آموزش عکاسی: «ترکیب بندی» در عکس
به جرات میتوان گفت که مهمترین مسئله در عکاسی «ترکیب بندی» است. از ابتدای تاریخ عکاسی تا کنون، پیشرفتهای تکنولوژیک فراوانی بوجود آمده است، اما هیچ کدام نتوانستهاند جای قدرت ترکیب بندی در عکس را بگیرند.
در این یادداشت میخواهیم ده نکته برای رسیدن به ترکیب بندیهای بهتر را با هم مرور کنیم. ( در این مقاله به جای واژه Balance از کلمه توازن استفاده شده است. امیدوارم جایگزین مناسبی انتخاب کرده باشم)
۱ . نگاه بیننده در عکس چگونه هدایت میشود؟
پیشنهاد میکنم به ترکیببندی، به عنوان مقولهای که قرار است طرز نگاه مخاطب به عکس را تعیین کند توجه کنید. وقتی عکسی را ترکیب بندی میکنید، نگاه مخاطب به دو شیوه کلی در عکس هدایت میشود؛ شیوه سیال و شیوه ابداعی.
شیوه سیال : در این روش، نگاه مخاطب به وسیله خطوط هدایت شونده در عکس به گردش در میآیند. این خطوط میتوانند خطوط جاده یا رودخانه باشند. همچنین در این روش به وسیله ساختن پیشزمینه، میان زمینه و پس زمینه، نگاه مخاطب بین این سطوح به گردش درمیآید.
شیوه ابداعی : در این شیوه، بدون استفاده از روشهای ترکیب بندی رایج، با قرار دادن سوژههای اصلی در نقاط مناسب و بدون استفاده از خطوط هدایت شونده، نگاه مخاطب بین این سوژهها به گردش درمیآید. مهمترین مسئله در این روش، قرارگیری مناسب سوژههای مورد نظر در کادر است، به شیوهای که ارتباطی بین آنها به وجود بیاید.
اگر عکس بالا را نگاه کنید، چشمان شما خودبخود به سمت ساختمانی که در یک سوم بالایی سمت چپ کادر قرار دارد هدایت میشود. دلیل آن هم این است که اکثر انسانها از سمت چپ و بالای کادر شروع به دیدن عکس میکنند. سپس نگاه به سمت پایین ساختمان و از آنجا به روی پل هدایت میشود. این عناصر، تشکیل یک مثلث میدهند، که پل نقش بسیار مهمی در آن دارد. پل نگاه را از سمت ساختمان به بیرون کادر برده و دوباره به سمت ساختمان و مردم ایستاده در پایین ساختمان هدایت میکند.
۲ . حاشیههای کادر خود را ببینید!
برای اینکه در یک عکس به توازن برسیم، باید حاشیه های کادر ما توازن داشته باشند. به صورت طبیعی نگاه انسان از مرکز کادر به سمت حاشیههای آن متمایل میشود. برای اینکه بتوانید نگاه مخاطبتان را بر روی عکس خود متمرکز نگه دارید، باید با قرار دادن عناصر مناسب در حاشیههای کادر، نگاه او را به سمت سوژه مورد نظر خود بازگردانید. یکی از دلایلی که در اغلب عکسهای منظره، در گوشههای کادر شاخ و برگ درختان را قرار میدهند همین مساله است. تکنیک دیگری که برای این کار استفاده میشود، تیره کردن حاشیههای کادر یا همان استفاده از وینت (Vignette) است.
به شاخههای قرار گرفته در گوشههای این عکس دقت کنید. این شاخهها بخوبی نگاه مخاطب را در کادر نگه میدارند. عملکرد بهتر اشیاء به این منظور، برای قرار گرفتن در حاشیه کادر، منوط به استفاده از تنها قسمتی از آنها در کادر است.
۳ . قانون یک سومها؛ بایدها و نبایدها!
قان یکسوم، تنها یک پیشنهاد برای ترکیب بندی است و به هیچوجه نباید به آن نگاه مطلق داشت. اکنون بسیاری از عکاسان تازهکار، به صورت بیرویه و بسیار دقیقی در ترکیببندیهای خود از قانون یکسومها استفاده میکنند، در حالی که در بسیاری از عکسهایشان، با ترکیببندی مرکزگرا یا انواع دیگر ترکیب بندی، به نتیجه بهتری دست میافتند.
قانون یکسومها یعنی قراردادن سوژه یا سوژههای اصلی در یکی از چهار محدودهای که محل تلاقی خطوطی هستند که کادر را از جهت افقی و عمودی به سه قسمت مساوی تقسیم میکند. این شیوه باعث میشود که عکس چشمنوازتر به نظر آمده و تمرکز چشم بر روی سوژههایی که روی این نقاط قرار دارند بیشتر شود. همچنین استفاده از این روش، باعث سهل شدن ایجاد توازن در عکس میشود.
همانطور که در عکس بالا مشاهده میکنید، با وجود اینکه عکس کاملاً مطابق با قانون یکسومها ترکیب بندی نشده، به دلیل وجود درخت، که دقیقاَ بر روی یکی از خطوط یکسوم قرار دارد، عکس به توازن رسیده است. هردو ساختمانی که در سمت چپ و راست کادر قرار گرفتهاند، بازهم درحالی که چندان با یک سومها مطابق نیستند، نقش خطوط راهنما را ایفا کرده و باعث ایجاد تمرکز بر روی سوژه اصلی، یعنی ساختمان وسط کادر میشوند. این دو ساختمان همچنین با قرارگرفتن در حاشیههای کادر، بخوبی نگاه مخاطب را در عکس حفظ میکنند.
با این حال باید گفت که نباید از قرار دادن سوژه اصلی خود در مرکز کادر هراس داشته باشید. سوژه قرار گرفته در مرکز کادر، باعث میشود که تمرکز از هر آنچه غیر از سوژه اصلی است برداشته شده و نگاه مخاطب مستقیم به مرکز کادر دوخته شود. این شیوه ترکیب بندی، در صورتی که یک چهره ویژه یا یک نگاه خیره به دوربین در مرکز عکس قرار گیرد، به بهترین شکل موثر خواهد بود. علاوه بر این، توازن ایجاد شده در ترکیب بندی مرکزگرا، بسیار قدرتمندتر از باقی روشهای ترکیب بندی است.
۴ . عمودی، افقی یا کج
اینکه کادر عکس را عمودی، افقی یا کج باید بست، یک بحث فکری همیشگی است. دلایل بسیاری وجود دارد که عکاسان کادر خود را عمودی و افقی میبندند، با این حال بسیاری از عکاسان ترجیح میدهند به یک شیوه خاص همیشگی کادر بندی کنند.
عکسهای افقی طبیعیتر به نظر میرسند، و دلیل آن نگاه طبیعی انسان است که در عرض زاویه دید بیشتری دارد. همچنین این کادر بندی به شما اجازه میدهد که عناصر بیشتری را در کادر جا دهید و در عین حال این روش باعث حرکت راحتتر چشم در عکس میشود.
کادر عمودی به شما کمک میکند تا به یک سوژه خاص نزدیک شده و در فضایی کوچک آن را کادر بندی کنید. این کادر بندی راهی برای ساده کردن عکس، و خارج کردن تمام عناصر اضافه از کادر است، که باعث میشود تمرکز از روی سوژه اصلی برداشته شود.
وقتی درحال کادربندی افقی یا عمودی هستید، همیشه حواستان را جمع میکنید که دوربین شما طراز باشد تا خطهای درون کادر صاف باشند. اگر دوربین شما طراز نباشد، خطوط اصلی شما کج شده و توازن عکس شما از بین میرود. با این حال گاهی اوقات پیش میآید که علاقه دارید کادر خود را تحت زاویهای خاص، کج ببندید. کج بستن کادر باعث میشود که کادر شما نه افقی باشد نه عمودی، واین کج بودن جذابیت و انرژی فراوانی به عکس شما تزریق میکند. مخاطب هنگام نگاه به یک عکس کج، به صورت خود بخود توازن مورد نظر خود را ایجاد میکند.
۵ . مثلث و سه گانهها
در ترکیب بندی یک عکس، مهمترین شکل هندسیای که میتواند به عکس قوام و قدرت دهد، شکل مثلث است. این به این معنی نیست که باید در عکس شما شکل مثلث وجود داشته باشد، بلکه به این معنی است که باید نحوه قرار گیری سه عنصر در کادر، و رابطه بین آنها، تداعی کننده شکل مثلث باشد.
ایجاد توازن بین سه عنصری که مثلث را تشکیل میدهند، منوط به نحوه قرارگیری آنها در کادر است.
۶ . پرسپکتیو
ارتفاع دوربین نسبت به سوژه، و سرپایین یا سربالا بودن آن، در حس ایجاد شده از عکس و سوژه نقش بسیار مهمی دارد. اگر قصد دارید بلندی و یا قدرت سوژههای صحنه را القاء کنید، باید ارتفاعتان از زمین را کم کرده و با دوربین سربالا عکاسی کنید. در واقع زاویه دید شما نسبت به صحنه از پایین به بالا خواهد بود. در چنین حالتی از عکاسی، سوژههای انسانی مهم و برجسته به نظر آمده و سوژههایی مانند درختان بلند و ساختمانها و کوه، بزرگتر از آنچه که هستند به نظر خواهند آمد.
در مقابل، عکاسی از سوژهها از بالا به پایین، آنها را کوچکتر نمایش داده و از قدرت آنها میکاهد. اگر در زاویهای بسیار بالا قرار گیرید و تقریباً از بالای سر سوژه خود اقدام به عکاسی کنید، حالتی گرافیکی به عکس داده و فضایی آبستره خلق خواهید کرد.
هنگامی که از سوژه انسانی عکاسی میکنید، حتماً حواستان به زاویه دوربین نسبت به سوژه باشد. اندکی زاویه پایینتر یا بالاتر از سوژه، تفاوت فراوانی در عکس به وجود خواهد آورد.
۷ . مینیمالیست در مقابل ماکسیمالیست
عکس مینیمال به عکسی اطلاق میشود که با ساده کردن سوژهها و پسزمینه و حداقل آبجکتهای موجود در کادر به ثبت رسیده باشد. ترکیببندی عکسهای مینیمال میتوانند بسیار قدرتمند بوده و حالت گرافیکی ویژهای به عکس وارد کنند. قدرت عکسهای مینیمال در سادگی آنهاست.
در مقابل، عکس ماکسیمال کاملاً متضاد عکس مینیمال است. عکس ماکسیمال عکسی است که عناصر فراوانی در آن قرار داشته و نوعی هرجومرج در ترکیببندی آن مشاهده میشود. البته با وجود این هرجومرج، عکس از طریق همین عناصر فراوان به توازن میرسد. ایجاد توازن در چنین عکسهای بسیار سخت است، اما در صورت موفقیت در ایجاد آن، به عکسی چشم نواز میرسید که دیدن عناصر فراوان آن در آن نظم خاص لذت بخش است.
عکس بالا، نمونهای از یک عکس ماکسیمال است که موفق به ایجاد توازن بین عناصرش نشده است. هنگام دیدن این عکس، چشم در پیدا کردن سوژه و موضوع اصلی عکاس، گیج میشود.
۸ . رنگ
رنگ نقشی حیاتی در ترکیببندی عکس دارد. وقتی سوژه اصلی شما دارای رنگی قوی باشد، تاکید را بر روی خود تشدید میکند، همانطور که اگر عناصر کوچک و غیر مهم اگر از رنگهای قوی تشکیل شده باشند، توازن عکس را برهم میزنند.
این روزها، به دلیل تاثیر سینما و همچنین اینستاگرام، گرایش به رنگهای غنی و غیرواقعی بسیار زیاد شده است. رنگهای قوی و غنی در جذب نگاه مخاطب بسیار خوب عمل میکنند، اما رنگهای رقیق و خفیف جذابتر بوده و به خلق فضای (mood) ویژه عکس کمک زیادی میکنند. بهتر است از غلظت رنگ عکس خود اندکی بکاهید.
هر رنگی خصوصیات منحصر بفرد خود را داشته و تاثیر متفاوتی در فضای عکس میگذارد. طیف رنگ قرمز، گرمی و حرارت و همچنین انرژی به عکس تزریق میکند، و طیف رنگ آبی، سردی و آرامش را به عکس وارد کرده و از انرژی آن میکاهد. دن وینتر، عکاس پرتره، اعتقاد دارد که رنگ سبز، به دلیل آرامش ذاتی خود و همچنین حضور همیشگیش در کنار انسان، رنگ بسیار خوبی برای استفاده در عکس است.
و حالا راههایی برای ایجاد توازن در عکس به کمک رنگها :
الف) استفاده از رنگهای مکمل (رنگهایی که در دایره رنگ در مقابل یکدیگر قرار دارند)
ب) استفاده از رنگهای مشابه (رنگهایی که در دایره رنگ در کنار هم قرار دارند)
ج) استفاده از رنگهای یکسان در درخشندگیهای متفاوت
د) استفاده از رنگهای متفاوت با درخشندگیهای یکسان
۹ . نزدیک شوید و قاب را پُر کنید
این یک مساله بسیار مهم در عکاسی است. دقت کنید و ببینید که چه چیزی در عکس از همه مهمتر است. به آن نزدیک شوید و فقط از آن عکاسی کنید. هر چیز اضافهای را از کادر حذف کنید و فقط روی سوژه اصلی تمرکز کنید. اگر سوژه اصلی شما چشمان ویژه یک فرد است، به او نزدیک شوید و فقط از چشمانش عکاسی کنید.
۱۰ . قوائد را بشکنید و منحصر بفرد باشید
راههای گفته شده در بالا را یادبگیرید و آنها را تمرین کنید، اما به خاطر داشته باشید که گاهی اوقات باید قوائد را شکست. هر زمانی که ممکن بود سعی کنید منحصر بفرد عمل کنید. هیچ چیزی به اندازه تفاوت و خاص بودن برای چشم جذاب نیست.
ارسال نظر