جاباما
۷۴۵۴۵۶
۱۳۲ نظر
۱۸۲۹۵
۱۳۲ نظر
۱۸۲۹۵
پ

داستان‌های عاشقانه کوتاه، اما واقعی

عشق فقط تعریف کردن، گل و موسیقی نیست، عشق کار سختی است که نیاز به تلاش از هر دو طرف دارد. گاهی اوقات کاری که می‌کنیم بیشتر از جملات عاشقانه، عشق ما را نشان می‌دهند.

برترین‌ها : عشق فقط تعریف کردن از یکدیگر، گل و شعر و موسیقی نیست، عشق کار سختی است که نیاز به تلاش هر دو طرف دارد. گاهی اوقات کاری که می‌کنیم بیشتر از جملات عاشقانه، عشق ما را نشان می‌دهند. در اینجا چند داستان کوتاه عاشقانه و زیبای واقعی می‌خوانید.

  • در حال رانندگی به سمت محل کارم بودم که یک زوج جالب توجهم را جلب کردند. یک خانواده جوان که یک بچه کوچک داشتند. دختر مشکل شنوایی و گفتاری داشت بنابراین آن‌ها با زبان اشاره با هم حرف می‌زدند و به خاطر او زبان اشاره را یاد گرفته بودند. در حالی که ما گاهی یک «ببخشید» ساده هم نمی‌توانیم بگوییم. این عشق واقعی است.

داستان‌های عاشقانه کوتاه، اما واقعی

  • پدربزرگ و مادربزرگ من ۸۰ سال، یعنی از ۱۵ سالگی با هم بودند. آن‌ها در جنگ هم با هم بودند، پدربزرگم دستش و مادربزرگم شنواییش را از دست داد. آن‌ها فقیر و گرسنه بودند، شش بچه بزرگ کردند و خانواده‌شان را حفظ کردند. وقتی بازنشسته شدند، نزدیک دریا رفتند. مادربزرگم دو بار سرطان را شکست داد و پدربزرگم یک بار سکته کرد. او همیشه برای مادربزرگم گل می‌خرید و یکدیگر را واقعا دوست داشتند. آن‌ها در ۹۵ سالگی و به فاصله یک روز درگذشتند.

داستان‌های عاشقانه کوتاه، اما واقعی

  • هر سال، سالگرد ازدواجمان، همسرم برای من یک پیام می‌فرستد: «خانم جانسون، آقای اسمیت را به عنوان همسر آینده‌ات قبول می‌کنی؟» من لبخند می‌زنم و جواب می‌دهم: «بله»

  • وقتی پدرم ۳۵ ساله بود، نیاز به عمل قلب فوری داشت. تمام مدتی که در بیمارستان بود مادرم کنارش بود. روز جراحی پدرم ۵ روز قبل از تولد مادرم بود و پدرم درد زیادی داشت. مادرم روز تولدش بیدار شد و پدرم را ندید. او ترسید و دنبالش گشت. او از بیمارستان بیرون دوید و پدرم را با یک دسته گل، یک کیک و شکلات دید. او به سختی راه می‌رفت، اما لبخند می‌زد و عشق در چشمانش بود.

داستان‌های عاشقانه کوتاه، اما واقعی

  • من ۱۹ ساله بودم و او ۲۴ ساله بود. او اولین عشق من بود. ما دو سال با هم بودیم و من عاشقش بودم. یک روز به من گفت: «دیگر نمی‌خواهم با هم قرار بگذاریم.» من نابود شدم. سس یک حلقه درآورد و گفت: «می خواهم با تو ازدواج کنم.» پنج سال بعد به او گفتم عاشق کسی دیگر شده ام. او تعجب کرد و پرسید: «چه کسی؟» گفتم: «پسر یا دخترمان، هنوز نمی‌دانم.» انتقام شیرین است.

داستان‌های عاشقانه کوتاه، اما واقعی

  • سه سال بود با هم زندگی می‌کردیم و او اصلا احساساتی نبود. من در حال پختن شام بودم که از پنجره بیرون را نگاه کردم و دیدم روی زمین با گل رز نوشته شده «مری، دوستت دارم» من برای دختری که این پیام برایش نوشته شده خوشحال شدم و بعد فهمیدم خودم هم مری هستم. با خودم فکر کردم «یعنی کار اوست؟» درست همان لحظه پیام داد: «کمی گوشت سرخ کن، گرسنه هستم. خیلی طول کشید با گلبرگ‌های رز بنویسم.»

  • وقتی از من خواستگاری کرد به او گفتم «اگر با هم ازدواج کنیم، هیچ وقت اجازه نمی‌دهم بروی» او خندید و گفت: «پس محکم نگهم دار» ما به ماه عسل رفتیم. فکر شیرجه زدن از صخره در دریاچه احمقانه بود. او بازنگشت. وقتی او را به ساحل کشیدم و احیای قلبی ریوی را انجام دادم، گریه می‌کردم و فریاد می‌زدم: «نمی گذارم بروی» او صدای مرا شنید و شروع به نفس کشیدن کرد.

داستان‌های عاشقانه کوتاه، اما واقعی

  • شوهرم برای اینکه مرا غافلگیر کند یاد گرفت چطور پن‌کیک بپزد و آن را در هوا برگرداند. او خیلی برای این کار تلاش کرده بود، چون لکه‌های چربی را روی سقف می‌دیدم.

  • پدر و مادرم ۳۵ سال است ازدواج کرده اند. در دو سال اخیر مادرم مبتلا به زوال عقل شده و هر روز که پدرم را می‌بیند انگار اولین بار است. او هر بار تا پایان روز عاشق پدرم می‌شود، چون هیچکس به اندازه پدرم به او اهمیت نمی‌دهد.

منبع: brightside

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • خشم شب

      من گریه ام گرفت خیلی قشنگ بود

      پاسخ ها

      • مارس

        تو ک همیشه اما هی واسه گریه کردن

      • خشم شب

        جزو ی از شخصیت بنده است

      • سونیا

        با اینکه ی دخترم اما به این سادگی گریم نمیگیره خوش بحالت خیلی سخته نتونی گریه کنی مثل من که الان دو ساله نتونستم ی دل سیر گریه کنم

      • بدون نام

        عالی بود

      • بدون نام

        گریه کردی؟
        بیای زندگی منو ببینین ک خودکشی میکنی:/

      • بدون نام

        ۱۳:۲۵
        آره آره موافقم

    • الهام عبد الله زاده

      عالی بودن .. کاش همچین عشقایی وجود داشت ♥

      پاسخ ها

      • گنزق

        بی شک وجود داره

      • مهدی

        عالی

      • بدون نام

        عشق ب رفیق

      • اندیا

        من دوست داشتم واقعی بود

      • بدون نام

        شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک

    • بدون نام

      عالی بود

    • پری

      وای عالی بود...

    • بدون نام

      من از بس طولاني بود حال نداشتم بخونم! الكي مي گين كوتاه! يه بار شد حرف راست بزنين؟

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ما کتاب چهار جلدی میخونیم تهش که تموم مبشه میگیم حیف شد چه کم بود بعد تو یه پاراگرافو میگی زیاد؟!واقعا راست میگن آمار مطالعه تو کشور ما افتضاحه ملت چهارتا خط هم نمیخونن بعد برای کارای نه چندان مهم یه روز وقت میذارن

      • سونیا

        این الان کجاش طولانی بود؟

      • بدون نام

        یه ذره کتاب بخونی به متن های بلند عادت می کنی
        متاسفانه شبکه‌های مجازی باعث شدن برای هر چیزی بی حوصله باشیم
        خود من بعد از خواندن کتاب ۱۲ جلدی سرزمین اشباح گریم گرفت
        چون خیلی زود تموم شد

      • بدون نام

        بدون نام 14:29 واااای منم سرزمین اشباحو خودم خیلی خوب بود من کلی گریه کردممم

      • بدون نام

        وای منم همه رو خوندم دیونه کنندس

    • کاپیتان استار

      اگه ما هم به دور و اطرافمون بهتر نگاه کنیم،خیلی موقعیت های مشابه پیدا می کنیم.

      سالها قبل از تولد من،مادرم مریض شد و تهران بستریش کردن. پدرم با وجود اینکه معلم بود و باید مدرسه می رفت چند روز اول رو کامل پیش مادرم بود بعدش هم چون باید می رفت سرکار،تا ساعت ۴ صبح پیشش می موند و بعد تا ساری رو رانندگی می کرد،ساعت ۱/۳۰ که مدرسه ها تعطیل می شدن دوباره تا تهران رو رانندگی کرد و مجبور بود روی صندلی های بیمارستان بخوابه،خلاصه تا چند روز کارش این بود تا بالاخره مادرم مرخص شد.

      پاسخ ها

      • V

        چقدر قشنگ بوووووددد

      • خشم شب

        پدرت خیلی مهربون قدرشو بدون

      • بدون نام

        خدا براي هم حفظشون كنه

      • سونیا

        خوش بحال مامانت چه شوهر خوبی داره خدا برای هم نگهشون داره

      • بدون نام

        بعد من که به دنیا اومدم چون برف بود بابام حال نداشت بیاد نیومد:/

      • بدون نام

        افرین عالیه

    • احسان صادقی

      به قول حافظ:

      یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب

      کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

      پاسخ ها

      • بدون نام

        به به عجب شعري

      • ارتمیس

        خیلی داستان ها قشنگه من عاشق رمان هم من دیگه تو فضای ☺☺مجازی نمیرن داستان میخونم

    • Mr.sh

      کاش میتونستم همچین عشقی داشته باشم،واقعا تامل برانگیز و زیبا بود...

      پاسخ ها

      • سونیا

        این روزا همه عشقا شدن کشکی
        من اونو دوست دارم اون کسه دیگه رو و اون شخص کس دیگه و اون هم کس دبگری و در این میان همه ما تنهاییم

      • بدون نام

        ان شاءالله بزودی

    • رویا ساز

      خیلی قشنگ بود گریم گرفت...اینا همه چیزای ساده ایی هست که دور و برمون هست و نمیبینمشون

    • نگار

      انتقام شیرین چه قشنگ بود ♡

      پاسخ ها

      • بدون نام

        واقعا خوبه یادش نرفته و به موقعه تو کاسه شوهر محترم و نمکدون گذاشته

      • بدون نام

        اگه ایرانی بودن اول زنه رو میکشت بعد میفهمید منظورش بچه شون بوده

    • بدون نام

      من بغضم گرفت . خيلي خوب بود

    • بدون نام

      خیلی قشنگ بود مرسی

    • بدون نام

      هه

    • ت م

      تو زندگی همه هست اگه بتونیم ببینیم و قدر بدونیم و واقعا ببینیم اگه کسی رو دوست داشته باشیم و ببینیمش از بدیاشم خوشمون میاد

    • شیما

      بغض کردعم
      عشق خیلی چیز خوبیع ولی... خیلیا اسمشو برای دیگران نفرت انگیز میکنن

      پاسخ ها

      • بدون نام

        وقتی خودت ازش متنفر میشی نیاز به بقیه نیست

      • بدون نام

        درسته حرفتان قبول دارم

    • shaqaieq

      آخری...

    • مهسا

      افتضاح

    • هلیا

      واقعا عالی بود کاش منم همچین عشقیو تجربه میکردم

    • بدون نام

      پرفکت

      پاسخ ها

      • بدون نام

        اَ اانگلیسی بلدی خوش به حالت!!!!!!!!!!!!

    • بدون نام

      پرفکت

    • fatoulle

      انتقام شیرین خیلی خیلی زیبا بود

    • پرهام

      خیلی جالب و جدید بود . برای من تازگی داشت .

    • و

      خیلی زیبا بود

    • آنیتا

      خیلی افتضاح
      فقط آخریه متوسط بود

    • شادی

      خیلی خوب بودن آدم احساس میکنه هیچ وقت نمیتونه این عشقا رو تجربه کنه ولی بازم امیدواره

    • ثنا

      خیلی عالی بودن داستانا
      انشالله همه به عشقشون برسن

    • ثنا

      خیلی عالی بودن داستانا
      انشالله همه به عشقشون برسن

    • دل آرام

      عشق بزرگترین ترین نعمت اللهی هست ای کاش منم همچین عشق هایی رو تجربه می کردم.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        قشنگ بوددددددد

      • امیرعلی

        عشقهایی؟؟
        مگه قراره عاشق چند نفر بشی؟
        ولش کن دادا بنزین چند؟؟

    • زهرا

      عشق خیلی قشنگه

    • مرضیه

      زیبا بود

    • بدون نام

      بدک نبود

    • Sarah

      it is very amazingand
      blue
      thanks for this

      پاسخ ها

      • بدون نام

        این یعنی چی؟ هر کی فهمید بیاد فارسیشو بگه!!

      • بدون نام

        الان فازت چیه؟
        اشتباه گرامریم داری تازه،،، خو مجبورت کردن مگه

      • بدون نام

        حالا این چی چی بود گفتی؟!

    • malihe7682

      خیلی عالی بودن...

    • عاشق زخمی

      همشون خیلی خوب بودن اما ای کاش واقعی باشن شما ها میگید واقعی.آره هست اما تا حدودی. نه. زیاد خب خوشبحال اوناییکه که عشقشون. مث داستان هاست آرزوی موفقیت واسه همتون

      پاسخ ها

      • پانایسا

        اهه

      • خه

        اههه

    • زری

      خوب بودن

    • رزی

      من و پسر عموم قرار ازدواج گذاشته بودیم اون ۱۹سالش بود و من الان ۱۷سالمه قرار بود که وقتی بیست و دو سالش شد باهم عقد کنیم.اخرای اسفند پارسال یه چند روزی مریض شدم و توی بیمارستان بستری بودم هر روز بهم زنگ میزد اما یه روز بهم زنگ نزد حتی کسی بهم چیزی نگفت وقتی از بیمارستان مرخص شدم فهمیدم که چون از دوستش دفاع کرده اون رو کشتن با چاقو زدن به رگ اصلی قلبش
      حالا من موندم و یه عشق مرده

      پاسخ ها

      • ناشناس

        خیلی متاسفم براتون عشق غم انگیزی بود

      • بدون نام

        رزی جان کمتر شر و ور بخون و از سر کار گذاشتن ملت لذت نبر. الان هم برو سر درس و مشقت

    • پدرام

      کاشکی همه به آرزوهاتون برسین

    • مریم

      سلام در این زمانه بالای هیچ کسی اعتماد نمیشه لطفا خودتان را فریب ندهین هیچ عشق واقعای وجود ندارد

      پاسخ ها

      • بدون نام

        قبلا هم نبوده ولی الان مردم به شعورِ قبول این واقعیت رسیدن

      • بدون نام

        کاش این منفی بافها می مردند اه

      • فاطی

        لعنت به هر چی عشقه .هر بلای میاد به سرمون از همین دل زبون نفهممونه.....آخ آخ

    • نگین

      خوب بود . میشه چند رمان عاشقانه و غمگینو بهم معرفی کنید .

      پاسخ ها

      • بدون نام

        برو شوهر آهو خانم رو بخون یا سور بز

      • بدون نام

        خب برای چی میری دنبال رمان غمگین؟!!!!

    • مژده فلاحتی

      آن آتشی که در دل ما شعله میکشد...اگر در میان دامن شیخ اوفتاده بود..دیگر به ما ک سوخته ایم از شرار عشق...نام گناهکاره رسوا نداده!!!
      من به عشق اولم نرسیدم اما هیچوقت از اینکه عاشقش شدم پشیمون نیستم چون با عشقش تو قلبم حالم بهتره..چون همیشه درونم جریان داره..همینکه دورادور ازش خبر دارم انگار دارمش..همینکه خوابشو میبینم خودمو کنارش تصور میکنم،نبودشو جبران میکنه...حتی با گریه و دلتنگی سخت

      پاسخ ها

      • بدون نام

        قربونت حرف دلمو ردی

      • بدون نام

        لطفا تا اینجوری هستین شوهر نکنین و با همین حال خرابتون زندگی کنین و وارد زندگی هیچ مردی نشین

    • بدون نام

      در زندگی اشتباه کردم و به کسانی که عاشقانه دوستم داشتند بخاطر بدبینی و کمال گرایی ، اعتماد نکردم و فرصت در کنار من بودن رو ازشون گرفتم. خدا من رو ببخشه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ((فرصت در کنار من بودن رو ازشون گرفت))
        به خاطر همین غرور مزخرفت لایق اینی تمام عمرتو تو تنهایی بپوسی!

      • بدون نام

        تو حبیب نیستی؟

    • بدون نام

      خیییییییییلیییی قشنگ بود عالی ممنون!

    • بدون نام

      بهترین حس دنیا دوست داشتن و دوست داشته شدن است..
      یادم نمیاد از کی

    • بدون نام

      حالا زن و شوهر های ایرانی اکثرا بخاطر بچه ها همدیگه رو تحمل می کنند

      پاسخ ها

      • بدون نام

        مثل من

      • فاطمه

        عاره بخدا .اسیر بچه شدیم ..حیف جوونیمون که به سرعت برق و باد میگذره .....لعنت به این زندگی

    • بدون نام

      عاشق شدم ....اما حیف دیر فهمیدم......وقتی ک دیگه کار از کار گذشته بود،خدا منو ببخشه بخاطر ظلمی ک در حق خودم کردم

    • بدون نام

      کیا مثل من منتظر حشمت عزیزی ملک آبادی بودن

      پاسخ ها

      • بدون نام

        من

      • بدون نام

        من

    • کرمانشاه

      زندگی فرصت ماشدن ازجدایی هاست،زندگی با او مثل یک رویا زیباست.♡

    • بدون نام

      چه جالب من یکیو میشناسم زن بیچاره داشت میمرد شوهرش بیخیال اصلا نبردش بیمارستان.به مردای ایرانی نمیاد این کارا

    • رضا

      پدر و مادرم واقعا عاشق هم بودن 4ماه پیش پدرم فوت کرد مادرم توی این 4ماه کلی پیر شده و روحیه نداره قلبش رو عمل کرده و شب روز گریه میکنه بعد 35سال زندگی مشترک همیشه هر وقت مزاحم(من و داداشام)نداشتن با هم حرف میزدن و پچ پچ میکردن
      ایشالا که خدا همه پدر و مادر ها و عاشق ها رو کنار هم نگه داره

    • مجید‌افشار

      با‌سلام خیلی جالب بود من ی پدر دارم ۷۵ سالشه تا یاد میدم به مامانم میگه میخوام زن بگیرم

      پاسخ ها

      • بدون نام

        تقصیر مامانته که اینقدر بهش رو داده اگه یک بار جلوش در اومده بود خودش را جمع می کرد مرد بی تربیت

    • بدون نام

      مادر و پدر من هیچوقت مثل زوج های امروزی جلوی همه ژست های عاشقانه جلوی دوربین نمیگرفتن و الکی قربون صدقه های درشت نثار هم نمیکردن تا اگر کسی مجرده دلش نخواد ....اما با وجود تفاوت های بی شمارشون سالهاست کنار هم زندگی میکنن ....

    • سجاد

      منم خانمم هم عاشق همیم صبحا میخوام برم سرکار بوسش میکنم میرم، سر
      کارهم که همش فکرم پیششه هر ساعت بهش زنگ میزنم شب تا میرسم خونه
      دوباره بغلش میکنم نوازشش میکنم خانمم دست پختش خیلی خوبه همیشه با غذاهای خوشمزه و لذیذش منو غافلگیر میکنه بالاخره سرتونو در نیارم منو خانمم واقعا عاشق همیم قبل از اینم که ازدواج کنیم دوست بودیم و خداروشکر خیلی شکر میکنیم که بهم رسیدیم

      پاسخ ها

      • نسترن

        تازه ازدواج کردین؟

      • فاطمه

        خوش به سعادتون.

    • ناشناس

      چنین متن هایی به آدم دلگرمی و امید میده. امیدوارم همه ما عشق حقیقی رو تجربه کنیم.

    • بدون نام

      خدایا زندگی عاشقانه را نصیب همۀ بندگانت بکن. آمین

    • سارا

      .

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ⁦☹️⁩

    • فاطمه

      خوش بحالتون .

    • بیتا

      خوش به حال زنت

    • رحیم

      عشق فقط توی قلبای مهربونه

    • رها

      عالی بود.ولی تو این دوروزمونه عشق واقعی وجود نداره همش برا نیاز آقاپسراست .

    • ا

      اوایل عاشق شوهرم بودم هر کاری که ادم واسه عشقش میکنه براش کردم اما اون واسش مهم نبود میگفت عشق دیگه چیه پونزده سال گذشته انقدر پسم زدحالا میگه دوست دارم اما من میگم عشق دیگه چیه

    • دلوین

      خیلی زیبا
      وقشنگ بود

    • بدون نام

      خیلی قشنگ بودن

    • عباس

      خوبن آدم سرگرم میشه

    • پریناز

      عشق خوبه ولی الان همه عشق ها هوس شده.هما پسر های جوان بی فکر الان به دنبال آزار دختر های جوان افتاده اند. لطفا لطفا پاسخ بدید بهم.من خودم عشق داشتم خیلی هم دوستش داشتم اما اون به خاطر هوس منو دوست داشت و به خاطر هوس منو آزار جنسی می داد. منم به خاطر عشقی که بهش داشتم هی هیچی نگفتم....آه...آه...

      پاسخ ها

      • سایمون

        وقتی که خودت همه چیو میدونی چرا اجازه دادی هه متاسفم

    • Fatima

      هیچ چیز به اندازه عشق به ادم قدرت نمیده...........

    • بدون نام

      عشق از آنه مردانه شجاع هست .... ن اینکه به عشقت زنگ بزنی بگی سلام عششقم و در جواب بگه خواهر جون من نامزد شدم مزاحم نشو .... مشترک مورد نظر خاموش میباشد

      پاسخ ها

      • ترک

        گرفتی مارو؟؟؟؟

    • ملینا

      عالی بود

    • sahar

      قشنگ بود

    • الناز

      عالی بود خیلی خوب بود اما غمگین

    • بدون نام

      عشق عاشقی همش الکیه همچین چیزی اصلا وجود نداره ووووجووووودندااااارهه

    • بدون نام

      لعنت به عشقی که بهش نمیرسی و فقط عذاب میکشی

    • ندا

      من از شوهرم دوازده سال بزرگتر هستم شوهرم هفده ساله بود و من بیست ونه ساله بودم که ازدواج کردیم با وجود مخالفتهای بسیار شدید خانواده هامون ما با هم ازدواج کردیم اما خانواده هامون با ما قطع رابطه کردند حالا من و شوهرم بعد هفده سال زندگی صاحب دو دختر پانزده و دوازده ساله هستیم شوهرم میگه سن و سال مهم نیست مهم عشقه نظر من هم مثل شوهرمه ما عاشق همدیگریم من سعی میکنم از نظر زیبایی خودمه تامین کنم ولی شوهرم میگه من عاشقتم برا عشق مهمه

    • عشقم فرزاد

      من ۲۳سالم بود ک ب خاطر بی توجهی های شوهرم تو فضای مجازی عاشق یه پسر شدن نزدیک ب یه سال باهم بودیم ک شوهرم فهمید منو کتکم زد و انداخت بیرون خونه پدرم اونجا منو رسوا کرد و عکسایی ک باهاش گرفته بودم و تو گوشیم نشون خانوادم داد من بهشون گفتم ک دوسش دارم و عاشقشم اما اونا چون متاهل بودم و ترس ازاابرشون منو پس زدن کتکم زدن و......

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج