آلوده‌ترین محله‌ های تهران به مواد مخدر

سلام بچه ها
من ی بنده خدام ک الان 18 سالمه
در 14 سالگیم ب علت طلاق مامان بابام دچار افسردگی شدید شدم و بستری شدم بیمارستان روانی
ی مدت اونجا موندم و بعد ی مدت چون ن پدر و ن مادرم متحمل هزینه های بیمارستان نشدن منم مرخص شدم
با مادرم زندگی میکردم ک ی شب وقتی ازش خواستم بزاره برم بابامو ببینم شدیدا دعوامون شد و مامانم از خونه پرتم کرد بیرون
رفتم خونه بابام ک در کمال بیرحمی وقتی فهمید کسی ک پشت دره منم فریاد زد برو پیش همون ک زاییدتت...هیچی اون شب تا صب تو پارک بودم .. فک کنید ی دختر 14 ساله تنها ی شب تو پارک باشه ... وقتی چند شب تو پارک موندو و کسی نیومد دنبالم و دیگه پولی ام نداشتم تصمیم گرفتم برم سمت مواد...سمت شیشه...دوستام تو مدرسه گفته بودن ک شیشه آدمو از فضای روحی بد معلق میکنه و منم زود باور بودم و ساده ... بعد از چند مدت ک دیگ هم معتاد بودم و هم پول تو جیبیم تموم شده بود تو پارک بیهوش شدم ... کل این اتفاقا حدود 11 روز طول کشید...وقتی بهوش اومدم تو بیمارستان بودم ... بعدشم ک با رفتارام ب اعتیاد شک کردن و با جواب آزمایش انتقالم دادن ب ی کمپ ترک اعتیاد...طی یک ونیم سال درمان سلامتیمو دوباره کسب کردم ... الانم با خانواده عموم زندگی میکنم و 18 سالمه و تازه دارم دوم دبیرستانو پشت سر میزارم ...
تلخه نه؟!!!!
حالا اشک ریختن و همدردی آزاده...قول میدم ناراحت نشم...مگه ی شیشه چند بار میشکنه ؟!....من دیگه شکستم .......خستم........

عزیزم بهت خیلی سخت گذشته میدونم.تو در امدن به این دنیا هیچ نقشی نداشتی.خدایی که تورو به این دنیا آورده خودش عاشقانه مواظبته.یاباسط الیدین بالرحمه .خدایا ماراتنگ درآغوشت بگیر.
ارام جان من مادر3تادخترم که به خاطر نامردی شوهرم طلاق گرفتم .حرفهات مرددم کرد در طلاقم.دو چیز مرا از بحران حفظ کرد: درددل با خداودرس خواندن.اماده ازمون دکتری هستم.موفق باشی