واکنش جامعه جهانی و رفتار ترامپ
مهدي ذاكريان در رزونامه اعتماد نوشت: شهاب شهسواري|راي قاطع ١٢٨ كشور جهان به قطعنامه سازمان ملل متحد در محكوميت تصميم دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده براي به رسميت شناختن قدس به عنوان پايتخت رژيم صهيونيستي، انزواي دولت ايالات متحده امريكا را در اقدام عليه فلسطينيان و عزم جامعه جهاني را براي ايستادگي در كنار ملت فلسطين نشان داد.
قطعنامه پنجشنبه شب مجمع عمومي سازمان ملل متحد در مورد وضعيت قدس تا چه حد داراي اهميت است؟
يكي از ابزارهاي جامعه بينالمللي براي اظهارنظر پيرامون مسائل جاري، نهادهاي چندجانبه است؛ سازمان ملل متحد هم به عنوان يك نهاد چندجانبه است كه خواسته يك كشور در آن مطرح نميشود، بلكه خواستههاي همه كشورها به بحث و تعامل گذاشته ميشود و نتيجه آن در قالب تصميم از سوي رييس شوراي امنيت، بيانيه رييس شوراي امنيت، بيانيه رييس مجمع عمومي و در وضعيتهاي جديتر به صورت قطعنامه شوراي امنيت يا قطعنامه مجمع عمومي بيان ميشود. به اعتقاد من قطعنامه مجمع عمومي، مهمترين نوع اظهارنظر از سوي جامعه بينالملل است.
نماينده ايالات متحده در سازمان ملل متحد پيش از انجام رايگيري گفتهبود امريكا اين روز را از ياد نخواهد برد و كشورهايي كه به اين قطعنامه راي مثبت بدهند، تهديد كرد. فكر ميكنيد تصويب اين قطعنامه تا چه حد روي تصميم دولت امريكا در زمينه شناسايي قدس به عنوان پايتخت رژيم صهيونيستي تاثير بگذارد؟
دليل راي منفي و ممتنع تعدادي از كشورها به اين قطعنامه چه بود؟
به نظر من ٤٢ كشوري كه با رژيم صهيونيستي و امريكا همراهي كردند بايد نسبت به اقدام خود احساس شرم كنند. كانادا دو روز پيش از اين رايگيري قطعنامهاي به بهانه حقوق بشر عليه ايران به مجمع عمومي داد، اما در برابر اسراييل كه در حال شهركسازي در سرزمينهاي اشغالي است، سكوت ميكند. ساخت شهركهاي غيرقانوني در سرزمينهاي فلسطيني در زمينهاي مردم نقض صريح حقوق بينالملل، قطعنامههاي شوراي امنيت و كنوانسيونهاي بينالمللي است. اين نشان ميدهد كه ادعاهاي حقوق بشري كانادا دروغ است. مكزيك هم راست نميگويد؛ كشوري كه در سازمان كشورهاي امريكايي (OAS) و در كنوانسيون حقوق بشر امريكايي خودش را پيشتاز دفاع از حقوق بشر عنوان ميكند با راي خودش نشان داد كه راست نميگويد. كشورهايي مانند استراليا، كانادا و مكزيك بايد نامشان به عنوان كشورهايي كه بايد شرمنده باشند، برجسته شوند. تهديدهاي ايالات متحده امريكا به خودش برميگردد؛ با همبستگي كه از سوي جامعه جهاني در تاييد اين قطعنامه ديديم، متوجه ميشويم كه اين تهديدها چيزي جز هزينه براي واشنگتن در بر نخواهد داشت.
آيا ارزش اجرايي و حقوقي قطعنامه مجمع عمومي با قطعنامه شوراي امنيت برابر است؟
طي سالهاي جديد تكنيك حقوقي جديدي مطرح شده. در گذشته براي تعريف «منابع حقوق بينالملل عمومي» به ماده ٣٨ اساسنامه ديوان دادگستري بينالمللي رجوع ميكردند. بر اساس بند يك اين اساسنامه منابع حقوق بينالملل شامل عهدنامههاي بينالمللي، عرف، اصول كلي حقوقي، دكترين و رويهها ميشد. طي چند سال حقوقدانان منابع تازهاي را به حقوق بينالملل اضافه كردهاند. يكي از منابعي كه مطرح ميشود قطعنامههاي مجمع عمومي سازمان ملل متحد است. عدهاي از حقوقدانان بينالملل در كنار قطعنامههاي مجمع عمومي، قطعنامههاي شوراي امنيت را نيز به لحاظ حقوقي قابل استناد به عنوان مرجع و منبع ميدانند. اختلافي در مورد ارزش و اهميت قطعنامههاي مجمع عمومي وجود دارد. اكثريت حقوقدانان بينالملل معتقدند كه قطعنامههاي مجمع عمومي از ارزش بالاتري نسبت به قطعنامههاي شوراي امنيت برخوردار است. استدلال اين دسته از حقوقدانان اين است كه چون قطعنامههاي شوراي امنيت از سوي ١٥ كشور صادر ميشود و ٥ كشور مشخص حق وتوي آن را دارند، محتواي اين قطعنامهها ميتواند سياسي بشود. يعني اينكه قطعنامههاي شوراي امنيت ممكن است لزوما با امر اخلاقي و امر حقوقي منطبق نباشند.
در برابر قطعنامههاي مجمع عمومي چون دربرگيرنده اكثريت اعضاي جامعه بينالمللي است و ٥ كشور داراي حق وتو در مجمع عمومي اين حق را از دست ميدهند، هم ماهيت حقوقيتري دارد و هم خودكار در برگيرنده عرف بينالمللي هم ميشود. عرف دو مبنا دارد، يكي عموميت و تكرار و ديگر باور حقوقي. قطعنامه مجمع عمومي در مورد قدس هم بر مبناي اكثريت بود و هم باور حقوقي بود. اين باور حقوقي بر مبناي كنوانسيونهاي چهارگانه ژنو است، كه بر اساس آن اشغالگر حق ندارد وضعيت محل اشغال را تغيير دهد.
تعدادي از نزديكترين متحدين غربي امريكا به اين قطعنامه راي مثبت دادند، فكر ميكنيد اين راي تا چه اندازه به آرمان فلسطينيان كمك كند؟
دقيقا همانگونه كه در مورد تكنيكهاي جديد حقوق بينالملل توضيح دادم، ميتوان گفت يك اتفاق بزرگ رخ داده است. اتفاقي نبود و كشورهاي عضو اتحاديه اروپا با علم به اين موضوع از اين قطعنامه حمايت كردند. اين كشورها معتقدند كه راهحل دو دولتي مدنظر سازمان ملل متحد براي اسراييل اتفاق افتاده، اما براي فلسطينيها روي زمين مانده. اروپا به مساله سرزمينهاي اشغالي بهشدت حساس شدهاند. ديدگاه حقوقي اتحاديه اروپا مرز و شكاف عميقي ميان واشنگتن و اتحاديه اروپا ايجاد كرده است. فراموش نكنيم يكي از كشورهايي كه ديروز به اين قطعنامه راي مثبت داد و جلوي امريكا ايستاد، بريتانيا بود و با اعلاميه بالفور پايهگذار مساله اسراييل بود. اكنون مرزها و شكافها در حال عميقتر شدن است. نگاه اروپاي غربي، نگاه اتحاديه اروپا و نگاه متحدين سابق اروپا اين است كه بايد به حقوق بينالملل، به سازمانهاي چند جانبه و به صورت نسبي به اخلاق احترام گذاشت. در اين شكاف، براي ملت فلسطين كه همواره مورد ظلم واقع شده است، روزنههاي اميدي پيدا ميكند. در گذشته بريتانيا هر رايي كه امريكا ميداد، همان راي را تكرار ميكرد. نتيجه اينكه اين شكاف ميان امريكا و متحدانش
آغاز شده و به گمان من نهتنها به نفع ملت فلسطين است بلكه به نفع ايران است. به اضافه اينكه اين يك پيروزي براي اخلاق و حقوق بينالملل بود.
ايران چگونه ميتواند از چنين فرصتي بهرهبرداري بكند؟
ارسال نظر