۵۳۱۲۷۱
۱ نظر
۵۰۶۶
۱ نظر
۵۰۶۶
پ

فیدل کاسترو، چریکِ پیر

از هاوانا تا فلوریدا فاصله اشک ها و لبخندها؛ مروری بر زندگی شخصی و سیاسی چریک پیر که سال ها رهبری کوبا را به عهده داشت.

هفته نامه کرگدن - مسلم تهوری: از هاوانا تا فلوریدا فاصله اشک ها و لبخندها؛ مروری بر زندگی شخصی و سیاسی چریک پیر که سال ها رهبری کوبا را به عهده داشت.

چریک پیر، دیکتاتور مصلح و ستمگر و القابی از این دست، همه و همه در مورد فردی به کار می رود که نیم قرن بر تمام شئونات کوبا حاکم و الهام بخش بسیاری در گوشه و کنار کره خاکی بود. نام فیدل کاسترو حتی هزاران کیلومتر دورتر از آمریکای لاتین باعث می شد عیش جماعتی خودکامه، منغص و عمرشان مکدر شود؛ نمونه آن کتاب «رژه دبره».
چند سال بعد از انقلاب کوبا کتاب «انقلاب در انقلاب» رژه دبره ترجمه و مخفیانه وارد ایران شد و موجی به راه انداخت. شاه و ساواک از این کتاب ابا داشتند و جماعتی به صرف داشتن این کتاب از تاریک خانه های ساواک سر در می آوردند. در همان زمان «انقلاب در انقلاب» در فرانسه نیز منتشر می شد، اما پشت ویترین کتابفروشی ها قرار می گرفت.

روز شنبه گذشته رائول کاسترو در تلویزیون کوبا خبر درگذشت رهبر انقلاب کوبا را تایید کرد و گفت فرمانده کل کوبا ساعت ۱۰ و ۲۹ دقیقه شامگاه جمعه درگذشت. اشک های بسیاری در هاوانا و بیران جاری شد.
فیدل کاسترو، چریکِ پیر
کیلومترها آن طرف تر فلوریدا شاهد جشن و پایکوبی کوبایی هایی بود که سال های گذشته با قایق از سواحل کارائیب به امید آزادی و زندگی بهتر رنج سفر را به جان خریدند و هر صبح و شام در انتظار آن بودند که تیتر خبرهای رسانه ها حکایتگر درگذشت - به زعم آنها - دیکتاتور ستمگر کوبا باشد. هر گاه رسانه ها تصویری از فیدل کاسترو نمایش می دادند نمکی بود بر زخم آنها و پایکوبی شان در فلوریدا بغض فرو خورده ای بود بر سال های غربت، اما هر چه بود سرانجام انتظارها به سر آمد و کاسترو رفت.

سفید و سیاه دیدن انسان ها در شرق، تفکر غالب است؛ مردمان خاور افراد را به دو دسته کلی سفید و سیاه تقسیم می کنند و در این بین حد وسطی وجود ندارد و اگر هم هستند، جایگاهی ندارند. فیدل ثابت کرد تفکر سفید و سیاه و به عبارت دیگر صفر و صد دیدن افراد و پدیده های اجتماعی مختص به مردمان شرق نیست.

موافقان و حامیان فیدل، او را قهرمان سوسیالیست و ضد امپریالیست می دانند و مخالفانش روی تمام خدماتی که فیدل به بهداشت، آموزش و مسکن مردمان سرزمینش کرد دیده می بندند و او را یک دیکتاتور تمامیت خواه می دانند که دولتش باعث بروز موارد متعدد نقض حقوق بشر، آوارگی بیش از یک میلیون کوبایی و تضعیف اقتصاد شده است.

تصویری که بیشتر مردم جهان از فیدل در خاطر دارند مردی بلندبالا با لباس سبز نظامی و سیگار برگ کوبایی و ریش های بلند است. ریش هایی که به نماد چریک های آمریکای لاتین تبدیل شد. فارغ از این که کاسترو دیکتاتور بود یا قهرمان مبارزه با امپریالیسم، باید تفکر سفید و سیاه را به کناری نهیم و فیدل را همان طور که هست بشناسیم. صد البته کاسترو همان طوری که بود در جایی نهفته است که ورود به آن برای هیچ کس مقدور نبوده و کسی در فکر و ذهن کاسترو نمی توانسته وارد شود تا دریابد به واقع او در فکر نجات مردم کوبا از ظلم و ستم «فلوخنسیو باتیستا» بوده یا تشنه قدرت؛ لذا ماییم و آنچه از فیدل کاسترو ثبت و ضبط شده است.

فیدل در 13 اوت 1926 در شهر بیران واقع در استان سابق اورینته در خانواده ای ثروتمند و ملاک به دنیا آمد. پدر وی از مهاجران اسپانیایی تبار بود ولی فیدل هیچ گاه وقعی به ثروت پدر نگذاشت و نه تنها به آن فخر نفروخت بلکه در مصاحبه ای در سال 1992 با جرأت گفت پسر فردی است که دهقانان را مورد سوءاستفاده و استثمار قرار داده است. فیدل کاسترو از دانشکده حقوق دانشگاه هاوانا فارغ التحصیل شد و در آن مقطع به دنیای سیاست وارد شد. کاسترو نخواست با تکیه بر ثروت پدر به سلک اعیان و اشراف کشورش در آید و همچون اشراف زادگان کوبایی فحشا و قمار و قاچاق مواد مخدر دلمشغولی هر روزه اش باشد.

فیدل به حوزه سیاست رو کرد و در زمان دانشجویی به یک فعال سیاسی تبدیل شد و به مثابه یک آزادیخواه همچون ارنستو چه گوارا، انقلابی آرژانتینی، خود را محدود به مرزهای جغرافیایی کوبا نکرد و در اقدام سیاسی تبعیدشدگان دومینیکن برای سرنگونی دیکتاتور دومینیکن به نام «رافائل تروجیلو» شرکت فعال داشت و پس از آن در شورش های مناطق و حومه شهر بوگوتا در کلمبیا شرکت کرد.
فیدل کاسترو، چریکِ پیر

در سال ۱۹۵۱ فیدل به عضویت حزب اصلاح طلب ارتدوکس در آمد و از طرف حزب خود وارد انتخابات برای حضور در مجلس عوام شد. درست پیش از انتخابات ژنرال باتیستا طی یک کودتای خونین قدرت را در دست گرفت. بسیاری از گروه های سیاسی کوبا دیکتاتوری باتیستا را تاب نیاوردند. در این میان فیدل رهبری صد و شصت شورشی را بر عهده داشت و به پادگان «مونکادا» حمله کردند. این اقدام مطابق میل کاسترو پیش نرفت و فیدل و یارانش در جنبش ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۳ دستگیر و به جرم اقدام برای براندازی حکومت کوبا محاکمه و به پانزده سال زندان محکوم شدند. دو سال بعد باتیستا سرمست از قدرت با دستان خود گورش را کند و دستور عفو عمومی داد و زندانیان سیاسی از جمله فیلد کاسترو از زندان آزاد شدند.

کاسترو به همراه برادرش رائول به مکزیک رفتند و جنبش ۲۶ ژولای را به راه انداختند و به همراه ارنستو چه گوارا ارتش انقلاب را سازماندهی و شروع به عضوگیری کردند. در دوم دسامبر ۱۹۵۶ فیدل و هشتاد و یک مرد مسلح سوار بر کشتی گرانما در مکزیک شدند و در ساحل کوبا پیاده شدند. به غیر از کاسترو، چه گوارا و رائول به همراه نه نفر دیگر، بقیه کشته یا دستگیر شدند و فیدل و همرزمانش به کوه های «سیراماسترا» رفته و عملیات جنگ نامنظم را از آنجا ادامه دادند.

کوه های سیراماسترا مأمن انقلابیون کوبایی شد و پیروزی های کاسترو و چه گوارا در برابر ارتش باتیستا بارقه های امید را در دل شان زنده کرد. دهقانان و طبقه فقرا به هر ترتیب که در توان داشتند از کاسترو حمایت می کردند و فیدل به آنها قول اصلاحات ارضی داده بود.

در حالی که آمریکا از باتیستا حمایت می کرد و نیروهای دولتی با کمک های آمریکا مواضع انقلابی ها را به شدت بمباران می کردند؛ اواسط سال ۱۹۵۸ مخالفان زیادی به جنبش مبارزه با باتیستا پیوستند و آمریکا به ناچار کمک های نظامی خود به باتیستا را لغو کرد. در ماه دسامبر نیروهای جنبش ۲۶ جولای به رهبری چه گوارا به شهر «سانتا کلارا» حمله کردند و شکست سنگینی به نیروهای باتیستا دادند.
در اول ژانویه ۱۹۵۹ نیروهای سی هزار نفری چه گوارا دولت کوبا را در اختیار گرفتند. هیچ یک از فعالان سیاسی در نزد مردم محبوبیت کاسترو را نداشتند. آلبرتو لئون یکی از کسانی بود که در کوهستان به کاسترو پیوسته بود و هنگامی که اهالی هاوانا برای خوشامدگویی به آنها از خانه های شان بیرون آمده بودند، همراه او بود. او در مورد آن لحظه می گوید: «ناقوس همه کلیساها به صدا در آمده بود. لحظه فوق العاده ای بود. آزادی کامل؛ در آن لحظه خیلی احساساتی شده بودم. لحظه بی مانندی بود.»

در ۱۶ فوریه همان سال فیدل به عنوان نخست وزیر دولت جدید سوگند یاد کرد و تا ۱۹۷۶ در جایگاه نخست وزیری قرار داشت و پس از آن تا سال ۲۰۰۸ رئیس جمهور کوبا بود. در سال های اولیه حکومت فیدل افراد تحت امر وی به مدت شصت و هشت ساعت در جریان حمله خلیج خوک ها در جنوب کوبا جنگیدند. آنها در یک نبرد سخت کوبایی های تبعیدی و تحت حمایت آمریکا را شکست دادند. قبل از این که نیروهای تبعیدی دست از پا خطا کنند؛ کا.گ.ب. مقامات کوبایی را باخبر کرده بود. نبرد خلیج خوک ها قدرت فیدل کاسترو را تثبیت کرد و سبب شد شوروی سابق به واسطه اطلاعاتی که در اختیار حکومت فیدل کاسترو قرار داده بود کاملا در کنار او قرار بگیرد.

کاستروئیسم آمیزهای از سنت انقلابی آمریکای لاتین و ایدئولوژی کمونیسم است. جنبش انقلابی کوبا که از ۱۹۵۳ آغاز شد د ر شروع مبارزه ایدئولوژی یا نظریه روشنی نداشت و هدف آن تنها سرنگونی رژیم فاسد باتیستا بود. آمیزش جنبش چریکی با کمونیسم از ۱۹۶۱ پدید آمد و آن هنگامی بود که کاسترو به مارکسیسم - لنینیسم روی آورد و آن را ایدئولوژی رسمی کوبا کرد.

کاسترو در ابتدا کمونیست بودن خود را رد می کرد و می گفت عقاید ما کمونیستی یا مارکسیستی نیست. اساس فلسفه سیاسی ما بر دموکراسی غیرمستقیم و عدالت اجتماعی در اقتصاد است که به خوبی برنامه ریزی شده ولی حکومت او دموکراتیک نبود.

بعدها به صراحت دم از سوسیالیسم زد. وی در وصیت نامه سیاسی خود چنین بیان می کند: «انقلاب کوبا دسترنج یک نفر نیست و نمی تواند هم باشد. این انقلاب حاصل قهرمانی های یک خلق تسلیم ناپذیر است. میلیون ها کوبایی آماده اند از این انقلاب تا آخرین قطره خون خود به دفاع برخیزند. هیچ نیرویی در جهان قادر نخواهد بود مقاومت ما را در هم بشکند و استقلال ما را نابود سازد. در کوبا سوسیالیسم و از همه بیشتر سوسیالیسم ماندگار خواهد بود.»
فیدل کاسترو، چریکِ پیر

کوبای کمونیست وابسته به بلوک شرق سابق، نتیجه اشتباه استراتژیک دولتمردان آن زمان آمریکاست که به جای فهم انزجار مردم از رژیم فاسد باتیستا، انقلاب کوبا را نوعی دست اندازی شوروی به حیاط خلوت خود تعریف کردند و راهبردشان را بر آن بنا کردند و همان کردند که اتحاد جماهیر شوروی می خواست. حکومت فیدل کاسترو که مورد بی اعتنایی دولت آیزنهاور قرار گرفته بود از سوی ارتش سرخ و رهبر آن زمانش، «نیکیتا خروشچف» مورد حمایت قرار گرفت و به اعتراف کاسترو همین امر باعث شد تا کوبا به دامن شوروی برود و از آن تاریخ به بعد سواحل کارائیب به یکی از صحنه های جنگ سرد بین قدرت های شرق و غرب مبدل شد.

یک سال بعد، هواپیماهای تجسسی آمریکا موشک های شوروی را در راه انتقال به کوبا شناسایی کردند. ناگهان جهان در لبه پرتگاه جنگ هسته ای تمام عیار قرار گرفته بود. حال اف کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا هشدار داد: «در آن جزیره محصور، مجموعه ای از پایگاه های شلیک موشک های تهاجمی در حال ساخت است. هدف از احداث این پایگاه ها نمی تواند چیزی جز ایجاد توانایی انجام حمله هسته ای در نیمکره غربی باشد.»

ابرقدرت ها به یکدیگر چنگ و دندان نشان می دادند و سایه شوم جنگی جهانی همه جا را فرا گرفته بود، اما خروشچف، رهبر شوروی، کوتاه آمد و موشک هایش را از کوبا بیرون کشید. در ازای آن، آمریکا هم به طور مخفیانه، سلاح هایش را از ترکیه خارج کرد.

وقتی به مرور زمان آموزه های مارکس و لنین سرلوحه کاسترو قرار گرفت و حزب کمونیست تنها حزب رسمی کوبا قلمداد شد، بعضی از یاران لیبرال او این کار را خیانت دانستند و صدای اعتراض شان بلند شد تا جایی که خوانیتا کاسترو، یکی از چهار خواهر فیدل، در سخنرانی در ۱۹۷۰، برادرش را دست نشانده حکومت کمونیستی قلمداد کرد که برای عطش قدرت خودش، کوبا را به بند کشیده است.

بر اساس قانون اساسی مصوب سال ۱۹۷۶ میلادی دبیرکل حزب کمونیست، رهبری حکومت را در دست می گیرد. این حزب از سال ۱۹۶۵ تا سال ۲۰۱۱ تحت رهبری کاسترو اداره می شد. وی بعد از انجام یک عمل جراحی در سال ۲۰۰۶ از قدرت کناره گرفت و به ندرت در انظار عمومی ظاهر شد. گمانه زنمی درباره وضعیت سلامتی کاسترو و موضوع جانشینان احتمالی او (از جمله برادرش رائول) از سال ۲۰۰۴ شروع شد.
در آن سال او به خاطر زمین خوردن دچار شکستگی کاسه زانو شد. در ۳۱ ژوئیه ۲۰۰۶ تنها چند روز پیش از هشتادمین سالروز تولدش، کاسترو در پی جراحی اضطراری روده، قدرت را موقتا به برادرش رائول واگذار کرد. کوبا همچنان ابتلای او به سرطان روده را تکذیب می کرد و در فوریه ۲۰۰۷ رائول کاسترو اعلام کرد که وضعیت سلامتی برادرش رو به بهبود است.

در فوریه ۲۰۰۸ کاسترو اعلام کرد که دیگر سمت رئیس جمهوری و فرمانده کل قوا را نخواهد پذیرفت. او در نامه ای که در روزنامه رسمی حزب کمونیست منتشر شد، گفت: «قبول مسئولیت هایی که به تحرک و از خودگذشتگی کامل نیاز دارد، خیانت به وجدانم است، زیرا توانایی جسمانی چنین کاری را ندارم.»

راز ماندگاری و مانایی فیدل در تمام این سال ها نکته ای است که نباید مغفول بماند. فیدل بدون شک شخصیتی کاریزماتیک و تاثیرگذار داشت؛ مردی که برخلاف بسیاری از رهبران، هنر شنا کردن خلاف جهت آب را داشت و به آسانی جماعتی را مسحور خود می ساخت و هر چند به ظاهر فریفته ثروت نبود، به واقع اگر هدف فیدل از حکومت تنها کسب زر و زور بود نه می توانست نیم قرن در مسند قدرت باقی بماند و نه آن که رویای حداقل سه نسل شود و خود نیز هنگامی که از او می پرسند چرا این قدر در قدرت مانده اید پاسخ ظریفی می دهد که اگر قرار بر کسب پول، مقام و شهرت بود، بدون رسیدن به حکومت هم برایش میسر بود.
فیدل کاسترو، چریکِ پیر

در این میان عده ای نیز باور دارند فیدل از ثروت قابل ملاحظه ای برخوردار بود و آن طور نبود که گوشه چشمی به ثروت نداشته باشد. از گوشه و کنار ادعا شده فیدل کاسترو، رهبر کمونیست کوبا زندگی مجللی داشت و میلیون ها دلار سرمایه گردآوری کرده بود. بادیگاردش می گوید که فیدل خیلی پولدار بود و حتی یک جزیره خصوصی به نامش بود. فقط افراد بسیار نزدیک به فیدل از بهشت خصوصی او در نزدیکی هاوانا خبر داشتند تا این که یکی از بادیگاردهای سابق فیدل تصمیم گرفت در کتاب زندگی دوگانه فیدل کاسترو از روی دیگر زندگی فرمانده پرده بردارد.

نام آن بادیگارد «خوان رینالدو سانچس» است که هفده سال در کنار فیدل بود. «کایو پیدار» نام جزیره خصوصی فیدل بود که پس از حمله ناموفق خلیج خوک ها در سال ۱۹۶۱ کشف شد. این جزیره تا ساحل شانزده کیلومتر فاصله دارد و کاسترو توسط محلی ها از مکان آن باخبر شد. فیدل که در نگاه مردم نمونه راستین اعتدال کمونیستی بود دور از انظار در جزیره خود تفرج می کرد و از چشم اندازهای فریبنده دریای کارائیب لذت می برد.

سانچس در کتاب جنجال برانگیزش می نویسد: «فیدل کاسترو تلویحا به مسئله خاصی اشاره کرده بود و گاهی اوقات نیز به صراحت از آن سخن گفته بود. آن مسئله این بود که انقلاب فرصت تفریح و فراغت را از او گرفته و او از تفریح و تفرج هیچ چیزی نمی داند؛ حتی از مفهوم بورژوازی سفر و استراحت بیزار بود. از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۴۴ من صدها بار با فیدل به بهشت کوچک او رفتم و در ماهیگیری و ماجراجویی های زیر آب کنارش بودم.»

تمام آنچه را سانچس نقل می کند زوایای پنهان زندگی چریک پیر است و بر فرض صحت نمی توان از خدمات گسترده او به کوبا چشم پوشی کرد. خدماتی که بروز و ظهوری عینی در زندگی مردم کوبا یافته و امری پنهانی نیست. عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه رأی الیوم، می گوید: «کاسترو بی سوادی را در کشورش ریشه کن کرد و یک سیستم بهداشتی منحصر به فرد و بی نظیر در سراسر جهان راه اندازی کرد.»

وی پسر یکی از بزرگ ترین خانواده های فئودال در کوبا و حامی کشاورزان و کارگران فقیر بود، وی نظام ارباب رعیتی را از ریشه سرنگون کرد و با در پیش گرفتن توسعه مستقل اقتصادی، خودکفایی غذایی را برای کشورش به ارمغان آورد.»

عطوان توضیح می دهد: «کاسترو همواره متحد، پشتیبان و حامی وفادار ملت فلسطین و انتفاضه عادلانه این مردم برای بازپس گرفتن حقوق مشروع خود بود و در دانشگاه های کوبا نیز هزاران دانشجوی فلسطینی را پذیرش کرد.»

کاسترو نیم قرن حاکم بلامنازع مردم کوبا بود اما نام او بر هیچ مجسمه، خیابان یا میدانی گذاشته نشد و چهره او روی هیچ سکه ای ضرب نشد. او در ظاهر از چنین نمایش هایی بیزار بود اما در عوض از تلویزیون و رادیو برای اثرگذاری روی حداکثر افراد استفاده می کرد. دوست و دشمن قادر نبودند او را نادیده بگیرند. همه کانال ها و شبکه ها سخنرانی های او را پخش می کردند. بعضی از پیروان سرسختش صدای دستگاه های شان را بلند می کردند. حتی آنهایی که به او علاقه نداشتند هم به حرف هایش گوش می دادند.

تمام این خصوصیات بارز بود که سران کشور ایالات متحده را عصبانی کرده بود و بدین خاطر بارها و بارها تصمیم به ترور فیدل گرفتند. فیلم مستندی با عنوان «۶۳۸ روش برای کشتن کاسترو» ساخته شد که داستان چند ترور نافرجام علیه او را بازگو می کند. در ضمن گفته شد فیدل کاسترو در زندگی سیاسی خود از سال ۱۹۵۹ تا سال ۲۰۰۶ در مجموع از ۶۳۸ سوءقصد جان سالم به در بورد. از معشوقه افسونگری به نام ماریتا لورنز آلمانی که درصدد خوراندن قرص مسموم به کاسترو بود تا سیگار مسموم و سرنگ تزریق زیر پوستی و هر آنچه فکر کنید، راه هایی بود که سیا برای از بین بردن کاسترو به کار گرفت.
فیدل کاسترو، چریکِ پیر

در این میان اقدام های تعجب برانگیزی نیز از سوی سیا مطرح می شد؛ کارمند سابق سیا یکی از آن اقدامات عجیب و البته مسخره را چنین شرح می دهد: «ایده فوق العاده ای بود. اگر می توانستیم پودری را به او برسانیم و او از آن به ریشش می زد، ریشش می ریخت و کوبایی ها از خنده غش می کردند و او مورد تمسخر واقع می شد! همین نشان می دهد که ما تا چه حد مستأصل بودیم.»

تمام آنچه له یا علیه فیدل کاسترو گفته می شود نه نشان از اسطوره ای فرازمینی دارد و نه دیکتاتوری ستمگر. عبدالباری عطوان فیدل را سفید سفید معرفی می کند و «کارلوس کوربلو» عضو جمهوری خواه مجلس نمایندگان آمریکا از ایالت فلوریدا؛ چهره ای سیاه از فیدل کاسترو به تصویر می کشد. وی پس از مرگ فیدل گفت: «مرگ دیکتاتور، آغاز پایان یک دوره طولانی و وحشتناک در تاریخ کوباست.» به نظر او فیدل کاسترو مرگ خاکستری تاریخ آمریکای لاتین بود. به همین خاطر هاوانا در سوگش عزادار است و فلوریدا پایکوبان.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      فیدل نمونه ی بارز یک پوپولیست تمام عیار بود که بدبختی و فلاکت رو برای کشورش به ارمغان آورد

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج