۱۷۹۲۵
۷۹ نظر
۶۱۰۶
۷۹ نظر
۶۱۰۶
پ

زن و شوهرهايي كه روي كاغذ زوج هستند، درواقعيت جدا

طــــلاق عاطفي چگونه شكل مي‌گيرد؟

طلاق عاطفي معمولا از شكايت و گله‌گذاري زوج‌ها نسبت به هم شروع مي‌شود. انتظاراتي كه گفته مي‌شود ولي برآورده نمي‌شود درواقع نيازهاي ۲طرف از يكديگر تامين نمي‌شود.

طــــلاق  عاطفي چگونه شكل مي‌گيرد؟

طــــلاق  عاطفي چگونه شكل مي‌گيرد؟

برترین ها: طلاق عاطفي به سردي رابطه ميان زن و شوهر گفته مي‌شود درواقع در اين رابطه ضعف ارتباط عاطفي زن و شوهر منجر مي‌شود به سردي تمامي روابطي كه يك زوج مي‌توانند با هم داشته باشند مانند رابطه روحي، جسمي، عاطفي و حتي گفتاري. وجود اين مشكل در يك رابطه باعث بي‌مهري و كم شدن انرژي مثبت در خانواده مي‌شود زوج‌ها در بيگانگي دنياي يكديگر گم شده‌اند و فقط براي هم حكم يك هم‌خانه يا يك مصاحب كه به او عادت كرده‌اند را دارند. اين افراد با فاصله‌اي كه از لحاظ روحي و جسمي با يكديگر دارند خط قرمزهايي را براي همديگر مشخص كرده‌اند و هركدام در خلوت خود ديگري را متهم مي‌كند. درك نكردن صحيح از رفتار و گفتار يكديگر، نداشتن شناخت كافي از روحيات طرف مقابل و عاقبت بي‌علاقگي و سردي نسبت به شريك زندگي خود همه و همه ‌دست به دست هم مي‌دهد تا يك طلاق عاطفي را در زندگي زوج‌ها به‌وجود بياورد.هيچ آمار دقيقي از ميزان وجود طلاق عاطفي در دست نيست ولي مي‌توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفي در كشورما از طلاق قانوني بيشتر است در اين مطلب شما را با علل و عوامل به وجود آمدن طلاق عاطفي، نشانه‌هاي آن و راهكارهايي براي رهايي از آن آشنا مي‌كنيم.


خانه‌اي كه همه را فراري مي‌دهد

در اين خانواده‌ها افراد نسبت به خانه خود حسي كه بايد داشته باشند را ندارند. همه افراد خانواده به هر نحوي مي‌خواهند زمان كمتري را در خانه سپري كنند. جو سرد، بي‌روح و سكوت خالي از شور و نشاط در خانه حاكم است و اين جو همه را فراري مي‌دهد. بچه‌ها در اين خانه هيچ حس امنيت و آرامشي دريافت نمي‌كنند و بيشتر تمايل دارند وقت خود را بيرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند؛ جامعه ناامن آماده پذيرش اين افراد است و متاسفانه اين بچه‌ها تمايل به استفاده از موادمخدر، ارتباط‌هاي ناسالم و نامشروع و انجام كارهاي خلاف و غيرعرف نشان مي‌دهند و هم به خود و هم به جامعه آسيب وارد مي‌كنند و برخي نيز دچار افسردگي و در خود فرورفتن مي‌شوند و مسلما چنين بچه‌هايي براي آينده خود و تشكيل يك زندگي جديد هيچ الگوي مناسبي پيش‌رو نداشته‌ و شايد آن‌ها نيز در آينده دچار مشكل پدرومادرهاي خود شوند.


از گله تا توهين

طلاق عاطفي معمولا از شكايت و گله‌گذاري زوج‌ها نسبت به هم شروع مي‌شود. انتظاراتي كه گفته مي‌شود ولي برآورده نمي‌شود درواقع نيازهاي ۲طرف از يكديگر تامين نمي‌شود. به نيازها و خواسته‌هاي ديگري اهميت داده نمي‌شود طوري كه انگار زن و شوهر يكديگر را مي‌بينند ولي صداي هم را نمي‌شنوند و اين مرحله آغازين شروع طلاق عاطفي است.در مرحله بعد نزاع زناشويي رخ مي‌دهد انتظاراتي كه قبلا به آرامي مطرح مي‌شد حالا با صداي بلند و داد و بيداد بيان مي‌شود و آرامش نسبي جاي خود را به خشم مي‌دهد؛ خشمي كه خود را به شكل‌هاي گوناگون نشان مي‌دهد. خشم دروني تبديل مي‌شود به صداي بلند، پرتاب كردن وسايل و برخورد فيزيكي‌ با توهين و تحقير. پس از اين مرحله اختلاف‌ها بيشتر شده و ديوار سكوت مابين زن و شوهر قرار مي‌گيرد و اين به معناي نشنيده شدن و نديده گرفتن است يعني هر ۲ در مقابل يكديگر ناتوان شده‌اند و هركس به دنياي دروني خود فرو مي‌رود و ديگر اهميتي به طرف مقابل نمي‌دهد كه كار به جايي مي‌رسد كه براي يكديگر تنها و تنها حكم يك هم‌خانه را بازي مي‌كنند و حتي جاي خواب خود را از يكديگر جدا مي‌كنند.


يا اول ازدواج يا سال‌ها بعد

در هرسني و با هرشرايطي مي‌توان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفي را داشت؛ نمي‌توان گفت كه علت به وجود آمدن طلاق عاطفي خانواده‌ها به هم شباهت دارد؛ اين مشكل مي‌تواند در رابطه يك زوج جوان كه سن ازدواج آن‌ها 2تا 3 سال است رخ دهد يا مي‌تواند در يك خانواده‌اي كه چند بچه كوچك و بزرگ دارند باشد يا حتي در خانواده‌اي كه بچه‌هاي‌شان به حدي رسيده‌اند كه هركدام به دنبال زندگي خود رفته‌اند رخ دهد كه به اصطلاح به اين مرحله سندرم آشيانه خالي نيز گفته مي‌شود.

اما بيشترين ميزان طلاق عاطفي در سال‌هاي اول ازدواج رخ مي‌دهد، وقتي كم‌كم بچه‌ها به جمع خانواده‌ اضافه مي‌شوند و زوج سرگرمي بيشتري نسبت به قبل دارند اين مسئله كمتر احتمال دارد ولي با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها باز هم احتمال طلاق عاطفي پررنگ مي‌شود. در يك زندگي زناشويي زوج‌ها در طول مسير هدف‌هايي دارند و وقتي اين هدف‌ها به حداقل مي‌رسد مي‌توان انتظار طلاق عاطفي را داشت.


بيماري جسم و روح

فردي كه دچار طلاق عاطفي شده است به خود و سلامت فردي خود بي‌توجه مي‌شود و حتي به سلامت ديگر افراد خانواده نيز اهميت كمتري مي‌دهد؛ وظايف خود را به درستي انجام نمي‌دهد و مسئوليت‌هاي خود را در مقابل ديگر افراد خانواده به‌سردي و بي‌هيچ ميل و رغبتي انجام مي‌دهد.

اگر اين فرد يك خانم باشد نسبت به نظافت منزل و ديگر امور مربوط كندتر از قبل عمل مي‌كند و اكثرا هميشه كارهاي عقب‌مانده يا نيمه‌كاره دارد ولي حوصله و رغبتي براي انجام دادن آن‌ها ندارد اگر يك مرد باشد نسبت به كار كردن و وظايف خود سردتر از قبل مي‌شود و اين مشكل موجود را ۲برابر مي‌كند، آشفتگي روحي و ذهني به آشفتگي ظاهري گره مي‌خورد و وضع را بدتر از قبل مي‌كند. شخص از لحاظ روحي در شرايطي قرار دارد كه هيچ رغبتي براي شاد بودن يا حضور در جمع‌هاي شاد ندارد و عموما تنهايي را ترجيح مي‌دهد تا كم‌كم به افسردگي دچار مي‌شود و به جز سلامت روحي كه بيمار شده است سلامت جسم نيز به خطر مي‌افتد.


سن هم مهم است

براي ازدواج در اكثر موارد بايد سن مرد از زن بيشتر باشد ولي اين اختلاف سن نبايد از 7 تا 10 سال بيشتر باشد زيرا در اين شرايط 2 انسان با 2 دنياي مختلف و در 2 مرحله زندگي از هم قرار دارند و مسلما درك صحيحي از دنياي هم ندارند به‌طور مثال به احتمال زياد مردي كه 35 سال دارد با خانمي كه 22 سال دارد ازدواج ‌كند، اين 2 بعد از چندسال كه از زندگي بگذرد تازه متوجه مي‌شوند هركدام نيازها و خواسته‌هاي متفاوتي با يكديگر دارند، زن تازه مي‌خواهد شوروهيجان جواني را تجربه كند ولي مرد اين دوره را سپري كرده و مي‌خواهد در آرامش بيشتري زندگي كند و اينجاست كه از هم فاصله مي‌گيرند و هركدام غرق در دنياي خود مي‌شوند. اگر سن زن از مرد بيشتر باشد هم در اكثر موارد مشكل ديگري را به وجود مي‌آورد زيرا زن‌ها زودتر از مردها به سن بلوغ مي‌رسند، زودتر مي‌فهمند و زودتر از لحاظ بدني آماده مي‌شوند در اين شرايط يك زن كه از شوهر خود بزرگ‌تر است دائم در فكر خود شوهرش را از دست مي‌دهد و هميشه به زن‌هايي كه از او كوچك‌تر و زيباتر هستند حسادت مي‌كند و هميشه آن‌ها را جلوي خود در كنار شوهرش قرار مي‌دهد و بعد مقايسه مي‌كند و به اين ترتيب هم روحيه خود را از دست مي‌دهد و هم به خاطر شك و سوء‌ظن خود ساخته نسبت به همسرش بدگمان مي‌شود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه مي‌شود كه نبايد با زني كه از خودش بزرگ‌تر بوده ازدواج مي‌كرده و اين موضوع را دائم به همسرش گوشزد مي‌كند در اين‌جا از يكديگر فاصله مي‌گيرند و هركدام در روياهاي خويش نيمه گمشده خود را مي‌يابد و از انتخابي كه داشته احساس ندامت و پشيماني مي‌كند، در اين مورد زوج‌ها به سرعت از لحاظ روحي از يكديگر فاصله مي‌گيرند و طلاق عاطفي شكل مي‌گيرد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت برترین ها هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نظر کاربران

    • زهرا

      بسیار آموزنده بود

    • بدون نام

      ارسال

      پاسخ ها

      • بدون نام

        من وشوهرم تمام شرایط بالا رو داریم!راه حلی داره؟!

      • سارا

        کتاب بازگشت به عشق هارویل هندریکس را حتما بخوانید

    • ابراهیم

      جالب بود

    • یه زن

      چگونه شوهرمو به خودم برگردونم؟

      پاسخ ها

      • بدون نام

        علت مشکلاتتون را پیدا کن دنبال راه حل از طریق کتابهای روانشناسی احادیث و وبسایتها و مشاوران خوب بگرد هر مشکل را گام به گام باید حل کنی

      • بدون نام

        همهی برگ هایت را یک جا رو نکن چیزهای خاص برای افراد خاص در زمان خاص است
        به خودت همیشه برس و مرتب باش اما فقط برای شوهرت ارایش کن با همه مودب صحبت کن اما عشوه را برای همسرت بگذار
        تا خودت را دوست نداشته باشی احساس زیبایی و با ارزش بودن نکنی نمی توانی عشقت را نثار کسی دیگری کنی افرادی که احساس حقارت می کنند همیشه دنبال دریافت عشق و تعریف شنیدن هستند فخر فروشی می کنند تحقیر می کنند و رفتار زننده دارند و نمی توانند دهنده ی عشق به هیچ کسی باشند خودت را بشناس و ضعف های درونیت را بر طرف کن
        خانه ات همیشه تمیز و مرتب باشد اما روزهای خاص مثل تولد و سالگرد های مهم ان را عاشقانه تزئین کن شمع روشن کن و اگر قراره یک شب دونفره داشته باشید بچه ها را خانه ی مامان و بابات بفرست و اگر قراره خانواده گی برگزارش کنی سعی کن شاد ترین شب را برای خانواده خلق کنی این به مدیریت تو بر می گردد
        تو این شرایط اقتصادی مدیریت خرج کردن و پس انداز کردن را بیاموز و وسواس در خرج کردن را برطرف نما و خودت را اسیر مارک و پز دادن نکن
        اگر اهل غر زدن مدامی کتاب چرا زنان گریه می کنند مردان دورغ می گویند را بخوان

    • نفیسه

      سلام من مدت هاست با این که ازدواج کردم تنهام حس سردی دارمکنار همسرم آرامش ندارم بهش اطمینان ندارم .روزهاست که تنهام چه کنم هر صحبتی با هم به مشاجره تبدیل می شه باهم جایی نمی ریم هر کدوم حرفش برای خانواده خودش می زنه کمکم کنید

      پاسخ ها

      • بدون نام

        باید ببینی کاری کرده که بهش اطمینان نداری؟ هر دو کتاب بازگش به عشق هارویل هندریکس را چند بار بخوانید به جای پنهان کاری و یا این که انتظار داشته باشید او خودش بفهمد مشکل شما با او چیست باید بیاموزید که حرف دلاتان را به او با شیوه ی درستی بیان کنید رازدار باشید و دیگه مسائلتون را به خانواده نگویید و خودتان مشکلاتتون را حل کنید

    • سارا

      سلام من تما

      م مشکلات بالا رودارم حتی چند بار خاستم ازشوهرم جداشم ولی به خاطر پسر چهارساله ام طلاق نگرفتهایم تمام تلاشم را برای شاد بودن خانه میکنم اما شوهرم گوشه گیر وارام است واز شاد بودن بدش میا ید ،شمارا به خدا کمکم کنید زندگیم را دوست دارم همین جاجوابم بدید ۱۹ساله هستم

      پاسخ ها

      • بدون نام

        شاید درون گرا است یا شاید افسردگی دارد باید بفهمید کدامش است و از یک مشاور می تونید کمک بگیرید

    • بهار

      سلام من 2سالو 5 ماهه که ازدواج کردم ولی شوهرمو دوس ندارم یعنی از اولم دوس نداشتم نمیدونم چطوری قبول کردم البته مرد ایده آلیه ولی من دوسش ندارم نمیدونم باید چیکار کنم چند بار توی نامزدی اومدم به هم بزنم اما نشد چون پسر خالم بود ترسیدم حالا موندم چیکار کنم

      پاسخ ها

      • بدون نام

        کتاب هارویل هندریکس را بخوانید و بدانید افراد عاشق چه کسانی می شوند و در ضمن می توانید از روش تلقین استفاده کنید دائم به ذهنتان بگویید او را دوست دارید و حتی گاهی به خودش بگویید مغز دروغ را باور می کند و کم کم سروتونین ترشح می کند گاهی سجده شکر بروید و هم برای داشته های خود هم به خاطر همسرتان خدا را شکر کنید این طوری ذهن زود تر باور می کند با او بیرون بروید دائم به او و رفتا هایش فکر کنید و سعی کنید این کار را زیاد انجام دهید با هم شوخی کنید فیلم ببینید و هر کاری را انجام دهید که ذهنتان او را بپذیرد ادم ها کسانی که زیاد بهش فکر می کنند شکر گذار داشتنش هستند و با او وقت می گزرانند دوست می دارد اما کتابی که گفتم می گه ادمها معمولا عاشق کسانی می شوند

    • بدون نام

      من مهدی هستم 34 ساله منم دچار طلاق عاطفی هستم دلیلش اینه که ما از نسلی هستیم که سوختیم وباید همچنان بسوزیم تا یه روزی تمام شیم

      پاسخ ها

      • بدون نام

        این تفکر منفی را کنار بگذار از خاکستر هر اتشی یک قنوس جدید متولد می شه راه را برای تغییرات بگرد و پیدا کن زندگی پویا است اتش مدتهاست که خاموش شده و شما هنوز زنده اید و ولی اتش در ذهن شما روشن است

    • مرتضی

      من مرتضی هستم 30 ساله ما 3 سال نامزد بودیم و حدود 2 ساله که ازدواج کردیم الان همسرم میگه من تو رو دوست ندارم میگم چرا دلیلشو رو هم نمیگه حدود 2 ماهه هم رفته خونه پدرش . هرچقدر اسرار کردم که برگرده برنگشت منم هم خیلی دوسش دارم . باید چیکار کنم که برگرده . حتی بهش گفتم پیش مشاور هم بریم نیامد

      پاسخ ها

      • بدون نام

        باید یک علتی باشد که شما اونو پیدا کنید بعد راهنمایی

    • محمد

      با سلام، ما زندگی خوبی داشتیم، مادر زنم با دخالت تو زندگی ام آرامش مرا از میان برده است! باعث سردی رابطه ام با زنم شده! چه باید کرد؟

    • وکالت

      عالی بود ممنون

    • المرا

      سلام منم تقریبا یه سال و نیمه ازدواج کردم شوهرم منو دوس نداره و فقط با هم همخونه هستیم شاید تا یه ماه دیکه کلا جدا شد

    • بدون نام

      منم احساس میکنم دچار طلاق علطفی شدم چون خیلی ناامیدم کرده ولی ما با دوست داشتن ازدواج کردیم الان این شدیم خیلی یه به خانوادش وابسته است همه با هم تو یه آپارتمان هستیمخیلی تحمل کردمچه کنم؟

      پاسخ ها

      • بدون نام

        روابط اجتماعی ات را بالا ببر و از فنون ارتباط استفاده کن تا بتوانی با خانواده ی همسرت ارتباط برقرار کنی سعی کن در مواردی که می توانی و همچنین رفتار خوبی هم هست شبیه انها شوی بهشان احترام بگذار و گاهی با انها و گاهی با همسرت دوتایی بیرون بروید

      • بدون نام

        کتاب زبان بدن را بخوان و حفظ کن و ارتباطات موثر را بیاموز یکم خودشیرین باش گاهی شیرینی ای چیزی بپز و برایشان ببر گاهی عصرانه دعوتشان کن سعی کن تو بحث هاشان شرکت کنی اما به هیچ عنوان دخالت نکن

    • بدون نام

      سلام.ممنونم از کار عالی تون جهت روشن تر شدن زوجها.میخواستم به همه بگم بازم خوش بحالتون .من بااینکه ایمان دارم به پاک و...بودن زنم دارم اما متاسفانه دچار طلاق توافقی شدیم هرروز بهم هفت پشتم
      توهین .تهمت.نفرین های عجیبوغریب میکنه در جدی که از خدا طلب مرگ میکنم تو هر ثانیه زندگیم .راه برگشتم ابدا ندارم چون نه زنم حاضره وهم سه تا ازما باخانوادشون ازدواج کردیم.نجاتم بدیدوکمکم کنید.

    • بدون نام

      سلام مجدد.این بدترازاون کاراشه.بجه چهار ساله داریم که متاسفانه برعلیه من بزرگش میکنه وبا الفاظ زشت میگه منو صدا کنه.شما قضاوت کنید این زندگی واقعا.باور کنیددلم ابدا نمیخواد بیام خونه چون سرسفره ناهاروشام اونم اگر درست کرده باشه بحث میکنه .دوروبرش اونقدبهم ریخته وکثیف که خستگیم تووجودم هزاربرابر میشه تاحرفیم بزنم شروع بدادوفریاد واح نفرین و..میکنه که طبق معمول ازخونه خارج میشم تاحدودادو ساعت که متاسفانه دوباره شروع میکنه.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        برای خانه کار گر بگیرید اگر وسعتان می رسد اگر نه بخشی از ان را خودتان جمع کنید و حتی از او بخواهید به شما کمک کند اگر نکرد خودتان این کار را بکنید گاهی با او قهر کنید رو بگیرید و حرف نزنید و جوابش را اصلا ندهید از لحاظ روانشناسی اکثر خانوم ها تحمل نمی کنند کسی با انها قهر کند اما جواب دادن و دعوا او را جریح تر می کند یک سفر دونفره برید تو احادیث تو کتاب ها در مورد طریقه ارتباط با افراد بد دهان را یاد بگیرید یک هدیه برایش بگیرید و بهش بگویید که دوست دارید با کمک هم زندگی بهتری را بسازید دائم نگویید خسته شدم احتمالا خشمی سر کوب شده در درون این فرد هست من کلا کتاب باز گشت به عشق را به تمام افرادی که طلاق عاطفی دارند پیشنهاد می کنم با سر چشمه خشم او شناخته شود تا بتوانید او را ارام کنید احتمالا چیزی در خاطراتش او را عذاب می دهد در ضمن باید بدانید که ادم ها در شرایط استرس زا و دعوا بدنشان هورمونهایی ترشح می کند که به مرور به این هورمون ها اعتیاد پیدا می کند و فرد تلاش می کند شرایط استرس زا را حفظ کند ورزش و دوش گرفتن ماساژ دادن و حرف زدن کمک می کن این حالت در همسرتان از بین برود

      • بدون نام

        در طب سنتی روشی برای درمان افراد بد اخلاق وجود داره و ان هم غذا خوردن بر اساس مزاج است شاید با تغییر غذا برای خانومتون بتوان اخلاقش را هم اسلاح کرد به سایت طب اسلامی و سنتی حکیم عقیلی سر بزن

    • milad korde

      من هم چند سالی هست که دچار طلاق عاطفی شدیم جدا از هم میخوابیم هیچ حسی نسبت به هم نداریم تنها چیزی که باعث شده هم ديگه رو تحمل کنیم وجود بچه هاست ومن دارم هرروز افسرده ترمیشم روح وروانم بهم خورده

      پاسخ ها

      • بدون نام

        قبل از طلاق سخنرای های استاد فرهنگ را گوش دهید کتاب بازگشت به عشق هارویل هندیکس را و کتابهایی درمورد افسرگی بخوانید 6 ماه به خاطر فرزندانتان بجنگید که شرایط را تغییر دهید

      • بدون نام

        بد ترین کار ممکن این بود که جدا از هم بخوابید از زنانگیتان و نعمتی که خدا در وجودتان قرار داده استفاده کنید سعی کنید لباس ها لبند بپوشید و هم خودتان و هم همسرتان از روابط جنسی لذت ببرید و اگر نیاز او برطرف شود ان گاه می توانید بهتر با او کنار بیایید البته شما هم نیاز های جنسی دارید که نباید منکرش شویدو می دانم نیاز های عاطفیتان برطرف نشده ولی هیچ کس به اندازه ی خودتان نمی تواند به خودتان کمک کند باید اول خودتان به خود احترام بگذارید و برای خود وقت صرف کنید ورزش کنید ارایش کنید به خودتان برسید با بچه هایتان بازی کنید و با همسرتان درد و دل کنید البته نباید دائم در حال غر زدن باشید درد و دل کردنتان باید به شیوه ای باشد که هم مشکلتان را به او بگویید و هم نوعی ناز کردن محسوب بشود البته یک شبه نمی توانید این تغییرات را ایجاد کنید از ورزش و بازی با کودکانتان شروع کنید سپس ارایش کردن و خریدن لباس های خواب زیبا و کم کم دلبری کردن را بیا موزید شما یک زن هستید و پتانسیل های زیادی در خودتان برای کنترل زندگی گرما بخشیدن به منزلتان و مادر بودن دارید به خدا توکل کنید کتاب چرا زنان دروغ می گویند مردان گریه می کنند نیمه دیگرم و بازگشت به عشق هارویل هاندیکس و راهنمای روابط جنسی رابخوانید و را ه حل ها را بیابید درر ضمن نیمی از طلاق ها در ایران به دلیل برطرف نشدن نیاز های جنسی و عاطفی است اما هر کس خودش می تواند زندگی خود را نجات دهد

    • مژگان صائبی

      باسلام من چندساله نسبت به همسرم احساسی ندارم از طلاق گرفتن هم می ترسم چون افسردگی دارم .بچه 5ساله دارم بیش فعاله.پدر ومادرم بشدت مخالف طلاق ما هستند.ولی ادامه دادن به این زندگی برام خیلی سخته.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ورزش کنید طریقه ارتباط با بچه های پیش فعال را بیا موزید و در مورد ان کتاب بخوانید نقاشی کنید حتی خط خطی کنید تمام خاطرات بدتان را بنویسید و سعی کنید برای تغییر مشکلات راه حل بیابید احادیث پیامبر را بخوانید سخنرانی استاد فرهنگ انوشه و حسن عباسی را گوش دهید کتاب چرا مردان دروغ می گویند زنان گریه می کنند و راز هایی در مورد مردان و زنان و بازگشت به عشق هارویل هندریکس را بخوانید

    • نرگس

      خیلی عالی بود ... منم دقیقا همین وضعیت رو با شوهرم دارم

    • بدون نام

      فکر کنم ما هم به زودی به همین روزا برسیم

    • ی خانم

      سلام به دوستان همدرد
      منم مث همه شما همین مشکلو دارم طلاق عاطفی!

    • همدرد

      سلام به همه دوستان همدرد منم مث همه شما همین مشکلو دارم طلاق عاطفی! به نظر من سوختن تدریجی در زندگیه یه آدمه، منو شوهرمم هم هیچ رابطه ی عاطفیی باهم نداریم تو دوتا اتاق میخوابیم وخیلی بی احساس داریم ادامه میدیم و تنها دلیل ادامه این زندگی وجود پسر هفت سالمه اما من این تنهایی رو خیلی بیشتر از یه رابطه ی حرمت زیر پا گذاشته شده دوس دارم آخه داشتن ی رابطه ی جنسی به چه قیمت؟ باید با وجود زن بودن مردانه زندگی کنم اینو به خدای خودم قول دادم و زندگی و جوانیمو برا جگر گوشه م میذارم به امید خدای مهربونمون برای همه ی همدردای خودم آرزوی خوشبختی حتی در تنهاییشون میکنم.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        کتاب هارویل هندریکس را هر دویتان بخوانید و به خاطر او ارامش فرزندتان یک بار دیگر برای زندگی بجنگید شما احساس ایجاد کنید ادمها منتظر کسی هستند که با او ازدواج کنند تا در کنار او ارامش بیابند و ان فرد تمام مشکلات انها را حل کند ولی غافل از این که فرد مقابل هم همین انتظار را از انها دارد و هیچ کدام قدم پیش نمی گذارند شما عاطفه ایجاد کنید زنی را می شناسم که از یک خانوادهی پولدار به صورت سنتی با مردی فقیر بد دهان م حوصله کاری و زحمت کش و سیگاری و تریاکی ازدواج کرد تمام زندگی اش را برای بچه هایش و شوهرش جنگید و العان بعد از این هم سال همه حسرت زندگی ان زن را می خورند اما نمی داند او برای این زندگی چقدر تلاش کرد

    • بدون نام

      سلام منم 2ساله ازدواج کردم و همین مشکلو دارم اما چاره ای جز زندگی با این شرایطو ندارم،هر روز هم که میگذره افسرده و بی حوصله میشم اما شوهرم اصلا این موضوع براش مهم نیست،چیزی به اسم عاطفه و دوست داشتن براش معنا نداره.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        همه ی ادمها نمی تونند ابراز کنند خودتان باید برای خودتان کاری کنید برای سلامت روانتان ورزش کنید به خاطر خودتان لباس های شاد بپوشید در خانه ارایش کنید عطر های خوش بو بزنید روش های عشوه گری را بیاموزید و او را رام خود کنید او را شیفه ی خودتان نمایید کتاب راز هایی درباره ی مردان و راز هایی در مورد زنان را بخوانید باز گشت به عشق چرا مردان دروغ می گویند و زنان گریه می کنند

    • melika

      سلام من متاسفانه دچارطلاق عاطفی شدم باهمسرم وهیچ علاقه ای بهش ندارم چون ازدوره نامزدی کتکم میزد ومن بدلیل اوضاع نابسامان خانوادم مجبوربودم تحمل کنم متاسفانه بجای عشق وعلاقه من از همسرم میترسم چون حربش کتکه چون یه بچه 5 ساله دارم فعلا دارم ادامه میدم چون نه کارمیکنه نه وضع مالیش خوبه نه اخلاق خوبی داره نه مسعولیت پذیره ومن فقط بی هدف وبدون انگیزه وعشق دارم ادامه میدم از رابطه باهاش بجای لذت زجرمیکشم ودارم قربانی خودخواهیش میشم وارزوی مرگ دارم

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ۴۴۴ مرتبه این دعا را بر قطعه ای نبات خوانده و به همسرتان بخورانید مطمئن باشید تا اخر عمر دوستتان خواهد داشت و از شما اطاعت خواهد کرد

        یا مُقَلِّبَ القلوب قَلِّب قَلبَها و روحَها و جَسدَها علیٰ مَحبَّتی و عشقی و اُنْسی و اُلفَتی و مَوَدَّتی و قبولِ قَوْلی بِحَقِّ یا بَدوح و یا وَدود اَجِب دَعوتی یا وَصْلائیل
        راه حل دوم :الف :
        ۱۰۰۱ مرتبه ذکر یا وَدود را بر دو عدد شیرینی یا قند یا آب نبات یا زولبیا بامیه یا مقداری شربت شیرین بخواند وو خودتان و همسرتان بخورید

    • دنیا رنجبر

      سلام، من4 ساله ازدواج کردم، با همسرم دیگه نمیتونم حتی با هم حرف بزنیم ، بزرگترین مشکل اینه که ما با هم شریک کاری هستیم که اگه بخوام جدا شم کاری که سالها براش زحمت کشیدم و هم از دست ميدم، ولی دیگه این جوری نمیخوام زندگی کنم ، چیکار باید کرد؟

      پاسخ ها

      • بدون نام

        باید مشکلاتتون را ریشه یابی کنید تا بتوانید راه حل پیدا کنید

      • بدون نام

        شاید به خاطر همین کسائل کاریه که به این جا رسیدید گاهی برای هم وقت بگذارید و با هم بیرون برید اولش سخت خواهد بود حرف زدن اما چند بار حرفهایی که باید به او بزنید و سرکوبش کردید را در یک کاغذ بنویسید و ان را اصلاح کنید و روی لحنتان کارکنید که عاری از بی احترامی و خشونت باشد و بعد ارام ارام به او حرف دلتان را بزنید حرفهای او را هم خوب بشنوید و جبهه نگیرید در ضمن می توانید تمام مشکلاتتان را روی کاغذ برای خود بنویسید و ببنید در هر مشکل چقدر خودتان مقصر بودید و اعمال خودتان را هم اصلاح کنید به هر حال توی هر مشکلی احتمالا هر دوی شما سهم داشته اید و با هم زندگیتان را به این بن بست رسانده اید

    • کیمیا

      من ۲۷ سالمه و ازدواج نکردم تو این سالها همیشه شاهد دعوای پدرو مادرم بودم، حالم از این زندگی بهم میخوره ،درون گرا و سرخورده ام و هیچ تلاشی نمیتونم برای آینده ام بکنم فقط باید این وضع رو تحمل کنم،تنها خوشحالیم اینه که ازدواج نمیکنم و دوتابچه ندارم که بیان رو دنیا
      همونطور که پدر مادرم منو بدبخت کردن ،اونارو بدبخت کنم.

      پاسخ ها

      • بدون نام

        کتاب بازگشت به عشق هارویل هاندریکس را بخوان تمام عقده ها و درد هایی که کشیده ای را برای خود با تمام جزئییات توی دفتری بنویس و حتی گاهی خط خطی کن نوشتن ارامت می کند کتاب بی شعوری و کتاب صحیفه سجادیه رو هم حتما بخوان ارامت می کند گاهی ورزش کن خصوصا دویدن و پیاده روی و شنا برای خود دوستانی پیدا کن اگر می توانی سفر برو از ان محیط دور شو برای کار و اینده ات برنامه بریز اگر محصلی درست را سعی کن بخوانی باید همهی تلاشت را بکنی تا در زندگی موفقیت کسب کنی این موفقیت کمکت می کند خودت را دوست بداری نمازت را بخوان و با خدا حرف بزن و تمام مشکلات و گلایه هایت را بگو بهت قل می دهم او تمام گره های زندگی ات را خودش باز می کند حتی گاهی به خدا نامه بنویس سعی کن اخلاقت را اصلاح کنی و عیب های اخلاقیت را بررسی کن و را ه حل هایی برای تغییر ان بیاب با خواندن کتاب یا تو اینترنت همین طور می توانی خودت مشاور خودت باشی دفتری جلوی خودت بگذار و تمام مشکلاتت را بنویس و تصور کن به یک مشاور داری این مشکلات را می گویی و بعد با خود کار دیگری به عنوان یک مشاور به خودت راه حل بده

    • کوثر

      سلام امروز برای اولین بار سایت شمارو دیدم از خوندن نظرات کاربرین به شدت ناراحت شدمو اندوه خوردم.با خودم میگم چرا؟علت این همه سردی و بی تفاوتی در خانواده های ما چیه؟ چرا خونه ای که باید برای بودن دراون در طول روز لحظه شماری کرد اینطور بود و نبودش واسه آدم یکسان میشه؟
      من به عنوان کسیکه 5 ساله ازدواج کردم و یه بچه 3ساله دارم و امروز حتی بیشتر از روز اول همسرم و زندگیمو دوست دارم و از نگاه کردن به همسرم هنوز لذت میبرم به دوستان عزیزم میگم که به عقیده ی من علت تمام این مشکلات در زندگیامون نبود معنویت و فاصله گرفتن از خدای مهربونه.کاش قبل از هر چیز بخودمون و خدای بزرگ برگردیم و از گناهانمون توبه کنیم.
      مطمئن باشید عزیزان دل من

    • زن تنها

      از فرط بی کسی تو اینترنت چرخ میزدم که به این سایت رسیدم.من 5ساله ازدواج کردم و مشکلات بی شماری رو پشت سر گذاشتم.همسرم واقعا بیمار روحیه بدبینه به همه، پرخاشگرو عصبیه... من له شدم تو این 5سال.ارتباطشو با خونوادم قطع کرده و من باید خونواده منزجر کننده اونو ولی ببینم... هیچ علاقه ای بهش ندارم و اونم بارها گفته تو که نباشی من برم پیش مامانم اینا حالم خیلی بهتره... حالا با وجود اینکه یه زندگی تباه شده داریم اصرار به بچه اوردن میکنه تا الان مقاومت کردم اما تا کی میتونم؟نه زندگیمون بهتر میشه نه جدا میشیم مثل یک مرگ تدریجی... گاهی دعا میکنم یا من یا اون بمیریم تا دیگه این زندگی تموم بشه.همش میترسم نکنه از تنهایی به گناه بیفتم و با یک مرد ارتباطی هرچند تلفنی برقرار کنم... پر از نیاز عاطفی هستم و فقط هر روزم شده حسرت اشتباهی که 5سال پیش کردمو این ازدواجو انجام دادم...

    • مهمان

      من و همسرم چندین سال دوست بودیم و بعد ازدواج کردیم الان اون بشدت کار میکنه و به کارش علاقمنده و درآمد خوبی هم داره اما وقتی برای من نداره و اکثرا تنهام و با درس و مطالعه مشغولم اما قلبم هزار تکه شده، و حفظ ظاهر می کنم. گاهی اوقات فکر می کنم کاش همیشه دوست باقی می ماندیم و بقول معروف عشق دست نیافتنی می بود، اما
      الان افسرده شده ام

      پاسخ ها

      • بدون نام

        مهارت ارتباطی موثر را بیاموز و تمام حرف دلت را با شیوه درست به خودش بگو بهش بگو که دوست داری گاهی با هم وقت بگذرانید حتی گاهی خودت این شرایط را فراهم کن برایش لباس های زیبا بپوش و گاهی شرایط بیرون رفتن را اماده کن گاهی با هم برقصید یا قدم بزنید هیچ چیز را تو خودت نریز به شیوه ی موثر به خودش بگو

    • فاطمه

      من پر از نیاز عاطفی هستم.............
      ........
      .............
      .....

    • بدون نام

      منم همین طور.خسته خسته ام .هرروز خودم راسرزنش می کنمبرای انتخاب اشتباهم .درکتون می کنم .هیچ کس لایق این همه تنهایی و خستگی نیست .اما شرایط جامعه و بچه هام نمی ذاره طلاق بگیرم .باخودم گفتم بچه هام که رفتن سرزندگیشون حتی یک روزاز عمرم مونده باشه هم می م دنبال زندگیم و رهاش می کنم .من می تونستم اینده خیلی خوبی داشته باشم امایک انتخاب اشتباه کاملا نابودم کرد.

    • علوی

      این چه پیشنهادیه که دایم میگید کتاب بازگشت به عشق رو بخونید؟
      مساله طلاق عاطفی و نداشتن ارتباط زناشویی چندین ساله اینقدر جدیه که حل شدنش توسط یک کتاب در حد یک حوک و لطیفه است.
      معتقدم،طلاق در اینجور موارد بهترین راه حله.چون ضربات روحی و کشنده ای که در طلاق عاطفی نهفته است به حدی جدی و عمیقه که باید به سرعت از اون فضا دور شد.اغلب قتلهای خانوادگی و انحرافات به خاطر طلاق عاطفی رخ میده که اگر افراد زودتر اون زندگی رو تمام کرده و زندگی جدیدی رو آغاز کرده بودند ،فجایعی مانند انحرافات اخلاقی جدی و قتل و امثالهم رخ نمیداد.طلاق نه همیشه ولی گاهی بهترین راه حله.هیچ گاه انسان نباید سرنوشتش رو به بچه ها و یا نظر و نگاه والدین و فامیل و دیگران گره بزنه.سالیان بعد که فرصتها رو از دست دادیم و نتونستیم زندگی رو که در اون طلاق عاطفی وحود داره درست کنیم؛متوجه اشتباه غیرقابل جبران خود خواهیم شد.به عنوان فردی این جملات رو بیان کردم که همسر اولم رو به خاطر اختلافات متعدد طلاق دادم و الان با همسر جدیدم یک زندگی ایده آل و عالی رو با یاری خدا شروع کردم.موفق باشید

    • بدون نام

      سلام . عجب روزگاری شده . من مردی 42 ساله ام و همسرم جدا می خوابه از صبح تا شب در دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی است و فردی کاملا سرد مزاج. همیشه بوی عرق میده و فقط بلده موقعه بیرون رفتن صورتشو رنک کنه . خونه کثیف . حتی در این چند سال یمپکبار هم سرویس بهداشتی خونه رو نشسته و من تمیز کاری می کنم و ... حالا باید فلان کتاب را بخونم که چی بشه؟ جالب اینکه زنم پزشک هم هست و حتی درست هم سر کارش نمیره. اینها رو گفتم تا ببینید تو چه افتضاحی من زندگی می کنم

    • محبوب

      سلام ...ما هم طلاق عاطفی گرفتیم ...شوهرم دوست دخترهای زیادی داره ...از اول زندگی درگیرش بودم اما اشتباهات زیادی کردم ...خودمو با دوست دختراش درگیر میکردم ...همش میخواستم بهشون بگم من زن فلانی هستم چرا بهش زنگ میزنید چرا چت میکنید ...اما غافل از اینکه ایراد از شوهر خودمه این نشد یکی دیگه یکی دیگه ...و اینکه همجنسهای خودم بی رگتر از این حرفان ...بعد از 12 سال درگیری هیچی نصیبم نشد جز یه اعصاب داغون ...انواع و اقسام زن و دختر در زندگی مشترک ...و خیلی چیزای دیگه ...الان از خودش از موبایلش از هر چیزی که مربوط به اونه نفرت دارم ...نمیدونم شایدم دیگه برام مهم نیست ...اگه امکانش رو داشتم حتما پامو از این زندگی بیرون میکشیدم و طلاق عاطفی که قسمت زندگیم شده رو به طلاق واقعی تبدیل میکردم ...

    • ملی غ

      سلام....من همسرمو خیلی دوس داشتم تا اینکه بهم تهمت بزرگی زد....وازونروز نسبت بهش سرد شدم..اصلا دوسش ندارم...بخاطر سه تابجپچم دارم تحمل میکنم....حالم ازین زندگی بهم میخوره....توروخداکمکم کنید

    • سيما

      سلام.من 32سالمه.تو ازدواج دومم به طلاق عاطفى دچار شدم.به خاطر بچم موندم. و افسردگى گرفتم تروخدا راه حل نشون بدين.هرتلاشى که فکرشو بکنین کردم نتيجه نميده ضمنامن خانه دارى و اشپزى خوبى دارم و زن زيبايى هستم و احساسى ولى قدرمو شوهرم نمىدونه

    • سمیه

      با سلام منم چند وقتیه این حسو دارم به نظرم کلا از موبایله منوشوهرم هردوکارمندیم غروب برمیگردیم کلا سرش تو گوشیشه اصلا باهم حرف نمیزنیم هرچی میگم گوش نمیده آخرش مجور میشم برم بخوابم بخدا خسته شدم کاش هیچوقت ازدواج نمیکردم

    • fatemeh

      پدر و مادر من بعد از ۳۸ سال زندگی و داشتن عروس و داماد و چند نوه الان وضعشون همینه.بخدا خیلی خستم.ای کاش واقعا از هم جدا میشدن.مقصر همه ی این بدبختیا پدرمه.
      هزاران راه رو برای حل این مشکلات امتحان کردیم ولی همش بی فایده بوده.پدر من بیماری فکری داره و تن به دکتر رفتنم نمیده...

    • بدون نام

      سلام من ۲۷ سالمه الان ۸ ساله که با همسرم ازدواج کردم واز همون ابتدا دوستش نداشتم و در دوران نامزدی به فکر جدایی بودم ولی نمیدونم چرا این کار رو نکردم دچار طلاق عاطفی شدیم یک دختر ۴ ساله دارم از اینکه دخترم دعوامون می بینه نمیدونم باید چی کار کنم با خانواده همسرم زندگی میکنم به همسرم اطمینان ندارم به من خیانت کرده وخیلی امسال دیگر

    • بینام

      منم سه سالی میشه ازدواج کردم. یه دختر یه ساله دارم. حدود 4 ماهی هست که دچار طلاق غاطفی شدیم خیلی کم باهم همصحبت میشیم.اگه ایم وضع ادامه پیدا کنه طلاق رو ترجیح میدم

    • بهار

      من سی سالمه. شش ساله ازدواج کردم. یک بچه دوساله دارم. تا قبل از به دنیا اومدن بچه ام زندگیمهرچی که بود میساختم. اما از موقعی که این دختر به دنیا اومده دیگه مثل قبل حوصله مدارا کردن ندارم. از لحاظ حنسی مرد ضعیفیه و اغلب حس میکنم طرف مقابلم یک پسر بچه است تا یک مرد. نتاسفانه مشکل زودانزالی هم داه. ادم بی عاطفه ایه و هرکاری که بهش میگم رو از روی تقلید و کورکورانه انجام میده و هرگز احساس نکردم واقعا و از روی دوست داشتنه. عیچ وقت احساس نکردم تکیه گاهمه . خیلی منفی بافه. قبلا چون هیچ کس دیگه ای رو نداستم و از طرف خانولده ام هم هیچ مخبتی بهم نمیشد وجودش برام غنیمت بود اما الان واقعا احساس میکنم من جوونی نکردم و از لذتهای زناشویی بهرمند نشدم.
      شوهرم ادم خوبیه و اطرافیان همیسه به نیکی ازش یاد میکنن ولی هیچ کس خبر نداره من که زنشم چقدر زندگی غمگینی دارم با این مرد...

    • سارا

      سلام. من هم سی و دو سالمه و حدود هشت سالیه ازدواج کردم. اما فقط دو سال اولش خوب بود. شوهرم مرد ثروتمندیه اما حتی واسه من یه جشن مختصر عروسی نگرفت. همش من رو به بهونه های مختلف میزنه و دائم بهونه میگیره. همیشه هم سرش توی گوشیشه و شبکه های اجتماعی. پورنو هم زیاد نگاه میکنه. احساس میکنم ازش بدم میاد. چند سالی هست که اتاق خوابمون هم جدا شده. جالبیش اینجاست که میگه منو دوست داره. دیگه واقعا خسته شدم.

    • بدون نام

      سلام .وقتی دونفر به جایی رسیدند که دیگه هم دیگه رادوست ندارند و فکرمی کنند در زندان ازدواج گیرکردند بهنظر من واقعا راه بازگشتی نیست .وقتی دایم تاسف بخوری که بایک انتخاب اشتباه زندگیتو کاملا نابود کردی وقتی به طرف مقابلت نگاه می کنی و می بینی که اون چیزی نیست کهدمی خواستی ... وقتی خودت راحداقل لایق فهمیدن معنی عشق بدانی اما مطمن باشی چیزی نصیبت نخواهد شد و تنهادلیل برای ادامه این روند بچه ها باشند یا خانواده خود ادم کهداجازه طلاق نمی دهند .ان وقت شاید ارزو می کردی در کشوری زندگی می کردی که عرف جامعه اجازه زندگی دوباره رابه تومی داد نه زنده به گور شدن .شوهرمن منو نمی زنه .فحش نمی ده وضع نالی خوبی داره اما ما دونفر انگار از دو دنیای متفاوتیم حتی یک کلمه حرف هم رانمی فهمیم .دست و پازدن در اب بی فایده .هرروز احساس خفگی کردن .بی فایده

    • یک دختر

      من یک دختر ۱۹ ساله هستم. وقتی ۱۱ سالم بود پدر و مادرم تصمیم گرفتن به خاطر من و برادر کوچکترم از هم طلاق نگیرن و بسوزن و بسازن! تمام این ۸ سال عذاب وجدان دارم که من باعث این تصمیمشون شدم. اول ها همش دعوا داشتن، جوری که من چاقوهای خونمون رو قایم میکردم، تپش قلب می‌گرفتم، با کوچک‌ترین صداها از خواب میپریدم٬ دندون درد های مکرر می‌گرفتم و... با گذشت زمان دعواهاشون کمتر شد ولی رابطه سردشون همچنان ادامه داشت، یک روز آشتی ده روز قهر، خنده های مصنوعی، بیرون رفتن های زورکی و... تو خونمون هیچ صدایی نمیاد مگر اینکه من و برادرم حرفی بزنیم، کل صحبت های پدر و مادرم توی ۱۰ دقیقه تموم میشه، پدرم همش سرش توی موبایلشه و مادرم هموش افسوس انتخاب اشتباهش رو میخوره... این زندگی منو واقعا عصبی و افسرده کرده... تمایلی به خندیدن ندارم، همش عصبیم، سر هر مسئله ای حرص میخورم، سر هر چیزی گریم میگیره، حتی بعضی وقتا تو تنهایی میشینم الکی گریه میکنم و... تازه مثلا ما از قشر تحصیلکرده اجتماع هستیم!! پدرم پزشکی و مادرم مدرس...
      خواهش میکنم طلاق عاطفی تون رو به رسمی تبدیل کنین، چون طلاق عاطفی نه تنها زن و مرد رو افسرده می‌کنه بلکه رو بچه ها هم واقعا تاثیر میذاره.... به خیال خودتون دارین به بچه ها لطف میکنین درحالی که بچه ها با دیدن روابط والدین شون بهم میریزن عقده میکنن و همواره درحال مقایسه خودشون با بقیه هستن...
      ای کاش پدر و مادرم جدا شده بودند...

    • علی ظرافت جو

      بسمه تعالی
      درصورت بروز مشکلاتی بین زن و شوهر که درنهایت منجر به دوری و جدایی عاطفی آنها از همدیگر می شود و در شرایطی که زوج ها به هر علت نمی توانند و یا نمی خواهند با طلاق رسمی از یکدیگر جدا شوند، بنظر می رسد راه حل دیگری هم درصورت توافق طرفین وجود داشته باشد که عبارتست از طلاق شرعی. در واقع در فرهنگ دینی و قانون مدنی ما عقد ازدواج و به تبع آن طلاق در دو مرحله اتفاق می افتد اول عقد شرعی و سپس ثبت قانونی عقد در دفاتر رسمی ازدواج. درصورت طلاق شرعی و عدم ثبت آن در دفاتر رسمی کلیه محدودیت های ناشی از عقد ازدواج شرعا از دوش زوجین برداشته می شود ولی حقوق مدنی طرفین مثل پرداخت مهریه و یا ارث همانگونه بقوت خود باقی می ماند و زن و مرد صرفا بخاطر حفظ خانواده و سرپرستی فرزندان در زیر یک سقف مانند خواهر و برادر زندگی می کنند و چون هیچ تکلیف شرعی نسبت به تامین نیاز جنسی طرف مقابل ندارند لاجرم توقعی هم که موجب کشمکش و دلخوری باشد وجود نخواهد داشت.

    • علی ظرافت جو

      بسمه تعالی
      درصورت بروز مشکلاتی بین زن و شوهر که درنهایت منجر به دوری و جدایی عاطفی آنها از همدیگر می شود و در شرایطی که زوج ها به هر علت نمی توانند و یا نمی خواهند با طلاق رسمی از یکدیگر جدا شوند، بنظر می رسد راه حل دیگری هم درصورت توافق طرفین وجود داشته باشد که عبارتست از طلاق شرعی. در واقع در فرهنگ دینی و قانون مدنی ما عقد ازدواج و به تبع آن طلاق در دو مرحله اتفاق می افتد اول عقد شرعی و سپس ثبت قانونی عقد در دفاتر رسمی ازدواج. درصورت طلاق شرعی و عدم ثبت آن در دفاتر رسمی کلیه محدودیت های ناشی از عقد ازدواج شرعا از دوش زوجین برداشته می شود ولی حقوق مدنی طرفین مثل پرداخت مهریه و یا ارث همانگونه بقوت خود باقی می ماند و زن و مرد صرفا بخاطر حفظ خانواده و سرپرستی فرزندان در زیر یک سقف مانند خواهر و برادر زندگی می کنند و چون هیچ تکلیف شرعی نسبت به تامین نیاز جنسی طرف مقابل ندارند لاجرم توقعی هم که موجب کشمکش و دلخوری باشد وجود نخواهد داشت.

    • علی

      دلیل این دوست نداشتن هااینه که باعشق ازدواج نکردیدیا بخاطرپول ازدواج کردید یابگیدمنم ازدواج کردم یافرارازخانه پدروچشم هم چشمی که به این ازدواجا میگن خودتحمیلی

    • آزیتا

      فکر جوانی خودتون باشید.
      خودتون رو به خاطر همسری خودخواه و بی عاطفه و لاابالی از بین نبرید.حتی اگر فرزند هم داشته باشید در صورتیکه دچار طلاق عاطفی هستید و تمام راهها رو هم امتحان کرده وجواب نگرفتید؛جدا بشید.
      چندین سال که گذشت و میانسال یا کهنسال شدید؛متوجه اشتباه خودتون خواهید شد که چرا به خاطر بچه یا حرف مردم یا موارد مشابه؛با کسی زندگی کردید که هیچ علاقه ای به او نداشتید؛ولی اون موقع دیگه دیر شده و توانی برای ایجاد یک زندگی جدید ندارید.
      نمونه اش خودم؛بنده با داشتن یک پسر 8 ساله جدایی رو ترجیح دادم به زندگی با مردی لاابالی؛خودخواه؛بی عاطفه و عیاش و بی صفت.
      درسته که وضع مالی اش عالی بود و وجهه اجتماعی بسیار خوبی داشت ولی اصلا همسر و پدر مناسبی نبود و فقط به دنبال پول و لذت های نامشروع خودش بود.با اینکه خانواده ی سنتی و مذهبی سخت گیری داشتم و با اینکه از طرف اونها تهدید میشدم ولی جدایی رو به زندگی با فردی پست و رذل ترجیح دادم و الان بسیار از این تصمیم راضی ام و زندگی جدیدی رو شروع کردم.
      با گرفتن نصف مهریه ام؛کاری رو راه انداختم و الان یک زن کارآفرین هستم.دستم در جیبه خودمه و منت یه فرد بی احساس و بی عاطفه بر سرم نیست.
      دور بشیم از افکار کهنه و پوسیده و راههای جدید رو امتحان کنیم.پشیمان نخواهید شد.

    • سیروس

      28 سالمه و 2 ساله با خانومم تو عقد هستیم از ابتدای ازدواج مشکلاتمون شروع شد اول اینکه ایشون 20 سالشه و متاسفانه اندازه سنش تجربه و درک و فهم نداره مادرشون هم که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه پدرشونم که یک مرد لجباز یک دنده از همون روز نامزدی پدر و مادرش شروع به بحث کردن با خانواده من کردند و خودش هم یک دختر مظلوم بود که بعد از عقد نقابش رو برداشت دختری هست کاملا بی منطق من دانشجو بودم گفت دیگه درس نخون چون تو دانشگاهتون دختر داره...مغازه داشتم گفت کار نکن من تو رو به عنوان دانشجو خواستم اینم از این..حالا هم که 1 ساله ندیدمش خطش رو عوض کرده و خونه باباشه و باباش میگه طلاق بده مهریش رو هم بده جالب تر اینکه حقه باز ها موقع عقد نگفتن دخترشون بکارت نداره و به جای دختر به من قالب کردن حالا پول هم میخوان...زخم معده شدید داره خانومم عصبی هم هست به شدت ضعف بدن داره به شدت لاغر و ضعیفه به شدت حسوده وحشتناک دروغگو و از همه بدتر دو به هم زن حالا با اینهمه مشکلاتی که داره من نباید نسبت بهش بی تفاوت بشم؟؟؟باور کنید اقایون زود دلسرد نمیشن منتها زمانی که دلسرد میشن دیگه به هیچ وجه روی خانومشون به عنوان اینده ساز زندگی حساب نمیکنن و فقط به فکر جدایی میفتن دقیقا عین الان من متاسفانه توی شهر مشهد خیلی از خانواده ها اصالت ندارن یکی از همین خانواده ها نصیب من شد

    • ناشناس

      ۱۴ ساله ازدواج کردم و بچه دار نشدم مشکل از شوهرم بود همه جا رفتیم دکتر بخاطر اون چه داروهایی که تزرزق کردم ولی اون پست و نامرده شوهرم دوست دختر داره بارها پیاماشو از تو گوشیش خوندم
      اما وقتی بهش گفتم چنان داد و بیدادی کرد که تو اشتباهی میکنی شماره دختره رو دارم سه تا خط داره حتی خانومه یه پسرم داره ..ولی نمیتونم به خانومه چیزی یگم چون شوهرم سیاو کبودم میکنه به کسی هم نمیتونم بگم‌ چون خودم له میشم ....

    • مریم

      بسمه تعالی سلام خانم محترم به نظر میرسد که تو دور راهی گیر کردی و نمیدونب چه باید بکنی ولی اولین نکته ای که باید توجه داشته باشی این است که شما اول باید خودت رو دوست داشته باشی تا دیگری رو دوست بداری در گفته هاتون گفتین که بچه دار نمیشین و مشکل از همسرتان است پس با همسرتان صحبت کنید و حتی اگر شده به چالش عاطفی بکشونید طوری که احساساتش جریحه دار شود اول از همه زندگی خودت باید برات مهم باشه باید با شم زنانکی خودت ببینی که ان خانم چه کرده یا با چه ترفندی جلو اماده که حتی نمیتونی به همسرت بگی دست از کارش برداره ببین خانم من کار همسر تو تایید نمیکنم بلکه تکذیب هم میکنم زمانی میرسد که حتی باید طرف مقابل رو تنبیه کرد تا متوجه اشتباهاتش بشه کوتاه امدن شاید تا یک حد ج بده ولی بعد از ان نباید کوتاه امد بلکه باید قاطع و محکم در برابر ظلم وایستاد به نظر سعی کن یک مقدار به خودتون برسید ................

    • مریم

      سلام اقای محترم در مورد مشکل شما باید دید که ایا خود شما مساله ای ایجاد نکردین که خانم مگوید که دانشگاه نروید یا دیدگاه خانم نسبت به محیط دانشگاه چه طوره خیلی از افراد از روی احساسات شدید نه منطق تصور میکنند هر کس که به دانشگاه میرود پس به دنبال دوستی های خیابانی است یا اگر دختر بی منطقی است دلایل رفتارش رو بپرسین مسلما هر کس برای خود دلیلی دارد و بدون دلیل حرفی رو نمبزند به نظر الان باید جلوی رفتارهای بی منطقش گرفته شود باید بهش بگین که وقتی من کار نکنم خرج زندگی رو کی در میاره من هم در برابر زندگیم مسولم و وظایفی دارم اگر کار نکنم خرج زندگی رو کی دربیاره باز باید با هر دو شما صحبت شه تا دلیل کارهاش روشن شه بعدها اگر رفتارهاش تکرار شد در نهایت تاسف باید طلاق بگیرن فرخی مشاور مشاور خانواده و زناشویی

    • زهرا

      سلام به همگی،من و همسرم عاشقانه باهم ازدواج کردیم اما بعد.از ده سال زندگی و بایه دختر نازنازی که چهارساله هست باهم دچار اختلاف شدیم،و از نظر من تنها دلیلش وجود تلگرام هست،چون اون ادمین یه کانال شده و تمام وقتش رو صرف نوشتن مزالببرایکانالمیکنه،اصلا برای ما وقت نمیزاره،در ضمن ما باهم همکار هم هستیم،ولی روابطمون داره بهم میخوره،حتی امشب میخواست منو ببوسه اجازه ندادم

    • احمئ

      فقط دلیل طلاق همه ما اینترنت هستش .

    • شقایق

      سلام.من ۳۳ سالمه و هفده ساله ازدواج کردم. یه پسر ده ساله دارم‌ . چون انتظاراتی که از همسرم داشتم براورده نشد مثل ادامه تخصیلشون یا فراهم کردن یه زندگی معمولی بعد از این همه سال من رو از زندگی سرد کرد. الان خونه و ماشین و پس انداز برای من هست ولی من دوست داشتم همسرم این کارارو برام انجام بده. از لحاظ عاطفی هم تامین نشدم. خانواده ام با طلاق مخالف شدید هستد و اینکه من باید به پسرم فکر کنم ولی من هیچ لذتی از زندگی نمیبرم. از نظر خانواده م چون همسرم معتاد و بد دهن یا دست بزن ندارن پس یه مرد ایده ال هستند ولی من دوستش ندارم. البته برای هر کسی مخصوصا خانومها این فکر وجود داره که بعد از طلاق شرایطشون چه جوری میشه و شاید اصلا نتونند ازدواج کنند. من الان چند ساله خودمو گول میزنم که شاید احساسی به همسرم داشته باشم ولی از دورن واقعا ندارم‌.

      پاسخ ها

      • شقایق

        با تمام حس های بدم دارم بعد از گذشت بیش از یکسال که این نوشته رو گذاشتم هنوزم در این زندگی هستم و وضعیت من خیلی خیلی بدتر شده همه زندگیم شده کلاف سردر گم . اصلا نمیدونم کجای زندگیم. حالم خیلی بده فقط روزها سپری میشه.

    • جانان

      سلام من سی سالمه و فرزندی ندارم الان چند ماهه که دچار این مشکل شدم دوست دارم همش تنها باشم شوهرم خیلی بد دهن دست بزن داره اما متاسفانه چون قبل از ازدواج دوست بودیم تا بیام حرفی بزنم خانواده میگن خودت خواستی ما بهت گفتیم چون دادو بیداد میکنه همه ازشش میترسن احساس میکنم دیگه بهش علاقه ندارم رابطمو با دایی و خانواده مادر به کل قطع کرده الان 6 سال شد از همه بدش میاد ولی من خسته شدم دوست دارم برم دایمو ببینم دلم خیلی تنک شده جوری که حتی خانوادش نمیتونن چیزی بهش بگن من واقعا کلافه شدن همه میگن چرا طلاق نمیگیری خیلی عصبی شدم اصلا دوست ندارم صداشو بشنوم مشاور رفتم گفت به خاطر دوست داشتن زیاده ولی این دوست داشتن زیاد داره اسیب میزنه بهم تا یه چیز میشه به پدر مادرم فوش ناموسی میده صداشو بلند میکنه ترس از آبرو نداره من سته شدم چیکارکنم از دادگاه میترسم هر روز میگم چه اشتباهی کردم به مرگم راضی شدم

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج