طنز؛ به سرزمین تضادها خوش آمدید!
اینجا سرزمین تضادهاست. خشکی و جنگل کنار هم. اصولگرایی و اصلاح طلبی توامان. نفت و اقتصاد بدون نفت. لزوم شیر خوردن و آلودگی شیر.
ماهنامه خط خطی - بی تا اسماعیلی: اینجا سرزمین تضادهاست. خشکی و جنگل کنار هم. اصولگرایی و اصلاح طلبی توامان. نفت و اقتصاد بدون نفت. لزوم شیر خوردن و آلودگی شیر. کافی است در این سرزمین سوق الجیشی به دنیا آمده باشی تا ژن تضاد روی شما اثر کند. اینجا می توانی طرفدار حقوق زن ها باشی، اما تا اسم حق طلاق بیاید وسط، بگویی: «زن باس با پیرهن سفید بیاد و با کفن سفیده بره!»
حالا همین آقای طرفدار را بگذار در ساحل دریای مازندران. به خانم می فرمایند: «شما، از ماشین که پیاده شدیم، از توی پارکینگ دریا را سیاحت کنی کافیه.» بعد هم پوست خربزه ای را که گاز زده است پرت می کند روی شن های داغ و می گوید: «مد می شه، آب می شوردش، می بردش.» بعد از دو ماه، ایشان به رفیقشان می فرمایند: «اصغری، بریم آنتالیا کمی چشم نوازی؟» و البته در آنتالیا پوست خربزه را، با احترام، پست می کنند برای سازمان محترم جمع آوری زباله ها.
اصلا این سردرگمی ذاتی در ادبیاتمان هم هست. شعرای ما معلوم نیست عاشق دل خسته اند یا دلسرد و اهل انتقام. معلوم نیست می گویند: «هانی برو یا هانی بمان.» نهایتش می گویند: «وقتی می ری، گیتار رو با خودت نبر.»
البته این طور می گویند چون قصد ندارند طرف را طلاق دهند و می گویند: «خودش بر می گرده.» از دید ایشان طلاق دادنی نیست، گرفتنی است. این عزیزان طوری به طرفشان ابراز عشق می کنند که آدم حسودی اش می شود. بعد می گویند: «این قدر ازت خوشم می آد که رفتم با دوستت ازدواج کردم که خوشحال شی!» خلاصه اینجا سرزمین تضادهاست.
آی لا یو پی. ام. سی!
پ
ارسال نظر