دو زن و یک مرد در پوشش مسافر، راننده را کشتند
یوسف بعد از اینکه به همسرش وصیت کرد مراقب دو پسر خردسالشان باشد؛ به اتاق عمل منتقل شد. او خودش هم میدانست جراحات وارد شده به قدری عمیق است که احتمال زنده بودنش کم است. سرانجام یوسف به دلیل فرو رفتن دنده به ریههایش و همچنین آسیب به قلب، ساعتی بعد از انتقال به اتاق عمل جان باخت.
هفت صبح: ششم بهمن ماه سال ۱۴۰۲ مرد جوانی به نام یوسف در حالی که خونریزی شدیدی داشت و از شدت جراحات وارد شده توان راه رفتن نداشت، خودش را سینهخیز در کوچههای صفادشت کشانده و به مقابل در خانه یک پیرزن رساند.
ساعت دو نیمه شب بود که یوسف با مشت به در خانه آن پیرزن غریبه کوبید و کمک خواست. پیرزن زمانی که در را باز کرد با صحنه وحشتناکی روبهرو شد. مرد جوان روی زمین افتاده و به شدت از او خون میرفت. نفسهایش به شماره افتاده بود و به سختی حرف میزد. با همان حال به پیرزن گفت:«من راننده اسنپ هستم و این بلا را مسافرانم سرم آوردهاند.آنها من را خفت کردند و الان هم گوشی و ماشینم را سرقت کردهاند. به همسرم زنگ بزنید و بگویید به داد من برسد.»
وقوع یک جنایت
با تماسی که پیرزن با همسر یوسف گرفت خیلی سریع خانواده یوسف از راه رسیدند و او را راهی بیمارستان کردند. پزشکان اورژانس بعد از معاینه یوسف تشخیص انتقال سریع او به اتاق عمل را دادند اما یوسف قبل از انتقال به اتاق جراحی تمام آنچه را که برایش رخ داده بود برای خانوادهاش تعریف کرد و گفت:«مسافران من که به سمت باغی حوالی صفادشت میرفتند دو خانم جوان و یک آقا بودند.
نزدیکی مقصدشان ناگهان مرد جوان با من درگیر شد و به زور من را از ماشین پایین انداخت. بعد خودش پشت فرمان نشست تا ماشین را ببرند. من مقاومت زیادی کردم که تنها دارایی زندگیام را که با آن کار میکردم از دست ندهم اما آنها هر طور بود ماشین و گوشیام را از چنگم در آوردند و بعد از اینکه ضربات متعدد چاقو به من وارد کردند، با ماشین من را زیر گرفته و فرار کردند.»
یوسف بعد از اینکه به همسرش وصیت کرد مراقب دو پسر خردسالشان باشد؛ به اتاق عمل منتقل شد. او خودش هم میدانست جراحات وارد شده به قدری عمیق است که احتمال زنده بودنش کم است. سرانجام یوسف به دلیل فرو رفتن دنده به ریههایش و همچنین آسیب به قلب، ساعتی بعد از انتقال به اتاق عمل جان باخت.
به این ترتیب رسیدگی به موضوع وارد فاز جنایی شد و کارآگاهان پلیس آگاهی به همراه تیم جنایی بالای سر جسد یوسف در سردخانه بیمارستان حاضر شده و تحقیقات جنایی برای دستگیری متهمان کلید خورد.در همین حال روز بعد از حادثه خودروی یوسف دو خیابان بالاتر از محل وقوع جنایت در حالی پیدا شد که در خودرو به شدت آسیب دیده بود و فرضیه تخریب خودرو در حین درگیری مرگبار رقم خورد.
سرنخی از متهمان
در اولین قدم از تحقیقات جنایی شمارهای که عاملان جنایت با آن اسنپ گرفته بودند ردیابی شد و مشخص شد این شماره متعلق به یک زن میانسال است. شب حادثه پسر این زن با شماره مادرش اسنپ را گرفته بود و بعد از آن شب متواری شده بود.
در ادامه تحقیقات در حالی که چند روز از قتل هولناک راننده جوان میگذشت، گوشی تلفن همراه او که توسط عاملان جنایت سرقت شده بود توسط زن جوانی روشن شد و این زن در یکی از ایستگاههای مترو تهران در یک عملیات ضربتی شناسایی و دستگیر شد.
این زن به ماموران گفت که گوشی را برادر او برایش خریده بود و به این ترتیب برادر او نیز تحت تحقیقات قرار گرفت و گفت گوشی را از جوانی به نام داریوش به مبلغ هشتصد هزار تومان خریده بود. ماموران از او خواستند محل سکونت داریوش را که در آنجا گوشی را از او تحویل گرفته بود نشان دهد و به این ترتیب محل اختفای داریوش که عامل سرقت و قتل یوسف بود فاش شد.
ماموران جنایی طی یک عملیات ضربتی داریوش را بازداشت کردند و او اعتراف کرد که شب حادثه به همراه دوستش به نام شیدا و همچنین دوست شیدا به نام غزال به قصد خفتگیری و سرقت سوار خودروی اسنپ شدند.همچنین گفت:«شیدا چاقو همراه داشت و ضربههای کاری به راننده را او وارد کرد.»
با اطلاعاتی که داریوش در اختیار ماموران جنایی قرار داد، شیدا و غزال نیز دستگیر شدند اما این دو دختر جوان در برخورد با ماموران جنایی ادعا کردند که از قبل نمیدانستند داریوش قصد درگیری دارد و ناگهان از مشاهده این درگیری غافلگیر شدند.
بعد از طی روال قانونی در پرونده و انجام بازسازی صحنه جنایت از سوی متهم، با توجه به اینکه علت تامه فوت زیر گرفتن یوسف تشخیص داده شد برای داریوش اتهام مباشرت در قتل عمدی و سرقت مسلحانه مقرون به آزار صادر شد.همچنین شیدا و غزال نیز متهم شدند به مشارکت در سرقت مقرون به آزار و پرونده برای رسیدگی به شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی همسر یوسف ضمن اعلام شکایت از متهمان پرونده درباره شب حادثه گفت:«همسرم از دار دنیا تنها یک خودروی پژو 405 داشت که با آن مسافرکشی میکرد. شب حادثه دیروقت بود و من منتظر بودم تا از کار به خانه برگردد. دیر کرده بود و نگرانش بودم که یکدفعه تلفنم زنگ خورد. زن غریبهای پشت خط بود که میگفت شوهرت چاقو خورده و میگوید به کمکش بیا. من گیج و مبهوت بودم و از او خواستم گوشی را به یوسف بدهد. یوسف به سختی حرف میزد.انگار تنگی نفس داشت.»
همسر مقتول در ادامه گفت:«وقتی به بیمارستان رسیدم شوهرم غرق در خون بود. دست راستش به حدی چاقو خورده بود که مثل گوشت چرخ کرده شده بود. اما در همان حال برایم تعریف کرد که مسافرانش با چه بیرحمی این بلا را سرش آوردند. من از خون شوهرم نمیگذرم و از متهمان شکایت دارم. مادر همسرم یازده ماه بعد از این حادثه از غم فرزندش دق کرد و مرد. او نیز پیش از مرگش تقاضای قصاص قاتل فرزندش را کرده بود. پدر همسرم نیز از جانب خودش و فرزندان صغیر من تقاضای قصاص را به دادگاه ارائه داده است.»
با توجه به فوت مادر مقتول، 9 فرزندش به عنوان ورثه او باید تقاضای خود را نسبت به متهم پرونده به دادگاه اعلام کنند.سپس داریوش به عنوان متهم پرونده در جایگاه دفاع حاضر شد و گفت:«من و شیدا و غزال از قبل به نیت سرقت اسنپ را گرفتیم. سه تایی با هم سوار ماشین شدیم و میخواستیم یک خانواده به نظر برسیم. در نزدیکی لوکیشنی که به عنوان مقصد انتخاب کرده بودیم جای خلوتی پیدا کردیم و موقعیت را برای ربودن خودرو مناسب دیدیم.
غزال و شیدا از ماشین پیاده شدند و من پشت فرمان خودرو نشستم اما راننده بین در ایستاده بود و فرمان ماشین را رها نمیکرد. دست راستش به فرمان بود و در همان حال شیدا با او درگیر بود و به او چاقو میزد. من دنده عقب گرفتم که در را رها کند. هوا تاریک بود و نفهمیدم که او را زیر گرفتم. فقط متوجه شدم ماشین از روی چیزی پرید که فکر کردم تنه درخت یا دستانداز بود.»
در این قسمت همسر مقتول گفت:«همسرم اینقدر روی زمین کشیده شده بود که شلوارش پاره پاره بود. زیر گرفتن او نمیتواند در حد پریدن از روی دست انداز باشد.»سپس غزال که متولد سال 1385 بوده و زمان وقوع جنایت زیر 18 سال سن داشت؛ به عنوان متهم بعدی پرونده از خود دفاع کرد و گفت:«من اتهامم را قبول ندارم.شب حادثه من در خانه دوستم شیدا بودم.
همان موقع بود که داریوش به او زنگ زد.شیدا گفت از مدتها قبل قرار بوده داریوش برای او یک سگ بخرد و امشب گفته باید برویم سگ را از یک باغ بیاوریم.ما اصلا خبر نداشتیم داریوش چه نقشهای در سر دارد.در نزدیکی لوکیشن داریوش به بهانه اینکه مقصد کمی جلوتر است شروع به درگیری با راننده کرد.
ما از ترسمان از خودرو پیاده شده و آن طرف خیابان رفتیم اما میدیدیم که داریوش با راننده درگیر بود و به او چاقو زد. من و شیدا اصلا چاقو نداشتیم و میخواستیم اسنپ بگیریم و برگردیم اما ماشین پیدا نمیشد.چند دقیقه بعد داریوش با ماشین راننده از او دور شد و ما به ناچار مجبور شدیم دوباره سوار همان خودرو شویم.»
قاضی به غزال گفت:«تو چه رفاقتی با شیدا داری در حالی که از تو حدود 15 سال بزرگتر است؟»
متهم گفت:«او با مادرم دوست بود و کلاس میرفتند. من هم با او دوست شده بودم.»
قاضی بار دیگر خطاب به داریوش گفت:«ادعا میکنی شیدا به مقتول چاقو زده و اگر او پیاده بود و به دست راست مقتول ضربه میزد، با توجه به اینکه دست مقتول به فرمان بود زمانی که دنده عقب گرفتی باید شیدا را هم زیر میکردی.چه توضیحی داری؟»
متهم گفت:«من ندیدم شیدا ضربه بزند و مطابق اعترافات قبلی خودش این را میگویم.من آن شب فقط یک چاقوی میوه خوری همراه داشتم و اصلا فکر نمیکردم کار به اینجا بکشد. بعد هم به حدی شوکه شده بودم که ماشین را دو خیابان بالاتر رها کردم و رفتم.»
در حالی که غزال و شیدا به قید وثیقه آزاد هستند، شیدا در دادگاه حاضر نبود و وکیل او گفت:«داریوش سعی دارد با ضد و نقیض گویی جرم را توزیع کرده و از اتهامش مبرا شود.او یک بار گفته بود با چشم دیده شیدا چاقو زد و یک بار در مواجهه حضوری گفت شیدا چاقو نزد.الان هم میگوید شیدا قبلا اعتراف کرده با اینکه موکلم در تمام مراحل اظهار داشته که چاقو نزده است.»
بعد از اینکه دادگاه اظهارات متهمان و وکلای آنها را شنید ختم جلسه را اعلام کرده و برای صدور رای وارد شور شد.
ارسال نظر