جاباما
۱۱۱۳۶۷۰
۳۰ نظر
۵۲۹۰
۳۰ نظر
۵۲۹۰
پ

سید‌ِ خندان، سقای مسافران شِمرون بود

همه ما بار‌ها و بار‌ها نام محله «سید‌خندان» را شنیده‌ایم و حتی از این محله و پل معروفش عبور کرده‌ایم. اما شاید کمتر کسی از ما درباره نام این محله مرکزی پایتخت کنجکاو شده و برایش این سؤال پیش آمده باشد که سیدخندان چه‌کسی بوده؟!

همشهری: همه ما بار‌ها و بار‌ها نام محله «سید‌خندان» را شنیده‌ایم و حتی از این محله و پل معروفش عبور کرده‌ایم. اما شاید کمتر کسی از ما درباره نام این محله مرکزی پایتخت کنجکاو شده و برایش این سؤال پیش آمده باشد که سیدخندان چه‌کسی بوده؟! حتما شگفت‌زده خواهید شد اگر متوجه شوید سال‌های سال پیش فردی به نام سید جعفر شاه صاحب در محدوده سیدخندان امروزی روزگار می‌گذرانده و به‌دلیل روی گشاده و لبخندی که همیشه بر لب داشته، نام «سیدخندان» را برایمان به یادگار گذاشته است!

سید‌ِ خندان، سقای مسافران شِمرون بود

در این گزارش کوتاه، نگاهی به تاریخچه این محله مرکزی در شهر تهران انداخته‌ایم و یادی کرده‌ایم از سیدخندان این محله که روزگاری با قهوه‌خانه‌اش در مسیر تهران به آبادی‌های شمیران، باعث آبادانی این منطقه شد.

سکونت سیدجعفر در جاده شمیران

سال‌ها پیش، زمانی که هنوز محدوده سیدخندان این پل عریض و طویل را نداشت و دور تا دورش را خانه‌های مسکونی نگرفته بود، این محدوده جاده خاکی‌ای بود که در مسیر شهر تهران و آبادی‌های شمیران قرار داشت؛ درواقع در آن روز و روزگار تنها راه کاروان‌ها و افرادی که می‌خواستند خودشان را از تهران به شمیران برسانند یا برعکس از شمیران به شهر بیایند، جاده قدیم شمیران بود؛ خیابانی که امروز آن را با نام دکتر شریعتی می‌شناسیم. خلاصه اینکه آن روز‌ها تمام این مسیر جاده خاکی بود و اطراف این جاده خاکی باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی وجود داشت.

سید‌ِ خندان، سقای مسافران شِمرون بود

تا اینکه یک روز سید جعفر شاه صاحب برای تحصیل دروس حوزوی به تهران آمد و در یکی از باغ‌های این محدوده ساکن شد. اما اینکه سیدجعفر که بود و چطور گذرش به تهران افتاد، داستان جالبی دارد. اینطور نقل می‌کنند که خانواده سیدجعفر ابتدا در کشمیر هند زندگی می‌کردند و به همین دلیل شهرت خانوادگی‌شان شاه صاحب است. اما به‌دلیل درگیری‌های حکومتی فراری شده و به ایران می‌آیند و برای سکونت به روستای جاسب می‌روند. سیدجعفر در همین روستا به دنیا می‌آید و بعد‌ها که قصد طلبگی می‌کند، به تهران آمده و در یکی از باغ‌های محدوده جاده قدیم شمیران ساکن می‌شود.

داستان کشکول پر از خوراکی

سید جعفر از همان زمان که شروع به خواندن درس طلبگی کرد، می‌گفت بهترین تبلیغ برای دین اسلام این است که خود فرد مسلمان، خوشرو و با‌اخلاق باشد. اعتقادش بود. می‌گفت که اگر من به‌عنوان یک مسلمان آدم خوبی باشم، بهترین تبلیغ برای دینم است. برای همین همیشه سعی می‌کرد به همه نیکی کند. در همان مسیر کاروان‌ها با کشکول پر از شکلات و آجیلش قرار می‌گرفت و به هر کسی که از جاده قدیم شمیران عبور می‌کرد، آجیل و شکلات می‌داد. همین باعث شده بود تا رفته رفته همه افرادی که از این جاده خاکی عبور می‌کردند، این سید مهربان را بشناسند و حتی او را امین خودشان بدانند. تا جایی که هرکس هر مشکلی که داشت، در خانه او را می‌زد.

قهوه‌خانه سیدجعفر

سید جعفر که با دست‌های خودش روی قنات باغ چاه آب حفر کرده بود، از چاه، آب گوارا و خنک را می‌کشید، آن را داخل کوزه می‌ریخت و به استقبال مسافران خسته از راه می‌رفت. رفته‌رفته این کار سیدجعفر آن‌قدر همیشگی شد که خودش در همان محدوده‌ای که سکونت می‌کرد، یعنی نرسیده به سه‌راه ضرابخانه یک قهوه‌خانه ساخت تا مامنی برای مسافران خسته راه شود. به‌گفته تهران‌شناسان، قهوه‌خانه پیرمرد مهربان و خندان در مسیر تهران به شمیران بسیار معروف بود. سیدجعفر که شال سبزی به کمر می‌بست و همیشه کلاهی بر سر داشت، در ظرف مسی آب خنک می‌ریخت و آن را به‌دست مسافرانی می‌داد که چند ساعتی بود از تهران راه افتاده بودند. به همین دلیل قهوه‌خانه‌اش پاتوق مسافران تهران به شمیران بود و هر کس حتی اگر یک‌بار از این مسیر عبور می‌کرد، این سیدخندان را می‌شناخت.

سید‌ِ خندان، سقای مسافران شِمرون بود

جاسب؛ منزلگاه ابدی سیدجعفر

اما اگر می‌خواهید درباره سرنوشت این سیدمهربان بدانید، باید بگوییم که سیدجعفر از وقتی که به تهران آمده بود، دیگر به شهرستان جاسب برنگشت. تا اینکه در اواخر عمرش راهی زادگاهش شد و چند روز بعد از اینکه به جاسب رسید، به رحمت خدا رفت و همانجا هم به خاک سپرده شد.

سید جعفر، سیدخندان شد

لبخند همیشگی پیرمرد مهربان که خستگی راه را از تن مسافران بیرون می‌کرد، باعث شد تا رفته‌رفته بین مسافران به «سیدِ‌خندان» شهرت پیدا کند؛ نام نیکی که امروز حتی با اینکه سال‌ها از درگذشت سیدجعفر می‌گذرد، همچنین دیگر خبری از باغ و قهوه‌خانه او نیست و حتی ساخت و ساز‌ها شکل و شمایل این محدوده را به کلی دستخوش تغییر کرده، باز هم باقی مانده تا فراموش‌مان نشود در این محدوده از شهر، روزگاری پیرمردی زندگی می‌کرده که بی‌هیچ چشمداشتی با همه مهربان بوده و سعی داشته تا جایی که می‌تواند حال مسافران خسته راه خاکی جاده شمیران را خوش کند.

سید‌ِ خندان، سقای مسافران شِمرون بود

نامی از قهوه‌خانه سیدخندان در کتاب مرتضی احمدی

زنده‌یاد مرتضی احمدی، بازیگر و صداپیشه تهرانی که بسیاری از ما او را با عنوان راوی تهران قدیم می‌شناسیم، کتابی به نام «پرسه در احوالات تِرون و تِرونیا» دارد که در آن می‌توانید روایت‌هایی جذاب تهران قدیم را بخوانید. یکی از این روایت‌ها درباره قهوه‌خانه سیدخندان است که در ادامه بخشی از آن را با هم می‌خوانیم: «به سیدخندان رسیدم. زیادم بدم نَیمَد. رفتم که سری به سیدنورانی بزنم و یکی دو تا پیاله ازون چاییای سردمِ معروفش بزنم و یک کمی جون بیگیریم. اما هر چی چِش انداختم نه سیدو دیدم نه کلبه عشق‌شو. تو یه دکه خشت و گلی کوچیک، شاید سه متر در سه متر، سالای درازی زندگی می‌کرد.

سید‌ِ خندان، سقای مسافران شِمرون بود

مردی بود قد کوتاه و کمی کپل، صبور و آروم. همیشه شال کمر و عرق‌چین سبز به کمرش و رو سرش دیده می‌شد. زیاده‌طلب نبود. زندگی‌شو همین قد و همینطور که بود دوس داش. تَنا زندگی می‌کرد و به تناییش خو گرفته بود. صورت شاد و لب خندونش هر آدم عنق و بداخمی رو به وجد می‌آورد. اون سال و زمونا جاده قدیم شمرون خاکی بود با درختای سرسبز و جوبای پرآب. رفت و اومدشم با درشکه و گاری و مال بود. کسایی که بین تِرون و شمرون بیا برو داشتن، هر دفعه که به اون نقطه می‌رسیدن، سری‌ام به سیدمی‌زدن.

یک کمی کنارش می‌نشستن و باهاش چاق سلامتی و با یک اسکام کمر باریک چایی دبش و دیشمله نفسی چاق می‌کردن. وقتی‌ام می‌خواسن اَسید جداشن، دس‌شون تو جیبشون می‌رفت و اون بنده خدا رو بی‌نصیب نمی‌ذاشتن. بعضیام که به سلامت و پاکدلی اون اعتقاد داشتن اگه می‌خواستن سفره نذری بندازن یا گوسبندی قربونی کونن یا هر نیتی که داشتن می‌اومدن پیش سید و با نیت اون این کارو می‌کرد. می‌گفتن نفسش حقّه. پرس‌وجو کردم تا بالاخره بِهِم رسوندن سید در اردیبهشت سال ۱۳۲۳ با نود و یک سال سن روح بزرگش پرواز کرده.»

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 8/8 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      خانواده سیدجعفر ابتدا در کشمیر هند زندگی میکردند اما به دلیل درگیریهای حکومتی فراری شده و به ایران می آیند

      خیلی جالب بود. ممنونم

      پاسخ ها

      • بدون نام

        چرند نگو بابا
        هند کجا بود

      • بدون نام

        بازهم از کشمیر....!!!

      • نامnaser

        ازهندخاطره خوب نداریم

      • بدون نام

        کاربر ۱۹: ۱ چرند و تو میگی ک متنو نخوندی فقط اومدی در جواب همه ی چیزی بگی اول متنو بخون. وگرنه کشمیر کجاست از نظرت

    • نامnaser

      چقدراین خاطرات ونوشته های قدیمی دلنشینه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ما كه تا حالا از اين جماعت خنده و بشاشيت نديديم والا !!!

    • بدون نام

      اخی عزیزم چه جالب..روحشون شاد..کاش از این ادمها بازم تو ایران پیدا میشد..

      پاسخ ها

      • رامهر

        خدا رحمت کنه ولی کلشکی بیدار میشد سید میدید که روستورانهای الان گوشت سگ میدن خورد مردم

    • بدون نام

      مرد نکو نام نمیرد هرگز...
      بیایید ما هم با یه فاتحه خوشحالش کنیم

    • چ چ

      خدارحمتش کنه این سیدخندان رو،لاکن عکس بیشتر به سیدعبوس میخوره تا خندان،

      پاسخ ها

      • بدون نام

        خدا زحمتش کنه روحش شاد

    • ما

      منتظر بودم توی عکس ها هم یه مرد خندان ببینم !! خدا بیامرزدش

    • ساعد

      وای چقدر جالب . خیلی لذت بردم . میدونستم نام سید خندان از کجا اومده .

    • بدون نام

      هم اکنون هم افرادی هستن که خصلت سید را دارند و در تهران ناشناس مانده اند

      پاسخ ها

      • فرشید

        خودم یکیش.بخدا دست همه را میگیرم

      • نامnaser

        فرشیدخان اگرمیتونی دست منوبگیرسه ماهه بیکارم ممنون

    • بدون نام

      روحش شاد یاد و نامش جاویدان باد . برای انسانهای خوب همین است که می ماند . (نام نیکو)

      پاسخ ها

      • بدون نام

        سید خندان شوهرمه چرا دروغ میگید الان پیشم نشسته
        دروغ هم حدی داره وا

    • حسین ح

      خدا را شکر اسم سید خندان را عوض نکردند حتمٱ یادشان رفته چون نمیخواخن اسمی از قدیم باشه

      پاسخ ها

      • بدون نام

        دقیقا

    • همه ما

      روحش شاد ، بیشتر از این مطالب بزارین ممنون
      الان اگه کسی بخواد اینقدر خوب باشه همه سوارش میشن و تیغش میزنن ، همه ما عوض شدیم

    • اهورا مزدا

      میگید هندی بوده ولی سید هم بوده؟؟؟ هر کی بوده ادم خوبی بوده

      پاسخ ها

      • بدون نام

        برات خیلی عجیبه؟

    • فرشید

      عکسش که تمام قد، اخمو و بداخلاقه!

    • بدون نام

      عه چه بچه محل با معرفتی داشتیما

      پاسخ ها

      • لواسانی

        سلام خیلی زیبا بود بچه ترونای خیلی قدیمی یادشونه. خدا رحمتش کنه یادش گرامی

    • امیر

      کاش لااقل با فتو شاپ عکس عبوس سید رو خنده رو میکردن تا با صفتش جور دربیاد

    • بدون نام

      عکسهای قدیم رسم نبوده کسی لبخند بزنه و خیلی خشک و جدی می گرفته اند. حتی اگر طرف خیلی خوشرو بوده. برعکس حالا که همه الکی دوست دارند خودشون را شاد نشون بدهند در صورتیکه اون روشون را پنهان می کنند.

    • بدون نام

      ایشون طرفدار تیم گوا بوده پس

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج