۳۶۵۶۲۱
۵۰۰۶
۵۰۰۶
پ

گزارش نویسی؛ حلقه مفقوده روزنامه نگاری

صابر محمدی، شاعر و روزنامه نگار می‌گوید: مدت‌هاست مجموعه‌ای را سراغ ندارم که محصول ذکاوت‌های ادبی و توأمان نتیجه فعالیت رسانه‌ای حرفه‌ای باشد. هر از چند گاهی نشریات ادبی سربرمی‌آورند، اما مشکل اساسی این نشریات این است که مطلقا به عنوان یک رسانه قابل بررسی نیستند.

هنرآنلاین: صابر محمدی، شاعر و روزنامه نگار می‌گوید: مدت‌هاست مجموعه‌ای را سراغ ندارم که محصول ذکاوت‌های ادبی و توأمان نتیجه فعالیت رسانه‌ای حرفه‌ای باشد. هر از چند گاهی نشریات ادبی سربرمی‌آورند، اما مشکل اساسی این نشریات این است که مطلقا به عنوان یک رسانه قابل بررسی نیستند.

گزارش نویسی؛ حلقه مفقوده روزنامه نگاری

صابر محمدی شاعر است و روزنامه نگار. او از ادبیات معاصر شناخت خوبی دارد و این در حالی است که رسانه و کار با آن را نیز خوب می‌شناسد، از این رو باید گفت در عین حال که روزنامه نگار حرفه‌ای است، یکی از معدود روزنامه‌نگارهای ادبی ما هم هست. به مناسبت امروز، یعنی روز خبرنگار، بهتر دیدیم که سراغ روزنامه نگار ادبی برویم که به واسطه سال‌ها کار در این حوزه بیش از همه از خلأهای آن مطلع باشد.

"روزنامه نگار ادبی" در ایران ما به ازای بیرونی دارد؟ اگر دارد ویژگی‌های یکی روزنامه نگار ادبی - به طور اعم- در ایران را در چه می‌بینید؟

در پاسخ به این سوال ابتدا باید از ضرورت تفکیک برخی تعاریف گفت؛ می‌پرسید "روزنامه‌نگار ادبی" این‌جا مابه‌ازای بیرونی دارد یا نه. اگر روزنامه‌نگار ادبی کسی است که به روزانه‌نگاریِ ادبیات می‌پردازد و به‌نوعی خبرنگار صفحات ادبیات یا مسوول این صفحات است، چرا که نه. اما مشکل این است که این تلقی، بسیار تقلیل‌گرایانه است. به‌واقع هر کسی که صرفاً دستی بر انتشار این صفحات دارد، روزنامه‌نگار ادبی نیست. اصلاً بگذارید این‌طور بگویم: لابد با این طرز تلقی روبه‌رو بوده‌اید که هر کسی در رشته‌های زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده، گزینه مناسبی برای فعالیت ژورنالیستی و به‌خصوص روزنامه‌نگاریِ ادبی است. چرا که احتمالاً بهتر از دیگران بلد است فارسی بنویسد. این تلقی، همان‌قدر پرت است که تصور کنیم هر کسی که فارغ‌التحصیل ارتباطات و رسانه است، فی‌نفسه می‌تواند بهترین گزینه برای روزنامه‌نگارشدن و ازجمله اجتماعی‌نویسی باشد.

هر دوی این تصورات، یک اصل مهم را در نظر نمی‌گیرند: روزنامه‌نگاری همان‌قدر به عنوان نوعی تخصص مد نظر است که به تجارب روزنامه‌نگارانه بستگی دارد و فعالیت ادبی (در این‌جا: روزنامه‌نگاری ادبی) همان‌قدر به تجهیز به علوم و فنون ادبی مربوط است که به تجربه زیستی در هوای ادبیات. مهم‌ترین معضل خلأ مابه‌ازاهایی که مد نظر شماست این است که این دو، اغلب یک‌جا جمع نشده است. ما بسیاری روزنامه‌نگار متخصص داشته و داریم که جزو کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای محسوب نمی‌شوند و کلی هم فعال ادبیِ تمام‌وقت داریم که نمی‌دانند ادبیات، لزوما مصادف با تجهیز به تواناییِ نوشتن در معنای روزنامه‌نویسی نیست. بنابراین، ویژگی‌هایی که می‌گویید روزنامه‌نگار ادبی باید داشته باشد، از این منظر قابل ردیابی است.

به نظر شما چرا جریده‌ها و نشریات امروز کشور، بی اعتنایی آشکاری به صفحات ادبی می‌کنند؟ ایراد از کجاست؟

همیشه از خودم پرسیده‌ام اساسا نشریات عمومی چرا باید صفحاتی هم منتشر کنند برای ادبیات؟ در این صفحات به دنبال چیستیم؟ اتوماسیون محتوایی و استراتژی‌های محوری انتشار این نشریات، از چه رو مبتنی است بر این‌که باید صفحه ادبیات هم منتشر کنند؟ روزنامه‌هایی که سرانجام متوجه شده‌اند صفحه‌ای ذیل عنوان "زنان" یک ناسازه استراتژیک است، بدون این‌که حسن نیتی داشته باشند یا چندان هوشمندانه این کار را کرده باشند، صفحات ادبیات را نیز به حاشیه رانده‌اند. اما آن کنارگذاشتن با این به‌حاشیه‌راندن، دو مبحث جداگانه است و نیاز به دو نوع از آسیب‌شناسی از منظر میادین ژورنالیستی دارد.

من به عنوان روزنامه‌نگاری که دل در گروی ادبیات هم دارم، این‌جا و اکنون از این‌که کم‌تر روزنامه‌ای، به صورت مرتب به انتشار صفحات ادبیات اقدام می‌کند، ناراحت نیستم؛ چرا که تصور می‌کنم، روزنامه‌نگاریِ ادبی، برای بازتعریف خود، اتفاقاً مدتی نیاز به سکوت دارد. نیاز دارد تا یاد بگیرد محتوای ادبی برای نشریات عمومی، کاملاً توفیر دارد با محتوایی که قرار است برای نشریات تخصصی ادبیات تولید شود. نیاز دارد تا به ضرورت "گزارش‌کردن" پی ببرد؛ "گزارش‌نویسی" نه‌تنها حلقه مفقوده صفحات ادبیات نشریات عمومی، بلکه خلأ بزرگ روزنامه‌نگاری امروز ماست.

امروز نشریه‌ای می‌شناسید که در حوزه ادبیات به صورت حرفه‌ای منتشر شود و مخاطبان هنرآنلاین را به آن ارجاع دهید؟

مدت‌هاست مجموعه‌ای را سراغ ندارم که محصول ذکاوت‌های ادبی و توأمان نتیجه فعالیت رسانه‌ای حرفه‌ای باشد. هر از چند گاهی نشریات ادبی سربرمی‌آورند، اما مشکل اساسی این نشریات این است که مطلقا به عنوان یک رسانه قابل بررسی نیستند. ممکن است این نشریات، تحلیل‌های بسیار مفیدی هم به دست بدهند، اما از آن‌جا که این نشریات را فعالان ادبی و نه روزنامه‌نگارها منتشر می‌کنند، از ظرایف روزنامه‌نگارانه، تهی‌اند. البته آن روی سکه هم همین است؛ اگر قرار باشد کسانی که صرفا روزنامه‌نگارند نشریات ادبی را اداره کنند، سوی دیگر ماجرا خواهد لنگید.

اگر بخواهیم روزنامه نگاری ادبی در ایران را دیرینه شناسی کنیم، عصر طلایی هم پیدا می‌کنیم؟

چرا که نه؛ فارغ از سلایق ادبی و ژورنالیستی، می‌توانم دست کم به سه دوره اشاره کنم: ابتدا نشریات ادبیات و هنری از دهه چهل فارسی مانند "اندیشه و هنر" به مدیریت ناصر وثوق و "لوح" به سردبیری کاظم رضا. در این دو نشریه، البته با توجه به اقتضائات روزنامه‌نگاری آن سال‌ها، با مجموعه‌هایی طرفیم که تن به گفتمان‌های ساده‌انگارانه‌ای چون "نیازسنجی مخاطب" و این‌ها نداده‌اند، بلکه به ادبیاتی می‌پردازند که خود می‌تواند تولیدِ نیاز کند. از این روست که من و شما، پس از نیم‌قرن، آرشیوهای قدیمی و دکان‌های کم‌یاب‌فروشی میدان انقلاب را زیر و رو می‌کنیم تا نسخه‌ای از آن‌ها بیابیم و چیزی ازشان یاد بگیربم.

چون آن نیازی که این دو مجله، دهه‌ها پیش ایجاد کردند، امروز می‌تواند سربرآورد و منشأ خیر باشد. مثلاً مجله "لوح" که نشریه‌ای بود برای داستان، امروز پیشنهادهای بسیاری مثبتی دارد برای فصل‌بندی‌های هدفمند و سودمند نشریه‌ای ادبی. همه فصل‌های این مجموعه کم‌نظیر، بنا به ضرورتی شکل گرفته‌اند. حتی گرافیک خیره‌کننده برخی از شماره‌های "لوح"، نشان از شمّ ژورنالیستیِ عجیبی است که یک مشت قصه‌نویس خط‌شکن و اوانگارد در آن سال‌ها داشته‌اند. در دهه پنجاه هم از میان خیل نشریات ادبی، می‌توان به نشریه‌ای عمومی اشاره کرد که اتفاقاً ارگان رسمی تلویزیون ملی محسوب می‌شد اما صفحات ادبیاتش خوب بلد بود که هم قواعد عمومی‌کردن ادبیات را لحاظ کند و هم به لحاظ جریان‌سازی حرفی برای گفتن داشته باشد.

امروز وقتی می‌شنویم که بسیاری از بهترین ترجمه‌های فیروز ناجی، بیژن الهی، بهرام اردبیلی، قاسم صنعوی و دیگران، لابه‌لای مطالب عمومی این نشریه منتشرشده بوده یا جریان مهم "شعر ناب" از دل صفحات شعر این هفته‌نامه سربرآورده است، چه حسی به ما روزنامه‌نگاران ادبی دست می‌دهد؟ اما در دوره سوم، مهم‌تر از مصادیق، می‌توانم به گفتمانی بسیار مثبت که در دل نشریات ادبی دهه‌های شصت و هفتاد شکل گرفت، اشاره کنم. نشریات ادبی پرتعداد این دو دهه، محل گفت‌گو، انتقاد ادبی به معنای واقعی کلمه، و مهم‌تر از همه جدل‌های قلمی بودند؛ حتی بسیاری از مناقشات ادبیات و هنر ما که امروزه جزو خاطرات ادبی بازگو می‌شود مثلاً جدل قلمی شاملو با محمدرضا لطفی درباره نسیت شعر کلاسیک و موسیقی سنتی و مثال‌هایی از این دست و حتی مطالب دیگر که بیش‌تر به ناسزاهایی نسبتاً محترمانه شبیه بودند تا انتقاد، همگی منتج‌شدند به روحیه‌ای مبتنی بر گفت‌گو ولو با ناسزا. توجه داشته باشید که در فضای رسانه‌ای امروز ادبیات حتی کسی فحش نمی‌دهد و ناسزا هم نمی‌شنود. فراموش نمی‌کنیم که خلأ آن بستر مهیا برای گفت‌وگو، یکی از مهم‌ترین عوامل تسلط رخوت و رکود بر ژورنالیسم ادبی امروز است.

ایستایی وضعیت روزنامه نگاری امروزِ ادبی، تا چه میزان به دلمردگی خودِ اهالی ادبیات برمی‌گردد؟ اصلا رابطه‌ای هست میان این دو؟

علاوه بر این دلمردگی، بروز تغییر و تحولات عمده در کارکرد مدیا، یکی دیگر از عوامل است. هنوز روزنامه‌نگاری ادبیات، از شوکِ مباحثی چون "ادبیات مجازی"، "حذف عامل ممیز با آزادی انتشار آثار در شبکه‌های اجتماعی" و هر آن‌چه به این مظاهر نسبتاً نوظهور مربوط است، بیرون نیامده. وبلاگ‌ها، در دهه گذشته، نخستین بزنگاه این تغییر و تحول بودند اما مسأله این است که پیش از فرصت‌پیداکردن برای تحلیل و تبیین سویه‌های مختلف این تحول، همین‌طور فضاهای تازه برای بروز و ظهور ایجاد شده است.

یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که روزنامه‌نگاری ادبیات امروز در چنبره آن گرفتار آمده، عدم توان تحلیل این تغییر و تحولات و شناخت وجوه ممیزه رسانه‌ها و تأثیر و تأثر کارکردهای مختلف رسانه‌ای بر ادبیات است. البته که این معضل، تنها گریبانگیر روزنامه‌نگاری ادبی نیست. قصه از آن‌جا آغاز شد که ما روزنامه‌نگارها قافیه را به تغییر این کارکردها و تسلط روزافزونشان باختیم؛ مثلاً کانال‌های تلگرامی که اخبار و از جمله اخبار ادبی را منتشر می‌کنند، به فراخور ماهیتشان، مطلقاً قراری بر رعایت قواعد رسانه‌ای حرفه‌ای ندارند. این خود، برسازنده شکل تازه‌ای از رسانه‌های مردمی است، اما به جای این‌که ما قدرت تحلیل این تفاوت‌ها را داشته باشیم، خودمان به عنوان تحلیل‌گر، کاملاً وا داده‌ایم و چه بسا، صرفا از آن‌ها ارتزاق می‌کنیم. مثلاً می‌دانیم که کانال‌های تلگرامی اغلب، خود را ملزم به ذکر منبع نمی‌دانند؛ این در حالی است که برای ما اهل رسانه در بسیاری مواقع، تفاوت شرایط، زمینه و چرایی انتشار اخبار در یک منبع با منبع دیگر است که قابل بررسی است، چه بسا بیش از محتوای آن خبر. روزنامه‌نگار، با تحلیل این تفاوت‌ها می‌تواند پویا بماند، نه با پیروی از قواعد هنوز نانوشته رسانه‌های نوظهور.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج