اسنپ پی_استیکی داخلی
adexo3
۵۸۶۸۶۷
۵۰۰۶
۵۰۰۶
پ

بررسی روند سیاسی اصلاح‌طلبان از آغاز تا امروز

واژه نقد در ادبیات سیاسی امروز ایران به عنوان توهینی بزرگ قلمداد می‌شود و هرگاه پای از عرصه مدح فراتر می‌رود، انواع و اقسام اتهامات بر منتقد روا می‌شود.

مهرشاد ایمانی در روزنامه قانون نوشت: واژه نقد در ادبیات سیاسی امروز ایران به عنوان توهینی بزرگ قلمداد می‌شود و هرگاه پای از عرصه مدح فراتر می‌رود، انواع و اقسام اتهامات بر منتقد روا می‌شود.
تکلیف با جبهه اصولگرایی و بازخوانی آنان از مفهوم انتقاد مشخص و در طول سال‌های متمادی، شکل برخوردشان با منتقدان بر همگان روشن است و نه‌تنها ایشان نقد را بر نمی‌تابند، که گاه هرگونه تغییر سیاسی و مدنی را توطئه کشورهای خارجی می‌دانند. پس گفتن از آنان و شنیدن حرف‌های تکراری شاید نه دردی از خودشان دوا کند و نه رنجی از مردم بکاهد.
اما اکنون و پس از رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به کابینه ۱۶ميليوني دولت حسن روحانی و با پایان یافتن گمانه‌زنی‌ها می‌توان به بازخوانی روند طی‌شده جریان اصلاحات پرداخت تا نه از شَهد انگبین، سرمست و نه از سردی غوره، دلسرد شویم. از این رو در تحلیل رویکرد سیاسی جریان اصلاحات از آغاز تا اکنون، ذکر چند نکته، مهم به‌نظر می‌رسد.

عدم بازتولید انسانی

جریان اصلاحات همواره از نام نفراتی بهره می‌برد که در اواسط دهه هفتاد به عنوان نیروهای پیرو خط امام(س) خود را در قالب آلترناتیوهای دگراندیش مطرح کردند. کسانی که با طرح مفاهیمی فرای سازندگیِ صرف، سعی در تغییر مزاج سیاسی و فرهنگی توده مردم به طریق بهره‌مندی از تفکر نخبگان اجتماعی داشتند. ایشان که هنوز در دایره خودی‌های نظام محسوب می‌شدند، توانستند با طرح مفاهیم فوق و همراهی نخبگان، نه‌تنها منصب ریاست‌جمهوری را ازآن خود کنند که اکثریت مطلق کرسی‌های مجلس ششم را هم به‌دست آورند.
بي‌شك آن افراد و ایده‌های‌شان آن‌قدر حایز جذابیت سیاسی و اجتماعی بودند که تا سال‌ها هیچ‌گروهی یارای مقابل مفهومی با جریان موسوم به اصلاحات را نداشت. از این‌رو می‌توان برای اصلاح‌طلبان، این دوران را که هم از حیث قدرت اجرایی و قانونگذاری و هم از نظر پذیرش عمومی در حالتی استثنايی بودند، دورانی طلایی و بی‌تکرار دانست.
اما مشکل از آنجایی رقم‌خورد که با سرآمدن دو دوره پی‌درپیِ ریاست‌جمهوری و پیدایی نیروهای جدید اصولگرا، جبهه اصلاحات نه‌تنها خود را در بستر زمان، بروز نکرد که هیچ‌وحدت سیاسی نيز در میان‌شان وجود نداشت. پس از یک سو، نبودِ انسجام سیاسی و از سویی دیگر با رویکرد سلبیِ دولت نهم، ایشان آرام‌آرام از دایره خودی‌ها خارج شدند. اوج ماجرا به انتخابات ریاست‌جمهوری سال88 برمی‌گردد که نیروهای اصلاح‌طلب به‌طور کامل از عرصه سیاسی کنار گذاشته شدند و دیگر تمامی مجاری قدرت را بر خود بسته دیدند.
حال سوال مطرح شده این است که جریانی که خود را مولد اندیشه سیاسی در دودهه اخیر می‌داند، چگونه در طول مدت‌زمانی طولانی نتوانست افرادی با خط فکری خود را به آحاد مردم معرفی کند تا ایشان با سابقه «پاک سیاسی» بتوانند در انتخابات‌های مختلف حضوری موثر ایفا کنند؟
به طور حتم سابقه پاک سیاسی از دو دیدگاه اصلاح‌طلبی و اصولگرایی متفاوت است اما ضرورت داشت که جبهه اصلاحات با بازتولید نیروهای موثر جدید و با درنظرداشتن مختصات فکری آنان که اختیار ردصلاحیت را در دست داشتند، خود را از مهلکه ردصلاحیت و انزوا می‌رهاند. نه‌تنها این مهم پدید نیامد که اصلاح‌طلبان هنوز و بی‌دریغ، کسانی را به‌عنوان مهم‌ترین نیروهای اصلاحات معرفی می‌کنند که از پیش، ردصلاحیت‌ یا توفیق‌نیافتن‌شان در اخذ رای اعتماد مشخص است.
از سوی دیگر در برهه کنونی، عدم بازتولید نیروهای انسانی، دولت فعلی را که در ظاهر، سمت‌وسوی اصلاح‌طلبانه نیز دارد ، مجبور به تغییر مفاهیم خود و معرفی وزرای اصولگرا کرده است.

جبهه‌گرایی به‌جای تحزب

نبود افراد کارآمد جدید و مغضوب‌بودن اصلاح‌طلبان شناخته‌شده باعث شد این جریان، کارکرد حزبی خود را از دست بدهد و تنها در چارچوب یک‌جبهه، فعالیت کند. بي‌شك فعالیت حزبی، ارتباط مستقیم با قدرت حاکمه سیاسی ندارد. در واقع رابطه تحزب و قدرت فائقه، یک عموم‌وخصوص‌من‌وجه است که گاهی با يكديگر همپوشانی دارند و گاهی نیز در مسیری جدای از یکدیگر حرکت می‌کنند.

تحزب در جبهه اصلاحات، در طول سال‌های اخیر تنها به یک‌تریبون تبلیغاتی، پیش از هر انتخابات بدل شد و در شاکله حزبی این جریان، نه ساختار منسجم حزبی و نه ایده‌پردازی‌های نوین وجود داشت. بر این مبنا وقتی که یک‌گروه سیاسی تنها در قالب یک‌جبهه فعالیت می‌کند و احزاب زیرمجموعه‌اش کارکرد خود را از دست می‌دهند، نظراتش پراکنده و گاهی متفاوت می‌شود و همواره با استعانت از اندوخته‌های گذشته در هر انتخابات، افرادی را معرفی می‌کند و آنان نیز با ردصلاحیت مواجه می‌شوند.
در حالی که اگر فعالیت منطقی و البته قانونیِ حزبی در میان باشد، در واقع خودِ آن حزب به‌عنوان یک‌فیلتر سیاسی عمل می‌کند تا بتواند افرادي محدود اما با اطمینان از حصول تاییدصلاحیت‌شان را به شورای نگهبان معرفی کند که در این صورت، هم از بروکراسی اداری شورای نگهبان کم می‌شود و هم به علت در نظرداشتن سابقه سیاسی افراد معرفی شده، اگر نهاد مذکور ایشان را ردصلاحیت کند، آن حزب با دلایل مشخص می‌تواند دست‌کم در قبال عموم مردم، پاسخی درخور ارائه دهد و به‌طور مستند و قانونی، نسبت به شورای نگهبان اعتراض خود را ابراز دارد. در واقع تحزب در ایران و به خصوص در جریان اصلاحات هیچ‌کارکرد عملی ندارد و تنها از آن به عنوان یک وسیله انتخاباتی استفاده می‌شود.

سیاست زدگی

هنگامی که یک جناح، نه بازتولید انسانی درستی داشته است و نه در حوزه کارکرد حزبی فعالیت مناسبی کرده است، دچار یک‌سیاست زدگی مفرط می‌شود. به‌ گونه‌اي که بسیاری از اقوال این سال‌ها که شاید بدون هیچ هماهنگی درخوری با بدنه جریان اصلاح‌طلبی اظهار شد، هزینه‌های سیاسی سنگینی نه تنها برای اصلاحات که برای آحاد مردم در پی داشت.

رای سلبی

معضل دیگر جریان اصلاحات، کسب رای سلبی است. البته برخی از ساده‌انگاران این جریان، صرفِ رای بالا را نشان پیروزی می‌دانند در صورتی که در یک‌نظام دموکراتیک، رای‌های ایجابی و نه سلبی معیار توسعه سیاسی است. در واقع رای مردم به لیست‌های انتخاباتی اصلاح‌طلبان، تنها برای ممانعت از ورود نیروهای افراطی به عرصه اجرایی و تقنینی کشور است.
یعنی اگر نیروهای جریان اصولگرایی به‌میزان فعلی مطرود جامعه نبودند یا اعمال خارج از عرف و منطق انجام نمی‌دادند، معلوم نبود که افراد لیست اصلاحات موفق به اخذ رای بشوند یا خیر. شاید اصلاحات می‌توانست با تولید نیروهای آموزش‌دیده سیاسی و بالابردن قدرت حزب‌گرایی خود در مواجهه با خواسته‌های عمومی، تنها به نفی رقیب نپردازد و با برنامه هایی اجرایی به تحکیم جایگاه خود مباردت کند. این مهم در طول دو دهه اخیر هیچ‌گاه پدید نیامد و همین موضوع سبب شد تا اصلاحات در انزوای فکری قرار گیرد و تنها امیدش به نقد بلاهت‌های جبهه رقیب باشد.

به‌هر روی، ایرادات وارده به جریان اصلاحات تنها به سیر این جبهه سیاسی است و کسی در ثمرات نهضت دوم‌خرداد تردیدی ندارد زیرا از قضا، همان نهضت نیز به علت پیدایی نیروهای جدید سیاسی رخ داد.
دوم‌خرداد بسیاری از تابوهای ایدئولوژیک پوسیده را درهم شکست و توانست برای جامعه، امیدی سرشار را ایجاد کند. ازاین‌رو نفی آن رخداد تاریخی، وجهی از اِعراب ندارد اما روند طی‌شده از سال ۷۶ تا ۹۶ محل بحث است؛ به گونه‌اي که اکنون تنها تندیسی از جنبش دوم‌خرداد باقی مانده است. همین علت نیز قدرت انتخاب وزاری شایسته برای رییس جمهور را کاهش داد. حسن روحانی گرچه چندان اصلاح‌طلب اصیلی نیست اما بدون تردید اگر دستش برای انتخاب باز بود، کابینه‌ای متفاوت از آنچه اکنون می‌بینیم، پدید می‌آمد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج