۲۸۸۶۲۳
۳ نظر
۵۰۵۱
۳ نظر
۵۰۵۱
پ

پاراگراف کتاب (۵۵)

ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.

برترین ها: وقتي خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ­اي را به عهده گرفته ام! اما وقتي دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خواني را جستجو کردم آنهم به اميد يافتن چند تعريف مناسب نه تنها هيچ نيافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقيده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل مي کند، اما به هر حال يک جستجو­گر قوي و مهم است و مي بايست مرا در يافتن 2 يا 3 تعريف در مورد كتاب کمک مي کرد؛ اما اين که بعد از مدتي جستجو راه به جايي نبردم، به اين معني است که تا چه اندازه کتاب مهجور و تنها مانده است.

راستي چرا؟ چرا در لابه لاي حوادث ، رخدادها و مناسبت هاي ايام مختلف سال، «کتاب و کتاب خواني» به اندازه يک ستون از کل روزنامه هاي يک سال ارزش ندارد؟ شايد يکي از دلايلي که آمار کتاب خواني مردم ما در مقايسه با ميانگين جهاني بسيار پايين است، کوتاهي و کم کاري رسانه­ هاي ماست. رسانه هايي که در امر آموزش همگاني نقش مهم و مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکي برايمان هديه اي دوست داشتني بود و يادمان داده اند که بهترين دوست است! اما اين کلام تنها در حد يک شعار در ذهن هايمان باقي مانده تا اگر روزي کسي از ما درباره کتاب پرسيد جمله اي هرچند کوتاه براي گفتن داشته باشيم. و واقعيت اين است که همه ما در حق اين «دوست» کوتاهي کرده ايم، و هرچه مي گذرد به جاي آنکه کوتاهي هاي گذشته ي خود را جبران کنيم، بيشتر و بيشتر او را مي رنجانيم.

ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.

*****
عشق بزرگترین راز آفرینش است ...
عشق آزاد کننده است. عشق تمرکز می‌دهد با حزن هم قرین نیست، هر چند دلبستگی گزندهای خود را به همراه داشته باشد.

جزیره‌ی سرگردانی | سیمین دانشور

پاراگراف کتاب (55)

تنها زمانی یک نفر در دلمان می‌میرد که تمامیتِ او را از ذهنمان خارج کنیم. وقتی کسی را از ذهنمان بیرون می‌کنیم، دیگر نباید کارها و اشتباهاتش را تشریح کنیم.
ناتوانی از همان جا آغاز می شود که به دنبال چراهای اشتباهات او می‌گردیم. این کار ذهن را درگیر می‌کند و خودش اثبات این مسئله است که هنوز او را از ذهن خود بیرون نکرده‌ایم!

زندگی جنگ و دیگر هیچ | اوریانا فالاچی | مترجم: لیلی گلستان

پاراگراف کتاب (55)

- سکوئیلر فریاد کشید: فتح و پیروزی را جشن گرفته ایم.
- باکسر که از زانوانش خون می چکید و یکی از نعل هایش افتاده بود و سمش چاک برداشته و دوازده ساچمه در پای عقبش فرو رفته بود، گفت: چه فتحی؟
- چطور؟ چه فتحی،رفیق؟ مگر نه این است که ما دشمن را از خاک مقدس قلعه ی حیوانات رانده ایم؟
- ولی آسیاب بادی ما را ویران کردند. دو سال تمام روی آن کار کرده بودیم.
- چه اهمیتی دارد؟ آسیاب دیگری می سازیم. اگر دلمان بخواهد شش تا آسیاب هم می توانیم بسازیم. رفیق تو نمی توانی عظمت کاری را که کرده ایم درک کنی. همین زمینی که ما الان روی آن ایستاده ایم در تصرف دشمن بود و اکنون در پرتو رهبری رفیق ناپلئون هر وجب آن را پس گرفته ایم.
باکسر گفت: پس ما چیزی را که قبلاً داشته ایم،پس گرفته ایم.
سکوئیلر گفت: بله معنای فتح هم همین است.

قلعه حیوانات | جورج اورول | مترجم: امیر امیرشاهی

پاراگراف کتاب (55)

زیرکانه‌ترین راه برای تسلط بر هر جامعه‌ای تحقیر و محدود کردن زنان آن جامعه است...
زیرا زنانِ اسیر هرگز قادر نخواهند بود انسان‌هایی آگاه و آزادی‌خواه پرورش دهند و قادر نخواهند بود با عشق و آرامش مردان‌شان را در جدال با زندگی همراهی کنند.

خاطرات سیمون دوبووار | سیمون دوبووار | مترجم: قاسم صنعوی

پاراگراف کتاب (55)

میان کسی که همواره در عالم خیال خود را " ناپلئون" می پندارد و از این پندار لذت می برد و کسی که خود را ناپلئون میداند، فرق است...
فرق میان یک "خیال پرداز" خوشبخت و یک "روان پریش" بدبخت.

استانبول | اورحان پاموک | مترجم: شیلا طهماسبی

پاراگراف کتاب (55)

مادر بی‌وجدانی که پرنده‌ای را به دست بچهٔ خود می‌سپارد و یا پدر بی‌وجدانی که بچهٔ خود را به شکار برده و به خونریزی تشویق می‌کند این‌ها اولین مدرسهٔ قساوت و خون خواری انسان است که باعث بی رحمی و جنگ و جدال می‌شود.
بر هر مادر و معلمی واجب و لازم است. در جزوهٔ درس و تربیت به بچه بیاموزند که حیوان را برای آزار کردن و کشتن نیافریده‌اند و تمام مخلوقات به نظر صانع یکسان هستند و در بین آن‌ها پستی و بلندی نیست.

صادق هدایت | انسان و حیوان

پاراگراف کتاب (55)

ما نمی دانیم که خوشبختی و بدبختی فی نفسه چیست، ولی می دانیم عدم تناسب بین آرزوها و توانایی برآوردن آن است که سبب بیچارگی می شود.
اگر انسان می خواهد خوشبخت باشد باید زندگانی را در خویشتن متمرکز سازد و اراده و آرزوی خود را در حدود توانایی خویش به کار ببرد.

امیل | ژان ژاک روسو | مترجم: غلامحسین زیرک زاده

پاراگراف کتاب (55)

فكر مي كردم آدم ها همان طور كه آمده اند، مي روند. نمي دانستم كه نمي روند. مي مانند. ردشان مي ماند حتي اگر همه چيزشان را هم با خودشان بردارند و بروند.

روياي تبت | فريبا وفي

پاراگراف کتاب (55)

شکست ِمرد که در می‌رسد، مردانه‌تر آن است که چون چنار بشکند که زندگانی جایی دارد و مرگ هم جایی.
وقتی که زندگانی به راه‌ ِپلشتی خواست کله‌پا بشود، پس زنده باد مرگ!
وقتی که رندگانی ِشایسته، دست ِرد به سینه‌ی مرد گذاشت، پس خوشا مرگ!
من و تو زندگانی را شیرین و شایسته دوست داشته‌ایم، پس مرگ را هم شایسته می‌خواهیم.
مرگ ِپلشت، سزاوار ِزندگانی ِپلشت است، چون که نکبت ِزندگانی ِپلشت را خون هم نمی‌تواند بشوید.
به سربلندی و بزرگی زندگانی کرده‌ایم و روا نیست که خود را با پلشتی آلوده کنیم.

کلیدر | محمود دولت‌آبادی

پاراگراف کتاب (55)

اگر به زبان تمامی آدمیان و فرشتگان سخن گویم... و از عشق بی‌بهره باشم طبل میان‌تهی و سنج پرهیاهویی بیش نیستیم،
اگر از کرامت غیب‌دانی و پیش‌گویی بر خوردار باشم و همه اسرار جهان را دریابم و قلمرو دانش را تمام مسخر کنم و در ایمان چنان راسخ و نیرومند باشم که کوه‌ها را به رفتار آورم و از عشق بی‌بهره باشم، کسی نیستم.
اگر همه دارایی خویش به مستمندان بخشم و جسم خویش را به آتش بسپارم و از عشق بی‌بهره باشم مرا هیچ سود نخواهد بخشید.
عشق بردبار و مهربان است عشق از حسد برکنار است عشق لاف خودستایی نمی‌زند عشق اطوار ناپسند ندارد عشق به اندک چیزی در خشم نمی‌آید و اندیشه شر نمی‌کند و از بی‌عدالتی خشنود نیست اما با حقیقت و راستی شاد و خرم است همه چیز را تحمل می‌کند همه چیز را باور می‌کند و به همه چیز امیدوار است و هیچگاه از پای نمی‌افتد اما پیشگوی‌ها همه شکست می‌خورند و زبان‌ها همه قطع می‌شوند و دانش‌ها در غبار زمان پنهان می‌شوند و دانش ما جزیی است و نبوت ما جزیی است و آنچه جزیی است روی در فنا دارد آنچه می‌ماند ایمان و امید و عشق است و از این هر سه، عشق را برترین مقام است.

عطیه برتر | پائولو کوئیلو | مترجم: آرش حجازی

پاراگراف کتاب (55)

بعضی وقتها احساس میکنم که هیچ چیز معنی ندارد...در سیاره ای که میلیون ها سال است با شتاب به سوی فراموشی می رود..ما در میان غم زاده شده ایم..بزرگ می شویم..تلاش و تقلا میکنیم..بیمار میشویم..رنج می بریم...سبب رنج دیگران می شویم.. گریه و مویه می کنیم..میمیریم..دیگران هم میمیرند..و موجودات دیگری به دنیا می آیند..تا این کمدی بی معنی را از سر گیرند.

تونل | ارنستو ساباتو | مترجم: مصطفی مفیدی

پاراگراف کتاب (55)

اواخر آن بهار, یک شب که صادق و رسول بالای پشت بام دراز کشیده بودند و حرف مردن آقاجون را می زدند، پسر کوچک از برادرش پرسیده بود که مردن راست است؟ آن شب رسول به سادگی با دستش به ستاره ها اشاره کرده و انگشت هایش را به هم زده بود, یعنی که مرگ به سادگی سوسوزدن ستاره ها است.رسول گفته بود که مردن یعنی راحت شدن از دردهای زندگی.
گفته بود وقتی یک نفر در این دنیا دردش زیاد شود, فرشته ی مرگ به صورت یک برادر یا یک فرزند از روی آبهای بهشت به زمین می آید و دست او را می گیرد و می برد...

دل کور| اسماعیل فصیح

پاراگراف کتاب (55)

تعریف می کنم که این آقای رودیه عاقبت ش چه شد...از سرطان بود! بله! اما توجه! پای سیاست هم در میان بود!...کما اینکه خودم دیدمش!...آش و لاشِ باتوم!...پهن روی زمین. شش دفعه خونریزی معده... نجاتش از امثال من ساخته نبود، بینوا!
خیابانی به اسمش نیست مثل خیلی های دیگر... اگر او بقیه را با باتوم زده بود الان « خیابان رودیه » ای وجود داشت.

قصر به قصر | لویی فردینان سلین | مترجم: مهدی سحابی

پاراگراف کتاب (55)

اسیری که در رؤیا از آزادی موهوم لذت می برد، وقتی که به فکر می افتد که آزادی وی رؤیایی بیش نیست از بیدار شدن بیمناک می شود و با همین اوهام دلپذیر همداستان می شود تا این فریفتگی باز هم ادامه یابد.

تأملات در فلسفۀ اولی | رنه دکارت | مترجم: احمد احمدی

پاراگراف کتاب (55)

گفتن از "گفتن" ساده نیست وقتی تمام یک کتاب آشکار و نهان،به این امر اختصاص داده می شود."گفتن" درد مشترکی است که به جان بکت،بدیو و هر بشری که می خواهد به ذات هستی خود پی ببرد،افتاده یا می افتد.اما این درد مشترک را پایانی نیست.نه بدیو و نه بکت نمی توانند این گفتن را از هستی بشر بکاهند.اصلا همین بکت "کاهنده" که تمام تلاشش در جهت رسیدن به کارکردها و عناصر اصلی رفتار و ذات بشریت است،خود به "گفتنی" دچار است که امر به "همچنان" گفتن می کند.از این حیث در باب بکت موجودی خواب زده است که برای اثبات بودنش،با روشی دکارتی،با خود و دیگری بی وقفه و مدام سخن می گوید.بدیو،بکت را خواب زده ی ایرلندی می داند.اما از منظری دیگر،می توان این میل به بی خوابی و اندیشه مدام را در خود بدیو و در باب بکت دید.این کتاب در وجهی نمادین،مانند لاکی در انتظار گودو آنجا که به فکر کردن فرا خوانده می شود،بی وقفه و خود انگیخته و با نظمی خودبسنده آن چنان می تازد که تنها با دستور سکوت آرام می گیرد.اما این سکوت نه به معنای واگذاری که به معنای زیر زمینی شدن صداست.آنجا که "هیچ نمی ماند برای گفتن" حتما امر گفتنی از وادی زبان پا را فراتر گذاشته است.

در باب بکت | آلن بدیو | مترجم: احمد حسینی

پاراگراف کتاب (55)
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      عالی عالی عالی

    • golbahar

      قشنگ بودن مخصوصا اون قسمت خاطرات سیمون دوبووار :) این بخش مجله عالیه ممنون

    • بدون نام

      یکی از بهترین قسمت های سایتتون :)

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج