چرا در هيچ فيلم سينمايي بازي نكردم؟
خوش پوشي و خوش تيپي به روايت ناصر حجازي
يكي از مهمترين ويژگيهاي اين بازيكن سابق فوتبال در كنار صداقت و صراحت، چهره خوبش و همينطور طرز پوشش او بود كه باعث ميشد درنظر همه آدمي «خوشتيپ» بهنظر برسد.
بايد خيلي بزرگ و خاص باشي كه در زمان حيات، مردم به تو لقب اسطوره بدهند. «ناصر حجازي» از جمله معدود اسطورههاي زنده ما بود و با اينكه در مورد او زياد گفته شده و اين روزها همهجا از حرفهايي درباره او و بزرگياش پر شده، كمتر كسي به اين موضوع پرداخته كه حجازي چطور و چرا اسطوره شد؟ يكي از مهمترين ويژگيهاي اين بازيكن سابق فوتبال در كنار صداقت و صراحت چهره خوبش و همينطور طرز پوشش او بود كه باعث ميشد درنظر همه آدمي «خوشتيپ» بهنظر برسد. البته زيبايي ذاتي يك هديه خدادادي است؛ اما اينكه چطور از داشتههايت استفاده كني، در زندگي چه چيزهايي را درنظر داشته باشي و چه معيارهايي را به كار بگيري تا درنظر همه عزيز باشي، چيزهايي است كه حجازي در موردآنها نظرات جالبي داشت و دقت او در اين زمينه هم بسيار تاثير داشت.
خيلي از بازيكنان فوتبال ما، با وجود درآمدهاي هنگفت و قراردادهاي چندصد ميليوني؛ با اينكه كلي خرج لباسشان ميكنند ولي ظاهرجذاب و چشمگيري ندارند. ناصر حجازي الگوي خوبي بود و هميشه به شاگردانش توصيه ميكرد به ظاهرشان اهميت بدهند. او ميگفت: «بعضيها با وجود داشتن امكانات مالي، لباس پوشيدن را بلد نيستند. خيليها نميدانند كه چطور بايد هماهنگ و مرتب لباس بپوشند. ستارههاي فوتبال ما بايد حواسشان را جمع كنند تا زندگي موفقي داشته باشند.» حجازي بين ستارههاي دنياي فوتبال از «فرهاد مجيدي» بهعنوان شخصيت مورد علاقهاش ياد ميكرد: «فرهاد را واقعا دوست دارم. خودم از ۲۰ سالگي او را به استقلال آوردم و بهنظرم زندگي خوبي دارد. هميشه هم تيپ و قيافه مرتبي دارد و ضمناً به خانوادهاش هم خوب رسيدگي ميكند.»
ناصرخان بهعنوان جنتلمن فوتبال ايران كه هميشه زندگي خوب و آبرومندي داشته، نقش مديريت پول را از خود آن مهمتر ميدانست: «براي من هميشه تعجبآور بوده كه اين جوانها با وجود گرفتن پولهاي زياد، درست زندگي كردن و اداره آن را بلد نيستند. شايد اين پول در حد آنها نيست و راه زندگي كردن با آن را نياموختهاند. اميدوارم زندگي راحتي داشته باشند اما فراموش نكنيد كه پول زياد بايد با رشد فرهنگي همراه باشد؛ كه متاسفانه اينجا اينطور نيست.»
بارها گفته شده خوشپوشي با «ماركپوشي» فرق دارد. حجازي هم بيش از اينكه به مارك لباسهايش توجه كند - هرچند كيفيت هم از معيارهاي اصلياش بود- يا پول زيادي بابت خريدن لباس خرج كند؛ هميشه خوب ميپوشيد. راز قضيه را از زبان خودش بخوانيد: «سعي ميكنم در لباسهايم رنگآميزي را رعايت كنم. موقع انتخاب لباس فقط به قيمت نگاه نميكنم؛ اينكه مدل لباس يا رنگش به پوست و استيل بدنم بيايد مهمتر است. هماهنگ كردن هم مهم است، در لباس پوشيدن سليقه بايد داشت و مثل شلختهها رنگهاي بد را با هم نپوشيد.» و البته اين خوشتيپي خرج هم دارد: «به لباس و لباس خريدن علاقه دارم. طبيعتا براي آن هزينه هم ميكنم چون در ديد مردم خيلي موثر است. مثلا آخرين باري كه اتريش بودم از يك مدل بلوز چندتا و از چند رنگ مختلف به قيمت زيادي خريدم. برايم مهم است كه تميز باشم و لباس خوب بپوشم.»
خيلي از هواداران ناصر حجازي نميتوانند او را بدون كراواتش تصور كنند. در اغلب عكسهايي كه به قصد پوستر شدن از او گرفته ميشد، با عينك دودي و كتوشلوار و البته كراواتي خوشرنگ، در حد يك مدل حرفهاي ظاهر ميشد. جالب است بدانيد چند سال پيش يك برند معروف از حجازي و «فريدون زندي» براي شركت در برنامههاي تبليغاتيشان دعوت كرد كه البته به سرانجام نرسيد. اما در دهه ۷۰ چهره اسطوره آبيها در آگهي كالايي ورزشي ديده شد. خود او بعدها گفت كه بهدليل رفاقت با صاحب آن كالا شركت در تبليغات را قبول كرده و پول چنداني بابت آن نگرفته است. ضمنا برخلاف چيزي كه شايعه شده بود، كراوات زدن حجازي هرگز براي او مشكلي درست نكرد. خودش ميگفت: «بعضي از دوستانم ميگفتند كراوات نزن، برايت دردسر درست ميشود. من هم ميپرسيدم مگر شيكپوشي بد است؟ هيچوقت به خاطر كراوات زدن برخورد بدي با من نشد.»
يكي از روزنامهها از قول «ايرج قادري» نوشت: «اگر حجازي براي من بازي ميكرد، ستاره سينما هم ميشد.»
محبوبيت و تيپ مناسب حجازي، نظر سينماگران را هم بهخود جلب كرد و از همان دوران جواني، پيشنهادهاي زيادي براي بازي در سينما داشت. او البته به هيچكدام از پيشنهادها روي خوش نشان نداد و مثلا به همين آقاي قادري جوابي داد تا بهاصطلاح قيد او را بزند. خودش در مورد اين قضيه و نه گفتنش به دنياي سينما معتقد بود: «خيلي از ورزشكارها و فوتباليستها رفتند بازيگر شدند ولي من با اينكه پيشنهادهاي زيادي داشتم هيچوقت قبول نكردم و دنبالش نرفتم. احساس ميكردم در ورزش خيلي موفقتر از سينما هستم. ضمنا بررسي كردم و ديدم از بين ورزشكارها فقط فردين در سينما موفق بود. فردين چهره خوبي داشت و به بازيگري هم علاقهمند بود. اما من موفق نميشدم و براي همين هميشه نه گفتم. مثلا وقتي ايرج قادري براي فيلم «ميخواهم زنده بمانم» با من صحبت كرد، قيمت بالايي براي دستمزد گفتم و خودم سنگ بزرگ انداختم كه ديگر دنبالم نيايند!»
در سالهاي اخير «احمدرضا عابدزاده»، «علي پروين»، «حميد استيلي» و خيليهاي ديگر در فيلمهاي سينمايي ديده شدند ولي حرف ناصرخان يك كلام بود: نه! او ميگفت: «ممكن است كسي معروف باشد و چهره مناسب هم داشته باشد ولي بازي كردن و هنر داشتن خيلي فرق دارد. من دنبال كسب درآمد از راه بازيگري نبودم، فقط مهم بود كه با چهكسي بازي كنم. مثلا يك بار قرار شد با بهروز بازي كنم، صحبتهايمان را هم كرديم ولي باز هم بازي نكردم! چون فكر ميكردم ممكن است موفق نشوم و اگر اينطور ميشد وجهه فوتباليام هم از بين ميرفت.»
پديده عجيب فوتبال جهان در اين سالها، مردي به نام «ژوزه مورينيو» است كه اين روزها بازار اظهارنظر درباره تيپ و قيافه يا لباس پوشيدن او و همينطور مقايسه با تيپ رقيبش «پپ گوارديولا» داغ است. از اين نظر ميشود بين حجازي با ديگران هم مقايسهاي انجام داد. اما با چهكسي؟ مثلا با «علي پروين» اسطوره قرمزها؟ «امير قلعهنويي» ژنرال آبيها؟ «پرويز مظلومي» مربي فعلي استقلال؟ يا «علي دايي» كه با آن لباسهاي عجيب و غريبش حيرت همه را برانگيخته؟ نه، فكرش را هم نكنيد! بايد سراغ ديگراني رفت كه به خوشپوشي معروف هستند. مثلا «افشين قطبي» چطور است؟ تعريف حجازي از سرمربي سابق تيم ملي اين بود: «باكلاس». او در مورد ۲ ستاره نيمكت رئالمادريد و بارسا هم نظر مثبتي داشت: «هر دوي آنها خوبند، فقط مورينيو كمي قد كوتاهتر ولي خوشقيافهتر است. البته من از نظر فوتبالي بارسلون را دوست دارم.»
با اينكه پيشنهادهاي زيادي داشتم هيچوقت قبول نكردم و دنبالش نرفتم. احساس ميكردم در ورزش خيلي موفقتر از سينما هستم. ضمنا بررسي كردم و ديدم از بين ورزشكارها فقط فردين در سينما موفق بود. فردين چهره خوبي داشت و به بازيگري هم علاقهمند بود. اما من موفق نميشدم و براي همين هميشه نه گفتم
هيچكس از گفتن اينكه ناصر حجازي خوشقيافه است، ابايي ندارد. حتي مجريان راديو و تلويزيون كه با محافظهكاري صحبت ميكنند و كمتر درباره حاشيههاي مربوط به تيپ و قيافه فوتباليها حرف ميزنند؛ اين اواخر خيلي راحت از خوشتيپي ناصرخان گفتند و حتي برنامه پربيننده «۹۰» هم ميان گزينههاي مسابقه اساماس درباره حجازي، خوشقيافه بودن و تيپ او را بهعنوان يكي از عوامل محبوبيت حجازي به راي گذاشت.
به تصاوير او نگاه كنيد. عكسهاي قديمي كه او را در كنار سوپرستارههاي سينما و خوانندگان روز نشان ميدهند يا تصاوير جديدتر كه مربوط به دوران مربيگري او هستند؛ همه و همه از جذابيت غيرقابل انكار حجازي خبر ميدهند. حتي وقتي بيماري ناصر حجازي تيتر روزنامهها شد و همه با چهره متفاوتي از او روبهرو شدند، باز هم مرتب بودن و حفظ ظاهر از نكات برجسته او بود. «آتيلا» تك پسر او ميگويد: «پدرم هيچوقت قبول نكرد روي صندلي چرخدار بنشيند. در بدترين حالت هم ميگفت ميخواهم روي پاي خودم بايستم و سعي ميكرد درنظر ديگران قوي و خوب باشد.»
بازي روزگار را ببينيد كه ناصرخان دقيقا از همان نقطه قوتش ضربه خورد؛ كسي كه به خوشتيپي معروف بود، با اوج گرفتن بيماري سرطان و شيميدرماني، با چالشي غريب روبهرو شد اما با وجود آن بيماري مهلك، حجازي تا لحظه آخر مقاومت كرد و هرگز تسليم عجز و ناتواني نشد.
ناصرخان كارم را قبول داشت
«علي تهراني» مردي است كه در تمام ۱۱ سال اخير، مورد اعتماد خاص ناصر حجازي بوده. ميپرسيد چرا؟ چون حجازي - مردي كه آنقدر روي تيپ و قيافهاش حساس بود- موهايش را فقط و فقط به او ميسپرد.
روي شيشه بيرون آرايشگاه «چلسي»، تصويري از حجازي و آخرين دستخط او ديده ميشود. علي آقاي 52 ساله، هوادار استقلال است و به قول خودش از قديم دروازهبان تيم محبوبش را دوست داشته اما يك اتفاق باعث شد او به دوست و مرد معتمد حجازي بدل شود: «ناصرخان در پاساژ مريم مغازهاي داشت كه من اجارهاش كردم. از سال 79 با هم آشنا شديم و تمام اين مدت من موهايش را درست ميكردم. بعدا كه مجبور شد به دليل ساخت خانهاش مغازه را بفروشد، باز هم اينجا پيش من ميآمد. مشتري خيلي باوفايي بود.» همين ارتباط نزديك باعث شده كه او شناخت خاصي از حجازي داشته باشد: «ايشان اصلا در قيد ماديات نبود. مثلا وقتي ميخواستيم قرارداد مغازه را تمديد كنيم، ميرفتيم خانهاش و ميگفت: «به اختيار خودت، يك مبلغي بنويس كه ضرر نكني. از آن صاحبملكها نبود كه همينطوري و بي حساب و كتاب اجاره را زياد كند و به فكر مستاجر نباشد. خودش هم اين كار را دوست داشت؛ ميگفت پول داشته باشم يك آرايشگاه ميزنيم و با هم شريك ميشويم.» به گفته او، ناصرخان حداقل ماهي يك بار به آرايشگاه ميآمده و اصلاح ميكرده: «وسواس عجيبي داشت و با دقت خاصي كار اصلاح را زيرنظر ميگرفت. آن اوايل گاهي پيش ميآمد كه ناراضي باشد، با موهايش ور ميرفت و خودش مرتب ميكرد؛ كلا آدم منتقدي بود ديگر اما بعد خيلي زود به من اعتماد كرد.»
استاد تهراني از روزهاي حضور حجازي در آرايشگاهش خاطرات جالبي دارد. او ميگويد هيچوقت نديده كه كسي براي گرفتن عكس يا امضا وارد شده باشد و حجازي نه بگويد يا با طرف بد رفتار كند: «انسان شريف و محترمي بود. هميشه حسن نيت و صداقتش جلب توجه ميكرد. عكسش را كه ميبينم باور نميكنم رفته باشد. هروقت ميآمد برايمان تعريف ميكرد كه با كجا مصاحبه كرده و چه گفته؛ خلاصه ما هميشه قبل از چاپ مصاحبههايش خبر داشتيم كه چه حرفهايي زده. ميگفتيم: آقا اين حرفها را نزن! ولي گوش نميداد و هميشه عليه بيعدالتي و حقكشيها موضع ميگرفت.» ميپرسيم آيا ناصرخان به مد روز هم توجه داشت؟ ميگويد: «ايشان هميشه آن مدلي كه پسنديده بود و بيشتر بهش ميآمد را انتخاب ميكرد و كاري به مد نداشت. ظاهرش حرف نداشت و هميشه به درست بودن لباسش دقت ميكرد.» شاگرد آرايشگاه اضافه ميكند ناصرخان به ماساژ سرش هم علاقه داشت. ميپرسم اين بيماري سخت با ظاهر ناصر خوشتيپ چه كرد؟ آهي ميكشد و ميگويد: «موهاي ناصرخان خرمايي بود. اين اواخر دوست داشت براي رنگكردن موهايش از رنگ تيرهتر استفاده كنم. بيماري و داروهاي شيميايي موهايش را از بين برده بود. به دليل ريهاش هم به بو حساس بود و بوي رنگ اذيتش ميكرد. رنگهاي سابق ديگر جواب نميداد، برايش رنگ خاصي تهيه كردم و زدم، خوشحال شد.» آقاي تهراني حالا خيلي غمگين است. ميگويد بعد از فوت ناصر حجازي خيلي از دوستانش به او تسليت گفتند. حق دارد، او مرد مورد اعتماد ناصرخان و دوست صميمي او بوده است.
نظر کاربران
روحش شاد آدم پولدار باشه خوشتیپم میشه
مايه داري خوشگلي و خوشتيبي هم مياره
باور کنید پول، تیپ و قیافه و هیکل قشنگ نمی یاره
روحش شاد یادش گرامی واقعا اسطوره بود
کلی از خاطرات ماها بخاطر ایشونه که رقم خورده
اینهمه آدم پولدار بدلباس ریخته !
حجازی خوش سلیقه بود و در نهایت خوش تیپ!
خدا بیامرزدش .. روحش شاد ..!