۳۸۷۶۳۱
۱ نظر
۵۰۰۹
۱ نظر
۵۰۰۹
پ

درباره فیلم پرطرفدار این روزها؛ « من برابر تو»

«من برابر تو» نخستین فیلم بلند تیا شاروک هنرمند زن انگلیسی در مقام کارگردان، اثری دراماتیک و اجتماعی و متکی بر سه کاراکتر اصلی است ولی اگر امیلیا کلارک را به‌عنوان پرستار یک بیمار ویژه و آن بیمار را با بازی سام کلافلین دو عضو این مثلث بینگاریم، ضلع سوم، مرگ است که هر از چندگاه چهره می‌نماید

وصال روحانی این یادداشت را در مورد فیلم پر طرفدار «من برابر تو» در روزنامه ایران ترجمه کرده است: «من برابر تو» نخستین فیلم بلند تیا شاروک هنرمند زن انگلیسی در مقام کارگردان، اثری دراماتیک و اجتماعی و متکی بر سه کاراکتر اصلی است ولی اگر امیلیا کلارک را به‌عنوان پرستار یک بیمار ویژه و آن بیمار را با بازی سام کلافلین دو عضو این مثلث بینگاریم، ضلع سوم، مرگ است که هر از چندگاه چهره می‌نماید و غیبتش هرگز طولانی نمی‌شود و همواره بر سرنوشت این دو سایه‌ای بلند انداخته است. دو کاراکتر فوق براساس نیازهایی اجتماعی و شغلی کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. کاراکتر کلارک به‌دنبال یک شغل و کسب درآمد است و کلافلین نیز براثر عوارض بیماری و فلج‌ شدن یک همراه و هم صحبت می‌خواهد تا از تنهایی فاصله بگیرد. اینها عواملی هستند که در رمان جوجو مویس و در فیلمنامه‌ای که خود او براساس آن نوشته، بخوبی توسط وی تشریح شده‌اند و شاروک ۴۰ ساله و متولد شهر لندن که از عرصه تئاتر به سینما گرویده است، موفق شده در ترسیم سینمایی این ماجرا از چارچوب‌های موجود فراتر برود و روش‌های مدرن را ضمیمه کارش کند.


امتیازات دیگری هم سبب شده این فیلم کوچک و کم هزینه ساخت کمپانی نیولاین و توزیع شده توسط برادران وارنر به توفیقی فراتر از آنچه برایش پیش‌بینی می‌شد برسد و یکی از آنها بازی‌های خوب هنرپیشه‌ها چه بازیگران دو نقش اصلی و چه کسانی است که نقش‌های جنبی را بازی کرده‌اند و البته تم محزون قصه که گاه اشک را از چشم بیننده‌ها جاری می‌سازد، نیز از مسائلی است که به‌نفع فیلم عمل می‌کند.
فقط شکوه و پیروزی
در شروع فیلم شرایط به کلی متفاوت با چیزی است که در اواخر کار می‌بینیم زیرا ویل ترینور (سام کلافلین) در صبح یک روز زود در موقع بیداری چیزی جز شکوه و پیروزی را حس نمی‌کند ولی از همان سکانس اول فیلم «me Before you» هم می‌توان دریافت که ویل و لوییزا لو کلارک (امیلیا کلارک) محکوم به طی کردن مسیری مشترک با انواع دردسرها درکنار یکدیگر هستند. اگر درفیلم «Joie de Viver» امیلیا کلارک روحی سرگردان دارد و به همه جا سر می‌کشد در این فیلم او هنوز در خانه شلوغ پدر و مادرش (با بازی برندان کویل و سامانتا اسپیرو) روزگار می‌گذراند و تلاش او برای ازدواج با مرد دلخواهش (متیو لوئیس) با‌وجود توفیق اقدامی غیر عقلایی نشان می‌دهد زیرا این مرد نمی‌تواند لوییزا را به خوشبختی برساند.
با این اوصاف آشنایی او با ویل ترینور هر دوی آنها را در مسیری تازه قرار می‌دهد. در این حدفاصل ویل طی حادثه‌ای تقریباً به‌طور کامل فلج شده است. این نه یک آشنایی تصادفی بلکه محصول استخدام شدن لوییزا به عنوان پرستار ویل ترینور و لزوم کمک رساندن او به این مرد آشفته است. با این حال مادر رنج دیده ویل (جانت مک تی‌یر) در زمان آمدن لوییزا هرگز تصور نمی‌کرد این زن این قدر محکم و ماندگار باشد. برای ویل نیز این زن ابتدا یک پرستار و کسی است که باید در ادامه زندگی‌اش از خدمات او بهره‌مند شود.
خروج از قلعه
ماجراها همین گونه نیست که به‌نظر می‌رسد و دیری نمی‌پاید که به سبک و روال قصه «بانوی زیبای من» لوییزا در عین کمک‌رسانی اساسی به ویل به‌گونه‌ای رفتار می‌کند که انگار محتاج کمک‌های فکری و درس‌های آموزشی اوست و همچون الیزا دولیتل (ادری هپبورن) برای هنری هیگینز (رکس هریسون) در این فیلم کلاسیک سال ۱۹۶۴ است. ویل، لوییزا را که با اسم مخفف لو صدایش می‌زنند، تشویق می‌کند که برای باسواد و آگاه‌تر‌شدن از مناسبات روز و اتفاقات جهان فیلم‌ها و کتاب‌های بیشتری را ببیند و مطالعه کند و «لو» به ویل این شهامت را می‌بخشد که از خانه قلعه‌ مانند خود خارج شود و بیرون بیاید و یک بار دیگر این زندگی و جهان زیبا را ببیند و به خالق همه این زیبایی‌ها درود بفرستد. تا قبل از این درخواست عقلایی ویل خودش را در این قصر قلعه‌مانند پنهان کرده و به سبب محکوم شدن به حرکت روی ویلچر در بدبینی مطلق روزگار می‌گذراند.
این فرصت خوبی برای تصاویر زیبای فراهم آمده توسط رمی آدی فاراسین است تا از طریق آن مناظر چشم‌نواز مایورکای اسپانیا به‌عنوان محل شکل‌گیری اتفاقات مقابل انظار بینندگان فیلم قرار گیرد و مرد بیمار و زن پرستار با طی طریق در چنین محیطی هر یک به دستاوردهای تازه‌ای برسند.
غصه و افسوس گذشته
وقتی «لو» به کرات از مضار ازدواج‌های نسنجیده حرف می‌زند، ویل ۳۵ ساله در شگفت می‌شود ولی گمان می‌کند که اشاره لو ۲۶ ساله به ازدواج ناموفق سابق اوست که به طلاق انجامید و منظورش لزوماً بی‌فرجام ماندن ارتباط آنها نیست. دنیای آنها بیشتر وادی یک تقابل آگاهی بخش اما بی‌نتیجه است که حتی هوش شاروک در مقام قصه گو و ادوات زیبای داستان گویی او ابهام‌های آن را نمی‌زداید.
این ابهام‌ها و کنجکاوی بینندگان در غرب سبب شد این فیلم در ماه‌های مرداد و شهریور در امریکای شمالی ۳۸ میلیون دلار و در سایر نقاط جهان ۶۱ میلیون دلار بفروشد که این آمار برای فیلمی بالنسبه کم هزینه ارقام قابل قبولی است. شکی نیست که ویل با بازی عالی کلافلین دائماً غصه و افسوس آنچه را پیش‌تر بود و دیگر نیست می‌خورد و هم او و هم «لو» با بازی مدبرانه امیلیا کلارک از اختلاف طبقه‌های عمیقی عبور کرده و بر قواعد سختی فائق آمده‌اند تا به نقطه فعلی برسند. آنچه سدی بلند و غیر قابل عبور برای این دو دوست و همراه محزون این است، تفاوت بین خشم فرو خورده ویل و راحتی نسبی زندگی قبلی لو است. مسأله‌ای که ازدواج آنها را سخت و ضلع سوم مثلث آنها (مرگ) را به ویل «قطع‌امید کرده از همه‌جا» نزدیک‌تر از لو می‌سازد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • نازنين

      اسم فيلم هست "من پيش از تو" كه اقتباسي از كتابيه به همين نام نوشته خانم جوجو مويز

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج