اسنپ پی_استیکی داخلی
adexo3
۱۰۰۷۶۶
۵۰۲۳
۵۰۲۳
پ

گفت و گو با «هرتا مولر»، زن برنده جايزه نوبل

هرتا مولر طي سفر به كشورش روماني در سال ۲۰۰۹، كه شرح آن را در اكتبر ۲۰۰۹ در گاردين چاپ كرد، مي‌گويد: «سفر به روماني، براي من نوعي سفر به زماني است كه نمي‌دانستم اتفاقي كه در زندگي‌ام رخ مي‌دهد، كدام تصادفي و كدام از پيش برنامه‌ريزي‌شده است. »

روزنامه اعتماد: هرتا مولر طي سفر به كشورش روماني در سال ۲۰۰۹، كه شرح آن را در اكتبر ۲۰۰۹ در گاردين چاپ كرد، مي‌گويد: «سفر به روماني، براي من نوعي سفر به زماني است كه نمي‌دانستم اتفاقي كه در زندگي‌ام رخ مي‌دهد، كدام تصادفي و كدام از پيش برنامه‌ريزي‌شده است. » و طي همان سفر كه به پرونده‌هاي بازجويي‌اش در دوره حكومت چائوشسكو دست مي‌يابد، متوجه مي‌شود كه در آن پرونده‌ها دو شخصيت براي او درنظر گرفته‌اند: «يكي خودم و ديگري كريستينا كه دشمن دولت است. هركجا براي زندگي مي‌رفتم به اجبار اين انسان‌نما همراهم بود. اين انسان‌نما فقط دنبال من نبود، بلكه با سرعت بيشتري جلوتر از خودم حركت مي‌كرد. با وجود اينكه از ابتداي نوشتن تا امروز هميشه فقط عليه حكومت‌هاي ديكتاتوري قلم زده‌ام، اين انسان‌نما، راه خود را رفته و هرچه قرار بوده نوشته است. انسان‌نما ديگر خود را كاملا از من جدا كرده است. هرچند حكومت‌هاي ديكتاتوري بيست سالي مي‌شود كه برچيده شده‌اند اما اين انسان‌نما همچنان زندگي خيالي‌اش را دنبال مي‌كند. تا كي كارش را ادامه خواهد داد؟ نمي‌دانم!» در نوامبر ۲۰۱۲ هرتا مولر دوباره به بازخواني زندگي‌‌اش با خبرنگار «گاردين» مي‌نشيند. آنچه مي‌خوانيد بخش‌هايي از گفت‌وگوي اين روزنامه با هرتا مولر است. در اين گفت‌وگو، مولر از بازتاب زندگي‌اش در كتاب‌هايش مي‌گويد يا به تعبيري: «زندگي در لابه‌لاي كتاب‌ها». او از كشمكش با نيروي ويژه امنيتي روماني در دوره‌يي مي‌گويد كه اين كشور، سرسخت‌ترين حكومت استاليني در بلوك شوروي را داشت. اين دوره، از ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۹ را دربرمي‌گيرد كه نيكلاي چائوشسكو به عنوان دبيركل حزب كمونيست، رييس‌جمهور و حاكم مادام‌العمر روماني نيز بود. وي در سال ۱۹۸۹ به دنبال انقلاب روماني، اعدام شد. كتاب‌هاي «ته دره»، «گذرنامه» و «قرار ملاقات» جزو نخستين كارهاي مولر است كه وي در اين گفت‌وگو از آنها نام مي‌برد. هر سه اين كتاب‌ها به تازگي از سوي نشر «مرواريد» و با ترجمه مهرداد وثوقي منتشر شده است.

گفت و گو با «هرتا مولر»، زن برنده جايزه نوبل

تقاضاي مصاحبه با هرتا مولر، مثل اين است كه بازجويي‌هايش توسط پليس مخفي روماني را دوباره تجربه مي‌كند. هرتا مولر لبخند قاطعانه اطمينان‌بخشي بر لب داشت. زماني كه اين برنده جايزه نوبل را در هتل لندن ديدم، بازوي مرا گرفت و در گوشم زمزمه كرد: «من شخصي ورشكسته هستم.» بااين‌حال، وقتي كه در مورد هراس‌هاي روحي خود طي ديكتاتوري كمونيستي نيكلاي صحبت مي‌كند، نشاطي كه از خود بروز مي‌دهد در تضاد با حرف‌هايش قرار دارد. در سال ۱۹۵۳ در اقليتي آلماني‌زبان در روماني متولد شد. او هم از طرف صاحبان قدرت به عنوان يك مخالف سياسي مورد آزار و اذيت قرار مي‌گرفت و هم توسط اجتماع خودش به خاطر «بدگويي از زادگاه» طرد شده بود. رمان «سرزمين گوجه‌هاي سبز» (۱۹۹۳) جايزه ايمپك دوبلين را در سال ۱۹۹۸ از آن خود كرد، در اين رمان يك دختر روستايي به دانش‌آموزان مخالف مي‌پيوندد كه آرزويشان عبور از عرض رودخانه دانوب براي رسيدن به آزادي است. دختراني كه يا به فروپاشي ذهني مي‌رسند يا خودكشي مي‌كنند.

مولر با همسرش هري مركل درام‌نويس آلماني، در برلين زندگي مي‌كند. در سال ۱۹۸۸ يك سال بعد از فرارش به آلمان غربي با همسرش آشنا شد. او را تهديد به مرگ كرده بودند، سعي كردند كه او را با اتهام جاسوسي براي پليس مخفي چائوشسكو بدنام كنند. طي سخنراني‌اش هنگام دريافت جايزه نوبل در سال ۲۰۰۹، به چگونگي از دست‌دادن شغل خود به عنوان مترجم يك كارخانه تراكتورسازي اشاره كرد و گفت كه در خواست كار يك «غول بي‌شاخ و دم» را رد كرده بوده چراكه او را تنبل، بي‌بندوبار و پتياره و ولگرد ناميده بود. بعدها، يك فرمانده امنيتي محلي كه كنترل منزل او را به عهده گرفته بود، ادعا كرد كه او يك بيمار روان‌پريش است و او را كه معلم مدرسه بود به خاطر سيگاركشيدن در كلاس درس اخراج كرده بودند. داستان‌هاي او شكننده‌بودن مقاومت را در نوعي ديوان‌سالاري استبدادي سوررئال و دروغ‌پرداز، جاسوسي‌ و خيانت‌ را نشان مي‌دهد. او مي‌گويد چائوشسكو ديوانه بود و نيمي از مردم روماني را ديوانه كرد، من به خاطر او ديوانه‌ام. وي از جايزه نوبل «مو يان» [نويسنده چيني برنده نوبل ادبيات ۲۰۱۲] به عنوان يك «فاجعه» ياد مي‌كند و مي‌گويد اين كار يعني تجليل‌كردن از نويسنده‌يي كه «سانسور را مورد ستايش قرار مي‌دهد» و بسيار به حكومت چين نزديك است.

مولر در سن ۵۹ سالگي، زندگي‌اش را در آنچه، داستان خودنگارانه مي‌نامد به نگارش درآورده است. او مي‌گويد اين يك واقعيت بازسازي شده است. «من در بيش از ۵۰ بازجويي شركت كردم اما از انتقال مستقيم وقايع اصلا راضي نبودم. كاركردن با زبان براي من به زيبايي نياز دارد. شك دارم كه شما بتوانيد آن را به همان شكلي كه در خاطرات‌تان وجود دارد انجام دهيد. » ابتكاراتي كه مولر در سطح زبان به كار مي‌برد، نثر آلماني او را عجيب و غريب جلوه مي‌دهد. او زبان رومانيايي را با نوعي حس آميزي مي‌نويسد كه در ۱۵ سالگي آموخته بود و مي‌گفت «از ابتدا هم در ذهنم بوده».

رمان «فرشته گرسنگي» هرتا مولر، كمترين بهره را از خودزندگينامه‌نگاري برده است. قهرمان داستان، لئو اوبرگ، برگرفته از شخصيت واقعي اوسكار پاستيور شاعر است، كه در سن ۱۷ سالگي به اوكراين تبعيد شد. در ژانويه ۱۹۴۵ بعد از حمايت نازي‌ها از حكومت ايون آنتونسكا ارتش سرخ آنها را محاصره كرد. همه آلماني‌تبارهاي روماني‌ از سن ۱۷ تا ۴۵ سالگي به اردوگاه‌هاي كار اجباري تبعيد شدند تا اقتصاد ويران شوروي را بازسازي كنند. كساني كه زنده ماندند پنج سال به ريختن زغال و آجرهاي سنگين درگوشه و كناره‌هاي «گولاگ» [اداره كل اردوگاه‌هاي كار و اصلاح حكومت استالين] گذراندند.

مادر مولر يكي از اعضاي گروه تبعيدي سرتراشيده بود كه سه سال قبل از تولد مولر به خانه بازگشته بود. «بچه كه بودم مادرم را زني سالخورده مي‌دانستم. همه اهالي روستا تمام كساني را كه تبعيد شده بودند، مي‌شناختند اما هيچ‌كس اجازه صحبت در آن باره را نداشت. اين نه‌تنها عليه شوروي بود، بلكه يادآور گذشته فاشيستي روماني هم بود. » بيش از نيم‌قرن، مولر با تبعيدشدگان پيشين روستايش به نيتزكيدوروف صحبت مي‌كرد و همچنين به پاستيور، ترانسيلوانيايي كه در برلين زندگي مي‌كرد نزديك شد. او جزييات طاقت‌فرساي زندگي روزمره را از بوي وحشتناك كوره‌ها تا سوپ‌هاي كلم آبكي توضيح مي‌داد. «از آن‌جايي كه مادرم همسر يك كشاورز بود، من بسيار خوش‌اقبالم؛ زيرا اوسكار بازتابي از يك روشنفكر است. اما او بسيار آسيب‌ديده بود. رفتارهاي غيرمتعارف پاستيور باعث تنهايي بيش از حد او شده بود. ديگران در اردوگاه تا جايي كه مي‌توانستند روابط خودشان را داشتند اما هيچ‌كس چيزي درباره او نمي‌دانست. او در شرايطي سردرگم بود؛ هم از طرف مقامات اردوگاه و هم از طرف هم‌اردوگاهي‌هايش. و اين باعث تنهايي شما مي‌شود بنابراين مراعات مي‌كنيد.»

آنها با هدف نوشتن زندگينامه پاستيور، با هم از اوكراين ديدن كردند اما زماني كه او به علت حمله قلبي در سال ۲۰۰۶ جان خود را از دست داد، داستاني كه مولر بازنويسي كرده بود، به صميمانه‌ترين يادنامه او از شاعر درگذشته بدل شد. اين كتاب وقتي كه در سال ۲۰۰۹ در آلمان چاپ شد، يكي از منتقدان اعتراض كرد كه فقط تجربيات مستقيم درباره اردوگاه بايد نوشته شود. هر چيزي در ادبيات، از جمله خاطرات، مستعمل است. مولر مي‌گويد «نسل دوم از طريق آسيبي كه به والدين‌شان رسيده درگير مي‌شوند. براي كساني كه مي‌گويند ادبيات گولاگ [سازمان دولتي كه سيستم‌هاي اصلي شوروي اردوگاه‌هاي كار اجباري را در دوران استالين از ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ اداره مي‌كرد] نبايد زيبا باشد: اگر فرديت مردمي كه تبعيد شده بودند را تكذيب كنيم، ما خودمان را در همان موقعيت اردوگاه قرار مي‌دهيم. » مولر مي‌گويد «مادرش ۸۷ ساله است و اكنون در برلين زندگي مي‌كند، كتاب را خوانده و به او گفته بود كه همين‌طور بوده است.»

بنت، منطقه‌يي كه مولر در آن به دنيا آمده بود، منطقه امپراتوري اتريشي- مجار و آلماني‌زباني بود كه بعد از جنگ جهاني اول بين روماني و يوگسلاوي تقسيم شده بود. پدرش كارگري در مزرعه و الكلي بود، در ميان داوطلبان گردان حفاظتي مسلح هيتلر بود. «فهميدن اينكه پدرم طرفدار قاتلين بود وحشتناك بود. او مردي ساده و لجباز بود. وقتي درباره جنايت‌هاي نازي‌ها صحبت مي‌كردم، هميشه مي‌گفت خب، به آنچه روس‌ها انجام دادند نگاه كنيد. زماني كه او روي كفش‌هايش تف مي‌انداخت تا آنها را براق كند. مي‌گفتم، آه اين كاري بود كه نازي‌ها انجام دادند. من زندگي را براي او آسان نكردم. » پدرش و گونتر گراس در يك دسته نظامي بودند. وقتي در سال ۲۰۰۶ عضويت گراس در گروه نوجوان‌هاي اس. ‌اس فاش شد، مولر او را به خاطر سكوتش در اين باره ملامت كرد. مولر مي‌گويد اگر پدرم را در اين مورد متهم بدانم، بايد گراس را هم كه يك فرد روشنفكر است، مقصر به حساب آورد. او براي چندين دهه بسيار اخلاقي رفتار كرده بود. سكوت او يك دروغ بود. مولر اين مساله را كه فقط افراد غيرنظامي در اردوگاه‌هاي كار بودند، ناعادلانه مي‌دانست. «پدرم در اردوگاه نبود اما مادرم بود. پدرم يك زنداني جنگي در انگلستان بود. سربازان هنوز به خانه باز نگشته‌اند، بنابراين افراد غيرنظامي بسيار جوان و زنان زيادي را به جنگ مي‌بردند. اگر پدرم را به زور برده بودند، قابل درك بود.»

مولر در سال ۱۹۶۵، ۱۲ ساله بود، يعني زماني كه چائوشسكو قدرت را به دست گرفت. او در اوايل ۱۹۷۰ زماني كه در تيميس در دانشگاه ادبيات روماني و آلماني مي‌خواند، به گروه نويسندگان مخالف (Actionsgruppe Banat) ملحق شد. «يكي از هشدارها اين بود كه پدرم در ۱۷ سالگي به عضويت اس. اس درآمد. به نظرم من هم در زمان ديكتاتوري در همان سن بودم. اگر خودم را با اين مساله تطبيق دهم، نمي‌توانم به كاري كه او كرده اعتراض كنم. اين كاملا واضح بود: من از نگاه به گذشته استفاده كردم.»

مرگ پدرش از بيماري كبد، انگيزه او براي نوشتن نخستين كتابش به نام «ته دره» در سال ۱۹۸۲ شد. نقش و نگارهاي كودكانه‌يي كه اشعاري سوررئال دارد. اين كتاب در سال ۱۹۸۴ شهرت او را در آلمان به دنبال داشت، ولي درعين‌حال باعث شد كه خانواده‌اش با او قطع ارتباط كنند. در پاسپورت (۱۹۸۶) نخستين رمانش كه به انگليسي منتشر شد، يك آسيابان دائم‌الخمر، كه همسرش در روسيه مورد خشونت قرار گرفته بود، براي فوهرر [عنوان رهبر و راهنماي آلماني كه به آدولف هيتلر مربوط است] ماتم گرفته است، درحالي كه روستاييان همسايگان‌شان را به خاطر داشتن برگه خروج لو مي‌دهند. او مي‌گويد: «روماني در آن زمان تاريخچه نازي‌بودنش را طور ديگري جلوه داد. نژاد آلماني خودش را سپر بلا قرار داد. » هنوز اين بي‌عدالتي او را از آشكاركردن خطاهاي آنها باز نمي‌داشت: همسرآزاري، خرابكاري، تعصب عليه يهودي‌ها، كولي‌ها و رومانيايي‌ها. مصيبت باعث پيشرفت انسان‌ها نمي‌شود، مي‌شود؟ او مي‌گويد اين روستا هنوز مانند گذشته باقي مانده است، انزوا و نژادپرستي اقليت آلماني‌ها در بيش از ۳۰۰ سال، هنوز از بين نرفته؛ زيرا قسمت عظيمي از اين جمعيت تبعيد شدند.

بهترين دوستش، در بين بسياري از دوستان، جاسوسي او را كرده بود- مانند آنچه براي كارگر كارخانه پوشاك در رمان «قرار ملاقات» (۱۹۹۷) اتفاق افتاده بود. كسي كه در جريان پيشنهادهايي براي صادركردن لباس (كت و شلوار يا كت و دامن) عروسي به ايتاليا است. مولر براي مهاجرت به دلايل سياسي با همسرش كه نويسنده‌يي به نام ريچارد واگنر بود، اقدام كرد. اما فرم‌ها را فقط در اختيار خانواده‌هايي قرار مي‌دادند كه دوباره گرد هم آمده بودند. «من گفتم به عمويم در روماني و حتي در آلمان نيازي ندارم. ما همه‌چيز را به هم زده بوديم.» بعد از ۱۸ ماه سفسطه‌بازي، تاريخ مهاجرت او در ۲۹ فوريه ۱۹۸۷ به او داده شد، كه هيچگاه اين اتفاق نيفتاد. «من با حكومت آلمان مشكلات زيادي داشتم. آلمان غربي از من سوال كرد آيا مورد اذيت و آزارهاي سياسي قرار گرفته‌ايد يا آيا از نژاد آلماني هستيد؟ من گفتم هر دو. آنها گفتند ما فرمي براي آن نداريم.» با وجود اينكه اين مساله براي او خنده‌دار بود زماني كه برگشت، گريه كرد. اين غيرقابل تحمل بود.

وقتي كه ديوار برلين در سال ۱۹۸۹ فرو ريخت، مولر خيالش آسوده شد. سرويس امنيتي آلمان به او هشدار داد كه وارد خاك آلمان شرقي نشود: «آنها فكر كردند من دزدكي به روماني بازمي‌گردم. وقتي كه انقلاب ۱۹۸۹ چائوشسكو را واژگون كرد، من فكر كردم، اكنون بيشتر از او زندگي خواهم كرد. درعين‌حال بعد از محاكمه و اعدام او در روز كريسمس، تمام روز را گريه كردم، ممكن است قسمتي از آن با آرامش بوده باشد اما شما نمي‌توانيد مرگ كسي را نگاه كنيد. ولو اينكه من ۲۰ سال آرزوي آن را داشتم اما واقعا نمي‌خواستم آن را ببينم.»

بعد از گذشت سال‌ها از درخواست دسترسي به پرونده امنيتي خود، اين پرونده در سال ۲۰۰۹ منتظر شد و به تعداد زيادي به چاپ رسيد. صدها صفحه از مكالمات تلفني رونوشت شده بود. «اصلا نمي‌توانم تصور كنم من براي آنها بسيار بااهميت بوده‌ام. هيچ‌كس در آپارتمان طبقه پايين من زندگي نمي‌كرد. آپارتمانم يك مركز استراق سمع بود، با ميكروفن‌هايي كه در سقف كار گذاشته شده بود. » بعد از چاپ «فرشته گرسنگي» معلوم شد كه پاستيور در بخارست در سال ۱۹۶۱ به عنوان جاسوس استخدام شده بود. بعد از شك و عصبانيت اوليه‌اش، همدردي‌اش با او عميق شد. گزارشات معدود او عاري از محتوا هستند. او تمام تلاشش را مي‌كرد كه كسي را به دردسر نيندازد. همه آنها به خاطر شش شعري بود كه او درباره اردوگاه نوشته بود كه در ۵۰ سالگي خوانده شد و او به عنوان يك ضدشوروي شناخته شد. او نمي‌توانست با ۲۰ سال ‌ماندن در زندان كنار بيايد.

مولر مي‌گويد كه نيروهاي امنيتي هنوز هم سر كارند. مولر گفت: «چهل درصد كاركنان قديمي توسط نيروهاي جديد اطلاعات روماني به كار گرفته شده‌اند. مابقي از طريق بخش خصوصي‌سازي ميليونر شده‌اند.» به نظر او، اتحاديه اروپا، كه روماني در سال ۲۰۰۷ به آن ملحق شد، در مقابل نيمه دموكراسي جبهه شرقي پيشين به‌طور قابل سرزنشي بي‌اثر بود. گروه كمونيست‌هاي روماني برچسب جديد دموكرات‌هاي اجتماعي به خودشان داده‌اند. كشور رو به عقب برگشته است- آنها استاليني هستند.

«بعد از ديدن خيانت شخصي، آيا ممكن است دوباره اعتماد كنيد؟» بعد از كمي مكث مي‌گويد «مي‌دانم كه همه دست‌شان آلوده نبوده. شما ژرف‌نمايي را ياد مي‌گيريد. اگر با تهديد به مرگ زندگي كنيد، به دوستان نياز داريد. بنابراين بايد اين خطر را بكنيد كه آنها جاسوسي شما را كنند. به نظر مي‌رسد اعتماد مانند خنده، نوعي مقاومت است.»
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج