جولیا مارگارت کامرون
زنی که به خاطر اشتباه هایش جاودانه شد!
آیا کامرون مایل نبود که اجرایی کم اشکالتر داشته باشد؟ آیا این نشانهها، واقعا و حقیقتاً "اشتباهات" ناخواستۀ او بودهاند؟ رسیدن به پاسخ این سوال واقعاً سخت است. آنچه که میدانیم این است که او عکسهای بسیاری را دور ریخته است.
جولیا مارگارت کامرون (۱۸۱۵-۱۸۷۹)
جولیا مارگارت کامرون، تنها شش ماه پس از آن که اولین دوربینش را گرفت، درخواست عضویت در انجمن عکاسی لندن (که امروزه نام آن انجمن سلطنتی عکاسی است) را ارایه کرد. در زمان ملکه ویکتوریا که عکاسی هم پدیدهای جدید محسوب میشد و هم تحت سیطرۀ مردان بود، این که زنی 48 ساله پا به این عرصه بگذارد، نشان از اعتماد به نفس بالا داشت.
به گزارش بیبیسی انگلیسی، فائق آمدن بر انتقاداتی که از او میشد، حتی اعتماد به نفسی بیش از این را هم طلب میکرد. از همان ابتدا، کار کامرون در نشریات کوبیده میشد. جالب اینجاست که بزرگترین علت انتقادات از او، همان چیزی است که بعدها به مشخصۀ سبکش بدل شد و شهرت جاودانهاش را رقم زد: اشتباهاتش.
عکسی که کامرون از خواهرزادهاش، جولیا جکسون، گرفته
و از آن به عنوان عکس مورد علاقهاش نام برده است
هنر تصادفی
در آن زمان کمتر به عکاسی به دیدۀ هنر نگاه میشد و بسیاری آن را یک علم میدانستند. همکاران هم عصر کامرون، رویکردی مکانیکی به عکاسی داشتند: هدف آنها نشان دادن دقیق و درست سوژه بود و به ابراز هنری و احساسی در عکس وقعی نمینهادند.
اما کامرون که از روش شدیداً در هم برهم و دشوار فرآیند کولودیون خیس (wet collodion process) استفاده میکرد، چندان دغدغۀ دقت به خرج دادن را نداشت. در روش فرآیند کولودیون شیشه با یک لایۀ هموار از کولودیون اندود شده، سپس در نیترات نقره خوابانده میشود تا حساس شود، و سپس در حالی که پلاک هنوز خیس است، عکسبرداری و ظاهر کردن آن صورت میگیرد.
عکسی به نام "Annie"؛
کامرون این عکس را 1 ماه بعد از آنکه دوربینش را گرفت، گرفته است و از آن به عنوان اولین موفقیت خود نام برده است.
اما او که نمیخواست این تصور پیش بیاید که همۀ موفقیتش مدیون این توفیق تصادفی بوده، خیلی زود افزود: "منظورم این است که وقتی فوکوس را تنظیم میکنم و به حالتی میرسم که به نظرم زیباست، همانجا توقف میکنم، و برای رسیدن به فوکوسی دقیقی که دیگر عکاسان ترجیح میدهند، لنز را نمیچرخانم." اشتباهی که بدل به یک حرکت شورشی علیه وضعیت موجود در عکاسی شد.
"Hossana"؛ ۱۸۶۵
کامرون شکی نداشت که عکسهایش ذیل هنر قرار میگیرند. او در نامهای به سِر جان هرشل، دوست و معلم معنویش، چنین مینویسد: "هدف من آن است که به عکاسی ارج بدهم و آن را به شخصیت و کاربردهای هنر والا برسانم، و این کار را از ترکیب واقعیت و ایدئال، بدون قربانی کردن حقیقت و با تعلق خاطر تمام به شعر و زیبایی انجام میدهم."
Mountain Nymph; ۱۸۶۶
اهداف هنرمند
با توجه به نگاه هنری کامرون نسبت به عکاسی، جای تعجب ندارد که او از سایر هنرمندان نیز الهام میگرفت. او به خصوص از نقاشان عصر رنسانس و مکتب باروک الهام میگرفت. از همین رو، زمانی که اغلب منتقدان عکاسی او را سرزنش میکردند، کسانی که در دنیای هنر بودن، کارها و اهداف او را میستودند. بسیاری از عکسهای او عناصر آشنای نقاشیهای عصر رنسانس، نظیر پردههای سنگین، ترکیببندیهای مثلثی و نورپردازی مورب را در خود دارند. عکسی که او از سِر جان هرشل که مردی مهم در زمانۀ خویش بود، گرفته است، چهرۀ مردی حقیقی و قابل باور را در پیش چشم مخاطب میگذارد. مردی صورت خسته و موهای آشفتهاش، او را برای مخاطب ملموس کرده است. این عکس یادآور پرترهای است که رافائل از پاپ جولیوس دوم کشیده است.
عکس کامرون از سر جان هرشل که او را آشفته و ژولیده نشان میدهد،
اما در اصل این نقاشان پیش از رافائل بودند که بیشتر کامرون را مجذوب خود کرده بودند. یکی از نقاط اشتراک کامرون با آنها، گرایش به صحنهپردازی تابلو بود؛ بسیاری از عکسهای کامرون صحنههای مذهبی یا ادبیای را به تصویر میکشیدند که از داستانهای پادشاه آرتور یا افسانههای یونانی اقتباس شده بودند. او از سیاهیلشکر و طراحی لباس استفاده میکرد و به کشاندن کسانی پتانسیل مدل شدن را داشتند به استودیوی خود مشهور بود؛ او حتی خدمتکاران را نه برمبنای مهارتشان در انجام کارهای خانه، بلکه با توجه به ظاهر و قیافۀشان استخدام میکرد تا از آنها در عکسهایش استفاده کند. شاید این نوع صحنهپردازی حالا امری سانتیمانتال و ویکتوریایی به نظر برسد، اما در واقع کاری پست مدرن بود.
فارغ از اینکه چقدر در صحنهپردازی دقت میکرد، اما همیشه یک "ایراد" کامرونی در عکسها بود. البته سوال اینجاست که آیا باید آن را اصلاً ایراد دانست یا نه؟ در عکس "La Madonna Vigilante"، او گوشۀ عکس را تراشیده است. شاید چیزی در آن قسمت از عکس بوده که دوست نداشته است. یا شاید این کار را برای اثرگذاری بیشتر عکس انجام داده، تا بر روی هالۀ نور دور سر حضرت مریم تاکید بیشتری بکند.
La Madonna Vigilante, ۱۸۶۴
کامرون کاملاً امولوسیون گوشۀ سمت راست عکس را تراشیده است
با این رویکرد باز و شجاعانه، کامرون جلوتر از زمانۀ خود بود. کلارک میگوید: "خیلی لازم نیست که به خود زحمت فکر کردن دهیم که بتوانیم افکار پست مدرن را در عکسهای او ببینیم. آنجا که او دست هنرمند را در اثرش و در فرآیند تصویرسازی برملا میکند."
با این وجود، آیا کامرون مایل نبود که اجرایی کم اشکالتر داشته باشد؟ آیا این نشانهها، واقعا و حقیقتاً "اشتباهات" ناخواستۀ او بودهاند؟ رسیدن به پاسخ این سوال واقعاً سخت است. آنچه که میدانیم این است که او عکسهای بسیاری را دور ریخته است. مابقی آنهایی بوده است که دلش میخواسته به مردم نشان دهد. او با این کار به قول یکی از منتقدان مهربانتر همعصرش، "بدل به اولین شخصی شده که عقلش رسیده که بفهمد اشتباهاتش مایۀ موفقیتش هستند."
و این از بسیاری جهات، شاید اصلیترین نشانۀ یک نابغه باشد. چنانکه وایس میگوید: "این راهی است که انسان از آن به اکتشاف میرسد. شما به اشتباه به چیز برمیخورید و سپس عامدانه از آن استفاده میکنید."
نظر کاربران
من عکساشو دوست داشتم دقیقا همینه ک میگید انگار آدم با روح اشخاص توی عکس ارتباط برقرار میکنه و آفرین بهش ک تسلیم انتقادات نشد اونم تو زمونه ای ک اکثرا این کارا مختص ب مردا بود و البته ک عکاسی ی هنره.درسته دوربینای قدیمی حداقل ده دقیقه طول میکشید تا عکسو ثبت کنه اگه تو عکسای قدیمی دقت کنین اکثرا نمیبینید چون واقعا سخته ده دقیقه بخندی تا عکس ثبت بشه.تراشیدن قسمتایی از عکساشم ی جورایی فتوشاپه قدیمه جالبه واقعا
تو عکسای قدیمی لبخند نمیبینید منظورم بود جا افتاده :)