نقل قول هایی از عجیب ترین فیلمساز دنیا
این ماهنامه در شماره جدید خود به بهانه فیلم «جانگوی آزاد شده» پروندهای را به کوئنتین تارانتینو اختصاص داده است.
مطلبی که می خوانید نقل قولهایی از این کارگردان است.
- وقتی مردم از من میپرسند که آیا مدرسهی فیلمسازی رفتهام. جواب میدهم که «نه، سینما رفتهام»
-البته که بیل را بکش فیلم خشنی است، اما فیلمی از تارنتینو است. کسی که به کنسرت متالیکا میرود از مسئول سالن نمیخواهد که صدای موسیقی را کم کند.
-اگر میخواهید فیلم بسازید، منتظر گرفتن کمک هزینه نمانید، منتظر شرایط ایدهآل نمانید، بروید فیلمتان را بسازید.
-فقط یک لیست از لیست کارگردانهایی که نخل طلا گرفتهاند برجستهتر است: لیست کاگردانهایی که نخل طلا نگرفتهاند.
-من اعتقادی به استفاده از موسیقی به عنوان یک چسب زخم برای کمک به گذر از برخی بخشهای بد ساخته شده یا زمخت فیلم ندارم؛ اگر موسیقی استفاده میشود، باید چیزی به فیلم اضافه کند یا آن را به درجه دیگر ارتقا دهد.
-اگر فیلمساز نمیشدم، منتقد فیلم میشدم. این تنها کار دیگری است که شایستگی انجامش را دارم.
-اگر به اندازه کافی فیلم دوست داشته باشید، میتوانید یک فیلم خوب بسازید.
-از این که برایم قصه تعریف کنند خوشم میآید؛ و عمیقاً اعتقاد دارم که در سینمای آمریکا، این موضوع دارد تبدیل به یک هنر گم شده میشود.
-امیدوارم حداقل تا پانزده سال دیگر فیلم بسازم. نمیخواهم پیرمردی باشم که همینطور فیلم سرهم میکند، برنامهام این است که در آن زمان یک سالن سینما در یک شهر کوچک داشته باشم و مسئولش باشم... یک پیرمرد فیلم باز مجنون.
-بعضیها از اراذل بیآبرو خوششان خواهد آمد، بعضی هم نه. اما من این فیلم را با همه شور و اشتیاقی ساختم که دیگر فیلمهایم را ساختم. البته شاید به استثنای فیلم اولم، که احتمالاً با شور و شوقی ساخته شد که دیگر تجربهاش نخواهم کرد.
-برای من فیلم و موسیقی دست در دست هم هستند؛ وقتی مشغول نوشتن فیلمنامهام، یکی از اولین کارهایم پیدا کردن موسیقی سکانس افتتاحیه است.
-من اعتقادی به نخبهسالاری ندارم. معتقد نیستم که تماشاگر یک آدم ابله است کمهوشتر از من. من خود تماشاگرم.
-«سگهای انباری» هیچوقت قرار نبود فیلم محبوبی برای همه باشد و این را به عنوان انتقاد نمیگویم. فقط میگویم که من این فیلم را برای خودم ساختم و همه آدمهای دیگر هم برای تماشایش دعوت شدهاند.
-از نحوهی نوشتنم راضیام. بهنظرم کارم خوب است، اما هیچوقت واقعاً خودم را نویسنده ندیدهام.... همیشه خودم را فیلمساز دیدهام که چیزهایی برای خودش مینویسد تا بسازد.
-(با مشهور شدن) دیگر دوران رفتن توی مغازهی فروش فیلم و جستوجو در میان فیلمها، نگاه کردن به عناوین فیلمها و تلاش برای پیدا کردن یک وسترن اسپاگتی قدیمی، به سر رسید.
ارسال نظر