۱۰ قله ای که باب دیلن قبل از نوبل فتح کرد
انتخاب آکادمی نوبل این بار حتی از انتخاب سال گذشته نیز بحث برانگیزتر بوده است؛ سال گذشته اهدای نوبل به «سوتلانا الکسیویچ»، گزارش نویس اهل بلاروس، بسیاری از اهالی ادبیات را متعجب کرد. امسال نیز با اعلام نام «باب دیلن» صف موافقان و مخالفان شکل گرفت.
موافق و مخالف: صلاح الدین احمد، نویسنده عرب- آمریکایی، از جمله منتقدانی بود که بعد از اعلام جایزه نوشت: «خدا می داند چندین ترانه سرای دیگر در زبان های دیگر پیش از او می توانستند این جایزه را بگیرند؛ اما جویس کرول اوتس که از او به عنوان یکی از بخت های دریافت نوبل یاد می شود، گفت: «بسیاری از ما تحت تاثیر موسیقی دهه ۶۰ دیلن بوده ایم. به ویژه مونولگ ها و ترانه های قوی و دراماتیک او.
پیش از آنکه دریایش بشوید و با خود ببرد؟
و مگر انسان چند سال زنده می ماند
پیش از آنکه بتواند به آزادی برسد؟
و یک نفر چند بار می تواند سر بچرخاند
و وانمود کند که چیزی نمی بیند؟
پاسخش، دوست من، دارد با باد می رود
پاسخش در باد می رود.
مسئولان آکادمی نوبل دیر به این نکته پی بردند که سراینده ترانه «رفتن در باد» به اندازه خود آن گریزپاست؛ او نیز چون آن کاغذ که پاسخی بر آن نوشته شده و بادی تند با خود می بردش. دور از دسترس است. تازه پس از اعلام نام برنده نوبل ادبیات 2016 بود که این دور از دسترس بودن نمایان شد. هفته ای از اعلام نام «باب دیلن» به عنوان برنده جایزه نوبل گذشت که آکادمیسین های نوبل بالاخره اعلام کردند از تلاش برای تماس گرفتن با او و پاسخ نشنیدن خسته شده و دست کشیده اند.
گفتند تلاش خود را برای پیدا کردن باب دیلن، خواننده و ترانه سرای آمریکایی متوقف کرده اند. اعطای جایزه نوبل ادبیات به باب دیلن بسیاری را متعجب و غافلگیر کیر؛ اما خودب باب دیلن انگار بیش از بقیه تعجب کرد. یا شاید متوجه نشد، یا اعتنا نکرد. یا باور نکرد. به هر حال خواننده، آهنگ ساز و ترانه سرای ۷۵ ساله تا موقع نوشته شدن این مقاله هیچ واکنشی از خودنشان نداده است. فقط بلافاصله بعد از اعلام نامش به عنوان برنده نوبل، طبق برنامه در لاس وگاس روی صحنه رفت و در آنجا هم هیچ اشاره ای به این جایزه نکرد و بعد هم که دیگر هیچ.
در روزهای پس از اعلام نام باب دیلن در مقام دریافت کننده جایزه نوبل، بحث های متعددی درگرفت که آیا دیلن برای دریافت نوبل شایسته تر بود یا مثلا موراکامی، آدونیس، فیلیپ راس، جویس کارول اوتس یا اسماعیل کاداره؛ اما نکته ای که در این میان انگار ناگفته ماند، این بود که کسی اشاره ای نکرد به اینکه باب دیلن اسسا با چنین جایزه ای ناسازگار است و نوبل با طبیعت او هم خوانی ندارد.
مسئله این است که «آکادمی نوبل» ذاتا آپولونی است و سرشت «باب دیلن» دیونیزوسی. پیش از این هم بارها آکادمیسین ها تلاش خود را کرده بودند که به نحوی باب دیلن را یکی از خود کنند؛ اما در نهایت حاصل کارشان چندان درخشان نبود؛ نمونه اش را در بهار ۲۰۱۱ دیدیم که سه دانشگاه مانیز، وین و بریستول تقریبا هم زمان به مناسبت ۷۰ سالگی دیلن سمپوزیوم برگزار کردند و در نهایت، حاصل این تلاش آکادمیک نیز مانند همان نوشته ای بود که باد با خود برد.
دریافت جایزه نوبل شاید در زندگی باب دیلن اصلا نقطه عطفی محسوب نشود و فقط آن را بتوان یکی از نقاط اوجه و به لحاظ زمانی تازه ترین قله در میان قله های متعدد یک زندگی پربار به شمار آورد. وقتی به زندگی مردی نگاه می کنیم که در تاریخ 24 می 1941 در مینه سوتا با نام رابرت آلن زیمرمن به دنیا آمد و در گذر سالیان نام های متعددی را، از باب دیلن تا جک فراست، رابرت میلکوودتامس، سرگئی پتروف و لاکی ویلبری به خود پذیرفت. گاه به نقاطی بر می خوریم که به بلندای بقیه نیستند؛ اما آنها را فقط به نسبت دو نقطه اوج دو سوی شان می توان فرودی به شمار آورد. انگار سراینده «همچون سنگی غلتان» همواره در خط الراسی حرکت کرده و از قله ای به قله دیگر رفته و حداکثر در این میان، دمی آسوده است. باب دیلن پیش از رسیدن به نوبل ادبی لااقل 10 قله را در زندگی خود پشت سر گذاشته بود.
دمیدن در باد
برای باب دیلن ۲۱ ساله که دوره عشق به موسیقی بلوز و کانتری در کودکی و شیفتگی موسیقی راک اندرول و الوین پریسلی را پشت سر گذاشته و به میناوپلیس رفته و در دانشگاه مینه سوتا ثبت نام کرده و به سرعت از آن بیرون آمده و به نیویورک سفر کرده بود تا بت موسیقی خود، وودی گاتری را در آن بیابد، نوشتن اولین ترانه مهمش «دمیدن در باد» (به عبارت دقیق تر، چنان که از معنای شعر بر می آید «رفتن در باد» Blowin' in the wind) در سال ۱۹۶۲ اولین گام غول آسا به سوی قله ها بود. دیلن در ماه مارس همان سال اولین آلبوم خود را در ژانر فولک، بلوز و کاسپل به نام «باب دیلن» با سرمایه کلمبیاریکوردز و حمایت جانی کش منتشر کرد که چندان به آن اعتنا نشد.
دیلن که در دسامبر ۱۹۶۲ به انگلستان سفر کرد تا در درامی تلویزیونی به نام «دیوانه خانه در کسل استریت» برای شبکه «بی بی سی» بازی کند (فیلمی که ظاهرا اثری از آن بر جای نمانده است) این ترانه را در پایان فیلم خواند و یکی از اولین اجراهای عمومی خود را رقم زد. «دمیدن در باد» در سال ۱۹۶۳ به عنوان تک آهنگ و سپس در آلبوم «باب دیلن هرزگرد» (The Freewheelin' Bob Dylan) دومین آلبوم او منتشر شد و این اثر که وامدار ترانه های بردگان سیاه پوست آمریکاست، ترانه ای اعتراضی است و به پرسش های عمیق و بنیادی در مفاهیم هستی، جنگ، صلح و آزادی می پردازد.
شغل و آزادی
سال 1963 و زمان انتشار آلبوم «باب دیلن هرزگرد» سالی پرخروش برای باب دیلن و آمریکا بود؛ باب دیلن در این سال و پس از آن بیرون آمدن از «نمایش اد سالیوان» شبکه «سی بی اس» برای تن ندادن به سانسور، بیش از همه به عنوان یک چهره فعال سیاسی و اجتماعی مطرح شد. آوازهای اعتراضی او همراه با «جوآن بائز» به عنوان اعضای جنبش حقوق مدنی و به ویژه در راهپیمایی واشنگتن برای شغل و آزادی» در 28 آگوست آن سال، نقش سیاست را در زندگی جوان 22 ساله پررنگ کرد.
سومین آلبوم او با عنوان «زمانه در تغییر است» (The Times They Area- Changin) به شدت سیاسی و بدبینانه بود. او در این سال جایزه موسوم به «تام پین» را از «کمیته آزادی های اضطراری شهروندی ملی» دریافت کرد. قتل «جان اف کندی» رییس جمهوری وقت آمریکا نیز در 22 نوامبر آن سال اتفاق افتاد، اما از جنبه هنری آلبوم «باب دیلن هرزگرد» توجه بسیاری از چهره های مهم را در سراسر جهان، از گروه انگلیسی بیتلز تا جویسکارولاوتس آمریکایی به خود جلب کرد.
همچون یک سنگ غلتان
بعد از آلبوم «روزی دیگر باب دیلن» (Another Side of Bob Dylan) که در سال ۱۹۶۴ به سرعت تهیه شد و لحن طنزآمیز یا عاشقانه آن بر بار سیاسی اش می چربید و پس از آن گرایش پیدا کردن بیشتر باب دیلن به فولک راک، سال موفق دیگری برای این خواننده، ترانه سرا رقم خورد.
در ماه مارس 1965 باب دیلن «به خانه بازگرداندن» (Bringing It All Back Home) را منتشر کرد که به ویژه ترانه Mr. Tambourine Man در آن بسیار موفق و ماندگار شد و مهم تر از آن در ماه جولای طرفداران دیلن با تک ترانه «همچون یک سنگ غلتان» (Like a Rolling Stone) مواجه شدند.
«سنگ غلتان» در نام این ترانه نوعی همدلی با شخصیتی مطرود و به تعبیری خانه به دوش بود که در عین دورماندن از فضای بورژوازی مرسوم، پویایی و امکان تغییر در هر لحظه را برای خود حفظ می کرد. عنوان ترانه در عین حال به ضرب المثل «بر سنگ غلتان خزه سبز نمی شود» اشاره می کرد.
که خودت باشی و خودت
راهی به خانه نداشته باشی
مثل یک فرد کاملا ناشناس
همچون یک سنگ غلتان.
یکی از معتبرترین مجله های موسیقی جهان، مجله «رولینگ استون که نامش را از این ترانه گرفت و دو سال پس از انتشار آن بیناین گذاری شد، ترانه «همچون یک سنگ غلتان» را در سال های 2004 و 2011 و در جریان رده بندی 500 ترانه برتر همه دوره ها به صدر جدول فرستاد و آن را بزرگ ترین ترانه تمام زمان ها نامید. این ترانه شش دقیقه ای در ابتدا داستانی کوتاه بود که باب دیلن نوشت و بعد به یک تک ترانه در ژانر فولک راک تبدیل شد.
«همچون یک سنگ غلتان» در زمان انتشار دومین تک آهنگ پرفروش جدول آمریکای شمالی و چهارمین در جدول انگلستان شد. این ترانه بسیاری از مشاهیر موسیقی را که در زمان انتشارش شهرت داشتند یا پس از آن مطرح شدند، تحت تاثیر قرار داد؛ از جمله این افراد بروس اسپرینگستین، آهنگ ساز و خواننده فولک آمریکایی بود که در سال ۱۹۸۸ هنگام سخنرانی در مراسم ثبت نام باب دیلن در تالار مشاهیر راک اندرول گفت برای اولین بار آن را در اتومبیل همراه با مادرش شنیده بود. «وقتی این ترانه را برای بار اول شنیدم، مانند این بود که یک نفر با لگد دریچه ذهنم را باز کرده باشد».
روز ملخ
باب دیلن بعد از «همچون یک سنگ غلتان» پنج سال پرماجرا را پشت سر گذاشت که در آن از درگیری با تماشاگران کنسرت در سال 1966 تا اعلام برائت از هر نوع ماده مخدر، تصادف موتور سیلکت و استفاده از آن برای دورماندن از عرصه عمومی، کنارگذاشتن طولانی مدت تور کنسرت، حضور در مستند ناموفق Eat the Document انتقادها از صدایش که در ترانه دوصدایی Lay Lady Lay (همراه با جانی کشی) به گفته منتقدان هنری «از ته چاه بیرون می آمد» و همچنین چند ترانه دو صدایی دیگر از جمله «دختری از سرزمین شمالی» در کنار جانی کش و استقبال سرد از آلبوم Self Portrait در سال 1970 بالاخره به ترانه «روز مخل» (Day of the Locusts) در آلبوم موفق «صبح نو» (New Morning) رسید که درجه افتخاری از دانشگاه پرینستن را در ماه ژوئن 1970 برای او به ارمغان آورد.
بازگشت به موسیقی اعتراضی با ترانه «جورج جسکن»، همکاری با جورج هریسن نو ترانه سرایی مشترک و اجرای مشترک از جمله در «کنسرت برای بنگلادش» برنده جایزه گرَمی و بازی در فیلم «پت گَرت و بیلی دکید» به کار گردانی سم پکین پا از نقاط قوت کارنامه اش در یکی، دو سال پس از آن بود.
آخرین والس
بازگشت باب دیلن به تور کنسرت پس از هشت سال در سال ۱۹۷۴ با همیشه جوان» (Forever Young) که ادای دینی به پدر او بود و استقبال سرد اولیه از آلبوم ۱۹۷۵ با دیلن با عنوان Blood on the Tracks که در سال های بعد از سوی منتقدان هنری «بی نقص» نامیده شد و در زمره بهترین آثار او قرار گرفت، از رویدادهای زندگی باب دیلن در نیمه اول دهه ۷۰ میلادی بود.
او در نیمه دوم آن دهه از جمله یک فیلم مستند داستانی چهارساعته به نام «رونالدو و کلارا» را در سال ۱۹۷۵ کارگردانی کرد که خود فیلم نامه اش را نوشته و با سارا دیلن و جوآن بائز در آن حضور پیدا کرده بود. این فیلم در سال ۱۹۷۸ اکران شد، اما منتقدان نقدهای خوبی بر آن ننوشتند و در مجموع ضعیف ارزیابی شد و عموم هم از آن استقبال نکردند؛ اما در همین سال اولین مستندی که مارتین اسکورسیزی درباره باب دیلن ساخت (که البته بخشی از فیلم درباره او بود و به دیگر خوانندگان و ترانه سرایان آمریکایی و کانادایی نیز می پرداخت) روی پرده رفت که از سوی منتقدان در ردیف بهترین فیلم های کنسرتی تمام اعصار قرار گرفت.
اولین جایزه گرَمی
بعد از آغاز تور یک ساله به دور دنیا در سال 1978 و سفر به ژاپن، خاور دور و اروپا و اجرای 114 کنسرت برای بیش از دو میلیون تماشاگر و روی آوردن دیلن به ترانه هایی با مضامین مذهبی مسیحی و انتشار آلبوم Street- Legal که یکی از بهترین آثار دهه 70 او نامیده شد. بالاخره باب دیلن در سال 1979 به اولین جایزه گرمی (به صورت انفرادی) خود دست یافت که برای Gotta Serve Somebody به عنوان بهترین اجرای آوایی خواننده مرد راک به او تعلق گرفت. او در سال 1973 برای آلبوم «کنسرت بنگلادش» به طور مشترک با جورج هریسن و فیل اسپکتر جایزه گرَمی بهترین آلبوم سال را دریافت کرد و پیش از آن نیز از سال 1963 پنج بار نامزد دریافت این جایزه شده بود.
دستاورد هنری یک عمر
جازه گرمی بار دیگر در سال 1990 و پس از چندین نامزدی دیگر به عنوان یک کارگروهی آوایی برای Traveling Wilburys Vol به دیلن روی خوش نشان داد و در سال 1992 به این آهنگ ساز، ترانه سار و خواننده که هنوز دست کم سه دهه پربار دیگر در پیش داشت، جایزه «دستاور هنری یک عمر» اعطا کرد. باب دیلن جایزه خود را از دست جک نیکولسن، بازیگر، دریافت کرد و روی صحنه Master of War را اجرا کرد، چون این مراسم با آغاز جنگ خلیج فارس مقارن شده بود.
اسکار و گلدن گلوب
فیلم «راهی به خانه نیست» (No Direction Home) مارتین اسکورسیزی که در سپتامبر ۲۰۰۵ اکران شد. به عبارتی دومین مرتبه ای بود که فیلم ساز بزرگ آمریکایی مستقیم به شخصیت باب دیلن می پرداخت. عنوان فیلم بگررفته از بیتی در ترانه «همچون یک سنگ غلتان» بود و از ورود او به نیویورک در ۱۹۶۱ تا تصادف موتورسیکلت در ۱۹۶۷ را در بر می گرفت.
دیلن بین دو فیلم این کارگردان دو دهه پرافت و خیز را از سر گذرانده بود. او ازجمله در دهه 90 پس از انتشار آلبوم هایی مانند Good as I Been to You و Worlds Gone Wronge که به ویژه برای ترانه «زائر تنها» تحسین شد، با مشکلات سلامتی دست و پنجه نرم کرد؛ جایزه «آلبوم سال» گرمی را در 1997 برای Time Out of Mind دریافت کرد؛ در دسامبر 1997 جایزه افتخاری از دست رییس جمهوری وقت آمریکا، بیل کلینتون گرفت و در بهار 2000 جایزه Polar Music Prize را نصیب خود کرد.
باب دیلن در بهار 2001 اولین و تنها جایزه اسکار و همچنین گلدن گلوب را برای ترانه Things Have Changed که در فیلم «پسران شگفت» (Wonder Boys) به کارگردانی کرتیس هنسن (کارگردان آمریکایی که ماه گذشته از دنیا رفت) اجرا کرده بود، دریافت کرد. موفقیت آلبوم Love and Theft از نظر هنری و نامزدی گرمی، همکاری در نگارش فیلم نامه Masked & Anonymous به کارگردانی لری چارلز و بازی در کنار پنلوپه کروز، جان کودمن و جف برجیز در سال 2003 و انتشار اولین بخش از زندگی نامه خودنوشته Chronicles: Volume One در سال 2004 که در فهرست پرفروش غیرداستانی نیویورک تایمز قرار گرفت و نامزد جایزه کتاب ملی 2004 شد، از دیگر وقایع دوران گذار باب دیلن به قرن و بیست و یکم بود.
من آنجا نیستم
دو سال پس از مستند اسکورسیزی، نام باب دیلن در تابستان ۲۰۰۷ با اکران فیلم «من آنجا نیست» (I'm Not There) به کارگردانی تاد هینز بیش از بیش بر سر زبان ها افتاد. عنوان این فیلم از ترانه ای گرفته شده بود که باب دیلن در ۱۵ سالگی نوشته و در سال ۱۹۶۷ در ۲۶ سالگی اجرا کرده بود. ترانه که «مرموزترین اثر باب دیلن» لفب گرفت ، منتشر نشد تا آنکه برای اولین بار به عنوان موسیقی متن این فیلم از آن استفاده شد. در این فیلم شش بازیگر از هر جهت متفاوت، کریستین بیل، گیت بلنچت، ریچارد گیر، مارکوس کارل فرانکلین، بن ویشا و هیث لجر هرکدام جنبه ای از شخصیت باب دیلن را به نمایش گذاشتند.
باب دیلن در فاصله این دو فیلم از جمله در برنامه هفتگی Theme Time Radio Hour مجری رادیو شد و از ماه می ۲۰۰۶ برای XM Satellite Radio برنامه اجرا کرد. آلبوم Modern Times او که در تابستان سال ۲۰۰۶ منتشر شد، نامزدی سه جایزه گرمی را در پی داشت که دیلن برای دو ترانه آن برنده دو جایزه بهترین آلبوم فولک آمریکایی معاصر و بهترین اجرای آوایی یک نفره شد. باب دیلن به طور کلی در فاصله سال های ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ در مجموع نامزد ۲۱ جایزه گرمی شد و از آن میان ۱۳ جایزه را دریافت کرد.
پولیتزر
هیئت داوران جایزه ادبی پولیتزر در سال 2008 جایزه ویژه خود را برای «تاثیر عمیق در موسیقی عامه و فرهنگ آمریکایی» به باب دیلن اعطا کرد. باب دیلن در مراسم اهدای جوایز پولیتزر حضور پیدا نکرد و پسر فیلم سازش، جس دیلن را به جای خود به مراسم فرستاد تا جایزه را دریافت کند. این جایزه و همچنین جوایزی مانند «نشان ملی هنر» سال 2009 و «مدال رییس جمهوری آزادی» سال 2012 باراک اوباما و لژیون دونور 2013 از جمله جوایزی بودند که مانند نوبل امسال در میان 43 جایزه دریافتی و 27 نامزدی جوایز دیگر اغلب با بی اعتنایی باب دیلن مواجه شدند. هرچه باشد او سنگ غلتانی است در مسیر باد.
پیش از آنکه بتوان او را انسان نامید؟
کبوتر سفید از فراز چند دریا، باید پرواز کند
تا بتواند در ماسه ساحل آرام بگیرد؟
گلوله های توپ چند بار باید پرتاب شوند
پیش از آنکه برای همیشه ممنوع شوند؟
پاسخش، دوست من، دارد با باد می رود
پاسخش در باد می رود
نظر کاربران
توی این مطلب چقدر زیبا از ترانه "در باد می رود" استفاده شده بود، یهو آخر مطلب که دوباره به بقیه ترانه برخوردم واقعا لذت بردم از هنرمندی نویسنده این مقاله.مزسی