افشاگری هستی مهدویفر درباره زندگی خصوصیاش
هستی مهدویفر در پادکست «رختکن بازندهها» از کودکی پر از درد و زخمهای خاموش خود گفت؛ تجربههایی که بسیاری از آنها را در سکوت پشت سر میگذارند.
فیلمآنلاین: هستی مهدویفر در پادکست «رختکن بازندهها» از کودکی پر از درد و زخمهای خاموش خود گفت؛ تجربههایی که بسیاری از آنها را در سکوت پشت سر میگذارند، اما او شجاعت بیانشان را داشت و از دل تاریکیها رویای بازیگریاش را پرورش داد.

به بهانه روایت هستی مهدویفر از سرگذشت تلخ خود در پادکست رختکن بازندهها؛ گاهی بعضی روایتها آنقدر تلخاند که گفتنشان ساده نیست؛ اما شنیدنشان میتواند زخمهای خاموش بسیاری را آشکار کند. گفتگوی اخیر هستی مهدویفر در پادکست رختکن بازندهها به میزبانی بهزاد عمرانی و تهیهکنندگی سیاوش صفاریانپور، یکی از همان روایتهاست؛
داستانی از کودکیای که آرام نبود، از خانهای که همیشه پناه نبود و از مسیری که برای هر قدمش باید از میان تاریکی گذشت. هستی در روایتش از سالهایی گفت که در آنها عشق عمیقش به پدر، کنار واقعیتهای سختی قرار میگرفت که کودکی را از او میگرفت. سالهایی که فاصلهاش از مادر طولانیتر از آن بود که یک کودک تحمل کند و روزهایی که سکوتِ خانه بیشتر از هر چیز دیگری سنگینی میکرد. روایت او تنها مرور یک خاطره نیست.
بازگویی تجربههایی است که در عمق وجود آدم مینشیند و تا سالها شکل زندگی را عوض میکند. اما در تمام آن تاریکی، یک چیز مثل رگهای از نور باقی مانده بود: رویای بازیگر شدن. رویایی که اتفاقاً اولین کسی که آن را دید و باورش کرد، پدرش بود. پدری که جلوی چشمان دخترش به زندگی خود به تلخترین شکل پایان داد، امیدوار بود روزی دخترش روی پرده بدرخشد.
شاید عجیب باشد؛ اما همان کسی که در زندگی هستی منشا تضادهای عمیق بود، اولین کسی هم بود که استعدادش را دید و آیندهای روشن برایش تصور کرد. مسیری که نه از دل آرامش، که از دل مقاومت و زخم و ایستادگی میآمد. این همان چیزی است که روایتش را متفاوت میکند؛
او از دل تجربههایی عبور کرده که بسیاری دربارهشان سکوت میکنند، اما او ترجیح داد به زبان بیاورد؛ نه برای درد، که برای رهایی.
این یادداشت، فقط درباره یک بازیگر نیست؛ درباره دختری است که از دل تاریکیهای بسیار عبور کرد، و هرچند گذشتهاش همیشه با اوست، اما اجازه نداد مسیرش را تعریف کند. درباره این است که چطور یک رویا حتی یک رؤیای نیمهتمامِ پدری که خیلی زود از زندگیاش رفت، میتواند ادامه پیدا کند و تبدیل شود به نقطه روشنی که آدم برایش تلاش کند.
روایت هستی مهدویفر یادآوری میکند که پشت بسیاری از چهرهها، قصههایی نشسته که گفتنشان جرأت میخواهد. او این جرأت را داشت و همین روایت، ارزش شنیده شدن دارد.
ارسال نظر