۳۲۷۴۴۲
۲۵ نظر
۵۰۱۱
۲۵ نظر
۵۰۱۱
پ

گفتگو با دختر و همسر یک مرد جنایتکار

هفدهم فروردین ماه سال گذشته جنایت هولناکی در شهرک مصطفی خمینی شهریار اتفاق افتاد.

روزنامه ایران: هفدهم فروردین ماه سال گذشته جنایت هولناکی در شهرک مصطفی خمینی شهریار اتفاق افتاد.

یکی از ساکنان محلی در تماس با پلیس اعلام کرد مردی در همسایگی‌شان ساعت‌ها است همسر، دختر و پسرش را زیر شکنجه قرار داده است. مأموران وارد عمل شدند و با رساندن خود به خانه مرد خشمگین با دیدن آثار خون روی در و دیوار و میله بار فیکس رها شده در وسط اتاق خود را در برابر یک حادثه هولناک دیدند. بدین ترتیب بازپرس اصغر احمدی، کشیک ویژه قتل دادسرای شهریار در محل حاضر شد و با اظهارات تکان‌دهنده مادر خانواده، پرونده قتل فجیعانه محمدحسین ۱۲ ساله زیر ضربات بی‌رحمانه پدر شکنجه‌گر در دست تحقیق قرار گرفت.

با اظهارات این زن، پدر خانواده که فراری شده بود یک روز پس از حادثه در مخفیگاهش دستگیر و با قرار قانونی روانه زندان شد. دختر ۱۷ ساله این مرد که به کما فرو رفته بود چند روز مانده به عید به هوش آمد و با اینکه شکستگی زیادی در دستان و قفسه سینه‌اش داشت از مرگ حتمی نجات یافت

گفت‌وگو با فاطمه

فاطمه که هنوز نتوانسته به خانه‌اش بازگردد در حالی که علاوه بر جراحات جسمانی، روحش نیز آسیب زیادی دیده گفت: هنوز باور ندارم برادرم را از دست داده‌ایم. وقتی از هوش رفتم می‌دانستم او را به بیمارستان بردند اما حتی تصورش را هم نمی‌کردم که محمدحسین دیگر زنده نباشد. نمی‌توانم به خانه‌مان برگردم. در و دیوار آنجا و حتی کوچه‌مان تصویر محمدحسین را جلوی چشمانم می‌آورد و وحشتناک است.

این دختر که همه لحظات آن شب شوم، کابوس هر روزه‌اش شده است با اینکه سعی می‌کند همه چیز را فراموش کند اما ثانیه به ثانیه فریادها و خشم پدر و ناله‌های برادر مدام در گوشش می‌پیچد.

وی درباره آن روز گفت: ساعت حدود ۱۱ شب بود که مادرم از ابزارفروشی پدرم به خانه آمد و به محمدحسین گفت پدرت فهمیده تو ۴۵ هزار تومان ترقه نسیه گرفته‌ای و حسابی عصبانی است. محمدحسین رنگش پریده بود. می‌دانست عاقبت عصبانیت پدر چیست! او با مادرم به مغازه رفتند آن لحظات تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که به خانواده پدرم زنگ بزنم و از آنها کمک بگیرم اما هیچ کدام توجهی نکردند. وقتی محمدحسین به اتاق آمد رنگ به رو نداشت و صورت و دستانش زخم بود از زانویش هم خون می‌آمد. می‌گفت پدرم حتی با یک تبر او را زده است.

خواستم زخم محمدحسین را ببندم که ناگهان پدرم وارد خانه شد و با قفل کردن در ورودی سالن من و محمدحسین را در اتاق تنها گیر انداخت. مادرم پشت در بود کاری از دستش بر نمی‌آمد. پدر دست و پای محمدحسین را با بست پلاستیکی بست و به جانش افتاد. فاطمه که هنوز از یادآوری آن لحظات وحشت دارد، ادامه داد: وقتی دیدم پدرم محمدحسین را رها نمی‌کند و برادرم رمقی برایش نمانده جلو رفتم اما او مرا هم زد و چون جلوی دست و پایش بودم دست‌های مرا هم با پارچه بست و شاید سه تا چهار ساعت هر دویمان را کتک زد. این شکنجه ادامه داشت پدر مادرم از راه رسید و میله بارفیکس را از پدرم گرفت و پس از یک ساعت کلنجار رفتن با او راضی‌اش کرد محمدحسین را به بیمارستان ببرند. محمدحسین گوشه‌ای افتاده بود و ناله می‌کرد که بعدها شنیدم به بیمارستان نرسیده و جان باخته است.

این دختر که زنده ماندن خود را معجزه می‌داند، گفت: من بعد از رفتن پدر و مادرم به سختی توانستم روی پایم بایستم که عمه و مادربزرگم به خانه‌مان آمدند و شروع به تمیزکردن آثار خون‌ها کردند. وقتی خاله و مادربزرگم - مادر مادرم- آمدند خواستند مرا با آژانس به بیمارستان ببرند که پدرم رسید و به زور مرا سوار ماشین خودش کرد. آخرین چیزی که پیش از بیهوش شدن به یاد دارم این است که خودرو در جایی متوقف شد و در حالی که چشمانم سیاهی می‌رفت سرم چند باری به مانعی مثل جدول کنار خیابان خورد و به کما فرو رفتم.

فاطمه بعد از به هوش آمدن تنها یک بار با پدرش تلفنی صحبت کرده که می‌گوید جز تهدید هیچ چیزی نبود: «یادم نمی‌آید که از بچگی تا به حال وجود پدرم به زندگی‌ام آرامش داده باشد. از همان کودکی همیشه فریاد بود و بددهنی و ضرب و شتم. حتی آثار زخم و بخیه روی صورتم هم در ۵ ماهگی به خاطر کتک‌‌های پدرم ایجاد شده است. حالا هم که بعد از این حادثه و داغ برادرم یک بار از زندان با من تماس گرفت چیزی جز تهدید نبود و باز هم فقط سعی داشت وحشت به دل من بیندازد. دختر نوجوان با این شرایط هنوز نمی‌داند در ملاقات با پدر چه خواهد کرد. او گفت: وقتی یاد ضجه‌های برادرم می‌افتم و چهره بدون ترحم پدر روی چشمانم می‌آید حس می‌کنم فقط قصاص پدرم آرامم می‌کند اما هنوز نمی‌دانم چشم در چشم او چه خواهم کرد و چه کلمه یا جمله‌ای به زبانم خواهد آمد.

مادر چه گفت؟

شاید تنها خاطره شیرینش از زندگی ۱۸ ساله مشترکش با مرد بدررفتار و خشن، لحظه تولد فاطمه و محمدحسین باشد. مادر سیاهپوش با یادآوری آخرین التماس‌های محمدحسین داغش زنده شده و اشک صورتش را پر می‌کند.

یادآوری لحظه‌ای که محمدحسین با سر و صورت خونی از او آب می‌خواست و التماس می‌کرد لباسش را درآورد تا او بتواند نفس بکشد مانند تیری در قلب او فرو می‌رود. این مادر به شوک گفت: هر کس پس از این حادثه به شکلی زندگی‌ام و واکنشم در آن لحظات را تعبیر می‌کند اما هیچ‌کس نمی‌تواند حال آن لحظات من و بچه‌هایم را درک کند. من از اول ازدواجم حتی یک لحظه آرامش نداشتم و به هر بهانه‌ای شوهرم مرا زیر مشت و لگد می‌گرفت. شوهر من معتاد نبود اما بقدری خشن بود که روزگارم سیاه شد. به خاطر بچه‌هایم نمی‌توانستم جدا شوم چون او بچه‌ها را به من نمی‌داد. همه محل از رفتار او در عذاب بودند و هر کس به نوعی از او آزار دیده بود.

این زن ادامه داد: از روزی که این اتفاق افتاد و محمدحسین را از دست دادم فقط دعا می‌کردم فاطمه بماند که خدا او را دوباره به من داد اما او نمی‌تواند فضای خانه را تحمل کند و در خانه اقوام مانده است. زندگی‌ام خیلی سخت شده است. از یک طرف داغ از دست دادن محمدحسین شب و روزم را سیاه کرده و از طرف دیگر مشکلات مالی و بی‌پولی نابود‌مان کرده است. خانواده شوهرم کمکی به ما نمی‌کنند و حتی اجازه نمی‌دهند در مغازه را باز کنم. در حال حاضر هم با کمک همسایه‌ها و فامیل زندگی‌ام را می‌گذرانم اما نگران مخارج عمل دستان فاطمه هستم.

او که از یادآوری یاد پسرش مدام گریه می‌کرد در پایان صحبت‌هایش گفت: شوهرم حتی یک سر سوزن از کشتن پسرش ناراحت نیست و همه می‌گویند چون او ولی دم است بخشیده خواهد شد اما من به عنوان یک مادر داغدیده از قوه قضائیه می‌خواهم شوهرم را به اشد مجازات برسانند. من یک زن تنها هستم که حالا با یک دختر هیچ پشتوانه‌ای ندارد از مسئولان می‌خواهم حق پسرم را بگیرند و با مجازات همسرم نگذارند خونش پایمال شود. من از روز مرگ پسرم دیگر شب و روز ندارم هر روز را با عکس‌ها و لباس‌های او به شب می‌رسانم و مطمئنم این داغ تا مجازات شوهر بداخلاقم کم نخواهد شد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      وای دلم اتیش گرفت بخدا...یعنی واقعا به این حیوون میشه گفت پدر؟؟؟؟؟؟؟؟

      پاسخ ها

      • غـــــــــــــــز ل

        بدتر از همه ی اینها اینه که اگر این پدر نما و به گفته ی دین ولی دم!!!!! از زندان آزاد باشه آیا به مادر و دختر دلسوزی می کنه این بار خودش را خدا گونه ای برتر می بیند که پ ه هیچ دختر و مادر را بیشتر در گرو خود دارد و خونشان را به آسودگی بیشتر می تواند بریزد!!!

    • بدون نام

      خط اول اشتباه دارد: تاریخ 17 اسفندماه 94 بوده نه 17 فروردین ماه سال گذشته
      ترقه رو کسی تووی فروردین نمی خره

    • امید

      لعنت خدا بر اینچنین پدر سنگدل و بیرحمی که بویی از انسانیت و محبت نبرده و حیوانیت رو در خودش خلاصه کرد! امیدوارم که مادر داغدیده محمدحسین حتی اگه تمام دنیا رو بهش بدن از خون فرزند معصومش نگذرد!

    • معین

      یارو روانیه .....................................

    • ناشناس

      واقعا به این پدر میشه گفت انسان؟؟؟؟؟به نظر من باید همونطور که دخترو پسرشو شکنجه کرده شکنجش کنند تا شاید بفهمه چه دردی را بچه هاش کشیدند
      اگه انسان باشی با خوندن این خبر قلبت به درد میاد

    • بدون نام

      لطفا قوه قضاییه این مرد را به سزای عملش برساند.تقاضای یک ایرانی

    • بدون نام

      این فرد برای کل جامعه خطرناکه!!
      بویی از انسانیت نبرده

    • حمید

      کی به این دیوونه ها زن میده مقصر اصلی پدر و مادر این مرد هستند که با توجه به شناختی که ازش داشتند باز هم براش زن گرفته اند.

      پاسخ ها

      • غـــــــــــز ل

        وسرزمینی ه مردمش جایی برای رهایی یک زن و فرزندانش ندارد جایی که برای روشن کردن اینه مردی چنان خشن است که نباید فرزندانش کنارش باشد هم باید فرزندی از دست داد!!!
        دادگران و دادگتران کشور بخونند....چند هزار بار دیگر باید فرزندان در راه خشم پدر فدا شوند تا جایی راه باز شود برای اینکه زنان بتوانند داد خود و فرزندان را بستانند
        آیا دادگری و دادگستری هست!!!؟؟؟

    • sara

      چه مسخره ای.چون ولی دم هست میتونه زن و بچه اش رو بکشه هیچ اتفاقی هم نیوفته.جون ِ آدم کالا نیست که بگن مال ِ این و اونه.مسخره ترین بند همین بنده اگه واقعا اینجوری باشه

      پاسخ ها

      • علی اشرف

        اگر مردی فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود فقط مجازاتش زندان هست ولی اگر مادر فرزند خود را بکشد قصاص میشود

    • هموطن

      ولی دم هست که هست جون اون بچه معصوم و بینوا رو و بی پناه و گرفته اون هم با ان همه شکنجه واقعا که البته از این جور مسایل کم نبوده متاسفانه برا یکی از همسایه های ما اتفاق افتاد دو تا از دخترانش رو با زنش کشت چون ولی دم بچه هاش بود گفتند فقط به خاطر زنش می تونه قصاص بشه خودش ولی دم بچه هاشه نمیشه کاریش کرد متاسفم غیر انسانیه!

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ولی دم پدر عادی است نه پدری که شکنجه گر و وحشی است.کشتن یک انسان آن هم باشکنجه کار انسان عادی نیست.آزاد شدن او جان دختر ومادرش راهم به خطر می اندازن .این مرد یا باید قصاص شود یا تا پایان عمر در زندان بماند.

    • ایرانی

      هرچند که اعدام نمیشه ولی حتی اعدام هم براش کمه! یه لحظه به دار آویخته میشه و خلاص!
      اینو باید همونجوری که بچه هاشو شکنجه کرده و پسرش رو کشته همونجوری اونقد شکنجه کرد که بمیره!
      مرتیکه ی روانی! آخه 45 تومن پول بود که تو سه چهار ساعت دونفر رو ببندی و شکنجه کنی و آخرهم یکیشون بمیره؟! امیدوارم قسر در نره!

    • علی اکبر دارینی

      واقعا تاسف بار است.پدر به خاطر سنگدلی هم خودش وهم زندگیش را نابود می کند.من به جای فکر کردن درباره مجازات پدر خانواده که خود قانون می داند با اوچه کار کند که انشاالله به سزای عملش خواهد رسید.کمی به ابعاد مشکلات خانواده که گریبان گیرش هست فکر کنیم الان مادر خانواده داغدار فرزندش هست.پشتوانه مالی خود را ازدست داده وخرج مداوای عمل دخترش وچرخاندن زندگی به گردنش افتاده ...حالا هی تو سر مون بزنیم از جنایت پدر بگیم برای خانواده نون وآب میشه.خیلی ها هستند می تونند این خانواده ورشکسته هم از لحاظ روحی وهم مالی را دراین موقعیت کمک کنند.

    • براری

      والله که نداریم وگرنه بهشون کمک میکردیم! امیدوارم کسانی که وضعشون میرسه بهشون و به همه ی نیازمندان و رنج کشیده ها کمک کنن.

    • یه همسر و مادر

      سلام خیلی کم پیش اومده که زیر یه خبر نظرمو بنویسم ولی چون تقریبا از همون اسفند۹۴با شنیدن این خبر بسیار متاثر شدم حتی شب چهارشنبه سوری با هر صدای ترقه ایی به یاد اون طفل معصوم و دل شکسته مادرش گریه می کردم و میگفتم مگه چندتا ترقه چقدر ارزش داره که یه پدر که نه نا پدر و نا مرد این جنایات رو انجام بده .این چند خط و مینویسم و با مادرو خواهرش همدرد ی میکنم و فقط یه راه داریم اونم توکل به خدا ،صبر و آرزوی قصاص برای اون جانی .

    • حسین

      من این اتفاق رو از همان روز اول دنبال میکنم خدا شاهده هروقت مطلبی از این خانواده میخونم گریه میکنم
      یعنی حیوانی در جلد انسان آخه مگه میشه یه پدر اینجور بی رحم باشه...

    • مهدی

      خدایا خودت کمک کن زندگیا سخت شده به خدای محمدبیشتراین اتفاقات اقتصادیه خودکشیم زیادشده

    • بدون نام

      آخه چرا چطور دلت اومد قلبم درد گرفت خدا نعلتت کنه تو هم پدری نباشی بهتره

    • reza

      بدترین نوع قتل همین است.هردو باید صدبار اعدام شوند

    • سودا

      روانی سنگدل بوی از انسانیت نبرده....

    • بدون نام

      وقتی با چشم ورم کرده و کبود و سر شکسته شده امد خونه کم مانده بود بمیرم از اون موقع نصف قلبم مرد و قلب درد گرفتم خدا می دونه که وقتی فقط به مدیر گفتم چرا به خودم زنگ نزدید شما که می دونید خانه ی من بعل مدرسه میباشد چرا تماس نگرفتی ببرم دکتر شاید اتفاق بد تری می افتاد خدا می داند که چه فریاد های سر من می کشید این خانم مدیر در حالی که من هیچ توهینی هم نکردم چون از قبل با شخصیتش اشنای پیدا کرده بودیم تا اداره هم رفتم و با باز رس مربوط گزارش دادم اما ایشان حتی سرشان را از خواندن روزنامه بلند نکرد من نمی فهمم اخه چه طور مدیر و معاون مدرسه پسرونه بابد خانم باشه اونم با اون تیپ و ارایش

    • امیر

      سلام.
      امیدوارم به اشد مجازات برسد تا مادرش اروم شود

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج