۱۷۷۷۸۰
۴ نظر
۵۰۱۱
۴ نظر
۵۰۱۱
پ

طنز؛ مرگ آشنا!

آمدم خانه، دیدم همسرم در صحن علنی خانه دیده نمی شود. صدایش کردم. فهمیدم توی اتاق دارد حاضر می شود ...

طنز؛ مرگ آشنا!





مجله خط خطی - آیدین سیار سریع: آمدم خانه، دیدم همسرم در صحن علنی خانه دیده نمی شود. صدایش کردم. فهمیدم توی اتاق دارد حاضر می شود. از همانجا با صدای بلند پرسید:

دکتر چی گفت؟

گفتم: چیز خاصی نگفت. گفت ایدز داری و تا سی روز دیگر هم بیشتر زنده نیستی.

همینطور که بندهای مانتویش را می بست از اتاق بیرون آمد و گفت

سی روووز؟ چه خبره؟

نمی دونم. منم همین رو بهش گفتم. گفت زودتر نمیشه

حالا از کی گرفتی؟

چیو؟

ایدز رو دیگه

آهان... از چیز... اصغرآقا

طنز؛ مرگ آشنا!

همسر ناگهان از حرکت ایستاد، آخرین بار که اینطوری تعجب کرده بود مربوط به زمانی بود که از تلویزیون شنیده بود یک میمون افریقایی سه بچه شیر کانادایی به دنیا آورده. و جالب اینجاست که اصلا از نحوه زاد و ولد این دو حیوان تعجب نکرده بود، تا سه روز تمام فکرش این شده بود که عشق چه نیروی قوی ای است که باعث شده یک میمون برای عشقش از افریقا به کانادا مسافرت کند. برای همین رفت خانه دوستش در کرمانشاه و از آنجا زنگ زد که نیروی عشق باید باعث شود تو با ماشین بیایی دنبالم و من را برگردانی تهران وگرنه دوسم نداری! حالا من مانده بودم که این وسط میمون افریقایی هستم یا شیر کانادایی. بهرحال غرض از گزافه گویی این بود که با میزان تعجبش آشنا شوید که شدید ناگهان خیزشی به سمت من کرد و گفت

اصغر آقا!!؟

اونوقت چه جوری؟

رفته بودم آرایشگاهش. تیغ از دستش افتاد و چند نفری هم از روی تیغ رد شدن، بعد اصغرآقا تیغ رو برداشت فوت کرد و پس گردنم رو زد ولی تیغش اینقدر کند بود که پوستم رو پاره کرد و خون زد بیرون. گفتم چرا تیغش کنده اصغر آقا؟ سرش رو تکون داد و گفت خوب نمی سازن اینا رو بی شرفا. نفر قبل از شما که اومده بود... ریشش... دور از جون... از موی کینگ کنگ ضخیم تر بود. چاقوی زنجانم باشه کند میشه دیگه بابام جان. عجب آدم های بی ملاحظه ای هستن ها. ولی جای نگرانی نیست عزیزم. مرگ حقه. تو امروز رفتی دکتر؟

آره راستی یادم رفت بهت بگم... من تا ۲۳ روز دیگه بیشتر زنده نیستم.

فدای سرت... علتش چیه حالا؟

همسر همینطور که میز ناهارخوری را دستمال می کشید گفت:

سرطان ریه.

سری تکان دادم و گفتم: خب پس تو هم رفتنی شدی. گلچین روزگار عجب بدسلیقه است.

خندید و محکم بازویم را نیشگون گرفت.

گفتم: راستی کجا میخوای بری؟

گفت: دو سه روزه قرص برنجمون تموم شده. سردردهای منم برگشته. آهان... اینم بگم...

شب مامان اینا و آقا شهروز اینا میخوان بیان.

گفتم: این همه «اینا» به چه مناسبتی میخوان بیان؟

گفت: آقا شهروز فردا قراره بمیره. گفتیم یه بار دور هم جمع شیم.

گفتم: شهروز دیگه چرا؟

همسر نتونست جلوی خنده اش را بگیرد، پخ زد زیر خنده و گفت: از این سبزی های با فاضلاب آبیاری شده خورده.

گفتم: هه... راستی کاظم هم مرد.

همسر با تعجب و خنده ای که روی لبانش بود گفت: کاظم شمسایی؟

گفتم: آره. پسره اسکل رفت پراید خرید. بعد از دو روز زد به یه عابر. پرایده قشنگ جمع شد. حالا نقطه عطف داستان اینجاست که عابره دیروز از بیمارستان مرخص شد ولی خود کاظم مرد!

همسر که دلش را گرفته بود گفت: واااای خدااا... این از اون دوستت که تو پژو آتیش گرفت و اون همسایه مون که از آلودگی هوا خفه شد هم بهتر بود.

دیدم دارد خوش می گذرد، برای همین دلم نیامد این دم آخری همدیگر را ترک کنیم. کلید را برداشتم و گفتم: بریم. منم میام.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • arash

      درسته مرگ شوخی شده یک شوخی بی مزه وواقعی..خوزستان وکم وبیش 4استان دیگر باماسک روز مرگی میکنندریزگردبیدادمیکند

    • ali

      چه بی مزه

    • بدون نام

      عالی بود .... مرسی

    • بنی

      اه اه این چی بود دیگه حالم بهم خورد البته شاید تا چند سال آینده این داستان تحقق پیدا کنه ولی حتی فکر کردن بهش آدم رو افسرده می کنه

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج