اسنپ پی_استیکی داخلی
adexo3
۷۷۲۳۶
۵۰۰۱
۵۰۰۱
پ

در خانه فرمانيه چه مي‌گذرد؟

در يكي از خيابان‌هاي فرمانيه، وقتي از در خانه‌اي كه لوكيشن فيلم «سايه روشن» است وارد مي‌شوم، «لانگ شاتي» از يك حياط بزرگ پر از درخت‌هاي چنار و نارون در مقابلم خودنمايي مي‌كند كه در انتهاي آن در پس درخت‌ها، خانه‌اي سفيدرنگ با شيرواني در مقابلم نقش مي‌بندد.

در خانه فرمانيه چه مي‌گذرد؟






روزنامه قانون:

در يكي از خيابان‌هاي فرمانيه، وقتي از در خانه‌اي كه لوكيشن فيلم «سايه روشن» است وارد مي‌شوم، «لانگ شاتي» از يك حياط بزرگ پر از درخت‌هاي چنار و نارون در مقابلم خودنمايي مي‌كند كه در انتهاي آن در پس درخت‌ها، خانه‌اي سفيدرنگ با شيرواني در مقابلم نقش مي‌بندد.


در خانه فرمانيه چه مي‌گذرد؟

اپيزود اول

زمين از باران نم‌خورده خيس است و برگ‌هاي زرد پاييزي فضاي حياط را در برگرفته است. حياط را كه پشت سر مي‌گذارم، در انتهاي درخت‌ها، استخر پرآبي خودنمايي مي‌كند كه سطح آن از برگ درختان پر شده است. خانه در عين آنكه بزرگ و زيباست، لوكس و خيره‌كننده به نظر نمي‌آيد. در تاريكي كه از پس پنجره‌هاي آن بيرون مي‌ريزد و تلفيق آن با رنگ زرد غمبار نور حياط، نوعي فضاي مه‌آلود ساخته است. وارد خانه مي‌شوم. راهروي بلندي، مرا به سالن اصلي مي‌رساند. سالن اصلي تاريك است و تنها از طبقه بالا نوري به پايين مي‌تابد. خانه عجيبي به نظر مي‌آيد كه گويي براي فيلم‌هاي ژانر وحشت مناسب است. در انتهاي سالن بزرگ راه‌پله‌اي قرار دارد كه در پاگرد آن دو لوستر ديواري روشن است و تنها نوري كه در بدو ورودم در كل ساختمان به چشم مي‌آيد، همين دو نور است.

اينجا چراغي روشن است

پاگرد از دو سو با چند پله به سالني كوچك مي‌رسد. سالني كه كاناپه‌اي كرم ‌رنگ در انتهاي آن به چشم مي‌خورد و تلويزيوني در مقابل قرار دارد. در كنار تلويزيون در دو سوي ديوار، تعدادي طبقه به چشم مي‌خورد كه با دي‌وي‌دي فيلم‌هاي مختلفي پر شده‌اند. فرش فيروزه‌‌رنگي بر كف اتاق گسترده شده و بر ديوار، تابلو‌هاي نقاشي بزرگي به چشم مي‌خورد. نقاشي‌هايي كه تلفيق رنگ قهوه‌اي و فيروز‌ه‌اي در آن‌ها مشهود است و در تاريكي فضا تصوير نقش‌بسته بر آن پرهيب انسان‌هايي‌ست كه به شكل حيوانات مختلف نمود پيدا مي‌كند.
در همه اين دكوراسيون جا‌به‌جا وسايل فيلمبرداري به چشم مي‌خورد. ريل تراوليگ در پشت كاناپه است و دوربيني بر آن قرار دارد. روي سقف آرك‌ها و پارچه‌هاي سياه رنگ نورپردازي به چشم مي‌خورد. در ابتداي سالن دري قرار دارد كه وقتي از آن مي‌گذرم به سالن كوچكي مي‌رسم كه چند در، در آن ديده مي‌شود و در گوشه آن آشپزخانه بزرگي قرار دارد. در انتهاي سالن كه راهرو كوچكي قرار دارد، نوري به چشم مي‌آيد و دو نفر در آن مشغول گفت‌وگو هستند. وارد اتاق مي‌شوم و خوشحالم كه در اين فضاي سرد و تاريك بالاخره به دو نفر از اعضاي گروه برخورده‌ام- با توجه به آنكه ساعتي قبل از رسيدنم به لوكيشن در مكالمه تلفني با روابط عمومي كار شنيده بودم كه فيلمبرداري بايد شروع شده باشد- اشتباه نيامده‌ام.

خانه متروك

اتاق گريم است و دو مجري گريم در حال آماده كردن وسايلشان هستند. بر روي زمين، آينه‌اي گذاشته شده و عكس نيم‌رخ «محمدرضا فروتن» بر آن قرار دارد كه مشخص است، زمان تست گريم گرفته شده و حال، مجري گريم از آن براي گريم فروتن استفاده مي‌كند. وسايل گريم را بر ميز گسترده است و بر ماكت تندیس سری كه روي ميز قرار دارد، پستيژي (نوعی کلاه‌گیس) از موهاي جوگندمي به چشم مي‌خورد و با تصوير فروتن با موهاي جوگندمي در عكس تطابق دارد.

ساعتي از زمان آمدنم به محل فیلمبرداری گذشته است كه «شقايق فراهاني»، يكي از بازيگران فيلم فرزاد مؤتمن از راه مي‌رسد تا گريم و براي فيلمبرداري امشب آماده شود. تا او آماده مي‌شود به سالن بيروني مي‌آيم و خدا خدا مي‌كنم كه زودتر اعضاي گروه از راه برسند و چراغ‌ها را روشن كنند تا اين فضاي دلمرده كه بر سينه سنگيني مي‌كند،‌ بشكند. به خيابان مي‌روم تا گروه از راه برسد،‌ لوكيشن فيلم، به شدت با فضايي كه در خبرهاي فيلم شنيده‌ام، همخواني دارد و برايم جالب است كه روح فيلم در فضا جاري است.

اپيزود دوم

به لوكيشن بازگشته‌ام مثل اینکه اعضاي گروه آمده‌اند. در حياط چند نفري در كنار استخر ايستاده‌اند و گويي در حال خالي كردن آب استخر هستند. وارد سالن مي‌شوم. حالا فضاي سالن بالا با نورپردازي روشن شده و احساس متروك بودن را تا حدي از فضا گرفته است.

ميترا و نه سايه

گريم فراهاني تمام شده؛ پايه صورتش به زردي مي‌زند؛ درباره نقش با او صحبت مي‌كنم تا بدانم قرار است چه نقشي را ايفا كند. با هم به سالن كنفرانس مي‌رويم. فردي با ضربات چاقو خيارها را خرد مي‌كند و ما در ميان اين ضربات، گفت‌وگو مي‌كنيم.

او مي‌گويد كه نمي‌تواند درباره نقش خود توضيح دهد؛ چراكه هر صحبتي ممكن است فيلم را لو دهد؛ اما درباره همكاري‌اش با مؤتمن برايم مي‌گويد: «همكاري من و آقاي مؤتمن به فيلم «بيداري» برمي‌گردد. وقتي اين فيلمنامه به من پيشنهاد شد و آن را خواندم، واقعا از اين پيشنهاد خوشحال شدم. فيلمنامه چيزي نيست كه آن را در دو جمله خلاصه كنم. فيلمنامه تحليل‌هاي روانشناسي عميق دارد و فكر كنم مخاطب آن، خاص باشد.»

فراهاني با عنوان اينكه من خيلي خوشحال شدم نقش ميترا و نه سايه به من پيشنهاد شد، گفت: «كه بايد فيلم را ببينيد تا اين ارجحيت از نظر من را متوجه شويد.»

ميتراي «سايه روشن» درباره اينكه چگونه ميترا شده‌ است،‌ مي‌گويد: «براي رسيدن به نقش روخواني‌هاي زيادي داشتيم، با نويسنده مشورت كرديم. حتي با آقاي مجتهدي، روان‌درمانگر معروف، جلسات متعددي داشتيم تا نسبت به نقش توجيه شوم؛ چراكه ميترا نقش پيچيده‌اي‌ست؛ اما وراي همه اين جلسات، اين آقاي مؤتمن بود كه من را در رسيدن به نقش كمك كرد.»

با توجه به آنكه گفته با روان‌درمانگر مشاوره داشته است، از او مي‌پرسم كه آيا ميترا ويژ‌گي رواني خاصي دارد يا اينكه بيمار است و او در پاسخ با بيان اينكه همه ما ويژگي رواني خاص خودمان را داريم و اين مختص به ميترا نيست؛ بیماری تلقی نمی‌شود.

ملاقات ديويد لينچ و فرزاد مؤتمن

به سالن بالا بر‌مي‌گردم. «فرزاد مؤتمن»، مشغول آماده‌سازي ميزانسن است؛ گروه فيلمبرداري نيز دوربين‌شان را در پاگرد سالن نشانده‌اند. كاناپه به عقب كشيده شده و سر و شكل يك فضاي نرمال به خود گرفته است. مؤتمن به گروه مي‌گويد كه آن سكانسي كه از فراهاني گرفته‌ايم از زاويه‌اي‌ست كه صورتش مشخص نبود و اين موضوع ذهن من را درگيركرد؛ براي همين دوست دارم يك «كلوزآپ» از صورت او داشته باشم. گروه صحنه را آماده مي‌كند؛ فيلم «بزرگراه گمشده» ديويد لينچ از تلويزيون پخش مي‌شود؛ مؤتمن مي‌گويد كه آن را روي منو بگذارند؛ چون فيلم ديده شده و اتفاقات مختلفي در اين ميان افتاده و فيلم خودكار به صفحه آغاز رفته است. همه چيز آماده است. گروه پس از چند تمرين، آماده گرفتن صحنه مي‌شود. گريمور در چشمان فراهاني قطره اشك‌آور مي‌ريزد. كِلاكت 22 مقابل دوربين گرفته مي‌شود و او با فرمان صدا، دوربين، حركت از كنار در با ترديد به سمت نرده انتهاي سالن كه به راه‌پله مشرف است مي‌رود. بهت‌زده به پايين مي‌نگرد و چند قدم به عقب مي‌رود و از كادر دوربين خارج مي‌شود. پس از چند بار سكانس گرفته مي‌شود و با تأييد كارگردان، پرونده سكانس مذكور بسته مي‌شود.

گروه آماده مي‌شود تا سالن پايين را براي فيلمبرداري آماده كند. مؤتمن با فيلمبردار مشورت مي‌كند و از او ‌مي‌پرسد كه آيا مي‌تواند از پشت نرده‌هاي راه‌پله به نحوي صورت رامين را بگيرد كه ميترا نيز در كادر باشد؟ فيلمبردار مي‌گويد كه مي‌شود؛ ولي بايد از لنز «وايد» استفاده كنيم و ممكن است تصوير «دفرمه» شود كه اين حرف او مؤتمن را از داشتن دو بازيگر در كادر منصرف مي‌كند. به سراغ مؤتمن مي‌روم تا از كم و كيف داستان باخبر شوم.

يك عاشقانه پيچيده

فرزاد مؤتمن درباره فيلم گفت: «اين يك تريلر عاشقانه‌ است و در پس زمينه آن ابعاد روانكاوانه مشهود است. در واقع يك نوع سايكودرام است. در ايران فيلم‌هاي محدودي در اين حيطه ساخته شده‌اند. اين جزو موارد معدودي‌ست كه سينماي ايران به آن راه داده تا در اين حوزه ساخته شود. اين كار را من خيلي دوست دارم و با شادماني آن را مي‌سازم؛ ولي كار بسيار سختي است. هرچند فيلم به دو بازيگر محدود شده و تنها يك لوكيشن دارد و اين به نظر ساده ‌مي‌آيد؛ اما اين پيچيده‌ترين پروژه‌اي‌ست كه من ساخته‌ام و خيلي ساخت آن به من فشار مي‌آورد.»

موتمن درباره اينكه آيا روند تهيه فيلم با آنچه در ذهن دارد همخوان است يا خير، گفت: «من تهيه‌كننده خوبي در اين كار داشتم. فيلم به آن چيزي كه در ذهن من بود بسيار نزديك است. در روند تدوين اتفاق‌هاي خوبي افتاده و همه چيز خوب پيش مي‌رود.»

او درباره انتخاب بازيگران فيلمش با عنوان اينكه ما در ابتدا ليستي از انتخاب‌ها داشتيم و در نهايت به محمدرضا فروتن و شقايق فراهاني رسيديم، مي‌گويد: «در حال حاضر از انتخابم راضي هستم. ما دوبازيگر تازه‌كار داريم: «الهه استيري» كه ما خيلي براي بازي او تلاش مي‌كنيم که اميدوارم جواب دهد. در عين حال يك بازيگر خردسال داريم «سونيا اسپهرم» كه غوغاست. تدوينگر اين كار معتقد است كه كات‌هاي اين بازيگر را از همه راحت‌تر مي‌رود.»

موتمن كه معتقد است، دكوپاژ اين فيلم كار سختي‌ست درباره اينكه بودن در يك لوكيشن باعث خستگي مخاطب نمي‌شود، توضيح داد: «هرچند مكان محدود است؛ اما موقعيت هر 10 دقيقه يكبار زير و رو مي‌شود. تماشاچي هر 10 دقيقه با يك پيچش جديد روبه‌روست و اين سبب مي‌شود حس كنجكاوي‌اش برانگيخته شود تا ببيند پس از آن چه اتفاقي مي‌افتد.»

با توجه به اينكه فروتن، سابقه بازي در نقش‌هاي روان‌پریش را داشته و از سوي ديگر در اين حوزه تحصيل كرده است، از مؤتمن درباره نقش اين عوامل در انتخابش مي‌پرسم: «ما دنبال بازيگري بوديم كه بتواند نقش مردي 55 ساله را بازي كند؛ اما كمتر از سنش به نظر بيايد و من فكر مي‌كنم فروتن اين ويژگي را داشت. نقش رامين، نقشي دو‌وجهي‌ست. در يك بخش فردي مقتدر و در بخشي كاملا كودك است و با توجه به توانايي‌ها و تجربه فروتن احساس كردم، توانايي اين را دارد كه از پس هر دو بخش بر بيايد.»

موتمن در پايان گفت: «اين داستان درباره يك خانواده ا‌ست؛ اما يك خانواده‌اي كه به قول غربي‌ها dysfunctional است كه در ايران نمي‌توانيم از آن استفاده كنيم؛ خانواده‌اي كه فروپاشيده است.»

زير پوست رامين

گروه آماده فيلمبرداري است، فروتن با گريمي كه عكس آن را در اتاق گريم ديده‌ام از اتاق گريم بيرون مي‌آيد. ‌قرار است سكانسي را بازي كند كه به نظرم اگر آن را تشريح كنم، فيلم را لو داده‌ام. هر چند كسي از گروه از من نخواست كه اين سكانس را گزارش نكنم. فروتن در فيلم‌هاي بسياري، نقش مردي مسن‌تر از خودش را بازي كرده‌ است. به سراغ او مي‌روم تا بدانم چرا اين نقش را پذيرفته و كم و كيف داستان را برايم بگويد.

فروتن، درباره تفاوت اين كار با ديگر كارهايش گفت: «تفاوت نقش به شيوه كار موتمن بر‌مي‌گردد. بازي‌ها در اين كار دروني‌ست و رو نيستند. نقش درباره فردي‌ست كه فراموشي گرفته و ما او را در دو دوره هوشياري و فراموشي مي بينيم.»

او درباره اينكه تحصيلات و تجربه‌هاي مشابه‌اش در اين كار كه يك كار روانشناسانه است، گفت: «من تحليل و برداشت خودم را از نقش داشتم؛ اينكه چقدر اين تحليل‌ها درست است به اين برمي‌گردد كه كار اكران شود و افرادي كه در اين زمينه تخصص دارند درباره آن نظر دهند.»

فروتن با بيان اينكه در مجموع عواملي كه وجود دارند خبر از كار نسبتا خوبي مي‌دهد در پاسخ به اين پرسش كه به نظرش كار تجربه جديد يا سبك جديدي در سينماي ايران است، ادامه داد: «اينكه فيلم يك سبك جديد است، نمي‌توانم چيزي بگويم؛ اما با توجه به وسواس و حساسيت‌هايي كه وجود دارد و همچنين دكوپاژ متفاوتي كه دارد، فيلمي‌ست كه با دقت ساخته شده و اميدوارم تأثيري كه بايد بگذارد. فيلم، پيچيدگي‌هايي دارد كه براي من روشن است كه كار خوبي است؛ اما تا تكميل نشود، نمي‌توان درباره آن نظر داد. تا اينجاي كار، فيلمی قوي‌ست. اميدوارم در عين اينكه مسئله خاص و متفاوتي را مطرح مي‌كند، بتواند با مخاطب نيز ارتباط برقرار كند.»

او در پايان درباره همكاري‌اش با گروه گفت: «كار قرار بود طي 25 روز بسته شود؛ ولي خيلي طولاني‌تر شد و برنامه‌ريزي من روي آن 25 روز بود؛ ولي به هر حال كار ادامه دارد و ما آن را دنبال مي‌كنيم.»

نه اينيم و نه آن

راهي رفتن مي‌شوم. ساعات پاياني شب است و تازه گروه مشغول آماده كردن صحنه براي سكانس بعد در اتاق ناهارخوري‌ست. در اين ميان، «جمال ساداتيان» را مي‌بينم؛ تهيه‌كننده‌اي كه بر خلاف بسياري در قالب حامي فيلم‌هاي فرهنگي ظاهر شده است. از او مي‌خواهم تا درباره اين انتخابش توضيح دهد.

ساداتيان با عنوان اينكه سينما گونه‌هاي متفاوتي دارد، گفت: «سينماي هاليوود، سينماي عام مي‌سازد و با توجه به برخورداري از فناوري و بودجه بالا بر وجه سرگرمي كار تكيه دارد. در مقابل آن سينماي اروپاست كه ذائقه متفاوتي دارد و بر شاخصه‌هاي فرهنگي استوار است. سينماي آمريكا بر بخش خصوصي سوار است و براي همين به دنبال ذائقه عام مي‌رود؛ اما در سينماي اروپا، سرمايه‌گذاري فرهنگي از طريق دولت انجام مي‌‌گيرد و ضريب ريسك پايين مي‌آيد. در ايران ما نه اين هستيم و نه آن. سينماي ايران متكي به سرمايه‌گذار خصوصي است،‌ تهيه‌كننده خصوصي نيز به دنبال جبران هزينه به شبكه پخش خانگي توجه دارد و چون ما قانون كپي‌رايت نداريم، ورود به اين شبكه نيز به شدت حقوق تهيه‌كننده را نقض مي‌كند. اين شرايط باعث شده، سينماي ما نحيف شود و به سمت فيلم‌هاي محدود و ارزان برود. من به سهم خودم تلاش‌ مي‌كنم، كارهاي متفاوتي انجام دهم كه تلنگر اجتماعي بزند. اين فيلم علاوه بر همه مسائل پيراموني در ساختار، تجربه متفاوتي‌ست و با توجه به وحشت موجود از رفتن به سمت كارهاي تازه، اميدواريم كه فضا را براي ساخت فيلم‌هاي خلاق باز كند.»

او درباره تمايز فيلم «سايه‌روشن» گفت: «موضوع ممكن است تكراري باشد؛ چراكه همه موضوعات به آن‌ها پرداخته شده است؛ اما اينكه فيلمي با رويكرد جديد و زاويه ديد جديد ساخته ‌شود، ايجاد تمايز مي‌كند. اين كار با توجه به سبك و دكوپاژ جديد، كار سختي است؛ اما تا اينجا احساس مي‌كنم كار نويي در سينماي ايران است.»

خاطره شيرين فيلم «شب‌هاي روشن» موتمن، همچنان با من است؛ فيلمي كه بر خلاف نظر منتقدان آن روز كه ملال‌آور مي‌دانستند به نظرم بسيار لطيف مي‌آمد. فيلمي كه پس از اكران عمومي و استقبال تماشاگران به يك فيلم كالت (فیلم کالت فیلمی‌ست که طرفداران نسبتا اندک؛ اما به غایت پروپا قرص دارد) تبديل شد. حال «سايه‌ روشن» كه نامش مانند آن فيلم يك تركيب متضاد است و به گفته كارگردان فيلمي عاشقانه‌ است من را مشتاق و اميدوار كرده تا لذت تماشاي آن فيلم را در قالبي جديد تجربه كنم. بايد تا جشنواره فجر منتظر ماند و ديد كه فرزاد موتمن اين بار در چنته چه دارد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج