به بهانه نيم قرن دوبله
منوچهر والی زاده، لوک خوش شانس همیشه جوان!
منوچهر والیزاده یکی از دوبلورهای باسابقه است که از سال ۱۳۳۷ فعالیت خود را در عرصه دوبله آغاز کرد و تا امروز نیز که ۵۳ سال از آن زمان میگذرد همچنان به عنوان مدیردوبلاژ، دوبلور و گوینده رادیو فعالیت میکند.
اين صدا نيمقرن است كه خوب مانده است! اگرچه والیزاده پیش از گرایش به دوبله فعالیت در تئاتر را تجربه کرد و حتی در دهه 40 به عنوان بازیگر در چند فیلم سینمایی نیز ظاهر شد اما عشق به دوبله او را به سمت این هنر هدایت کرد طوری که امروز حرفه اصلی خود را دوبله میداند .
آقای والیزاده! میخواستم سوال اول را درباره مقایسه وضعیت دوبله در دهه فعلی و دهه 30 شروع کنم. در دهه 30 که شما نیز در آن سالها پا به عرصه دوبله گذاشتید دوبله چه ویژگیهایی داشت و در حال حاضر چه شاخصههایی به آن اضافه شده است؟
شاید بتوان مهمترین ویژگی آن زمان را جمیعت اندک تهران قلمداد کرد. در آن سالها تهران
3-2 میلیون نفر جمعیت داشت و امروز همانطور که میدانید تهران 15 میلیون جمعیت دارد که بیش از نیمی از این جمیعت را جوانان تشکیل دادهاند، ضمن اینکه در دهه 30، حیطه دوبله کوچک بود و به اندازه امروز گسترده نشده بود. روی این اصل غالبا کسانی به این حرفه رو میآوردند که استعداد و صدای خوبی داشتند، خیلی زود هم جذب کار میشدند.
ظاهرا پیش از گرایش به دوبله مدتی تئاتر را نیز تجربه کردید؟
درست است. میتوان گفت تئاتر را از خانه جوانان شروع کردم و در همین مکان تئاترهای آماتور کار میکردیم یعنی بیشتر نمایشهایی که برای مدارس اجرا میشد. کارگردانی این نمایشها را نیز پرویز قدیمیفر برعهده داشت که کارمند شرکت نفت بود ولی به دلیل علاقهای که به تئاتر داشت بعدازظهرها به خانه جوانان میآمد و با ما تئاتر کار میکرد. من نیز در عين حال که در دبیرستان درس میخواندم به خانه جوانان رفت و آمد داشتم و تئاتر کار میکردم.
به تدریج فعالیت خود در تئاتر آماتور را به تئاتر حرفهای ارتقا دادم و به تئاترهای لالهزار آمدم. در آن دهه یعنی دهه ۳۰ و ۴۰، بهترین تئاترها و سینماها در لالهزار متمرکز بودند. من قرابت خاصی با لالهزار داشتم؛ نخست اینکه در این محلهها زاده و بزرگ شده بودم و دیگر اینکه به کار هنری از صمیم قلب عشق میورزیدم. وقتی به تئاتر حرفهای در لالهزار آمدم، برای نخستینبار در نمایشی با عنوان «افسانه مرغ هندی» به عنوان بازیگر ظاهر شدم.
در این نمایش، رل کوچکی به من دادند که باید یک جمله حرف میزدم. بازیگر نقش اصلی این نمایش نیز جواد بازیاران بود که در حال حاضر از دوبلورهای معروف است. وقتی نقش خود را در این نمایش ایفا کردم، یکی از بازیگران تئاتر به نام منصور متین به من گفت آیا میخواهی دوبله کار کنی؟ من هم به دلیل علاقهمندی که از کودکی به گویندگی و دوبله داشتم پذیرفتم.
یادم هست یکی از صداهایی که اصلا مرا به سمت دوبله جذب کرد، صدای زندهیاد عطاءالله کاملی بود که آنونس فيلمي را در سینما رکس لالهزار به نام «شعلههای سوزان آمستردام» اجرا میکرد و به قدری این آنونس را زیبا میگفت که جذب صدای او شده بودم.
به هر حال به پیشنهاد متین به دوبله آمدم و زیر نظر او آموزشهای لازم را دیدم. مدتی هم نزد زندهیاد مهین دیهیم به فراگیری فن بیان و دیگر موارد لازم در دوبله پرداختم تا اینکه توسط منصور متین به علی کسمایی که خداوند ایشان را بیامرزد معرفی شدم. من با کسمایی ۲ فیلم کار کردم و در فیلم سوم، او صداپیشگی نقش اصلی فیلم را به من داد. مهمترین ویژگی زندهیاد کسمایی نیز این بود که علاوه بر اینکه جوانان را به سمت کار دوبلاژ ترغیب میکرد، به آنها فرصت میداد. کسمایی استاد مسلم بسیاری از دوبلورهای امروز به شمار میرود چون جزو اولین کسانی بود که دوبله را شروع کرد.
این درست است که در دهه ۳۰ برخی فیلمها در خارج از کشور دوبله میشد؟
بله، دوبله برخی فیلمها در ایتالیا و هند صورت میگرفت و هنرمندان پیشکسوت این عرصه نیز در این کشورها به دوبله فیلمها میپرداختند که از جمله آنها میتوان به مرتضی حنانه، حسین سرشار، منوچهر زمانی، بهارلو و... اشاره کرد. البته دوبلههایی که این هنرمندان در ایتالیا انجام میدادند به معنی واقعی دوبلههای شیرین و به یاد ماندنی بود زیرا آنها به جای هنرمندان بزرگ سینمای آن زمان مثل سوفیا لورن، جینا لولوبریجیدا، مارچلو ماستریانی، دسیکا و... حرف میزدند. به هر حال فیلمها در آن دهه هم در ایران دوبله میشد و هم در ایتالیا.
به خود شما پیشنهاد دوبله در ایتالیا داده شد؟
نه، من به آنجا نرسیدم. زمانی که من در دوبله جان گرفتم مساله دوبله فیلم در ایتالیا دیگر برچیده شده بود و همه دوبلورها در تهران متمرکز شده بودند. البته من کنار کار دوبله، در شرکت تلفن نیز مشغول به کار بودم.
چطور شد تئاتر را ادامه ندادید؟
چون به حیطه دوبله وارد شدم و به دلیل علاقه وافری که به دوبله داشتم ماندگار شدم و کار شب و روز من دوبله شد. ۳ سال کارمند شرکت تلفن بودم. ساعت ۷ صبح سرکار میرفتم و ساعت ۹ صبح زندهیاد کسمایی به من تلفن میکرد که کجایی و چرا نمیآیی. منظورم این است که اینقدر پیگیر جذب جوانان بود. اخلاق و منش خوبی هم داشت.
او به جوانان فرصت یادگیری میداد و به نظرم همین مهم بود. من هم میرفتم و در استودیوی ایرانفیلم به دوبله میپرداختم. ایشان استاد مسلم خیلی از دوبلورهای امروز است چون جزو اولین کسانی بود که دوبله را شروع کرد. کار در دوبله به قدری مرا شیفته و مشغول کرد که بعد از ۳ سال کار کردن در شرکت تلفن بیرون آمدم و تنها در دوبله فعالیت کردم.
برخی دوبلورهای پیشکسوت امروز بر این باورند که یکی از آسیبهای دوبله وجود صداهای بد و تمرین نشده است. البته این امر در رادیو و حیطه گویندگی نیز مشاهده میشود، نظر شما چیست؟
دلیلش این است که متقاضی در عرصه دوبله و گویندگی زیاد است. تعداد جوانانی که به این ۲ عرصه خاصه دوبله گرایش دارند روز به روز در حال افزایش است. از این تعداد عدهای به اصطلاح با پارتی وارد میشوند و برخی هم واقعا دارای استعداد هستند اما واقعیت این است که اگر کسی درست وارد حرفه دوبله شود و استعداد و پتانسیل کافی داشته باشد، ماندگار میشود. طی سالهای اخیر تلویزیون درها را باز گذاشت و امتحان گویندگی برگزار کرده که به نظرم اتفاق خوشایندی محسوب میشود.
حتی خاطرم هست سال گذشته یکهزار و ۸۰۰ نفر در طول یکسال امتحان صدا دادند که از بین آنها ۸ یا ۱۰ نفر باقی ماندند، منتها تصور کنید اگر سازمانی به وجود چند عکاس خبره نیازمند باشد، آزمون برگزار میکند و از بین تعدادی شرکتکننده، یکی، دو فرد نخبه در این زمینه را میپذیرد اما متاسفانه در حرفه ما اینطور نیست و هر کسی که از در داخل میآید، میپذیرند. این مساله تاحدودی در دوبله مشکلساز شده است. البته همانطور که اشاره کردم طی ۳-۲ سال اخیر نظارتی از سوی صدا و سیما صورت گرفته و ضوابطی قائل شدهاند که هر کسی وارد این عرصه میشود باید در درجه نخست استعداد یا صدای خوبی داشته باشد.
تصور میکنم لازمه ماندگار شدن در این حرفه ممارست بیانتهاست، درست است؟
درست است. ممارست، صبر و علاقه از شرایط لازم دوبله است. کسی که این ویژگیها را داشته باشد در این عرصه باقی میماند و با بیپولی و دیگر سختیهای کار نیز میسازد اما عدهای هستند که وارد این عرصه میشوند، نق هم میزنند، صدای آنچنان خوبی هم ندارند ولی دیگر آلوده این کار شده و جای دیگر هم نمیتوانند بروند.
یکوقت میبینید یک نفر ۱۵ سال است که وارد این حرفه شده و اتفاقی هم برایش نیفتاده و به جایی هم که باید در این وادی نرسیده ولی در آن زمان، یک جوان باعلاقه میآمد تا در دوبله کار کند و کسی هم نبود که مزاحمش شود. امروز دیگر اینطور نیست، رقیب زیاد شده است.
چه بخش از هنر صداپیشگی ذاتی است و چه بخش اکتسابی؟
به نظرم بخش اعظم این مساله ذاتی است، یعنی فرد اول استعداد صدایی دارد و بعد به مرور زمان این صدا را تمرین و پرورش میدهد. کسانی هستند که از دوران کودکی استعداد صداییشان توسط اطرافیان کشف میشود و به سمت خوانندگی، گویندگی و دوبله میروند و در این مسیر موفق هم میشوند، منتها موفقیت این گروه در حالی تثبیت میشود که صبر و ممارست را رها نکند. متاسفانه در حال حاضر کسانی که به حیطه دوبله قدم میگذارند، شنیدهاند که میشود از دوبله پول خوبی درآورد.
این گروه به این هوا به دوبله میآیند و به دلیل داشتن این تصور اشتباه، فکر میکنند به محض ورود به او میگویند به جای مارلون براندو یا پل نیومن حرف بزن و ماهی ۲میلیون تومان هم بگیر، در حالی که اینطور نیست و اگر کسی بخواهد دوبلور موفقی شود نیازمند زمان و صبر زیادی است اما خب! کنار این گروه عدهای هم بودهاند که به واسطه صدای خدادادی به دوبله آمدهاند و به دلیل داشتن صدا و بیان و استعداد عالی، یکشبه ره صدساله پیمودهاند.
به هر حال همیشه بر این باور بودهام اگر کسی میخواهد وارد این عرصه شود، میتواند پیش از دیگران خود را محک بزند و ببیند آیا واقعا استعداد این حرفه را دارد یا نه اما همانطور که اشاره کردم بارها دیدهام برخی جوانان به امید درآمدزایی به دوبله میآیند، در حالی که باز هم تکرار میکنم این تصور اشتباه است. خود من بعد از گذشت ۵۳ سال فعالیت مداوم در دوبله، اگر کاری نباشد بیکار میمانم.
اتفاقا همین سوال را میخواستم بپرسم. به عنوان مثال بعد از اتمام پخش سریال «افسانه دونگیی» چه مدت باید بیکار بمانید تا دوباره پیشنهاد تازهای برای دوبله یک فیلم ارائه شود؟
البته من چون دوبلور شناخته شدهای هستم و سالها در این عرصه سابقه کار دارم، بیکار نمیمانم ولی خیلیها هستند که بیکار میمانند. به عنوان نمونه در سریال «افسانه دونگیی» خانمهایی بودند که در طول سریال ایفاگر نقشهای کوتاهی بودند و وقتی دیدند سریال رو به اتمام است، غصهشان گرفته بود که بعد از آن چکار کنند اما من به آنها دلداری میدهم و میگویم اصول کار ما هم اینطوری است.
فکر میکنم دوبلورها مثل کارگران فصلی هستند؛ همانطور که مطبوعاتیها نیز در برخی موارد همین شرایط را دارند.
دقیقا، متعاقب مثالی که شما زدید باید بگویم در عرصه دوبله اوضاع به این شکل است یعنی یک روز کار هست و ۱۰ روز نیست. البته کار دوبله جذابیتهایی هم دارد ولی عمده کار دوبله با دشواری مواجه است. خیلی از مردم نسبت به این وادی آگاهی زیادی ندارند و فکر میکنند سادهترین کار این است که به جای یک بازیگر در فیلم یا سریال حرف بزنند در حالی که تکنیک زیربنای کار دوبله است و یک دوبلور زمانی میتواند عملکرد موفقی داشته باشد که به زوایای این تکنیک اشراف یابد.
وضعیت دستمزدها در دوبله چطور است؟
خوب نیست و با وجود تورم دستمزد ما تغييري نميكند، شرایط دوبله در مقایسه با سالهای گذشته تفاوتهای زیادی کرده است. در دهههای گذشته اگر کسی به این حیطه وارد میشد و میدید این کار، کار او نیست و نمیتواند در این عرصه دوام بیاورد، میرفت. امروز جوانی که دوبله را گیر میآورد دیگر این کار را رها نمیکند، میماند و چیزی هم نمیشود. برخی دوبلورهای جوان را دیدهام که به من میگویند: من کی مثل شما میشوم؟ به او میگویم تو نباید مثل من بشوی، باید بهتر از من شوی.
تو جوان هستی و باید بهتر شوی. من عددی نیستم که میخواهی مثل من شوی اما نمیخواهند قبول کنند که من و امثال من اگر به این نقطه رسیدهایم زحمت زیادی کشیدهایم. من برای دوبله اغلب فیلمها ۹ صبح به اتاق ضبط رفته و ۱۰ شب بیرون آمدهام. بعد کسی که از گرد راه آمده میخواهد هم تقاضای کار در دوبله برایش زیاد باشد و هم درآمد هنگفتی از این راه داشته باشد. مسالهای که در این وادی آزارم میدهد این است که برخی جوانان اصلا به صرف درآمدزایی به این حرفه رو میآورند در حالی که نه دوبله که هیچ کاری بدون پشتوانه عشق و علاقه نمیتواند ماندگار شود.
دوبله هنری است که باید آموزش دید و در آن متخصص شد. خیلی مهم است که تداوم یک نقش در طول فیلم حفظ شود. امروز با برخی جوانانی که در عرصه دوبله کار میکنند مواجه شدهام که میآیند و هول هولکی نقش یک خطی خود را میگویند و میروند تا در یک فیلم دیگر هم یک خط بگویند.
خاطرم هست در گفتوگویی با زهره شکوفنده او از ارائه طرح سپاس به هنرمندان دوبلور خبر داد و گفت این طرح در نهایت به تعداد محدودی تعلق گرفت و باقی دوبلورها از دریافت آن بازماندند.
ما هم داشتیم این طرح را میگرفتیم اما همین که قرار شد آن را دریافت کنیم عدهای قد علم کردند که پس ما چی؟! البته این عده که به آنها اشاره میکنم کسانی هستند که همزمان با من وارد کار دوبله شدند اما در کنار آن در اداره دیگر نیز مشغول کار بودهاند و امروز بازنشسته آن اداره محسوب میشوند. طبیعی است که یک سازمان، ۲ بازنشستگی به کسی نمیدهد. خلاصه ما تا به خودمان بجنبیم دیدیم این مساله کنسل شد.
روی این اصل به جوانانی که میخواهند وارد دوبله شوند میگویم بدون فکر و در نظر گرفتن جوانب به این حیطه نیایید چون زندگیتان هدر میرود ولی دلخور میشوند و فکر میکنند اگر به وی هشدار میدهم دلیلش این است که میترسم جای مرا بگیرد در حالی که اینطور نیست.
آقای والیزاده! فارغ از مشکلاتی که به اختصار به آنها در حیطه دوبله اشاره کردید مساله آزاردهنده دیگری نیز در این وادی به چشم میخورد و آن دوبلههای زیرزمینی برخی سیدیهای کارتون و فیلم است که متاسفانه تعداد آنها امروز کم هم نیست.
ما هم همین سوال را داریم که اینها چه کسانی هستند، ضمن اینکه فعالیت زیرزمینی این افراد به آجر شدن نان ما منجر شده است. این فیلمها و کارتونها را ما باید دوبله کنیم. من و امثال من که سالهاست در این عرصه زحمت کشیدهایم. نکته جالب اینکه حتی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم شکایت کردیم که ما امنیت شغلی نداریم، پاسخ میدهند مگر آنها به شما آزاری رساندهاند؟! آنها دارند کار خودشان را میکنند و شما کار خودتان را!
در حالی که در حقیقت این افراد، کار ما را از دستمان گرفته و انجام میدهند. روی همین اصل است که گرایش مردم به سمت سریالهای ماهواره بیشتر شده است چون دیگر صدای خوب و بد برایشان مهم نیست. فقط میخواهد فیلمی که دارد تماشا میکند گویش فارسی داشته باشد و همین که سریالهای ماهواره زیرنویس ندارند برایشان کافی است.
صحبت از سریال «افسانه دونگیی» شد. مدیردوبلاژ سریال بر این باور بود که دوبله سریالهای کرهای مشکل است. فکر میکنید مهمترین معضل دوبله سریالهای کرهای در مقایسه با دیگر سریالهای خارجی چیست؟
از آنجا که ما از دوران کودکی تاحدودی با زبان انگلیسی آشنایی داریم، طبعا برگردان این زبان برایمان سادهتر است اما با زبان کرهای آشنایی نداریم بویژه اینکه کرهایها وقتی دارند حرف میزنند آدم نمیداند قرار است جمله را کی به پایان ببرند و این کار را برای مدیر دوبلاژ دشوار میکند.
ضمن اینکه خیلی هم لابهلای هر جمله مکث میکنند.
مکث هم میکنند چون ریتم حرف زدنشان اینطوری است اما چون تکنیکهای کار دوبله را میدانیم این مشکلات را حین دوبله مرتفع میکنیم.
فکر میکردید این سریال گل کند؟
اولش نه، ولی زهره شکوفنده، مدیردوبلاژ سریال چند قسمت آن را دیده بود و به من گفت همان رلی را در این سریال داری که در سریال «جواهری در قصر» داشتی. فهمیدم که نقش اصلی فیلم برعهده من است. وقتی جلو رفتیم دیدیم فیلم خوشساختی است و در ردیف بهترین کارهای کرهای محسوب میشود.
البته داستانهای این سریال کرهای نیست، چینی است. کرهایها به دلیل اینکه تاریخ، سنت و اصالت ندارند، لباسهای چینی را داخل خودشان آوردهاند که بگویند ما هم به اندازه چین تاریخ، قدمت و اصالت داریم.
از روی متن میخوانیم. در گذشته هم اینطور نبود که دوبلور به شکل بداهه دیالوگ بگوید. البته خاطرم هست ایرج دوستدار که دوبلور صدای جان وین بود به شکل بداهه چیزهایی به دیالوگهای جان وین اضافه میکرد و برای مردم هم در سینما جذاب بود یا حمید قنبری که دوبلور صدای جری لوئیس بود بداههگوییهایی میکرد اما امروز اینطور نیست. البته من به شخصه گاهی به جای بازیگران سیاهپوستی چون ادی مورفی و ویل اسمیت بداههگویی کردهام ولی اصولش این است که دوبلور باید از روی متن بخواند.
آقای والیزاده! در دهه 40 و 50 فیلمهای کلاسیک و ماندگاری به فارسی دوبله شد و دوبله زیبا موجب شد این فیلمها در تاریخ سینما ماندگار شوند. شاخصترین این فیلمها نیز «السید»، «دزیره»، «اسپارتاکوس» و... بودند اما چرا در حال حاضر شاهد موج این فیلمها نیستیم؟
خب، نوع فیلمها تغییر کرده است. خودم از جمله کسانی بودم که فیلم السید را که شما در سوال اشاره کردید خیلی دوست داشتم، به خاطر اینکه در این فیلم مفهوم گسترده و عمیقی از عشق در قالب سینمایی ارائه شده بود که بینظیر و تکرارنشدنی بود.
صرفنظر از این نکته ما در فیلم السید شاهد یک درام تاریخی هستیم که به خوبی ساخته و پرداخته شده است.
دقیقا، ضمن اینکه در گذشته برای ساخت یک فیلم تاریخی، 3 هزار سیاهیلشکر گردآوری میشد اما امروز میبینید یک ردیف سیاهیلشکر میآورند و بقیهاش را به وسیله کارهای کامپیوتری و جلوههای ویژه پر میکنند. طبیعی است که چنین فیلمی کیفیت آثار گذشته را نخواهد داشت. مثل اینکه میگویند هیچ چیزی جای کار دست را نمیگیرد اما امروز میبینیم بسیاری از پوشاک ماشینی شده، در نهایت آن کیفیت سابق را هم ندارد.
در گفتوگویی که با مرتضی احمدی داشتم به این مساله اشاره کرد که سرعت در دوبله به قربانی شدن کیفیت فیلمها منجر شده، چقدر با این مساله موافقید؟
صددرصد همینطور است. امروز دیگر همه چیز فشرده شده، ضمن اینکه در ابتدای گفتوگو اشاره کردم دوبلور فرصت نمیکند وقت بیشتری برای دوبله یک فیلم بگذارد و میخواهد با تعجیل دوبله این فیلم را تمام کند و سراغ دوبله فیلم دیگری برود تا پول بیشتری به دست بیاورد ولی آن زمان ما برای یک فیلم ۱۰ روز به استودیو میرفتیم. از ساعت ۹ صبح تا یک بعدازظهر یک فیلم کار میکردیم، ۳ بعدازظهر تا ۷ شب یک فیلم دیگر، ۷ تا ۱۱ شب هم یک فیلم دیگر و هر تایمی ۸ روز طول میکشید. اینها عواملی است که در برآیند مطلوب کار تاثیر دارد.
وقتی من زمان بیشتری برای دوبله یک فیلم دارم طبعا میتوانم با حس بازیگر فیلم پیش بروم و به فراخور نقش آن حس را به مخاطبان منتقل کنم. حتما شما هم در برخی موارد به این مساله برخوردهاید که دوبله فلان بازیگر فیلم به دلتان ننشسته است. دلیلش این است که دوبلور نتوانسته حس آن بازیگر را به درستی به مخاطب انتقال دهد. به هر حال دوبله چم و خمهای زیادی دارد و هر کسی از بیرون به این هنر نگاه میکند فکر میکند کار سادهای است. یا مثلا خیلیها را دیدهام که صدای خسرو خسروشاهی را تقلید میکنند، خب فایدهاش چیست؟!
واکنش خسروشاهی نسبت به این تقلیدها چیست؟
هیچ واکنشی ندارد. برای او مهم نیست، چون آن کسی که باید صدای خسروشاهی را بشناسد، میشناسد ولی کسی که از او تقلید میکند صدایش مشخص میشود.
چون اورژینال نیست؟
دقیقا. اما هر جوانی که وارد دوبله میشود میخواهد از صدای خسروشاهی تقلید کند و من واقعا تعجب میکنم. مگر چنین چیزی ممکن است؟! تقلید کار اشتباهی است. آدم باید سعی کند در زندگی راه خودش را پیدا کند. صدای خسروشاهی یا پرویز بهرام یا خدادادی و... تکرارنشدنی است، ضمن اینکه تقلید از این صداها چه فایدهای دارد.
به عنوان مثال چند سال پیش دوبلوری به این عرصه وارد شد که به شکل طبیعی صدایش شبیه خسروشاهی بود اما همین که میآمد نقش را بگوید صدایش با جنس صدای خسروشاهی تفاوت میکرد. همه میگفتند صدای این دوبلور چقدر شبیه دوبلور صدای آلن دلون است. (چون ممکن است برخی نام خسروشاهی را هم ندانند) آدم باید خودش باشد.
شاید هم یکی از دلایلی که همه میخواهند از صدای خسروشاهی تقلید کنند به این خاطر است که او اغلب فیلمهای آلن دلون را دوبله کرده و این بازیگر مشهور روی جوانان تاثیر داشته است.
اگر این دلیل هم باشد باید به این عده گفت دیگر آلن دلونی وجود ندارد که کسی بخواهد از صدای او تقلید کند. آلن دلون پیر شد، تمام شد و رفت. پس جوانان باید سعی کنند به سبکهای جدید روی بیاورند و یک کار تازه انجام دهند. متاسفانه برخی جوانان هستند که به تقلید از دوبلورها میپردازند ولی صدای اصلی خودشان را نیز فراموش میکنند. تصور کنید من ویولن بزنم و در نواختن از فلان موزیسین مشهور تقلید کنم. آخرش به من میگویند اینکه شبیه صدای آن هنرمند بود خودت چه داری؟ این مساله مهمی است که هر کسی که وارد کار هنری میشود باید آن را رعایت کند.
آیا نقشی بوده که وقتی صداپیشگی آن را برعهده داشتهاید تحتتاثیر آن قرار بگیرید و اشکهایتان سرازیر شود؟
به طور کلی دوبلوری هستم که در فیلمهای زیادی گریه کردهام چون من با نقش پیش میروم. در سریال «افسانه دونگیی» به جای امپراتور در برخی سکانسها واقعا گریه کردم. در اتاق ضبط چیزی یادم نیست بویژه اگر نقشی باشد که در مدت زمان دوبله با او زندگی میکنم، میخندم و میگریم، تمام مشکلات زندگی را فراموش میکنم. زن، بچه، بدهی و دیگر مشغلهها را رها میکنم و روی دوبله آن فیلم تمرکز میکنم چون مخاطبم را دوست دارم، به او احترام میگذارم و از او عشق متقابل هم دیدهام. بارها نیز این جمله را گفتهام که اگر مخاطب نباشد من نیستم. لابد میدانید که گوینده رادیوپیام نیز هستم.
ارتباط و پیوند با شنوندهها را دوست دارم. بارها پیش آمده که سفر بوده یا کسالت داشتهام و کسی را در برنامه جایگزین خود کردهام. هفته بعد که میروم میبینم نامههای زیادی آمده که چرا والیزاده سهشنبه حضور نداشته است. اینها برای من ارزش بیشتری دارد و موجب میشود وظیفهام در دوبله و رادیو سنگین شود تا کار خود را به نحو احسن انجام دهم. حتی اگر نقشی یکخطی داشتهام به بهترین وجه اجرا کردهام. همیشه به این فکر میکنم که من خروجی کار هستم پس باید بهترینها را ارائه دهم.
آیا قبول دارید فروتنی و تواضع ذاتی است؟ من به فراخور شغل خود با هنرمندان زیادی همنشین و همصحبت شدهام و چهبسا هنرمندانی جوانتر و کمسابقهتر از شما بودهاند که غرور و تبختر را پایه اصلی کار خود قرار دادهاند.
واقعا درکی از غرور این گروه از هنرمندان ندارم. شاید فراموش میکنند از مردم هستند و مردم بودهاند که موجب شهرت آنها شدهاند. شما فکر کنید به عنوان مثال من بازیگر شدهام که مرا بشناسند، حالا که مردم دارند مرا میبینند برایشان ژست بگیرم؟! هنرمند متعلق به همین مردم است و زندگیاش تفاوتی با مردم عادی ندارد، پس چه فرقی میان او و مردم است.
نظر کاربران
عاشقشم