مُد ترانههایی با مفهوم نفرین و انتقام
ترانههای با طعم «نفرین» و «انتقام»که تب آن دورهای حسابی واگیر دار شده بود، ترانههایی که دیگر پلی نبودند برای وصل عاشق و معشوق بلکه تمام آنها متنهایی مازوخیستیاند که نیستی و نبود معشوق را طلب میکنند.
مجله زندگی ایده آل: ترانههای با طعم «نفرین» و «انتقام»که تب آن دورهای حسابی واگیر دار شده بود، ترانههایی که دیگر پلی نبودند برای وصل عاشق و معشوق بلکه تمام آنها متنهایی مازوخیستیاند که نیستی و نبود معشوق را طلب میکنند، هزاران برچسب بی وفایی به او میزنند و آخر مرگش را هم خیلی غیر محترمانه از خدا میخواهند. اما اینکه چرا این دوره جوانترها به جای ابراز احساسات معقول به سراغ این ترانهها رفتند را از زبان دکتر افشین یداللهی روانپزشک و ترانه سرا بشنوید.
استقبال از نفرین نامهها
چند وقتی است که تب ترانههای نفرینی فروکش کرده و این قابل پیش بینی بود که ممکن است بعضی از مضامین اين نوع ترانه فراگیر شود و بعد فروکش کند، اما اینکه چرا از نفرین و انتقام نسبت به معشوق در ترانه اینقدر استقبال شد و اینکه چرا ما با نفرین و ناسزا با معشوق صحبت میکنیم، در حالی که به طور معمول معشوق باید مورد محبت و دوست داشته شدن قرار بگیرد، عوامل مختلفی دخیل بودند. به طور کلی ترانه بازتاب روحیات جامعه است. ما نمیتوانیم ترانه را مقصر یا عامل این ماجرا بدانیم، گاهی جامعهای به مرور به سمتی میرود که نیاز دارد یکسری از خشمها را ابراز کند و بعضی از این خشمها به سمت ترانهها روانه میشود. یک عامل دیگر این است که ما طی این سالها قابلیتهای عشق ورزیدن و محبت کردن را به طور معمول یاد نگرفتیم، به خاطر اینکه شرایط اجتماعی که وجود داشته باعث شده که آدمها نتوانند تعاملهای واضح و تعریف شدهای داشته باشند و مجموعه عواطف و احساساتی که باید در یک رابطه معمول دیده شود در این روابط ابراز نشده است. دیگر اینکه خیلی وقتها خشمی نسبت به شرایط مختلف وجود دارد که باید ابراز شود، اما نمیشود؛ خشمی که مجالی برای بروز پیدا نمیکند و در جای دیگری خود را نشان میدهد. در جامعه هم این را میبینیم که مثلا کارمندی امکان ابراز ناراحتی از مدیرش را پیدا نمیکند و بعد این خشم را در خانه بر سر همسرش خالی میکند، درست مثل اینکه طرز کار با یک وسیله الکترونیکی را بلد نباشیم و با اشتباه زدن دکمهها به نتیجه دلخواه نرسیم و آن دستگاه هم نیاز ما را برطرف نکند و بعد ما خشممان را سر دستگاه خالی کنیم.
نگاه سطحی به عشق
یکی دیگر از مکانیسم هایی که شخص به سمت ترانههای نفرینی تمایل پیدا میکند مکانیسم واکنش سازی است که فرد وقتی چیزی را میخواهد و نمیتواند به دست بیاورد با بی ارزش کردن آن خودش را تسکین میدهد که ارزشی نداشت و این درواقع یک مکانیسم دفاعی غیربالغانه است. در ضرب المثلهای عامیانه هم این مکانیسم را میبینیم (گربه دستش به گوشت نمیرسد ...). در عمل تجربه کردیم خیلی از مسائل اجتماعی را با برخوردهای ضربتی نمیتوان حل کرد. ملتی که زنده است حرف هایی برای زمزمه کردن لازم دارد. زبان زنده باید تولیدات ادبی داشته باشد و ترانه یکی از فراگیرترین این تولیدات است. شما هیچ ملتی را نمیتوانید تصور کنید که ترانه زمزمه نکنند و از آنجایی که ترانه مجرای بروز افکار مردم و دیدگاه و احساسات آنهاست، میتواند به ما کمک کند بفهمیم در ذهن مردم و زیر پوست جامعه چه میگذرد. رواج این ترانهها نشان میدهد قشری که مخاطب آنها هستند چه دیدگاهی نسبت به عشق و رابطه عاطفی دارند. هر چه هم سن پایینتر میرود، میبینیم که نگاه به عشق سطحیتر میشود و خشمها هم صریحتر ابراز میشود. اگر این نوع فضاها مخاطب پیدا کرده؛ یعنی قشری از جوانان ما به این نوع نگاه علاقه دارند و با آن همذات پنداری میکنند، ترانه علامت این مساله است.
ترانـه انعکاس حال و هوای جامعه است
ترانه، انعکاس حال و هوای جامعه است. در برههای ترانه سرایان که بیانگر بخشی از ناخودآگاه جمعی جامعه میشوند و خودشان هم در معرض این خشمهای ابراز نشده قرار گرفتهاند به ناچار این خشمها را در ترانههایشان منعکس کردند. در ضمن به این دلیل که نیاموختهایم احساساتمان را ابراز کنیم و این احساسات در وجود ما انبار میشوند دچار خشم میشویم. شما نمیتوانید احساساتتان را به شیوهای درست و مناسب بیان کنید و در نتیجه رابطه عاطفیتان دستخوش فراز و فرود میشود و تعادلش به هم میخورد. یک نکته دیگر هم این است که بعضی از واژه ها، تصاویر، مضامین یا حالات عاشقانه اجازه ورود به ترانه را پیدا نمیکنند و همین محدودیت هم باعث میشود که خشم ایجاد شود. به هر حال روند مسائل اجتماعی اینگونه است که یک جریان آهسته شروع میشود و بعد فراگیر میشود و جوانان به خاطر تعامل غلط با والدین و دیگران هم تحت فشارهایی بودهاند. این خشمها جمع میشود و به صورت عواطف ابراز نشده تلنبار میشود، مثلا آدمها به هم علاقهمندند، اما در جامعه مجال چنین ابراز علاقههایی فراهم نشده یا گاهی از سوی برخی خانواده برخورد غیرکارشناسی میشود و فردی که میخواسته عشقش را ابراز کند و نتوانسته و با او برخورد شده طی یک مکانیسم دفاعی میآید خشمش را به همان کسی که دوست دارد ابراز میکند. چون از ابتدا یاد نمیگیریم چگونه روابط عاطفی داشته باشیم و به ما آموزش داده نشده و این مهارتها را به دست نمیآوریم در نتیجه رفتارها و عکسالعملهای غلط، پاسخهای ناسازگارانه میگیریم و این سیکل معیوب عوارض خود را تشدید میکند.
ارسال نظر