چرا ایرانی ها به همه انتخابهای نوبل معترضاند؟
ماه اکتبر ماه انتخاب برنده جایزه ادبی نوبل و البته ماه اعتراض جامعه ادبی ایران به انتخاب آکادمی نوبل است. حق با ماست یا آکادمی نوبل از دنیای روز ادبیات پرت است؟
سال ۲۰۱۵ سوتلنا الکسیویچ، برنده نوبل، مطلقا در ایران ناشناس بود. یعنی اصلا نمیشناختیمش. انتخاب آکادمی نوبل آن قدر از نظر جامعه ادبی ایران مضحک بود که لب به انتقادهای اساسی هم گشوده نشد و حالا وقتی قرعه نوبل امسال به باب دیلن افتاد، همه صدایشان درآمد که باب دیلن مگر از طایفه اصحاب ادبیات است که به او نوبل دادند؟
مثلا اسدالله امرایی، مترجم، نوشت: "باب دیلن و ترانههایش را دوست دارم. تلاش او را برای صلح و مخالفتش را با جنگ ویتنام و همدلیهایش را با ستمدیدگان و قربانیان شکنجه میستایم. کاش جایزه صلح نوبل را به او میدادند. اعطای جایزه نوبل را به او جفا در حق نویسندگانی مثل فیلیپ راث و جویس کرول اوتس میدانم." هرچند خود جویس کرول اوتس، انتخاب باب دیلن را به عنوان برنده نوبل ادبیات "هوشمندانه" قلمداد کرده است.
داود غفارزادگان، نویسنده معاصر درباره معرفی برنده جایزه نوبل ادبیات گفت: خیلی باب دیلن را نمیشناسم و از انتخاب او به عنوان برگزیده نوبل ادبیات تعجب کردم. فکر میکنم کارهای او تینیجری است و کارهایش چیزی نبوده که آنها را دنبال کنم.
او درباره انتخابهای این جایزه در سالهای اخیر بیان کرد: چیزی که من فهمیدهام این است که رویه انتخاب اثر برگزیده در این جایزه شبیه اتفاقاتی است که در جوایز ادبی کشور خودمان میافتاد؛ یعنی چیزی که بیشتر از همه خود جایزهبگیرها را متعجب میکند. این اتفاق هم به خاطر این است که ادبیات به سیاست و قدرت وصل شده است؛ به همین خاطر نمیشود بیشتر از این جوایز انتظار داشت.
اما در این میان این سوال مطرح میشود که آیا ما به خوبی برندگان نوبل ادبیات را میشناسیم؟ غفارزادگان اعتراف میکند: "خیلی باب دیلن را نمیشناسم..." و شاید نویسندگان و شاعران دیگر ما نیز باید به این موضوع اعتراف میکردند و بعد گزاره قطعیشان را صادر میکردند که دیلن نباید برنده نوبل میشد. در شرایطی که ما باب دیلن را صرفا یک ترانهسرا و خواننده میدانیم، سارا دانیوس، دبیر دائمی آکادمی سوئدی نوبل ترانههای دیلن را با کارهای هومر و سافو مقایسه میکند. به عبارت دیگر باب دیلن در خارج از مرزهای کشور ما وجههای ادبی نیز دارد، نه به خاطر مجموعه شعر تجربی و بدعتگرایش - "رتیل" (Tarantula) - که به خاطر تعاریف نو منتقدان و جامعه ادبی غربی از مرزهای جدید ادبیات.
محمود حسینیزاد، مترجم آثار ادبیات آلمانی اشاره جالبی به پرت بودن جامعه ادبی ایران از ادبیات معاصر جهانی میکند. او به ما گفت: بامزه است که بعضیها، چه نویسنده و چه منتقد و غیره، میخواهند همچنان براساس "بوف کور" یک اثر قرن بیست و یکمی فرنگی، مثلا آلمانی را بررسی کنند. جریان ادبی در آلمان و کشورهای دیگر اروپایی به سرعت در حال حرکت است. گاهی دوستان آلمانی از نویسندههایی تعریف میکنند که ما اصلا نمیشناسیم. امریکایی و انگلیسی حتی. یا در نشریات آنجا نویسندههایی مورد استقبال قرار میگیرند که برای ما کلا ناشناس هستند. ما از همه این جریانها غفلت کردهایم و همچنان بر گمان ثابت و شاید کهنه شده خودمان از ادبیات، آثار نو را بررسی میکنیم."
او بعد از انتخاب دیلن به عنوان برنده نوبل ۲۰۱۶ و پس از واکنشهای سلبی ایرانیان به ایسنا گفت: هدف هر جایزه معتبری بها دادن به نوآوریها در حوزه مربوطه است، و جایزه نوبل ادبیات هم در همین راستا حرکت میکند. کسانی که الان به این روند ایراد میگیرند، همان کسانی هستند که وقتی پاموک جایزه گرفت پدر خودشان را درآوردند، چون شناختی از او نداشتند. نمیشناسند و چند سال که میگذرد مشخص میشود که انتخابها درست بوده است. درباره پاموک همینطور هم شد و این نویسنده بعدها نشان داد که واقعا نویسنده است. اما زمانی که جایزه نوبل گرفت همین آدمها که امروز به جایزه نوبل ایراد میگیرند میگفتند که چرا پاموک جایزه گرفته است؟ ما هنوز در نیمه اول قرن بیستم ماندهایم و جلوتر نیامدهایم.
و اینکه " الان آدمی که جایزه گرفته ۵۰ سال برای سیاهپوستان و سفیدپوستان زحمت کشیده است. با واژههایش، با سرود و شعرهایش. اما این نظر ما شرقیهاست که او را مطرب میدانیم و میگوییم چرا کوندرا جایزه نگرفته است. به پاموک و هرتا مولر و الفریده یلینک و الکسییویچ هم ایراد میگرفتند بی آنکه یک صفحه از کارهایشان را خوانده باشند. این حرفها به خاطر دور بودن ما از ادبیات دنیاست.
آثار "باب دیلن" تجربیات مشترک انسانی را بسیار هنرمندانه ارائه میکند. به دست آوردن جایزه نوبل ادبیات توسط این خواننده و ترانهسرا فرصتهای زیادی را برای ترانهسراهای سراسر جهان فراهم میکند. ترانههای او ترکیبی از داستان، شعر، و ترانه است.
درست است که هیچکس حدس نمیزد او برنده جایزه نوبل ادبیات شود اما مجموعه آثار او چه در حوزه شعر چه در حوزه ترانه او را واجد شرایط این جایزه میکند. این بدان معناست که تعریف جامعه از "ادبیات" در طول زمان دچار تغییر شده است. در واقع گویا ما به افتخار این ترانهسرای بزرگ مرزهای بین ادبیات شفاهی و کتبی را شکستهایم.
نظر کاربران
انتخاب مطلب عالی بود.جواب چند تا سوال رو گرفتم