اسم من تیتو است. من یک خرگوش کوچولو هستم که یک خواهر و برادر دوقلوی کوچولوتر از خودم دارم. اسم خواهر و برادر من تیتی و …
اسم من تیتو است. من یک خرگوش کوچولو هستم که یک خواهر و برادر دوقلوی کوچولوتر از خودم دارم. اسم خواهر و برادر من تیتی و …
سالها این وضع ادامه یافت تا اینکه یک روز همسایگان جدیدی در نزدیکی پیرمرد سکنی گزیدند آنها خانواده ی خوشبختی بودند که…
البته پل کاملا واقف بود که پسر چه ارزویی می خواهد بکند" او می خواست ارزو کند که ای کاش او هم یک همچون برادری داشت" اما…
یکی بود یکی نبود. در یک صبح آفتابی، کرمولک کوچولو که دلش خیلی برای خالهاش که آن طرف باغچه زندگی میکرد تنگ شده بود،…
یکی بود یکی نبود. کرمولک، یک کرم کوچولو بود که با پدرو مادرش در یک باغچه کوچولو در حیاط خانهای زندگی میکرد. کرم…
پاتریک هیچ وقت دوست نداشت تکالیف مهدش را انجام دهد. میگفت: «این کار خیلی سخت است و من دوست ندارم تکلیف بنویسم، به…
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، در یک جنگل سرسبز و قشنگ، خانواده قاصدکها روی یک گل قاصدک زندگی میکردند.
فرزند خانوادهای که 5 نسل از راه قلم امرار معاش میکردند، روبهروی ما نشست و از تمام این سالها گفت. خانم گرکانی در…