پایان تلخ ترس از بی شوهری
روزنامه ایران در گزارشی ، واقعه یک دادگاه را که شاکی آن زنی ۳۱ ساله،کارمند و دارای مدرک فوق لیسانس است و تقاضای طلاق داده منتشر کرده است.
روزنامه ایران در گزارشی ، واقعه یک دادگاه را که شاکی آن زنی ۳۱ ساله،کارمند و دارای مدرک فوق لیسانس است و تقاضای طلاق داده منتشر کرده است.
این روزنامه نوشته است: قاضی از او خواست درباره علت درخواست طلاقش توضیح دهد.«سمیرا» ۳۱ ساله - که خود را کارمند و دارای مدرک فوق لیسانس معرفی کرد به قاضی گفت: هنوز هم نمی‌دانم چه شد که کار به اینجا کشید ولی همه‌اش برای ترس از تنهایی و مجرد ماندنم بود و نگران بودم بی‌همسر بمانم.
قبل از ازدواجم همه می‌گفتند چرا با وجود تحصیلات عالیه و توانمندی‌هایت هنوز ازدواج نکرده‌ای و مجرد مانده‌ای ولی من به حرفها و حتی زخم‌زبان‌هایشان پاسخی نمی‌دادم و بی‌توجه بودم. اما هربار که در جمع خانواده و دوستان و همکاران قرار می‌گرفتم نقل مجلس‌شان تمسخر و بی‌شوهر ماندن من بود. به همین خاطر پس از مدتی خسته شده و برای فرار از حرفها و کنایه‌ها با پیشنهاد یکی از دوستانم تصمیم گرفتم نزد فالگیر بروم تا شاید گره از بخت بسته‌ام باز شود.وقتی موضوع را با مادرم درمیان گذاشتم با خوشحالی زیاد گفت همراهی‌ام می‌کند.
به همین خاطر با هم راهی خانه‌ای شدیم که فضای عجیبی داشت. در یکی از اتاق‌ها مرد رمالی بود که از من و مادرم خواست هر کدام جدا جدا وارد اتاق شویم. مرد رمال که البته هم‌اکنون برادر شوهرم است از من و مادرم خواست تا حرف‌هایی را که آن روز در اتاق به ما می‌زند مثل راز نگه داریم و به هیچ کس نگویم چرا که در کارمان گره بیشتری می‌افتد و خدا مصیبت را بر ما نازل می‌کند!
حرف‌هایش شوکه‌ام کرده بود و عقلم به جایی نمی‌رسید. او به من گفت: مادرم سرطان دارد و اگر ازدواج نکنم می‌میرد پس بهتر است با این کار جلوی فاجعه عظیم را بگیرم. او از طرف دیگر به مادرم گفته بود من سرطان رحم دارم و تنها با ازدواج است که می‌توانم از مرگ نجات پیدا کنم. به همین خاطر وقتی مرا از مادرم برای برادرش خواستگاری کرد بلافاصله موافقت‌ها صورت گرفت. همچنین وقتی فهمیدم برادر این مرد رمال خواستگار من است در دلم نور امیدی روشن شد و گمان کردم همه راه‌ها برای خوشبختی‌ام هموار شده و چه بهتر با مردی ازدواج کنم که در خانواده خاصی بزرگ شده‌اند.
سمیرا گفت: به توصیه این مرد قرار شد کسی متوجه ازدواجم نشود، چرا که در این صورت شیطان در کارمان وارد شده و ازدواج انجام نمی‌شود. به همین دلیل بدون هیچ شناختی و تنها با حضور خانواده‌هایمان با مهریه ۱۱۴ سکه به عقد برادر مرد رمال درآمدم. او که در یک شرکت بزرگ مشغول کار بود به من اطمینان داد که مرد خوبی است، حتی اختلاف سنی ۲۰ ساله‌اش با من برایم مهم نبود. ضمن اینکه خانواده‌ام نیز از ازدواجم بسیار راضی بودند. چرا که از لحاظ نوع زندگی در ظاهر خیلی با هم شباهت داشتیم. بعد از عقدمان برادر شوهرم می‌گفت بهتر است سریع عروسی کنیم و بچه‌دار شویم تا شیطان برای همیشه از زندگی‌مان بیرون برود و با به‌دنیا آمدن فرزندمان خوبی و خوشبختی وارد زندگی‌مان شود.اما افسوس که چند ماه بعد از ازدواج و بارداری‌ام همه رؤیاهایم به یکباره رنگ باخت و فهمیدم شوهرم دیوانه است.
«مسعود» شب‌ها از خواب بیدار می‌شد و چاقو تیز می‌کرد و می‌گفت از طرف خدا مأمور شده یک قربانی بدهد. از طرف دیگر رفتارهایش مرا می‌ترساند و با به دنیا آمدن فرزندم نه تنها خوشی وارد زندگی‌مان نشد بلکه اختلاف و دعواهایمان بیشتر شد و سر هر مسأله‌ای با هم درگیر بودیم. این وضعیت و اتفاقات، بشدت عصبی‌ام کرده و دیگر نمی‌توانستم به زندگی با او ادامه دهم. بنابراین مشکلمان را با خانواده‌ها درمیان گذاشتیم. همان موقع بود که از مادرم شنیدم آن روز مرد رمال به مادرم چه گفته است و همان موقع بود که فهمیدم دو برادر از اول برایمان نقشه کشیده بودند و ما هم ساده‌لوحانه فریب خورده‌ام.
زن تحصیلکرده که برآشفته بود سرش را پایین انداخت و به رئیس دادگاه گفت: البته جناب قاضی در همین دادگاه و پس از بررسی‌ها متوجه شدم من تنها زنی نبودم که فریب شوهرم را خورده‌ام. چرا که او قبل از ازدواج با من، با سه زن و دختر دیگر ازدواج کرده و سه فرزند هم از آنها دارد و بدون پرداخت هیچ حق و حقوقی از آنها جدا شده است. اما من تمام حقوق و مهریه ۱۱۴ سکه طلا را می‌خواهم.قاضی دادگاه خانواده پس از شنیدن اظهارات این زن فریب خورده از او می‌خواهد چند شاهد را برای اثبات گفته‌‌هایش معرفی کند تا با تحقیق در این زمینه حکم صادر شود.
این روزنامه نوشته است: قاضی از او خواست درباره علت درخواست طلاقش توضیح دهد.«سمیرا» ۳۱ ساله - که خود را کارمند و دارای مدرک فوق لیسانس معرفی کرد به قاضی گفت: هنوز هم نمی‌دانم چه شد که کار به اینجا کشید ولی همه‌اش برای ترس از تنهایی و مجرد ماندنم بود و نگران بودم بی‌همسر بمانم.
قبل از ازدواجم همه می‌گفتند چرا با وجود تحصیلات عالیه و توانمندی‌هایت هنوز ازدواج نکرده‌ای و مجرد مانده‌ای ولی من به حرفها و حتی زخم‌زبان‌هایشان پاسخی نمی‌دادم و بی‌توجه بودم. اما هربار که در جمع خانواده و دوستان و همکاران قرار می‌گرفتم نقل مجلس‌شان تمسخر و بی‌شوهر ماندن من بود. به همین خاطر پس از مدتی خسته شده و برای فرار از حرفها و کنایه‌ها با پیشنهاد یکی از دوستانم تصمیم گرفتم نزد فالگیر بروم تا شاید گره از بخت بسته‌ام باز شود.وقتی موضوع را با مادرم درمیان گذاشتم با خوشحالی زیاد گفت همراهی‌ام می‌کند.
به همین خاطر با هم راهی خانه‌ای شدیم که فضای عجیبی داشت. در یکی از اتاق‌ها مرد رمالی بود که از من و مادرم خواست هر کدام جدا جدا وارد اتاق شویم. مرد رمال که البته هم‌اکنون برادر شوهرم است از من و مادرم خواست تا حرف‌هایی را که آن روز در اتاق به ما می‌زند مثل راز نگه داریم و به هیچ کس نگویم چرا که در کارمان گره بیشتری می‌افتد و خدا مصیبت را بر ما نازل می‌کند!
حرف‌هایش شوکه‌ام کرده بود و عقلم به جایی نمی‌رسید. او به من گفت: مادرم سرطان دارد و اگر ازدواج نکنم می‌میرد پس بهتر است با این کار جلوی فاجعه عظیم را بگیرم. او از طرف دیگر به مادرم گفته بود من سرطان رحم دارم و تنها با ازدواج است که می‌توانم از مرگ نجات پیدا کنم. به همین خاطر وقتی مرا از مادرم برای برادرش خواستگاری کرد بلافاصله موافقت‌ها صورت گرفت. همچنین وقتی فهمیدم برادر این مرد رمال خواستگار من است در دلم نور امیدی روشن شد و گمان کردم همه راه‌ها برای خوشبختی‌ام هموار شده و چه بهتر با مردی ازدواج کنم که در خانواده خاصی بزرگ شده‌اند.
سمیرا گفت: به توصیه این مرد قرار شد کسی متوجه ازدواجم نشود، چرا که در این صورت شیطان در کارمان وارد شده و ازدواج انجام نمی‌شود. به همین دلیل بدون هیچ شناختی و تنها با حضور خانواده‌هایمان با مهریه ۱۱۴ سکه به عقد برادر مرد رمال درآمدم. او که در یک شرکت بزرگ مشغول کار بود به من اطمینان داد که مرد خوبی است، حتی اختلاف سنی ۲۰ ساله‌اش با من برایم مهم نبود. ضمن اینکه خانواده‌ام نیز از ازدواجم بسیار راضی بودند. چرا که از لحاظ نوع زندگی در ظاهر خیلی با هم شباهت داشتیم. بعد از عقدمان برادر شوهرم می‌گفت بهتر است سریع عروسی کنیم و بچه‌دار شویم تا شیطان برای همیشه از زندگی‌مان بیرون برود و با به‌دنیا آمدن فرزندمان خوبی و خوشبختی وارد زندگی‌مان شود.اما افسوس که چند ماه بعد از ازدواج و بارداری‌ام همه رؤیاهایم به یکباره رنگ باخت و فهمیدم شوهرم دیوانه است.
«مسعود» شب‌ها از خواب بیدار می‌شد و چاقو تیز می‌کرد و می‌گفت از طرف خدا مأمور شده یک قربانی بدهد. از طرف دیگر رفتارهایش مرا می‌ترساند و با به دنیا آمدن فرزندم نه تنها خوشی وارد زندگی‌مان نشد بلکه اختلاف و دعواهایمان بیشتر شد و سر هر مسأله‌ای با هم درگیر بودیم. این وضعیت و اتفاقات، بشدت عصبی‌ام کرده و دیگر نمی‌توانستم به زندگی با او ادامه دهم. بنابراین مشکلمان را با خانواده‌ها درمیان گذاشتیم. همان موقع بود که از مادرم شنیدم آن روز مرد رمال به مادرم چه گفته است و همان موقع بود که فهمیدم دو برادر از اول برایمان نقشه کشیده بودند و ما هم ساده‌لوحانه فریب خورده‌ام.
زن تحصیلکرده که برآشفته بود سرش را پایین انداخت و به رئیس دادگاه گفت: البته جناب قاضی در همین دادگاه و پس از بررسی‌ها متوجه شدم من تنها زنی نبودم که فریب شوهرم را خورده‌ام. چرا که او قبل از ازدواج با من، با سه زن و دختر دیگر ازدواج کرده و سه فرزند هم از آنها دارد و بدون پرداخت هیچ حق و حقوقی از آنها جدا شده است. اما من تمام حقوق و مهریه ۱۱۴ سکه طلا را می‌خواهم.قاضی دادگاه خانواده پس از شنیدن اظهارات این زن فریب خورده از او می‌خواهد چند شاهد را برای اثبات گفته‌‌هایش معرفی کند تا با تحقیق در این زمینه حکم صادر شود.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
آبروی هر چی فوق لیسانس و بردی آخه آدم اینقدر ساده لوح میشه اونم ازنوع تحصیل کرده.
پاسخ ها
دقت کنید که شعور کاملا ذاتیه و هیچ ارتباطی با سطح تحصیلات شما نداره
فوق لیسانس قلابی بوده
منم موافقم .خاک بر سرش با این مدرک فوق لیسانسش.
وقتی عقل قسمت میکردن شما تو صف توا... بودی.خاک بر سرت با اون فوق لیسانست که بهت دادن.
سلام از هیچ کس دور نیست به خود مغرور نشوید که همیشه شیطان در کمین است
اسكوله تحصيلكرده ، اون گفت بيا به داداشه من شوهر كن توام زرت قبول كردي....اينقدر احمق و ساده لوحي نوبره والله
تیتر و درست کنید
خجالت نمیکشید
خودتون خواهر ندارین
پاسخ ها
میخوان مخاطبو تحریک کنن به کلیک و کامنت .مثلا کلک ژورنالیستی زده خیر سرش خخخخخ
فوق لیسانس و رمال؟!!
آخه چرا؟
ازدواج به چه قیمتی؟
خدا لعنت کنه همه اونایی رو که با حرفها و باورشون همچین جوی رو به وجود میارن که فوق لیسانس مملکت بره پیش رمال از ترس بی شوهری...
مابیسوادیم ولی به فال وحرفهای رمال اعتقادنداریم ،ازتحصیل کردهابعیده اینجوری فکرکردن
نداندبه جز ذات پروردگار
که فرداچه بازی کندروزگار
جزخداکسی ازفردای ماخبرنداره
پاسخ ها
شما بی سوادی ولی به موقش خوب بلدی به خانم تحصیل کرده بگی: وای شما با این همه تحصیلات چرا ازدواج نکردی!؟
زن جوان تحصیلکرده با مدرک فوق لیسانس ومرد رمال . اون مدرک بخوره تو سرت .
پاسخ ها
... بر زبان مردم
خدا ... کنه زبون مردم دخترو بدبخت کردن
با اون مدرک فوق لیسانس رفته پیش رمال واقعا که چه مدرکه فوق لیسانسی داشته !
نه میشه ازش تقدیر کرد نه انتقاد
ادم تا تو شرایط زخم زبونای مردم قرار نگیره نمیدونه یعنی چی
پاسخ ها
کسی که به حرف های مردم سرنوشت خودش را خراب می کنه بهتر است بهتر است مردم را گناه کار نداند بلکه از خودش میدان قضاوت را پیگیری کند
شما که کشورتون رو حرف میچرخه حالا میگی حرف مردم کمه.خوب این دختره پاک حرف مردم باعث میشه خاستگار خوباشم بپره
متاسفم برای خانمی با تحصیلات عالیه که به فالگیر مراجعه می کند وقتی به فالگیر مراجعه شود یعنی اطمینان داریم که اراده ان فالگیر کلاهبردار از اراده خدا بالاتر است تا کی باید این قبیل خرافات در زندگی زنان و مردان ما باشد
حالا بهتر يا بي شوهري ما زنا عادت کرديم يک آقا بالا سر داشته باشيم
آدم شاخ در میاره خانمی با تحصیلات عالیه دانشگاهی فریب چنین رمال های پست رو بخوره و ریشه همه این مصیبتها توجه و اعتنا کردن به حرف این و اون است اول در هر کاری با دو نفر آدم درست و حسابی مشورت کن بعد هر تصمیم درست رو خودت بگیر نگذار هر کسی برات تصمیم بگیره
1- اینقدر توو کار و زندگی و موضوعات شخصی هم فضولی و دخالت نکنیم، به ما چه ربطی داره دیگران چرا ازدواج نمی کنن؟ چرا بچه دار نمیشن؟ ما اگر طبیب بودیم سر خود دوا می کردیم و از شرایط فلاکت بار خودمونو نجات می دادیم
اونقدری که انرژی می ذاریم برای فضولی و سرک کشیدن تووی زندگی و مسایل شخصی دیگران اگر 1درصدش رو تمرکز و تفکر کنیم به حال واحوال و روزگارمون اواضعمون خیلی متفاوت میشه
2- تحصیلات هرگز برای هیچ کسی شعور نیاورده و نخواهد آورد- در حال حاضر با موج سوم بیسوادی تووی جامعه روبرو هستیم پس تحصیلات رو به شعور و درک و عقل و فهم ربط ندیم
3- سعی کنیم یکم بیشتر، فقط کمی اندازه سر سوزنی تووی تصمیم گیری هامون از عاملی به نام فکر هم استفاده کنیم
پاسخ ها
کاش همه همینقدر میفهمیدن
شکی توش نیست که تحصیلات باعث افزایش شعور میشه
شاید فوق لیسانس پولی دانشگاه آزاد هستش .
پاسخ ها
راست میگه دیگه دانشگاه ازاد ساختن مثل نقل و نبات.. بی سواد میده بیرون
:)))))ینی مردم از خنده :)))))این تیترای افتضاح چیه میزنید آخه؟:)))) خداییییییش پشت کوهی هستید ....
راستی کدوم شهر؟ معلوم نیس کدوم کوره دهاتی بوده خخخخخخ
این دختره خودشم مشنگ بوده بابااااااا
پاسخ ها
دوره اینجور سبک مغزی و مسخره کردنا خیلی وقته تمام شده،
شمایی که گفتی" شاید فوق لیسانس پولی دانشگاه آزاد هستش " ..... معلومه از اونایی هستی که پول نداشتی - دانشگاه آزادای مراکز استانهای مهم ، سطحش خیلی بالاس- مخصوصا فوقش - شما کاردانی دارغوزآبادو در نظر گرفتی گویا.
پاسخ ها
نتونستی دولتی قبول بشی بهت برخورده؟؟؟؟؟
فوق لیسانس چه رشته ای؟ کدوم دانشگاه؟ فوق لیسانسشو چقد کش داده؟ با چه معدلی؟ شما فوق لیسانسری از غیرانتفاعی د که 4 سال درسش طول کشیده و معدل 13 داره رو هم فوق لیسانس حساب میکنید و آبروی بقیه رو میبرید.
در ضمن با توجه به سنش که بچه هم داره معلومه وقتی به قول نویسنده ی با فرهنگتون از بی شوهری میترسیده!!! حدودا 27-28 ساله بوده - کدوم دختری با این سن و تحصیلات و کارمند در یک شهر مدرن از بی شوهری میترسه ؟؟؟تازه توی این سنا به فکر ازدواج می افتن جدیدا- زور میزنید افکار خاله زنکیه ی کف جامعه رو تزریق کنید با این تیترا و نوع نوشتارتون -فکر میکنید ملت نمیدونن اینا همش بخاطر چیه؟ اگه بگم بخاطر چیه که منتشر نمیکنی کامنتمو
پاسخ ها
نظرت بسیار عالی بود.
فوق لیسانس از هر دانشگاهی! این حرف که میزان دانش یک نفر رو صرفا با معدل یا محل دانشگاهش بسنجیم حرف غلطی است چون مثال های نقض زیاد برایش وجوددارد. کلا مدرک تحصیلی ربطی به شعور ندارد.
اشتباهی منفی دادم
سیما۱۱٬۴۰اتفاقا این اتفاق توقلب تهران رخ داده
بابا انقد مدرک این بنده خدا رو مسخره نکنید. اینکه حرف رمال رو قبول کرده چه ربطی به شعور داره، بنده خدا شاید قلب پاک و ساده ای داشته یا اینکه شاید رماله خیلی حرفه ای بوده و ترسوندش. هیچوقت در مورد دیگران انقد راحت قضاوت نکنید.
آخی بیچاره. خیلی پستند اونایی که اینقدر فضولی میکنن،تا آدم از چاله در بیاد بیوفته تو چاه.و خیلی پست ترند اونایی که از بیچاره گی آدم ها نون میخورن.
فوق لیسانس یعنی چی؟؟؟ یعنی فوقش لیسانس داره:-)
بااین کارها میفهمیم ادما ازمدرک تحصیلی فقط میم اونو دارن درکشو ندارن.
اون زن اگه تحصیل کرده بود اینقدر احمقانه تن به این ازدواج نمیداد..به نظر من خوداین خانم بیشتر از اون مرد دیوانه است ...ضمنا کسی که دیوانه باشه از همون اول معلوم میشه نه بعد از یک بچه تازه متوجه بشه
وقتي ميگن درك مهمتر از مدرك هست باورمون نميشه....
پاسخ ها
دوس ندارم بگم سرتون بیاد تا بدونین بیشوهری چیه.زخم زبون چیه.
حماقت ارثی..
1. تیتری که زدین بسیار مغایر با ادب و انسانیت است .
2. واقعا متاسفم از کامنتایی که خوندم چون متاسفانه عادت کردیم بسیار سطحی نگر باشیم .
متاسفانه در جامعه ای داریم زندگی می کنیم که اگر یک خانم هر چقدر هم توانا با سواد و باهنر باشه و فقط ازدواج نکرده باشه دید بدی نسبت بهش دارن چون فکر می کنن که شوهر پیدا نکرده حتی کسی رو که خودش نخواسته و به هر دلیل تصمیم به تجرد داشته به همین چشم نگاه می کنن متاسفانه عادت نکردیم که کاری به زندگی دیگران نداشته باشیم اگر توانایی کمک به دیگران رو نداریم لااقل دردی به درداش اضافه نکنیم ما همه خودمونو آدمی فهیم و با درک بالا تصور می کنیم ولی اگر روزی خودمون یا عزیزمون خدای نکرده مثلا به بیماری لاعلاجی گرفتار بشه برای نجاتش قول میدم که حاضر بشیم دست به دامن همه چی حتی چیزایی که در حالت نرمال بهش خرافات میگیم پناه ببریم کار این خانم هم دقیقا همین جور هست که وقتی خسته میشه از تمسخر و حرف های بی منطق مردم میره سمت همون خرافاتی که الان ما آدمای خیلی منطقی دوباره بشینیم و برای کاری که کرده بجای همدردی لیچار بارش کنیم
کاش قبل از اینکه دیگران رو قضاوت کنیم برای لحظه ای خودمونو جای اون بذاریم
عزیزم . لیاقتت همینه بوده . خلایق هر چه لایق. تو آبروی هر چی تحصیل کرده را برده ای . ولله این کمت بوده . کسی که تو این قرن و ادعای تحصیلات دنبال رمال بازیه خب معلومه در چه سطح شعوریه.
دخترم مکدرنشو وازرحمت بروردگارعالم مایوس نشو اگر دری بسته شد بروردگارعالم درهای رحمت دیگری را برویت بازخواهدکرد. باید زندگی کنی وزندگی درجریان هستش . ازخدا بخواه درهمه احوال مساعدت کند وخواهدکرد . اماسعی کن دراینده با مسایل زندگیت با اهل فن مشورت کنی و حق وحقوقت راهم ازاین شیاطین با نظارت قوانین مصوب بگیری . امیدوارم موفق باشی .
در بدترین شرایط زتدگی به رمال مراجعه و اعتماد نکنید که سخت پشیمان میشوید اینها اگر قادر به کاری بودند مشکلات خودرا حل میکردند هرچند ممکن است چیزهایی بگویند که شما را متعجب کند اما این تا افراد نادان و ساده لوح و درمانده هستند منافع نامشروع انها برقرار است.
به نظر من دخترهایی که در زمانش واس خواستگارانشون کلاس میذارن و خواستگارهای خوب رو به خاطر چیزهای بی اهمیت رد میکنن....بعد یه مدت میبینن که شاهزاده آرزوها نیومد و داره دیر میشه دیگه به هردری میزنن که یکی رو پیدا کنن،،، ولی اکثراً هم کسی که گیرشون میاد ، کسیه که تو خواب هم نمیدیدن،،
چ ناراحت کننده. فضای اجتماعی ممکنه ه بلایی سر ادم بیاره. این خانم مقصر نیست. شرایط طوری بوده که به این روز انداختتش.