برچسب جستجو

برچسب: داستان کودکانه

  • تافی، ببر کوچولویی بود که داشت بین شاخ و برگ درخت‌ها بازی می‌کرد. این‌ور می‌دوید، اون‌ور می‌دوید و از روی این درخت به…

    کد خبر: ۱۲۸۳۳ تاریخ انتشار:
  • هاله کوچولو می‌ترسید شب‌ها تنهایی توی اتاق خودش بخوابد، چون هر شب موقع خواب، از زیر تختش صداهای عجیب و غریب می‌شنید.

    کد خبر: ۸۵۸۵ تاریخ انتشار:
  • چند وقت پیش بود که خبر رسید باراک اوباما، رئیس‌جمهور گرفتار آمریکا که در جریان مشکلات اقتصادی شدید، محبوبیتش را از دست…

    کد خبر: ۸۵۸۲ تاریخ انتشار:
  • اسم من تیتو است. من یک خرگوش کوچولو هستم که یک خواهر و برادر دوقلوی کوچولوتر از خودم دارم. اسم خواهر و برادر من تیتی و …

    کد خبر: ۸۵۸۴ تاریخ انتشار:
  • یکی بود یکی نبود. در یک صبح آفتابی، کرمولک کوچولو که دلش خیلی برای خاله‌اش که آن طرف باغچه زندگی می‌کرد تنگ شده بود،…

    کد خبر: ۸۵۸۳ تاریخ انتشار:
  • یکی بود یکی نبود. کرمولک، یک کرم کوچولو بود که با پدرو مادرش در یک باغچه کوچولو در حیاط خانه‌ای زندگی می‌کرد. کرم…

    کد خبر: ۷۸۰۰ تاریخ انتشار:
  • شعر کودکانه

    کد خبر: ۵۴۳۷ تاریخ انتشار:
  • پاتریک هیچ وقت دوست نداشت تکالیف مهدش را انجام دهد. می‌گفت: «این کار خیلی سخت است و من دوست ندارم تکلیف بنویسم، به…

    کد خبر: ۵۴۳۵ تاریخ انتشار:
  • یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، در یک جنگل سرسبز و قشنگ، خانواده قاصدک‌ها روی یک گل قاصدک زندگی می‌کردند.

    کد خبر: ۵۴۳۴ تاریخ انتشار:
  • قصه کودکانه

    کد خبر: ۲۵۱۷ تاریخ انتشار:
  • قصه قديمي كدو قلقله‌زن قصه پيرزني است كه دلتنگ دخترش مي‌شود و شال و كلاه مي‌كند و راهي خانه دخترش مي‌شود.

    کد خبر: ۲۵۱۵ تاریخ انتشار:
  • شب جمعه بود. مارتي با آرامش روي صندلي جلوي تلويزيون نشسته بود و با لذت فيلم مورد علاقه‌اش را تماشا مي‌كرد.

    کد خبر: ۱۱۱۸ تاریخ انتشار:
  • درمزرعه‌اي بزرگ و سرسبز يك گاو و يك الاغ زندگي مي‌كردند. گاو مجبور بود هرروز از صبح زود تا شب كار كند و زمين را شخم…

    کد خبر: ۱۱۱۷ تاریخ انتشار:
  • پيرمردي كشاورز، زمين كوچكي داشت. پيرمرده در زمينش گندم مي‌كاشت. روزي از روزهاي خدا، در يك صبح زيبا، پيرمرده داشت زمين…

    کد خبر: ۱۱۱۵ تاریخ انتشار:
۱