبال تماشا می کنند، گاهی به سینما می روند و هر شب بینگو بازی می کنند.
خانم رزاریو سعی می کند با بیان وقایع روزانه و آنچه که در اطرافشان اتفاق می افتد ذهن دخترش را فعال نگه دارد، مثلا اینکه سگ ۱۴ ساله شان کجاست، امروز چندم است، و غذا کی حاضر می شود.
خوشبختانه خانم رزاریو در سلامت کامل به سر می برد و اگرچه برای راه رفتن به عصا احتیاج دارد ولی از عینک یا سمعک استفاده نمی کند، موهای پرپشتی دارد، و همیشه به وضع لباس و ناخن هایش رسیدگی می کند. او راز طول عمر خود را عدم مصرف شکر و غذاهای چرب می داند.
ماریا هم علیرغم بیماری که دارد اکثر اوقات خوشحال و سرحال است. هرچند گاهی سوالاتی را بارها و بارها تکرار می کند و حرف های نامفهوم و نامربوطی را به زبان می آورد.
رزاریو از روزگار جوانی وظیفه نگهداری از دیگران را به عهده داشته است. خواهر ها و برادر هایش، دو دخترش و نوه هایش. وقتی رزاریو جوان تر بود از فرزندان دخترانش مراقبت می کرد تا آنها بتوانند بیرون از خانه کار کنند.
خانم رزاریو چهارشنبه گذشته جشن تولد ۱۰۴ سالگی خود را برگزار کرده است. دختر او با دیدن روبان ها و بادکنک هایی که هنوز به دیوار آویزان است مرتب می پرسد "امروز تولد کیست؟"
نظر کاربران
مادر و دختری دارن با هم زندگی می کنند کجاش فداکاریه؟ برین زنان سرپرست خانوار تو ایران رو نگاه کنین و گزارش تهیه کنین مهمتره. آخه در اندازه خبر هم نبود که زدین تو سایت. لطفا خبرهای آبکی نزین.
پاسخ ها
بله . تازه هر از چندی اس ام اس براشون میاد که به دلیل تمکن مالی یارانه تون قطع میشه مراجعه کنید به سایت رفاهی. طرف حتی تلویزیون تو خونه اش نداره.
به نظر من هم خیلی ماجرای خاصی نیست در برابر خیلی از زنان و مردان سرزمین ما. طرف داره تو اروپا زندگی میکنه جشن تولد میگیره ، سینما و تئاتر میره دیگه 104سال عمر چیزی نیست. خیلی تراژدی بود واقعا. البته چنین چیزی برای اونهایی که آب تو دلشون تکون نمیخوره و نظرات شون هم سانسور نمیشه تراژدیه. برای ما واقعا رویای دست نیافتنی است!!
خیلی معذرت می خوام مادری ناچاره تو 104 سالگی(!!!!) از دختر 87 ساله ش که متاسفانه هوش و حواس درست حسابی نداره مراقبت کنه. به نظر شما این غم انگیز نیست؟
ولی در ایران بعضی ها میبرن خونه سالمندان
نه خانم سپیده، یک ذره هم غم انگیز نیست
مادرا همینند دیگه...
پاسخ ها
دقيقا همينه رهاجان
الان ميان بهت 1عالمه منفي ميدن آخه منم دفعه قبل همين جمله رو نوشته بودم و كلي منفي گرفتم!
واقعا؟؟؟؟؟؟
چرا اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیگه از مادر بهتر؟؟؟
++++++++
++++++++++++++++++++++++++++
raha jun in mosbata vase khonsaa kardane un manfias!!!!l khub gofti azizam
مامی جان و نیلی عزیزم خیلی ممنون
من نمي خواستم +بدم از لج سارا+ميدم به رها.
(+++++++++++++++++++++)
رها دوباره غافلگیرم کردی
ممنون ملودی عزیزم
ممنون ملودی جان
چرا آقا مهدی؟ چطور مگه؟؟؟
ای بابا برترین ها چرا نظرمو نصفه ثبت کردی؟؟؟
من فقط از اقا مهدی پرسیدم چرا غافلگیر شدن ،همین.
رها جان احساس میکنم وحشتناک بیکاری که نشستی جواب هه نظر ها را نوشتی
عزیزم....خانوما همیشه فداکارند در همه موارد....البته اینم بگم که آقایون جبهه نگیرند...تو خانوما استثنا هم وجود داره که سنگدل باشند...البته بلا به دوررررررررر
واقعا چرا اسم مادر که میاد یعنی بهشتی؟!!!!!
اونا هم آدمن دیگه, بد و خوب هستند.
یعنی هر کی مادر شد یعنی همه چی تموم؟؟
پاسخ ها
مادر بیچاره برای به دنیا اوردن و بزرگ کردن بچه یک سختی می کشه که نگو
یه روز یکی از اصحاب پیامبر یه مادر خیلی پیری داشته که علیل شده بود.
مادر این بنده خدا آرزو داشته بره حج
طرف با اینکه سختش بوده مادرشو کول می کنه و می بره اعمال سخت حج رو با هم انجام میدن.
بعد این صحابه میره پیش رسول خدا و ازش می پرسه یا رسول الله تونستم محبت های مادرم رو جبران کنم؟
پیامبر فرمودند: تو حتی یک ثانیه از لحظاتی رو که در شکم مادرت بودی رو نتونستی هنوز جبران کنی!!!
رها جان قطعا شما مثل خیلی های دیگه بهترین مادر دنیا را دارید و این 1 نعمت خیلی بزرگی است.
ولی خدا نکنه مادر کسی که محکم ترین پشتوانه و امید کسی است بهش بد کنه,
اونوقت میفهمی که هر کاری که کنی نمیتونی کمبود محبتی که بهت شده رو جبران کنی.
بله 120جان
حق با شماست.
یکی از دوست های منم مادرش بهشون بد کرده بود.
این دوستم حتی زمانی که می خواست ازدواج کنه حاضر نشد برای یه لحظه هم مادرشو ببینه.
کاش فقط یکی از شما مردا باردار میشد تا درد ویار و زایمان رو میفهمید .....
شاید از زبون اون بفهمید چه قدر سخته
رهاشنيده بودم+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
چی رو؟
لطفا خط دومه بند دوم به دیدناو را اصلاح کنید.کلمه ی درست به دیدن او است.باید بین دیدن او فاصله بیفتد.با تشکر
پاسخ ها
khob hala toam!!!!! asle matlabo vel karde chio chasbide!!!!!!!!
راس میگه نا شناس
مادر :تو خدمت فهميدم چي بودي....
پاسخ ها
آی گفتیا محسن جان.راس گفتن رفیقه بی کلک مادر...دستتو میبوسم مادر جان***
واای نگو داغ دلم تازه شد همیشه من ظرف میشستم!
حالا ظرف شستن بی خیال!
درد بی مادربودن خیلی بد بود
میتونم به جرات بگم هر شب گریه میکردم
اميد جان كجا و تو چه نهادي خدمت كردي؟
ارتش نیرو زمینی زاهدان
ای کاش بچه ها هم به پدر مادراشون همینطور وفادار باشند...
پاسخ ها
اما افسوس که ما هم مثل همه ی بچه ها ناسپاسیم.
ای کاش....
به قول علی ضیا تمام دنیای ما بین این دودست مادرامونه که دستشونو ببرن بالا واسه ما دعا کنن
برای سلامتی مامانای مهربوونمون صلوات
پاسخ ها
الهی
علی ضیا کی اینو گفت که من نفهمیدم؟؟
تو تلویزیون نگفت تو یه همایش گفت!
سلماز خانوم الان اون الهی برای این جمله ی قشنگ بود یا علی ضیا؟
تو همایش تو کرج گفت!
با تمام وجود حالم از علی ضیا به هم میخوره شاید به خاطر غرور بیش از حدش
مادر يدونست.
mim mese nane !!!!!!!!!!!!!!!
asheghesham
پاسخ ها
:))
heh (+) :D
زمانی که اسم مادر به پیشانیام خورد تمام این کارها را با عشق انجام می دهیم چون با اسن سن هنوز هم بچه اش است
خیلی جالبه با این سن مراقبت می کنه.خدا همه مادرا رو حفظ کنه مارو هم ببخشه اونارو اذیت می کنیم.
بچه ها این وسط مادر منم دعا کنید هر چه زودتر سلامتیش برگرده............
مادرم عمر منه، الان که مریض شده دنیا و آدماش برام بیرنگ شده ،شاید خیلی ها حرف منو درک نکنن ولی مادر یه چیز دیگست.....................
(قربون تمام مادرای دنیا)
پاسخ ها
انشاالله که هرچه زودتر خوب بشه
من براشون دعا می کنم.
توام ناراحت نباش عزیزم
به خدا توکل کن
غزل عزیزم،از صمیم قلب برای مادر مهربانت دعا میکنم،امیدت به خدا باشد، صدای خنده خدا را می شنوی؟دعایت را شنیده و به انچه "محال" می پنداری می خندد.
برات دعا كردم عزيز.
من که حرفتو درک کردم مطمعنم خیلیای دیگه هم درک میکنند.امیدوارم خداوند توانا همه مریضا به خصوص مادر من و شما رو کمک کنه.
ایشالا هر چه زودتز بهبودیه کامل پیدا کنه مادرتون غزل جان.منممیدونم چی میگی مادر یه چیزه دیگست...
سلام غزل خانم انشاءالله خدا همه مریض ها شفا بده مادر شما رو همین طور ولی برای سلامتی همه مادرا دعا کنید.
که همیشه سایشون بالای سر ما باشه
غزل جون عزیزم انشالله مامانت سلامتیشونو بدست بیارن ایشاا...
ghazal jon vasashon doa mikonam aziZam
غزل جان انشاالله مامانت هرچه زودتر خوب بشه.
از همه تون ممنونم.....................
نمیدونید وقتی همدردی شما رو واسه مادرم خوندم چه اشکی تو چشمش جمع شده بود.
عالی بود هر جای دنیا بری مادرا یک بو یک رنگ دارن مادر مجسم نمود عینی مهربانی خدا
مادرای شهدا مادرای جانبازان همسران جانباز وشهید همه ی اینها یک امتیاز ندارن مادران زحمت کش روستایی
ای کاشکی ما بچه ها قدر بدونیم خیلی زود ناراحت می شن من دعای مادر خیلی برام مهمه امیدوارم دعاشون همیشه پشت مون باشه
خيلي جالب بود.مرسي
مادر واقعا فرشته روی زمینه مادر منم مادی نمونه فداکار وستم کش بود خدا رحمتش کنه از ما راضی باشه جاش تو بهشت
مادر م انقدر بچه هاشو میپرستئد که وقتی دوتاشون یکی یکی سکته کردن نگذاشتن بفهمه چون با یتیمی
بزرگمون کرده بود وطاقت شنیدن مرگشان را نمیتونست بفهمه
وتا آخر عمرش نفهمید مادرم نمونه زن فدا کار و ستم کش بود امید وارم روحش شاد واز فرزندان مهربونش راضی باشه
کاش فقط یکبار میشد ببینمش وبش میگفتم مادر عزیزم ما را ببخش که همش بهت دروغ گفتیم و وانمود کردیم دو
پسرای فوت شده ات زنده اند وخارج از کشور ند
وبهترین زندگی رو دارن بخاطر این دروغا داریم زجر میکشیم خدا مارو ببخشه وتو رو بیامرزه
آرزو دارم دوباره برگردم به عقب تا جونمو فدای مادرم کنم مادرم فرشته روی زمین بود جاش بهشت باشه