ناگفته های دیدار امام خمینی با فوتبالیست ها
اين روايتي است از يک ديدار به يادماندني. روزي که فوتباليستها به ديدار امام (ره) رفتند. ديداري که ابتدا قرار بود تنها ملاقات بازيکنان تيم شاهين باشد با حضرت امام اما بعد با حضور همه ستارههاي آن سالهاي فوتبال ايران همراه شد.
ملاقات فوتباليستها با حضرت امام بود که حاصلش جمله به يادماندني «من ورزشکار نيستم اما ورزشکاران را دوست دارم» شد. اما آن ديدار چگونه شکل گرفت ؛«سال ۵۹ بود که در بازيهاي قهرماني تهران ششم شديم. من آن سالها مسئول تيم شاهين و مربي اش بودم. بچههاي تيم از من ميخواستند که به ديدار حضرت امام برويم. با دفتر حاج سيد احمد آقا تماس گرفتم و تقاضاي ملاقات با حضرت را مطرح کردم. حاج احمد آقا از من پرسيدند چندم شديد؟ گفتم ششم ؛ گفتند برويد هر وقت که اول شديد بياييد! »
رحيمي و تيمش بايد از آن لحظه تلاش ميکردند تا قهرمان شوند ؛« آن فصل نميداني به چه آب و آتشي زديم تا توانستيم قهرمان جام حذفي شويم. همه تيمها را برديم . از استقلال گرفته تا پرسپوليس. قهرمان که شديم زنگ زدم به دفتر امام . اين بار ديگر قرار ملاقات مان جور شد. براي ۲۰ روز بعد به حضور پذيرفتندمان. اولش قرار بود تنها بازيکنان شاهين در اين ديدار باشند اما...» شاهينيها تيمي مکتبي داشتند. تيمي که بازماندگان دکتر اکرامي بودند. تيم بچه ارزشيهاي قبل انقلاب . تيمي که به حکم رژيم تعطيل شده بود و ملاقات شاگردان مکتبي بعد از انقلابش با امام ميتوانست ديداري بسته باشد اما به يکباره در روزهايي که فوتبال از سوي بسياري از گروههاي تندروي اوايل انقلاب ورزشي غربي و مصداق تهاجم فرهنگي لقب گرفته بود، ماهيت اين ديدار تغيير کرد و همه قهرمانان ملي فوتبال فرصت ديدار در جماران را بدست آوردند. رحيمي در اين باره ميگويد:« وقتي قرار ملاقات هماهنگ شد، تصميم بر اين شد تا بازيکنان استقلال، پرسپوليس و بچههاي تيم منتخب تهران که قهرمان جام آقاخان در هند شده بودند و کلا ديگر ستارههاي آن روزهاي فوتبال مان هم همراه بچههاي شاهين بيايند. همه صبح زود در ورودي جماران قرار گذاشتيم و رفتيم به ديدار حضرت امام (ره) .اول من چند دقيقه اي براي حضرت امام گزارشي درباره فوتبال ارائه کردم و بعد ايشان براي مان سخنراني کردند. جمله معروف « من ورزشکار نيستم اما ورزشکاران را دوست دارم» همان جا از سوي ايشان بيان شد. »
اين ديدار رسما به فوتبال ايراني وجاهت بخشيد. فوتبال روزهاي سخت انتقاد را سپري کرد . چندي پيش بود که علي جباري ستاره آن سالهاي فوتبال ايران به خبرآنلاين گفته بود، روزهاي نخست انقلاب به ماها که ستارههاي تيمهاي تاج و پرسپوليس بوديم، بدترين تهمتها را ميزدند. روزهاي سختي را زير سايه اتهام گذرانديم اما وقتي حضرت امام ما را به حضور پذيرفتند، نگاه مردم به فوتبال عوض شد و توانستيم بحران مشروعيت مان را پشت سر بگذاريم. رحيمي در اين باره هم ميگويد:« آن ديدار يک سرآغاز شد براي فوتبال انقلابي . فشارها از روي فوتبال برداشته شد. حاج سيد احمد آقا چون خودشان يک ورزشکار و البته يک فوتباليست بودند با ديد وسيع شان، اين حرکت را طراحي کردند. خيلي از بچهها، آن سالها مهجور مانده بودند. اما وقتي عالي ترين مقام کشور گروهي از قهرمانان ملي را به حضور پذيرفتند و از علاقهشان به ورزشکاران گفتند ديگر خيلي از سدهاي پيش روي ورزش برداشته شد. ديگر فوتبال و ورزش ايران توانست در آن فضاي هيجاني به مسير موفقيت بيفتد.»
کاظم رحيمي در حرفهايش مدام از نقش سيد احمد آقا ميگويد . از فرزند برومند امام راحل که خود هم فوتبال بازي ميکرده؛« بگذار برايت قصه آشناييام با سيد احمد آقا را بگويم...» و به يکباره ميرود به سالهاي دهه ۳۰، به شهرستان قم و مدرسه صنيع الدوله؛« من دبستانم را ميرفتم مدرسه صنيع الدوله، همبازي ام مرحوم علي آقاي هاشمي بود. با هم فوتبال بازي ميکرديم. اين بنده خدا مدام به من ميباخت. ما حسابي با هم کري داشتيم. يک روز که ديد حريفم نميشود، يکي از همکلاسيهايش را با خود آورد تا با من مسابقه بدهد، پسري که ميرفت دبستان اوحدي. او چپ پا بود و فوتبالش حرف نداشت. زمين خاکي نزديک خانه مان و يک مسابقه فوتبال شد آغاز آشنايي ما با سيد احمد آقاي بزرگ. اين دوستي که تا روزهاي آخر حيات ايشان ادامه داشت و هميشه يکي از بزرگترين افتخارات زندگيام آشنايي با بيت حضرت امام بوده است.»
سيد احمد خميني، يکي از چهرههاي برجسته انقلاب اسلامي که روزهاي پاياني هر سال روزهاي بيماري و وفات ايشان را براي دوستداران بيشمارش تداعي ميکند غير از دانش سياسي و فقهي بالاي شان فوتباليستي قابل بوده؛«ما علاقمند به شاهين بوديم. شاهين تيمي مکتبي بود و ما در قم در شاهين اين شهر بازي ميکرديم. مکتب شاهين به وجوه پهلواني بيش از قهرماني اهميت ميداد و ما در قم براي اين تيم بازي ميکرديم. حتي يادم هست که بعضي از بازيهاي تيم اصلي يعني شاهين تهران را به ورزشگاه شيرودي ميآمديم. حتي سال ۴۳، دکتر اکرامي بازديدي داشت از شاهين قم. او آن روز دو نفر از تيم ما را انتخاب کرد تا با تيم اصلي در تهران تمرين کنند، آن دو نفر من و سيد احمد آقا بوديم. سيد احمد آقا که چپ پا بود و تقريبا همه جاي سمت چپ زمين بازي ميکرد. قدرت خيلي خوبي داشت.
تکنيکش خوب بود و شوتهاي محکم و دقيقي ميزد، آنها که برابرش بازي کردند خيلي خوب يادشان هست که چه خوب بازي ميکرد. او يک مهارت ويژه هم داشت که اين روزها خيلي در فوتبال مان باب شده . او اوت دستيهاي بلندي ميانداخت که مثل کرنر بودند. تاکتيکي که اين روزها در ليگ مان خيلي خريدار دارد.»
رحيمي بخشي از اين خاطراتش را در کتابي به نام «ياد باد آن روزگاران ياد باد» به خواست حجت الاسلاموالمسلمين سيدحسنخميني منتشر کرده است. کتابي که از سوي انتشارات بنياد حفظ و نشر آثار امام خميني منتشر شده است.اين چهره قديمي مکتب شاهين ميگويد حاج احمد آقا تا روزهاي پاياني حيات شان علاقه به فوتبال را در دل تمام مشغلههاي سياسي و پژوهشهاي علميشان به همراه داشتند. ايشان اما بنا به ملاحظات خاص خودشان بعد از ۲ هفته تمرين با بزرگسالان شاهين به قم برگشتند و ديگر هيچ وقت به دنبال فوتبال حرفهاي نرفتند.
ارسال نظر