نخست وزیری، قدرت دموکراتیک را کم میکند
نجفقلی حبیبی معتقد است: ما به نظام حزبی در کشور احتیاج داریم. همانطور که تجربههای بشری نشان میدهد. نظام حزبی قدرتمند و سراسری باید باشد که وقتی حزبی اکثریت آرا را به دست آورد، بتواند آنچه وظیفهاش است انجام دهد. الان شش نفر دور هم جمع میشوند و حزب تشکیل میدهند در حالیکه به این حزب نمیگویند.درباره مباحثی که برای نظام پارلمانی مطرح شده با او صحبت کردیم.
وب سایت اصولگرای مثلث آنلاین: نجفقلی حبیبی معتقد است: ما به نظام حزبی در کشور احتیاج داریم. همانطور که تجربههای بشری نشان میدهد. نظام حزبی قدرتمند و سراسری باید باشد که وقتی حزبی اکثریت آرا را به دست آورد، بتواند آنچه وظیفهاش است انجام دهد. الان شش نفر دور هم جمع میشوند و حزب تشکیل میدهند در حالیکه به این حزب نمیگویند.درباره مباحثی که برای نظام پارلمانی مطرح شده با او صحبت کردیم.
اخیرا بحث تبدیل نظام جمهوری اسلامی از ریاستی به پارلمانی مطرح شده است. سال۹۰ مقام معظم رهبری در سفرشان به کرمانشاه فرمودند: «اگر یک روزی در آیندههای دور احساس بشود که به جای نظام ریاستی مثلا نظام پارلمانی مطلوب است هیچ اشکالی ندارد.» اخیرا آقای یوسفیانملا رئیس کمیسیون آییننامه داخلی مجلس گفت «نمایندگان میخواهند نامهای را خدمت مقام معظم رهبری بنویسند و تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی را تقاضا کنند.» البته سه، چهار ماه پیش هم آقای لاریجانی مطرح کرد که اداره کشور با نظام پارلمانی بهتر انجام میپذیرد. شما سال ۶۸ عضو شورای بازنگری در قانون اساسی بودید آن زمان چه اتفاقی افتاد که تصمیمگیری شد نظام جمهوری اسلامی از پارلمانی به نظام ریاستی تغییر کند؟
طبق قانون اساسی اصل ۱۷۷، «بازنگری در قانوناساسی ایران به این ترتیب است که رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام طی حکمی خطاب به رئیسجمهور موارد اصلاح و تتمیم قانون اساسی را به شورای بازنگری قانون اساسی با ترکیب اعضای شورای نگهبان، روسای قوای سهگانه، اعضای ثابت مجمع تشخیص مصلحت نظام، ۵ نفر از اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۰ نفر به انتخاب رهبری، سه نفر از هیات وزیران، سه نفر از قوه قضائیه، ۱۰ نفر از نمایندگان مجلس، سه نفر از دانشگاهیان پیشنهاد میکند. شیوه کار و کیفیت انتخاب و شرایط آن را قانون معین میکند. مصوبات شورا پس از تایید و امضای مقام رهبری باید از طریق مراجعه به آراء عمومی به تصویب اکثریت مطلق شرکتکنندگان در همهپرسی برسد. رعایت ذیل اصل پنجاه و نهم در مورد همهپرسی «بازنگری در قانون اساسی» لازم نیست. محتوای اصول مربوط به اسلامیبودن نظام و ابتنای تمامی قوانین و مقررات براساس موازین اسلامی و پایههای ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوریبودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره امور کشور با اتکاء به آرایعمومی و دین
و مذهب رسمی ایران تغییرناپذیر است. اصل یکصد و هفتاد و هفتم به موجب اصلاحاتی که در سال ۱۳۶۸ نسبت به قانون اساسی صورت گرفته، به این قانون الحاق شده است.» در قانون اساسی اول اصلا هیچ اصلی وجود نداشت که به استناد آن بتوان تغییر قانون اساسی را انجام داد
حالا لابد آقایان نماینده میخواهند با رعایت اصل ۱۷۷ قانون اساسی نامهای به رهبر معظم انقلاب بنویسند و تقاضا کنند این اصل قانون اساسی به اجرا در آید. خیلی خب، اشکالی ندارد. مقام معظم رهبری هم فرمودند: «براساس آنچه در قانون اساسی تعیین شده، میتوان نسبت به تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی فکر کرد». پس اینکه بخواهند بازنگری در قانون اساسی انجام شود، مطابق خود قانون اساسی هیچ اشکالی ندارد. منتها نمایندگان مجلس سال ۶۸ را یکبار به یاد بیاورند و ببینند که الان چه اتفاقی افتاد که دوباره عدهای دنبال این هستند که نظام جمهوری اسلامی از ریاستی به پارلمانی برگردد. پیشگامان اداره سیاست کشور در اوایل انقلاب اسلامی تصمیم گرفتند قدرت حاکمیت را به نحوی تقسیم کنند که از بازگشت دیکتاتوری به کشور جلوگیری شود. اداره امور کشور در بسیاری نهادها به صورت شورایی بود. در مجموع سال ۶۸ توافق بر این شد که نظام اینطوری باشد که الان هست.
مشکل جایگاه نخستوزیر چه بود که از قوه مجریه حذف شد. چرا آن موقع جایگاه رئیسجمهور را برنداشتند؟
یک راه پیشنهادی همین بود و عدهای میگفتند که وقتی نخستوزیر هست و مجلس هم هست جایگاه رئیسجمهور حذف شود و نخستوزیر بماند چون جایگاه رئیسجمهور تا حدودی جنبه تشریفات داشت. اما وقتی نخستوزیر است، جایگاه انتخابیاش چگونه باید باشد؟ الان در انگلیس و دیگر کشورهایی که نظام پارلمانی دارند نخستوزیر همه کاره است و پارلمان با انتخاب نخستوزیر موقعیت خاصی دارد اما گاهی نخستوزیر پارلمان را منحل میکند. اینها از جمله مواردی بود که سال ۶۸ مورد بررسی قرار گرفت و نظر جمع این بود که نباید چنین اتفاقی بیفتد یعنی کسی قادر باشد که بتواند پارلمان را منحل کند، این خیلی مهم بود. بر همین اساس بعد گفتند چرا واسطهها را برنداریم؟ رهبری هست، رئیسجمهور هم قدرتمند شود، دولت تشکیل دهد و نخستوزیر نباشد. در عین حال اینکه رئیسجمهور، رئیس دولت شود میتوانست مقداری از ظهور دیکتاتوری جلوگیری کند چون دوره ریاستجمهوری چهار ساله بود. هدف این بود که مجلس را باید مقتدر نگه داشت چون نمایندگان مستقیم با رای ملت انتخاب میشوند، رئیسجمهور را هم باید مقتدر نگه داشت چون با رای مستقیم مردم انتخاب میشود بنابراین بسیاری کارها را به او سپردند.
البته وقتی جایگاه معاون اول برای رئیسجمهور در نظر گرفته شد عملا او کار نخستوزیر را انجام میدهد.
شما در سال ۶۸ به تجربههای جهانی رجوع کردید تا ببینید برای اصلاح قانون اساسی مدل پارلمانی بهتر است یا مدل ریاستی؟
بله بررسیهایی انجام شد. بحث این بود که ما نمیخواهیم مجلس را که مستقیم با رای مردم انتخاب میشود، تضعیف کنیم و نباید رئیس دولت اجازه انحلال مجلس را داشته باشد بنابراین حفظ جایگاه و اقتدار مجلس برای کشور مهم بود.
آیا قبول دارید بعد از آنکه نظام از مدل پارلمانی به سمت ریاستی آمد، جایگاه مجلس خودبهخود تنزل یافت. چون اصلا دیگر رئیس دولت را انتخاب نمیکرد.
خیر، این نمایندگان مجلس بودند که جایگاه خود را تضعیف کردند. ما از اول گرفتار این بودیم که نمایندگان مجلس چنان که باید کار نمایندگی خود را انجام نمیدادند بلکه در مناطق و حوزه انتخابیهشان دنبال مدرسه، آب، تلفن، برق و جاده بودند، در حالی که این کار نماینده مجلس نیست و کار نماینده مجلس قانونگذاری است و نظارت بر مسئولان عالی کشور است تا آنها کار خود را درست انجام دهند اما اصل وظیفه نمایندگی از اول در درجه چندم قرار گرفت. البته از قبل انقلاب مردم عادت کرده بودند که امکانات را از نمایندهشان بخواهند. مراجعان مردمی میآمدند و به نماینده میگفتند «ما آب نداریم، مدرسه نداریم، دانشگاه نداریم، جاده نداریم، پل نداریم و...» در واقع پیگیری کارهای جزیی اجرایی را برای نماینده تراشیدند و از کار اصلی خودش بازماند. در نتیجه جایگاه تنزل یافت والا اصلاح قانون اساسی این اتفاق را رقم نزد. در قانون اساسی اختیارات نمایندگان کلان است. درواقع من نمیدانم امروز آقایان نمایندهای که بازگشت به نظام پارلمانی را مطرح میکنند، دنبال چه هستند.
به نظر شما ما زیرساختهای نظام پارلمانی را داریم؟
قطعا نداریم. ما به نظام حزبی در کشور احتیاج داریم. همانطور که تجربههای بشری نشان میدهد. نظام حزبی قدرتمند و سراسری باید باشد که وقتی حزبی اکثریت آرا را به دست آورد، بتواند آنچه وظیفهاش است انجام دهد. الان شش نفر دور هم جمع میشوند و حزب تشکیل میدهند در حالیکه به این حزب نمیگویند. من دهها بار در ۵، ۶ سال گذشته عرض کردم که ما به چند حزب بزرگ در کشور احتیاج داریم، اما متاسفانه هیچ علاقهای نشان داده نمیشود. حتی وقتی حزبهای سراسری شروع به فعالیت میکنند، هزار نوع دردسر برایشان درست میشود.
بین اعضای خودشان بعد از یک مدت چنددستگی به وجود میآید، اتفاقی که در حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دهه شصت افتاد و تعطیل شدند.
آدمهایی که قبل از انقلاب رنجها را چشیده بودند، بعد از انقلاب میفهمیدند که بدون حزب قدرتمند نمیتوان کشور را اداره کرد اما بعدا دیگران آمدند، دخالت کردند و کار خراب شد والا تا زمانی مسئولان حزب جمهوری اسلامی دید کلان ملی داشتند وضعیت خوب بود اما بعد عدهای به میدان آمدند و شروع به کشمکشهای اقتصادی کردند، امام هم فرمودند حالا که اینطوری است فتیله حزب را پایین بکشید. ما باید تفکرمان را عوض کنیم. عدهای وارد شوند که واقعا سیاستمدار هستند و میخواهند مملکت را اداره کنند نه اینکه خودشان را مطرح کنند. بالاخره اگر حزبهای بزرگ به مسائل کلان بپردازند نه به مسائل محلی، اختلافات کم میشود. ما الان خودمان را به اختلافات محلی گرفتار کردهایم که مثلا این میگوید دانشگاه باید در شهر ما باشد و دیگری هم همین خواسته را دارد.
یک ایده برای طرح نظام پارلمانی، ضددیکتاتوری بودن آن است.
آن رفتارها برای این بود که پارلمان وظیفهاش را انجام نداد. مجلس در قانون اساسی ما اختیارات زیادی دارد. نماینده مجلس وقتی خودش را به مسائل کوچکی نظیر مدرسهسازی در فلان روستای کوچک گرفتار میکند، مجبور است که از دولت درخواست کمک کند تا برایش کارهایی انجام دهد. در واقع مدیون دولت میشود، وقتی مدیون شد دیگر نمیتواند کار اصلی خودش را پیگیری کند. آقایان نماینده به جای اینکه تلاش کنند تا نظام را از ریاستی به پارلمانی تغییر دهند که البته خیلی کار سختی است و معلوم نیست عاقبتش هم چه بشود چون شاید اصلا ما را بیشتر به سمت دیکتاتوری ببرد، تلاش کنند به وظایف اصلی خودشان که در قانون اساسی آمده است، بپردازند.
آیا این مجلس میتواند کارکردهای نظام پارلمانی را به اجرا درآورد یا باید به سمت دومجلسی برویم چون مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شد تا مجلس دوم باشد اما هیچگاه نتوانست آن نقش را ایفا کند.
خیر، اساسا در قانون اساسی این بود که مجمع تشخیص مصلحت نظام علاوه بر تشخیص مصلحت در موارد اختلاف مجلس و شورای نگهبان، به رهبری در اموری که به آن برای مشورت ارجاع میدهند نظر مشورتی بدهد و کمک کند. قانون اساسی برای رهبری اختیاراتی قائل است، برای اینکه رهبری بتواند آن اختیارات را درست به اجرا درآورند، مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شد تا رهبری در مسائل کلان از آن نظر مشورتی بخواهند.
یعنی در کل نظام پارلمانی نیاز به دو مجلس دارد یا خیر؟
من فکر نمیکنم لازم داشته باشد. عقیدهام این است که ما یک مجلس داشته باشیم که کارش را خوب انجام بدهد کافی است. طبق قانون اساسی ما مجلسی میخواهیم که هم قانونگذاری و هم نظارت کند پس همین کافی است اما باید کارش را درست انجام دهد. وقتی مجلس درست به وظایفش عمل نمیکند سر مسائل صوری و جزیی دعوا پیش میآید. مطابق قانون اساسی که الحمدلله امروزه به مرحله عمل رسیده است ما شورای شهر و روستا و... داریم باید کارهای محلی از طریق آن شوراها پیگیری و انجام شود مردم باید یاد بگیرند و از اعضای شورای شهر یا دهیاری امور خود را پیگیری کنند. اگر اختیارات شورای شهر کم است، نمایندگان محترم مجلس میتوانند قانون را اصلاح کنند به شوراهای شهر و روستا اختیارات بیشتری بدهند. هماکنون بسیاری از زمان و وقت نمایندگان صرف مسائلی میشود که مردم باید از شورای شهر یا شورای روستا پیگیری کنند. حالا آقایان نماینده توجه به این را رها کردند دنبال کار دیگری هستند. بالاخره رئیسجمهور وظایفی دارد و کارهایی میکند. نباید او را تضعیف کرد. وقتی حزب قوی و سراسری نداریم، اگر رئیسجمهور نباشد ۲۹۰ نماینده مجلس هر کدام برای خود رئیسجمهور میشوند، یعنی با
۲۹۰ رئیسجمهور مواجه خواهیم بود. آخرش این مسیر چه میشود؟ مگر اینکه مثل سایر کشورهای دنیا باید مجلس حزبی داشته باشیم تا حزب اکثریت دولت را در دست گیرد و اداره کند یا اگر حزبی نتوانست اکثریت کرسیها را به دست آورد با احزاب دیگر ائتلاف کند و دولت ائتلافی تشکیل دهد. آقایانی که از نظام پارلمانی صحبت میکنند هیچ کدام حاضر نیستند حزب بزرگ تشکیل دهند. هرکسی میخواهد برای خودش یک حزب تأسیس کند و یک یدبیضایی داشته باشد. اگر واقعا نظام پارلمانی را میخواهند نخست احزاب بزرگ تشکیل دهند و دوم شوراهای شهر و روستا را بسیار تقویت کنند تا مردم مسائل خود را از طریق شوراها پیگیری کنند چون نماینده مجلس نباید مدرسه و جاده بسازد. این کارها، کار شورای شهر است.
به نظر شما به مصلحت کشور است که به نظام پارلمانی برگردیم یعنی نخستوزیر رئیس دولت شود؟
دوباره چند تا واسطه در حکومت میشود یعنی مثل همان اول که داشتیم.
اما برخی معتقدند اداره کشور در قالب نظام پارلمانی کمی راحتتر است. الان هیچ کس سوی استیضاح رئیسجمهور نمیرود چون میگویند به مصلحت نیست.
وقتی قانون ملاک باشد دیگر مصلحت مطرح نیست. اگر دیدند رئیسجمهور وظایفش را انجام نمیدهد از او سوال کنند. ما این موضوع را شخصی میکنیم، درحالی که شخصی نیست. رئیسجمهور وظایفی دارد و اگر وظایفش را به خوبی انجام نداد، قانون اساسی اجازه طرح سوال داده است.
مثلا از آقای احمدینژاد سوال شد اما هیچ فایدهای نداشت.
خود نمایندگان آن زمان شأن نمایندگیشان را از دست دادند که احمدینژاد بیاید و بر آنها حکومت کند. احمدینژاد صاف آمد و جلوی نمایندگان گفت برنامه چهارم را قبول ندارم. اما هیچکس چیزی به او نگفت. همه ساکت شدند.
اما اگر نخستوزیر بگوید برنامه توسعه را قبول ندارم یا اجرا نمیکنم، راحتتر میشود استیضاحش کرد.
چه فرقی میکند؟ وقتی شما قدرت را به هر کسی دادید، اسم و عنوانش مهم نیست. همین جمله مصلحت نیست استیضاحش کنیم بیان میشود فرقی نمیکند رئیسجمهور باشد یا نخستوزیر. اگر بگویند رئیسجمهور است و مردم او را مستقیم انتخاب کردهاند، بنابراین صحیح نیست که شأنش را پایین بیاورم، نخستوزیر هم با همان جایگاه همان وضعیت را دارد. گرچه نخستوزیر منتخب مردم نیست ولی مردم نمایندگان را انتخاب کردند یعنی با واسطه در انتخاب نخستوزیر نیز نقش داشتند. اتفاقا شاید این استدلال آنجا بیشتر پذیرفته شود چون ممکن است استدلال کنند که خودمان انتخاب کردهایم درست نیست رای خودمان را زیر پا بگذاریم
در مجموع به نظر شما تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی چه فقط نخستوزیر باشد و چه نخستوزیر و رئیسجمهور، جوابگوی حل مشکلات موجود کشور نیست؟
من اصلا اینها را یکجور داستان سیاسی میدانم چون ما یک مرتبه نظام پارلمانی را تجربه کردیم دوباره میخواهیم به آن روال برگردیم.
شما اگر به آن سال برگردید این کار را میکنید؟ یعنی نخستوزیر را دوباره برمیدارید؟
خیر، برای چه دوباره به عقب برگردیم؟ آن موقع به این نتیجه رسیدند جایگاه واسطه را در حاکمیت برای جلوگیری از تشریفات اداری حذف کنند.
پس به نظر شما نمایندگان مجلس به جای آنکه بخواهند به سمت تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی بروند، باید برای تقویت جایگاه مجلس تلاش کنند؟
بله، من عرض میکنم خود مجلس را تقویت کنند. یعنی کوشش کنند بهعنوان نماینده، وظایف نمایندگیشان را انجام دهند، یعنی قانونگذاری و نظارت بر اجرای آن در همه شئون کشور، نه اینکه دنبال درست کردن راه و جاده باشند. این کار شورای شهر و ده است. نمایندگان باید به مردم عادت دهند که چه مواردی را از شوراها و چه مواردی را از نمایندگان مجلس بخواهند. اگر قوانین شورای شهر و شورای روستا کم ضعف دارد، نمایندگان بزرگوار بنشینند و آن قوانین را تکمیل کنند. ما نباید راهی را برویم که خدای ناکرده دوباره ما را به استبداد بکشاند.
یعنی شما میگویید برگرداندن نظام ریاستی به پارلمانی از قدرت دموکراتیک نظام کم میکند.
بله، قضیه به این سادگی نیست در جریان عمل اتفاقاتی میافتد که قدرت دموکراتیک نظام را کم میکند.
یعنی جمهوریت نظام را نسبت به اول انقلاب کاهش میدهد؟
بله، کاهش میدهد. چون الان وضع ما با اول انقلاب فرق کرده است. الان مسائل دیگری آمده است. الحمدلله این همه سال تجربه کردیم و ۱۲ تا دولت و چند تا مجلس تشکیل دادیم. بعد هم ما امکاناتی که الان داریم خیلی بالاست. ما الان شورای شهر و روستا و سایر شوراها را در اختیار داریم که میتوانیم از طریق آنها وارد عمل شویم. نماینده بزرگوار باید وظیفه اصلیاش را در مجلس دنبال کند، آن وقت مساله حل است. آقای احمدینژاد آمد و گفت برنامه چهارم را قبول ندارم چرا سکوت کردند؟ مشکل اینجا است برویم این مشکل را حل کنیم. به نظرم قانون اساسی ما الان خیلی محکم است و برای مردم ما هم جا افتاده یعنی الان تکلیف روشن است.
معتقدم الان همین را باید مراقبت کرد تا خوب انجام شود. یعنی اختیارات هر نهادی را یکبار دیگر گوشزد و تکلیف را برایشان روشن کنیم که به آن تکلیف عمل کنند و بدانند در صورت عمل نکردن به تکلیف طبق قانون اساسی بازخواست میشوند. نوع برخورد با مسئولان همه دستگاهها نیز اگر تخلفی کنند در قانون اساسی آمده است بنابراین مجلس باید نظارت و کنترل داشته باشد.
تمام اتفاقاتی که زمان احمدینژاد در کشور افتاد را مرور کنند آیا یکبار آقایان نماینده مجلس خواستند از دیوان محاسبات که پیگیری کند و تفریغ بودجه را دهد، اگر داد و دیدند از قانون انحراف دارد چرا برخورد نکردند. آیا از طریق وزیر دادگستری پیگیری کردند تا ببینند نظر سازمان بازرسی کل کشور چیست؟ حالا بعد از سالها آمدهاند و از تخلفات آن زمان سخن میگویند. من میگویم نمایندگان بزرگوار هرچقدر توان دارند، مصروف آن کنند تا وظیفهشان را بهعنوان نماینده انجام دهند و هر مسئولی تخلفی از قانون مرتکب شد طبق قانون اساسی با متخلف برخورد کنند. تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی مشکلی را حل نمیکند.
نظر کاربران
اتفاقانخست وزیری پایه واساس کشوررامستحکم میکندزیرارییس جمهورتنهانیست به دودلیل؛؛اول آنکه اعلم ؛یاارگانی نمیتواندتصمیمات نادرست خودراتحمیل کنددوم آنکه رییس جمهوریک گرداننده تنهاست که میتواندبه کمک نخست وزیرداخل وخارج راکنترل کنندبدون آنکه بتوانددرکارآنهامداخله یاتصمیم اشتباهی راتحمیل کندوهرلحظه میتوانندهم رییس جمهورهم نخست وزیرقانون اساسی راکنترل یاتغییردهند