گفتگو با «محمدحسین مهدویان»، کارگردان بهترین فیلم جشنواره فجر
محمدحسین مهدویان با ساخت فیلم «ماجرای نیمروز» نشان داد که در سینمای با آگاهی وارد میدان شده و این فیلم هم نمونهای موفق در سینمای سیاسی است.
به نظرم تاریخ هر مملکتی از اعصار تا امروز قطعا روی زندگی امروز ما تأثیر داشته و هرچه این تاریخ نزدیکتر و معاصرتر میشود، تأثیراتش در زندگی بیشتر میشود. خیلی از موضوعاتی که امروز دربارهاش صحبت میکنیم، ریشه در وقایع تاریخی دارد؛ بهویژه تاریخ معاصر که خیلیهایشان مهم است. مباحث مختلفی در عرصه سیاست، اقتصاد، موضوعات اجتماعی امروز گریبانگیر ماست و ریشه بخش زیادی از آنها در تاریخ ماست؛ ما ملتی هستیم که خیلی کم میخوانیم و خواندن تاریخ اصلا در اولویتمان نیست.
به قول دکتر شریعتی، تاریخ را نمیتوان قضاوت کرد درنهایت همه ما از بیرون نقش قاضی را داریم. قضاوت شما بر چه مبنایی است که تاریخ کمتر لطمه ببیند؟
به مدد سینما. سینما شیوه متفاوتی از فکرکردن است. فیلم تاریخی مثل کتاب و پژوهش تاریخی نیست. فیلم تاریخی هویت مستقل دارد. سینما معیارهایی برای خودش دارد که خیلی شبیه به زندگی است و به تماشاگر تجربه و احساس منتقل میکند که مبتنیبر یک جور عقلانیت که تحلیلگر باشد، نیست.
گاهی فیلم شما آنقدر میخواهد به واقعیت وفادار بماند که مرز واقعیت و مستند مخدوش میشود. این مثال آنقدر در «ایستاده در غبار» قوی بود که میتوانست در جایگاه فیلم مستند باشد. از نظر شما این مرز کجا میتواند معنا داشته باشد؟
مرزش همان باور است. بالاخره هر واقعهای در زمانی اتفاق افتاده و تمام شده و دیگر قابل بازیابی نیست. درواقع ما در حال بازآفرینی تاریخ هستیم. یعنی وقتی یک تاریخنگار هم تاریخ مینویسد مبتنی بر اسناد به شیوه ادبیات تاریخ را بازآفرینی میکند درواقع به زبان ادبی تاریخ را از نو روایت میکند. من همین کار را با سینما میکنم. یعنی بازآفرینی تاریخ را در وضعیت نمایشی انجام میدهم که مدیومش هم سینماست.
در «ایستاده در غبار» قابی را میبینیم که درواقع دوربین مشاهدهگر است و اگر حرکتی هم باشد شخصیتها حرکت میکنند اما در «ماجرای نیمروز» شما قدرت دارید که دوربین را حرکت دهید. چرا خواستید از شکل روایت «ایستاده در غبار» فاصله بگیرید؟
تفاوت لحن وجود دارد. اینجا وضعیت نمایشی که بر فیلم حاکم است اهمیتش برایم بیشتر از رخدادهاست. وقتی فضای آن سالها را میبینم یک التهاب و وحشت در فضا حاکم است. بهاضافه اینکه یک خشونت در زندگی مردم جریان دارد که برای من مهمترین چیزهاست. من دنبال تحلیل و فهمیدن انگیزه آدمها نیستم. دنبال این نیستم که بدانم قبل و بعدش چه بوده. میخواهم مستقیم به آن کانسپت بپردازم.
که درواقع نكتهاي است که جامعه امروز بهویژه جوانان بدانند انقلاب در دهه ٦٠ چه وضعیتی داشته.
بله و اینکه انسان میتواند در چه وضعیتی زندگی کند.
نگاه شما به انسان شاید دلواپسان را ناراحت کند چون آنها معتقدند در فیلمها دنبال حقیقت باشیم و میخواهند حقانیت طیفی که مربوط به آنهاست را ثابت کنند. اما همین نگاه انسانمدارانه شما این نوع منتقدان را دچار چالش نخواهد کرد؟
واقعیت این است که بالاخره ما نسل دیگری هستیم. من خودم هم خانواده دارم و به این فکر میکنم آیا دوست داری در چنین وضعیت مشابهی زندگی کنی؟ فکر میکنم اصولا زندگی در این وضعیت فارغ از اینکه چه کسی حق دارد یا نه و هر اتفاقی که افتاده در شأن جامعه ما نیست که گرفتار چنین خشونت دامنهداری شود. همین که تماشاگر موقع تماشای این فیلم ملتهب میشود به نظر میآید خیلی کمککننده است. ما در تاریخمان خشونت را دایرهوار تکرار کردهایم. یکبار باید خشونت را مقابل دیدگانمان ببینیم که افراط و تفریط دو روی سکه هستند و میتواند چه بلایی سر جامعه بیاورد.
شما در فیلم «ایستاده در غبار» آنقدر به واقعیت آن دوره وفادار بودید که حتی از «صدای شاهد» هم استفاده کردید.
به حقایق استناد کردم. اما اینجا دنبال آن نبودم.
حتی شخصیتهای فیلم رحیم و مسعود واقعی نیستند و کاملا با یک فیلم داستانی از نوع سیاسی روبهرو هستیم. چرا؟
به این دلیل که اینجا دیگر مسئله من استناد به تاریخ نبود. مسئله من این نیست که فیلم در درون خودش به تاریخ استناد کند. مسئله من کانسپتی است که به تماشاگر منتقل میشود.
اما فیلم شما سیاسی است.
بله، فیلم در زمینه سیاسی رخ میدهد اما توجه کنید تماشاگری که فیلم را میبیند، با فیلم جلو میآید و احساس میکند که در چه وضعیت... .
واقعیت این است فیلم شما به لحاظ بصری چشمنواز نیست. اما چه شگردی را به کار میگیرید که همه را پای سفره دلتان مینشانید؟ چطور شخصیتها را اینقدر جذاب میکنید؟
سعی میکنم به آدمها خیلی واقعی بپردازم. دوست دارم آدمهای فیلمم نمایشی نباشند و در یک قدمی آدمهای واقعی باشند. حتی اگر شعار هم میدهند شعارشان اندازه دهانشان باشد. یعنی شما اول این آدم را باور کنید و بعد بگویید خب شعار هم میدهد. شخصیت فیلم هم میتواند ایدئولوژی داشته باشد نه اینکه ایدئولوژی فیلمساز در دهان شخصیت باشد و بخواهد آنها را فریاد بزند. از خودش حرف بزند و تماشاگر باورش کند. در این صورت تماشاگر به شخصیت دل میسپرد.
کسانی که آن دوره تاریخی را شاهد بودند آنقدر بداخلاقی در جامعه بود که کسی نمیخندید. ولی در فیلم شما طنازیهایی دیده میشود که در زمان خودش دیده نشد. چرا؟
خب، دلچسب است. این چیزی است که سینمای ما و روایت رسمی به بُعدنداشتن آدمها دامن زده است. آدمها در همه دورههای تاریخی آدم هستند. همه ژست دارند مثلا شما روزنامهنگار هستید و مؤلفههای مشخصی با همکارانتان دارید. معمولا جامعه ما شما را اینطور میسنجد میگوید این اصلاحطلبها یا اصولگراها.
منابع تصویریتان چیست؟ شما حتی به اتوبوسهای دوطبقه که الان نیست دسترسی پیدا کردید. به لحاظ لجستیک و تولید انگار دستتان خیلی باز بود. فیلمهای تاریخ معاصر اغلب در جاهایی لو میروند. اما در فیلم شما این اتفاق نیفتاده؟
اینها با سختی به دست میآید. خیابان دهه ٦٠ را درستکردن کار راحتی نیست و اینکه بتوانی جایی را پیدا کنی که ماشینها و آدمها را بیاوری. بیشترین تعداد ماشینی که در صحنه استفاده کردیم ٢٥ ماشین بوده اما پروژههایی هستند که این امکان را دارند که از ٥٠ ماشین در ١٠ روز استفاده کنند.
به نظرم بیش از هر چیز این قضیه برای شما زمانبر بود.
خیلی انرژیبر و کنترلش خیلی سخت بود. گروه کارگردانی برای رسیدن به این زندگی که در فیلم جریان دارد، کمک کردند. در صحنهای که ترور رخ میدهد یک زندگی در خیابان در جریان است. ایجاد آن زندگی، بچههای صحنه، لباس و گروه جلوههای ویژه و کارگردانی خیلی کمک میکنند.
با بازیگران چطور صحبت میکنید که اینقدر رئال بازی کنند؟
تمرین میکنیم.
قبل از فيلمبرداري دورههای تمرین دارید؟
اگر فرصت باشد قبل از فیلمبرداری که در این فیلم فرصت زیادی نبود. با بعضی بازیگران قبل از شروع فیلمبرداری توانستیم تمرین کنیم. ولی تا صحنه آماده نشود معمولا فیلمبرداری شروع نمیشود. گاهی دوباره فیلمنامه را بازنویسی میکنیم چون احساس میکنیم به بازیگر کمک میکند که درست صحنه را اجرا کند.
هادی حجازیفر در هر دو فیلم شما خیلی خوب بازی کرد. ایشان را چطور کشف کردید؟
ایشان سابقه زیادی در تئاتر دارد. زمانی که میخواستیم «ایستاده در غبار» را کار کنیم گزینههای مختلفی از بازیگرهای تئاتر را دیده بودیم و ابراهیم امینی که مسئول انتخاب بازیگر بود هادی را به من پیشنهاد داد و من نگران این بودم که چهره ایشان در گریم آنچه میخواهم نباشد. چند نفر هم تست کردیم که نشد و دوباره سمت هادی رفتیم.
چرا سینمایتان اینقدر مردانه است؟
من درباره تاریخ کار میکنم و واقعا تاریخ ما مردانه بوده یعنی کاملا مردسالارانه است و شخصیتهای زن در تاریخ کم بوده و همیشه در حاشیه بودهاند. مردان هستند که به جنگ میروند. انقلاب که میشود مردها به تظاهرات میروند.
خب راویان تاریخ مردها هستند.
قهرمانان ما عموما مرد بودند. درواقع به این معنی نیست که زنها نخواستهاند نقش داشته باشند این نقش خیلی وقتها از آنها سلب شده. این یک واقعیت است. در سينماي ما به محض اینکه میخواهند یک داستان تاریخی بسازند از یک خانم استفاده میکنند. طرف دیگر قضیه محدودیتهای سینما برای نشاندادن زن زياد است. شما نمیتوانید به یک پرداخت درست و دقیق از زن و تأثیر زن در درامهای ایرانی برسید.
بعضی از شخصیتهای تاریخی فیلم شما هنوز زنده هستند. آیا با این افراد ملاقات داشتهاید؟
با دو نفرشان ملاقات کردهام.
بعد از دیدن فیلم، تأیید کردند؟
هنوز فیلم را ندیدهاند.
نظرتان درباره گرفتن جایزه چیست؟
واقعا انسان دوست دارد جایزه بگیرد. طبیعتا ترجیح میدهی که دیده شوی و تشویقت کنند. اما دور از هرگونه اغراق آنچه باید برای فیلممان اتفاق میافتاد، در نمایش چند روز گذشته اتفاق افتاده است. یعنی بزرگترین جایزه را در جشنواره فجر امسال گرفتم و آن استقبال بینظیر مخاطبان بود.
نظر کاربران
اما به نظرم خیلی قشنگ نبود که توی یه مراسم رسمی ایشون اونطوری آدامس بجوه
یعنی مطمئن بودم الان یه نفر تو نظرات درباره آدامس خوردنش نظر داده:))))
کاش اگه انقدر مبادی آدابیم تو شبکه های اجتماعیمون انقدر فحش نباشه. خودمونو درست کنیم اول بعد دنبال پیدا کردن و بزرگ کردن عیبهای دیگران باشیم. در این نابغه ما فقط آدامس خوردن دیدیم آیا؟:\
پاسخ ها
دوست عزیز
ایرادی به نبوغ و استعداد ایشون وارد نیست
هرچند ایشون هم مثل هر انسان دیگه ای مبرا از عیب نیستن
اما احترام همیشه متقابل باید باشه
رفتار ایشون نوعی بی تفاوتی به جمع و بیننده ها رو القا می کرد
دوست عزیز موضوع خوب یا بد بودن کارش نیست.
موضوع بزرگ کردن یه سری موضوعات و به حاشیه بردن یه سری دیگه از موضوعاته. به خدا طرف اگه بخواد بفهمه اشتباه کرده حتما تا به حال فهمیده. تو این چند روز هر جا میری هی آدامس ,آدامس...شما به کامنتای صفحش نگاه کنی متوجه میشی به خدا طرف خیلی سعه صدر داره
من از طرف ایشون از شما عذر میخوام اصلا.
خیلی کاذگردان نابغیای ایستاده در غبار و مستند شهیدباقری ش که بی نظیر بود خیلی با وسواس کار میکنه این خصوصیتشو خیلی دوست دارم سایش رو سر سینما مستدام
کارگردانه بیستیه ای ایشالله یه فیلم درباره شهید گآله جهان آرامون بسازه